«این گرفتاری بزرگ،
این درد خانماسوز،
این حقارتِ نهادینهشده»
کتاب سفاهت در قدرت دینی- جنایت در قدرت دولتی، در بسیاری از صفحات خود یادآور پردهدریها و فاشگوییهای احمد کسروی و به پای میزِ محاکمهکشیدنِ داعیان دین و دولتِ دینداران در ایران است. مقالات و گفتارهای کسروی در بارهی عوامفریبی ملایان و دروغپراکنی و به بدبختیکشانیدن مردم در نهایت سببساز ترور او شد. نوشتههای فراوانی که از او برجای مانده ، سندِ زندهی تاریخ زندگانی او برای ازمیان برداشتنِ پلشتیها و زشتیها بهشمار میرود. در هر یک از این نوشتهها و در هر صفحهای از آنها، اثری سخت خردمندانه و اشارههایی صریح به نقش مخرّبِ ملایانِ همراه و همسو نخست با دولتمردان عصر پهلوی اول و سپس پهلوی دوم میتوان یافت.
«با چنین کیشی و با بودن صدهزار ملایان که شب و روز به مردم وسوسه میکنند و این بدآموزیها را در دلهای آنان ریشهدارتر میگردانند، شما چشمِ زندگانی مشروطهای از این مردم دارید؟»*
به مراجعت حاج آقا حسین قمی اشاره میکند و میگوید؛
«این شخصیت را که رضا شاه تحقیرش کرده و از ایران اخراج نموده بود، با استقبال فراوان دوباره به کشور بازگردانیدند و دوباره بساط حجاب بانوان را گسترش دادند: «چادر و روبند زنها که مایۀ ریشخند جهانیان بوده و پس از کوششهای بسیار از سوی آزادیخواهان در زمان رضاشاه برداشته شده بود کمپانی خیانت اینرا نمیپسندید. نمیپسندید که زنهای ایران همپای زنان جهان باشند و با روی باز بیرون آیند. این بود همان که رضا شاه افتاد وزیران ما یکی از کارهاشان آن بود که جلو سختگیری را گرفتند و برخی ملایان را وا داشتند که در این مسجد و آن مسجد سخن از «حرمت رفع حجاب» راندند...» **
سفاهت در قدرت دینی، جنایت در قدرت دولتی، نقدِ مذاهب در ابعاد تاریخی آنها است. در این میان بررسی نقش اسلام و ملایان در ایران، موضوع محوری و دغدغهی خاطر نویسندهی کتاب است. پسزمینه و پشتوانهی این بررسی منطق علمی، استدلال عقلی و واقعیات تاریخی است. این واقعیات و توجیحات دینی خوابیده در پسِپشت آنها، گاهی مضحک و ریشخندآمیز از فرط بلاهت وجودی هستند. نویسنده فاکتهایی ارائه میدهد؛ به عنوان مثال از پیدایش پیغمران در سرزمینهای پیغمبرخیز قدیم عربی، از نحوهی زندگی، از درام عاشقانه و زناشویی و حرفها و خیالات و شیوهی نگرش آنها به زمین و زمان و خدایان و آدمیان و حیوانات و زنان، که امروزه مرغ پخته را میتوانند به خنده وادارند. نویسنده جابهجا نشان میدهد که این آدمیانِ بدوی با تخیلات فراتخیلی خود، برای تاریخ جنایتکارانی بزرگ آفریدهاند. این جنایتکاران گاه در جلد روحانیون، گاه در کسوت پادشاهان و سرداران جنگی پا به عرصهی وجود نهادهاند و زمامِ امور اداری، اخلاقی، عقلی و حتّی حسی و جنسی ملّتها را در دست گرفتهاند. بررسی تاریخ اروپا در قرون میانه- وسطی- نیز از این سبب ضروری متن و گفتارها آمده است.
دراین کتاب، تلاش میشود تا بنیادیترین افکار و آرای مذهبی و نگرش ارتجاعی مذاهب ابراهیمی -عربی، سامی- به انسان و نیازها و آزادیهایش و دخالت آنها در خصوصیترین امور زندگی شهروندان، به خصوص زنان و کودکان مورد بحث و کنکاش قرار گیرند. داستانهای زندگانی تعدادی از پیغمبران که امروزه به کار سینماگران هزال و شاعران طناز میآید، موضوعات موردِ اشاره را به نمایش گذاشتهاند.
وفور فاکتهای دینی در این اثر، کنار مشتقات و زائدههای آنها مانندِ داستانِ «طالعبينی، شناختِ ارواح، فالبينی، بختگشايی، سحرگشايی، ساعتشناسی، شناخت اجنه، علمالحروف، و شفابخشی» در گوشهوکنار ایران، ابزار مناسبی برای اندیشیدن در دسترس خواننده قرار میدهند.
