جهان امروز:11 شهریور امسال حزب کمونیست ایران 30 ساله می شود. این حزب در شرایط ویژه ای تشکیل شد. اوضاع سیاسی و بستری که ضرورت تشکیل این حزب را در آن زمان ضروری ساخت کدامها بودند؟
صلاح مازوجی:همانطور که می دانید حزب کمونیست ایران در شهریور سال 1362، در شرایطی تشکیل شد که انقلاب ایران زیر تهاجم خونین ضدانقلاب اسلامی آخرین سنگرهای خود را از دست داده بود. ضد انقلاب سرمایه اسلامی که در جریان انقلاب توده ای 1357 در غیاب حضور مستقل طبقه کارگر در صحنه سیاسی، قدرت را به تصرف خود در آورده بود با بازسازی ارتش و دیگر نهادهای سرکوبگر و سازمان دادن نهادهای ضد انقلابی جدید هیچ فرصتی را برای تعرض به صف انقلاب از دست نداد. جنبش شورایی کارگران ایران که در جریان انقلاب و از دل کمیته های اعتصاب سر برآورده بود مورد تهاجم قرار گرفت و شوراهای کارگران در مراکز مختلف کار و تولید یکی بعد از دیگری از پا در آمدند و فعالین و سازمان دهندگان آن به زندان افتادند و یا اعدام شدند. جنبش زنان که با تظاهرات توده ای علیه حجاب اجباری در اولین 8 مارس بعد از قیام 22 بهمن نیروی خود را به نمایش گذاشته بود، سرکوب شد. جنبش مبارزاتی مردم ترکمن صحرا به خون کشیده شد. تحت عنوان "انقلاب فرهنگی" به دانشگاهها و نهادهای دانشجویی یورش برده شد و جنبش دانشجویی درهم کوبیده شد. با تهاجم و لشکرکشی به کردستان و میلیتاریزه کردن شهرها و محورهای اصلی عقب نشینی های گسترده ای به جنبش انقلابی کردستان تحمیل شده و فعالیت مسلحانه نیروی پیشمرگ به نماد اصلی تدوام جنبش انقلابی در کردستان تبدیل شده بود. در واقع ضد انقلاب اسلامی جنبش های پیشرو اجتماعی را به سبعانه ترین شیوه در هم کوبید و هزاران نفر از انسانهای انقلابی را دستگیر و روانه شکنجه گاهها و جوخه های مرگ نمود.
حزب کمونیست در شرایطی تأسیس شد که با گذشت چهار سال از حاکمیت ضد انقلاب بورژوایی نیروهای چپ و رادیکال ایران با بحران و تشتت فکری روبرو شده بودند. روند انقلاب ایران و نقش عینی طبقه کارگر و جنبش توده ای در سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه به بسیاری از باورها و مواضع پوپولیستی این جریان ها مهر بطلان کوبیده بود. تئوری های "ضد امپریالیستی" این جریان ها در برابر هیاهوی ضد آمریکایی ضد انقلاب اسلامی رنگ باخته بودند. از طرف دیگر تعقیب و بگیر و ببندهای گسترده، شکنجه های وحشیانه و موج اعدام ها، بخشی از سازمانهای چپ را عملا منحل کرده بود. در چنین شرایطی تشکیل حزب کمونیست بوسیله بخشی از نیروهای جنبش کمونیستی ایران، یک پاسخ انقلابی و سنگربندی جدیدی بود، در مقابل تهاجم افسار گسیخته ضد انقلاب حاکم که انقلاب توده های مردم ایران را به خون کشیده بود.
اگرچه این حزب در بدو تشکیل، فاقد پایه اجتماعی نیرومندی در سطح سراسری بود، اما در تهران و شهرهای بزرگ ایران و بویژه در محیط های کارگری حضور داشت و طیف نسبتا گسترده ای از فعالین کمونیست را همراه خود داشت و در کردستان نیز از اعتبار اجتماعی برخوردار بود و به یک جنبش توده ای گسترده متکی بود. اما در آن شرایط تشدید اختناق سیاسی و ضربات بی وقفه پلیسی در سطح سراسری و عقب نشینی های پی در پی در کردستان شرایط فعالیت ما را با دشواری های زیادی روبرو کرد.
جهان امروز: نقدهایی بر نقش و کارکرد حزب در اوضاع سیاسی مختلف که منجر به جدایی بخشی از کادرهای این حزب در دو مقطع گردید، صورت گرفت! با توجه به عملکرد و تجربه زمانی، اکنون چه ارزیابی ای از این مسائل دارید؟
صلاح مازوجی: برمتن تداوم و تشدید اختناق سیاسی و دشواری هایی که به فعالیت حزب در داخل ایران در آن زمان تحمیل شده بود و تار شدن دورنمای کارگری شدن حزب در دل آن اوضاع و بر متن عقب نشینی جنبش مسلحانه و با تیره شدن افق جنبش توده ای در کردستان و محدودیت های زیادی که بعد از پایان جنگ ایران و عراق به بخش علنی تشکیلات کردستان تحمیل شده بود، اولین انشعاب از حزب در سال 1990 انجام گرفت. اکثریت رهبری و بخش وسیعی از کادرهای حزب زیر بار تعهدات و مسئو لیت هایی که در قبال جنبش انقلابی کردستان و تشکیلات حزب در این منطقه داشتند شانه خالی کردند. بحث تبیین گرایشات و بزرگ نمایی کردن در مورد دامنه نفوذ و اعتبار گرایش ناسیونالیستی به توجیه سیاسی انشعاب تبدیل شد. واقعیت این بود که جریان موسوم به کمونیسم کارگری از ارزیابی خود در مورد جایگاه و نقش عینی کومه له و ارزشمند بودن حضور فعال آن در جنبش کردستان و اهمیت آن برای جنبش سوسیالیستی ایران تجدید نظر کرده بودند. آنها با انشعاب خود نه تنها به جنبش کمونیستی ایران ضربه زدند بلکه در شرایطی که آلترناتیوی برای کار کومه له در کردستان نداشتند عملا توازن قوای سیاسی در کردستان را به زیان جریان کمونیستی و به نفع جریان ناسیونالیستی تغییر دادند. آنها انشعاب کردند و حزب یک بنی خود را تشکیل دادند و با استراتژی سیاسی، فرهنگ و سبک کاری که در پیش گرفتند، در عالم واقع موقعیت خودشان را به عنوان یک جریان چپ غیر کارگری و غیر اجتماعی تثبیت کردند.
با گذشت ده سال از انشعاب اول، تحت تأثیر پس لرزه های شکست سوسیالیسم بورژوایی در سطح بین المللی، و با ظهور پدیده دوم خرداد و سرکار آمدن خاتمی در ایران و همزمانی این روند ها با قدرت گیری احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق، زمینه های عینی و اجتماعی دومین انشعاب از حزب و کومه له فراهم آمد. گرایش ناسیونالیستی در حزب که اینبار رهبر و سخنگو پیدا کرده بود از حزب انشعاب کرد. تأسیس "سازمان زحمتکشان کردستان" در تابستان سال 2000 محصول و پیامد این روند ها بود.
تحت تأثیر انشعاب جریان موسوم به کمونیسم کارگری فعالیت های حزب در داخل و در بعد سراسری برای یک دوره با رکود مواجه شد و بازسازی ارتباطات و مکانیسم های پیشبرد این فعالیت ها به زمان نیاز داشت. اما نه در انشعاب اول و نه در انشعاب دوم پایه و نفوذ اجتماعی حزب در شهرهای کردستان دچار انشقاق و از هم گسیختگی نشد. در بخش علنی تشکیلات انشعاب یک واقعیت عینی بود، اما کومه له بعنوان یک جریان اجتماعی معین نفوذ و اعتبار خود را در جامعه و در قلب شهرها حفظ کرد. افکار عمومی در کردستان علیرغم جارو جنجال و هیاهوی تبلیغاتی یکی، دو سال اول، سازمان زحمتکشان را بعنوان کومه له برسمیت نشناخت و آنها را در حاشیه احزاب و جریان های ناسیونالیست کردستان نشاند.
تجربه هر دو انشعاب به ما نشان می دهد تا زمانی که حزب کمونیست ایران به بخش جدایی ناپذیری از جنبش اعتراضی طبقه کارگر تبدیل نشده است، باز هم انقلابی گری خورده بورژوائی و ناسیونالیسم از صفوف ما تغذیه خواهد کرد.
جهان امروز: با توجه به گذشت سه دهه از فعالیت حزب تحت حاکمیت اختناق جمهوری اسلامی و محدویت ها ی زیادی که به فعالیت حزب در عرصه های مختلف تحمیل شد موقعیت کنونی حزب کمونیست ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
صلاح مازوجی: حزب کمونیست ایران به اعتبار قاطعیت مواضع و سیاست هایش در قبال رژیم جمهوری اسلامی و پایبندی اش به دفاع از منافع کارگران در تند پیچ های مبارزه سیاسی و به اعتبار سیاست ها و تاکتیک های منتج از یک استراتژی سوسیالیستی که محک پراتیک و تجربه صحت آنها را به اثبات رسانده است، از اعتبار فراوانی در میان کمونیست های ایران برخوردار است. این حزب اگر چه تاریخا از پایه اجتماعی نیرومندی در میان طبقه کارگر و زحمتکشان کردستان برخوردار بوده، اما در یک دهه گذشته نفوذ و اعتبار آن بطور چشمگیری افزایش یافته است و همین حزب را در موقعیت مناسب تری برای پیشروی های بعدی قرار داده است.
از سوی دیگر تحرک و تحولات جدید جنبش کارگری که از اوایل دهه 80 آغاز شد و همچنین، انشعاب جریان ناسیونالیستی از کومه له که به مواضع طبقاتی و جهت گیری های کارگری حزب شفافیت و عمق بیشتری بخشید، نقش برجسته ای در روند پیشروی حزب ایفا کردند.
مبارزات کارگران از اوایل دهه 80 در مقایسه با مبارزات کارگری در دهه 70 که عمدتا جنبه خود بخودی داشت یک روند آگاهانه تری بخود گرفت. از اوایل دهه 80 فعالین و پیشروان جنبش کارگری انسجام بیشتری به فعالیت های خود بخشیدند. پیوند و ارتباط میان نسل قدیم فعالان کارگری با نسل جدید که در دل مبارزات کارگری پرورده شده بودند گسترش پیدا کرد. طیف نسبتا گسترده ای از فعالین کارگری در تشکل ها و نهادهای مختلفی خود را متشکل کردند و فعالیت های خود را هماهنگ نمودند. این تشکل ها و نهادهای کارگری در یک دهه گذشته نقش بر جسته ای در اشاعه آگاهی طبقاتی و فرهنگ تشکل یابی در میان کارگران ایفا کرده اند، چهره هایی از فعالین و رهبران کارگری را به جامعه معرفی کرده و نقش زیادی در معرفی جنبش کارگری ایران به افکار عمومی جهان و جلب حمایت تشکل ها و نهاد های کارگری ایفا نموده اند. این تشکل ها که کاملا مستقل از دولت عمل می کردند نقش زیادی در افشای سیاست و عملکرد ضد کارگری تشکلهای زرد دولتی خانه کارگر، شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی ایفا کرده اند و اعتماد به نفس جنبش کارگری را بالا بردند.
تأثیرات سیاسی و معنوی حزب کمونیست ایران بر این روند بر اعتبار جریان ما در میان فعالین و پیشروان کمونیست جنبش کارگری افزوده است و همین پشتوانه محکمی برای پیشروی های بعدی است. بدون شک مانع های ذهنی و عینی مختلفی سر راه فعالیت و پیشروی های حزب قرار دارد که باید این مانع ها را شناخت و برای رفع آنها قدم برداشت.
جهان امروز: رابطه حزب و طبقه همواره یکی از مباحث جدی درون جنبش کمونیستی و مشخصا حزب کمونیست ایران بوده است. با توجه به استراتژی حزب کمونیست ایران، به نظر شما تقویت این رابطه با چه متدی می تواند پاسخی درستی بگیرد ؟
صلاح مازوجی: برای حزب کمونیست ایران امر تبلیغ و ترویج سوسیالیستی و جلب کارگران به صفوف تشکیلات و تشویق آنان به تشکیل حوزه های کمونیستی و حزبی یک کار هر روزه و روتین است. فعالین حزب در داخل شهرهای ایران همین امر را محور فعالیت خود قرار داده اند. از طرف دیگر در میان مراجعات روزانه از طریق کانال های ارتباطی با ارگانهای مربوطه حزب، اولویت با منظم کردن و تحکیم رابطه با کارگران است. البته همه اینها در حوزه فعالیت آرام و روتین و خشت روی خشت گذاشتن می گنجد. این کار و تبلیغ و ترویج سوسیالیستی همیشه لازم و ضروری است، چون یکی از اولین پیش شرط های براه انداختن یک جنبش اجتماعی برای سوسیالیسم درجه معینی از نفوذ عقاید کمونیستی و وجود افراد و عناصر کمونیست در جامعه است و هر چه ماتریال انسانی و دامنه کادری این جنبش گسترده تر شود، تسهیلات بیشتری برای پیشروی فراهم می آید، اما روشن است که هیچ حزبی تنها از طریق ایجاد هسته ها و حوزه های حزبی توده ای نمی شود. ایجاد پیوند گسترده با فعالین و رهبران جنبش کارگری و صحت استراتژی سیاسی و پاسخگویی به نیاز جنبش های واقعی از زاویه منافع کارگران نقش تعیین کننده ای در توده ای کردن یک جریان کمونیستی و بر پائی یک جنبش وسیع سوسیالیستی دارد.
بنابراین گسترش نفوذ حزب در میان کارگران و تحزب یابی کارگران در ابعاد توده ای، از کانال گسترش و تحکیم پیوند معنوی، سیاسی و تشکیلاتی با طیف فعالین و رهبران سوسیالیست جنبش کارگری می گذرد. یکی از فاکتورهای عینی که تحزب یابی کمونیستی کارگران را ضروری و ممکن می سازد وجود همین طیف از فعالین سوسیالیست است. این دسته از فعالین و پیشروان جنبش کارگری که امروز در هدایت و رهبری مبارزات جاری کارگران برای رسیدن به مطالباتشان نقش ایفا می کنند و فعال مبارزه برای تشکل یابی کارگران هستند، در جریان مبارزه و تلاش برای ارتقای دانش سیاسی خود به آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی دست یافته اند. این بخش از فعالین کارگری به انقلاب اجتماعی و به حکومت کارگران و به الغای مالکیت خصوصی می اندیشند و رهائی طبقه کارگر را امر خود کارگران می دانند. وجود این هسته بزرگ از فعالین کمونیست در درون جنبش کارگری که به نقش تاریخی طبقه کارگر آگاهند و فن مبارزه کردن در دل اختناق کنونی را به خوبی آموخته اند یکی از دستاوردهای عظیم طبقه کارگر است. حزب از طریق همفکری و دیالوگ فعال و صمیمانه و به دور از هر گونه سکتاریسم و خود بزرگ بینی با این طیف از فعالین کارگری حول پاسخگویی به مسائل و معضلاتی که سر راه پیشروی جنبش کارگری قرار دارد و با نشان دادن ظرفیت های خود در پاسخگویی به این معضلات است که می تواند پیوند خود را با جنبش کارگری گسترش دهد. حزب لازم است در این مسیر فعالین کارگری را به هم نزدیک و آنها را متحد کند. استراتژی سیاسی حزب کمونیست ایران که در کنگره یازدهم حزب بر اساس آخرین تجارب و دستاوردهای حزب مورد ارزیابی و جمعبندی قرار گرفت مبنای خوبی برای بهم نزدیک کردن و وحدت فعالین کمونیست جنبش کارگری است.
علاوه بر آنچه گفته شد اثبات صحت استراتژی سیاسی حزب در تجربه عملی می تواند نقش تعیین کننده ای در اجتماعی شدن حزب داشته باشد. برای مثال گسترش نفوذ و اعتبار اجتماعی بلشویک ها در فاصله ماه فوریه 1917 که هنوز در بسیاری از شوراها در اقلیت بودند تا انقلاب اکتبر 1917 به سبب تبلیغ و رواج عقاید ایدئولوژیک بلشویک ها در میان کارگران و دهقانان و سربازان و بلشویک کردن تک تک آنها نبود، بلکه پیوستن کارگران و دهقانان فقیر در ابعاد میلیونی به حزب بلشویک تنها وقتی اتفاق افتاد که جنبش کارگری و جنبش دهقانی همان راهی را در مبارزه سیاسی دنبال کردند که استراتژی سیاسی بلشویک ها بر آن اصرار می کرد. یا رشد کومه له در سالهای اول بعد از انقلاب 57 و تبدیل آن از یک سازمان فعالین کمونیست با دامنه محدود تشکیلاتی به یک سازمان وسیع توده ای و اجتماعی صرفا به دلیل تبلیغ و رواج باورهای سوسیالیستی کومه له نبود، بلکه روی آوری وسیع کارگران و زحمتکشان و روشنفکران انقلابی به کومه له اساسا به این دلیل بود که این بخش از جامعه کردستان در دفاع از خواستهای برحق و عادلانه خود و برای مقابله با سیاستها و تعرض دولت مرکزی و ارتجاع محلی همان مسیری را انتخاب کردند که استراتژی و سیاستهای کومه له بر آن پافشاری می کرد.
جهان امروز: حزب کمونیست ایران یکی از فعالین پروژه همگرایی و نزدیکی نیرو و جریانات چپ و کمونیست در چند سال اخیر بوده است. این فعالیت ها چه اهدفی را تعقیب می کند
صلاح مازوجی: همانطور که می دانید حزب کمونیست ایران در راستای تلاش برای بهبود شرایط کار و زندگی کارگران و بهبود توازن قوا به نفع مبارزات آنان، همواره از هر مبارزه آزادیخواهانه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و از هر جنبشی که برای برچیدن مصائب و تبعیضات و نابرابری های موجود در نظام سرمایه داری برپا شده پشتیبانی کرده است. در همین رابطه جریان ما اتحاد عمل و همکاری های عملی با نیروهای انقلابی و چپ و رادیکال، در خدمت تقویت و به پیروزی رساندن جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی و در خدمت تقویت گرایش سوسیالیستی در درون این جنبش ها را امر خود می داند و این جهت گیری وجه معینی از استراتژی سیاسی حزب را تشکیل می دهد. بر اساس جهت گیری ها و مبانی فوق ما در دو سطح برای شکل دادن به یک قطب سیاسی رادیکال و چپ تلاش کرده ایم.
با توجه به اینکه وجود طیفی از فعالین و پیشروان رادیکال و سوسیالیست در درون جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی با گرایشات سیاسی و نظری و سبک کاری متفاوت یک واقعیت عینی است، ما همواره تلاش کرده ایم که وجود این اختلافات مانع آن نشود که این دسته از فعالین و پیشروان که از نفوذ کلام و اعتبار زیادی در جنبش های اجتماعی برخوردار هستند، در یک صف واحد و یکپارچه علیه جمهوری اسلامی و دیگر نیروهای بورژوایی در دفاع از مطالبات خود ظاهر شوند. در همین راستا مقابله با روحیات و گرایشات فرقه گرایانه و سکتاریستی یکی از پیش شرط های هماهنگی و اتحاد عمل گسترده بخش پیشرو و رادیکال جامعه در مقابله با سیاست های رژیم و یکی از پایه های شکل دادن به قطب سیاسی چپ می باشد.
سطح دیگری از تلاش ما برای شکل دادن به قطب سیاسی چپ که رابطه نزدیکی با بخش اول فعالیت ما دارد، همکاری با احزاب، سازمان ها و نهادهای موجود در جنبش چپ و کمونیستی ایران است. این نیروها علیرغم تأکید بر اهداف پايه ای مشترک، استراتژی های سياسی جداگانه ای در پيش گرفته اند و وجود همين استراتژی های جداگانه است که تفرقه و پراکندگی جنبش چپ و سوسياليستي ايران را توضيح مي دهد. ما تمایزات و اختلاف نظر اساسی بر سر استراتژی سیاسی با این جریان ها را برسمیت می شناسیم. با اینحال با توجه به داشتن نقاط مشترک در ارزيابی از وضعيت سياسی جامعه و برخی همسویی ها در تحلیل شرايط مبارزه طبقاتی و صف بندی های سیاسی موجود در جامعه، همکاری و اتحاد عمل با این نیروها را امری ممکن می دانیم. اتحاد عمل و همکاری بین نیروهای موجود در سطح جنبش چپ و کمونیستی ایران مستقل از طول و عرض تشکیلاتی این نیروها، به لحاظ سیاسی و روانی شرایط مناسبتری را برای همکاری فعالین رادیکال درون جنبش های اجتماعی در داخل ایران فراهم می آورد.
جدای از اینها، در شرایط کنونی تلاش برای ایجاد یک قطب سیاسی چپ یک ضرورت سیاسی است. اگر باور داریم که انقلاب را نمی توان به طور دلبخواه به راه انداخت و زمان وقوع انقلاب توده ای را نمی توان پیش بینی کرد، اما مجموعه ای از فاکتورهای دخیل در تبیین اوضاع سیاسی ایران، از جمله ناکارائی آلترناتیو و راه حل های سرمایه دارانه در حل و فصل بحران های موجود، درماندگی جناح های مختلف رژیم در عبور دادن سرمایه داری از موقعیت کنونی، فقر و فلاکت اقتصادی و بیزاری عمومی از ادامه حاکمیت رژیم، می توانند مقدمات سیاسی تحولات مهمی در اوضاع ایران باشند. حزب کمونیست ایران برای کمک به امر پیروزی انقلاب نقشه و استراتژی سیاسی خود را دارد. برخی از احزاب و نیروهای دیگر نیز هر کدام نقشه های خود را تعقیب می کنند و بعضی ها هم در خلاء استراتژیک بسر می برند. اما همانطور که می دانیم انقلاب مطابق نقشه ما انجام نمی گیرد، چه بسا جامعه وارد دوره انقلابی شود و ما دوره تدارک و آمادگی برای تأثیر گذاری بر روند انقلاب را به انجام نرسانده باشیم و طبقه کارگر آمادگی سازمانی برای به پیروزی رساندن انقلاب را کسب نکرده باشد. در چنین شرایطی که نمونه آن در تونس و مصر اتفاق افتاد، وجود یک قطب سیاسی چپ و رادیکال می تواند جنبش کارگری را در توازن قوای مناسب تری برای پیشروی و مقابله با آلترناتیوهای ساخته و پرداخته جبهه نیروهای بورژوایی و امپریالیستی قرار دهد. بر خلاف پاره ای تحریفات موجود، ما تلاش برای شکل دادن به قطب سیاسی چپ را جایگزین استراتژی سیاسی حزب کمونیست ایران که محور اصلی آن کمک به سازمانیابی طبقه کارگر است، نکرده ایم. اما تلاش برای ایجاد قطب سیاسی چپ و همکاری های عملی با نیروهای انقلابی و چپ و رادیکال، در خدمت تقویت و به پیروزی رساندن جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی وجه جدایی ناپذیری از یک استراتژی سوسیالیستی است.
پاسخ دادن به این ضرورت سیاسی و شکل دادن به قطب سیاسی چپ از مسیر دخالتگری سیاسی و موضع گیری سریع و به موقع در قبال مهمترین مسائلی که به زندگی و مبارزات کارگران و مردم در سطح ایران و منطقه مربوط می شود و همچنین از کانال سازماندهی همکاری های گسترده در دفاع از جنبش های پیشرو اجتماعی و علیه جنایات رژیم جمهوری اسلامی می گذرد. نیروهای چپ و کمونیست لازم است در قبال وظایف کلانی که اوضاع سیاسی کنونی ایران از آنها می طلبد خود را پاسخگو بدانند. باید جرأت پرداختن به کارهای بزرگ را از خود نشان داد. متأسفانه برخی از نیروها هنوز هم فکر می کنند که ما برای سازماندهی مبارزه ایدئولوژیک دور هم جمع شده ایم. در صورتی که ما واقعيت اختلاف نظر بر سر مبانی برنامه و استراتژی های سياسی جداگانه را مفروض گرفته ایم و باید با توجه به وجود نقاط مشترک در ارزيابی از وضعيت سياسی و برخی همسویی ها در تحلیل صف بندی های سیاسی موجود در جامعه، و وظایفمان در قبال جنبش های اجتماعی، همکاری و اتحاد عمل مجموعه نیروها را سازمان دهیم و در قبال مسائل مهم جامعه به موقع واکنش نشان دهیم.