نویسنده بررسی مفصلی در بارهی احکام دینی محمد، کتاب قران و نسخههای متفاوتِ آن در دورههای گوناگون دولتها و خلفای اسلامی انجام میدهد که برای جامعهی ایران تازگی دارد. او پسزمینهی قوانین اخلاقی قران را نامونشان میکند که در بستر آن رفتار سیاسی پیغمبر اسلام را در دورهای که فاقد قدرت بود و در دورهای که قدرت کسب کرد، واکاوی میکند. در این نمودارها، از جامعهی بدوی عربستان روزگار محمد، آینهای برساخته میشود که پیروان این دین و پیغمبر میتوانند ریشههای ازپیشسوختهی خود در وجودِ امروزیشان را به نظاره بنشینند. این داستانی است پُرآبِ چشم. در این داستان جهل عربی و ناتوانی ایرانی تبدیل به دروغِ بزرگی به نامِ مذهبی به نامِ شیعه میشود. شیعیان، ایرانیانی هستند که به طرفداری از یک خانوادهی عرب قیام کردهاند که چرا آنها را از دایرهی قدرت دولتی به دور انداختهاند! پس تکلیفِ خودِ ایران چه میشود که کران تا به کراناش را شمشیر عرب به دریای خون و جهلوجور و جنایت بدل کرده است؟!
سفاهت در قدرت دینی، یعنی شعبدهبازیها، سحر و جادو، هیپنوتیزهکردن مغز مسلمانان، هر نوع فکر و خیال غیرانسانی را در مخیلّهی آنها فروکردن، اجانین، شیاطین، امامانِ جادوگر و شهوتران و طمّاع و گداصفت و بچّهباز و زنباره و پولپرست و با این تفاصیل و این ویژگیها در نهایت برگردهی مردم نشستن و آنها را به صلّابه کشیدن، واداشتنِ به بیگاری، دریوزگی، گریهوزاری و آرزوی محالِ باغی به نامِ بهشت را پروریدن و همیشه ترسیدن از نکیرومنکر، شب اول قبر، جهنّم و شکنجهگرانی که در آنجا حیوحاضر با گرزهای آتشین ایستادهاند و ما مسلمانان کافرشده، و تمام مردم غیرِ شیعهی دنیا که از نظرِ شیعیان کافر قلمداد میشوند، را انتظار میبرند.
اینهمه روزگاری اسباب و ابزارِ سعادت و قدرت و ثروتِ کشیشان و نیز جنایت و کشتوکشتار مردم توسطِ آنان در کشورهای اروپایی بوده است و امروزه در سیطرهی ملایان در ایران است. نویسنده به درستی نشان میدهد که «جنایت در قدرت دولتی» در گرو «سفاهت در قدرت دینی» است. بذری که ملایان از دیرباز پاشیدهاند و پیشترها احمد کسروی در نوشتههای خود بدانها پرداخته بود و همزمان با او صادق هدایت به اختصار در داستانهای خود از جمله حاجآقا و توپ مرواری و همچنین در نمایشنامهی کوتاهش فیبعثتالسلام فی بلادِ فرنگیه با طنز و هزل ریشههای آن را و رستنیهای حاصله از آن را نشان داده بود، و علی دشتی در کتابِ بیستوسهسال خود در بارهی آن افشاگری کرده بود، از سیوپنج سالِ پیش در ایران نتیجه داده است. امّا این کتاب فرآوردهی هم افکار و اندیشههای آن بزرگان و هم تداوم بررسی همهجانبهی نقشِ دین و مذهب در کلیّتِ زندگانی اقتصادی، سیاسی فکری و اخلاقی ایران و ایرانی است. اهمیت مسئلهی موردِ بررسی و پیچیدگی و ابهامات ذاتی آن سبب ابتکاری شده است که نویسنده را به مراجعه به آرای اندیشمندان مادّی سوق داده است. این است که از پیِ آیات تاریک و خوفانگیزِ کتبِ دینی و سخنانِ سبک و بیمایهی علاّمهها، فقها، مراجع تقلید و رهبرانِ مذهبی و سیاسی، نگاهی اجمالی به نظریهها، پژوهشها و روشنگری اندیشمندانی نظیرِ داروین، کانت، ژان ژاک روسو، فویرباخ، کارل مارکس، فردریک انگلس و ... پرتو میافکند که به نوبهی خود زیبایی شاعرانهی تراژیکی به این کتابِ پُرحجم داده است.
«سفاهت در قدرت دینی» آبشخورِ «جنایت در قدرت دولتی» است. جنایت در قدرت دولتی، بازتابِ سفاهت در قدرت دینی است. جمع ایندو در شمایلِ هیولایی ضحّاکمانند که از خون و خونریزی و سفاهت و جنایت سیری ندارد؛ در ایران امروز، بر اریکهی سلطانی تکیه زده و ملّت و حس و اخلاق و رفتار و کردارش را میخواهد انضباطی منطبق با الگوهای عربی هزاروچهارصد سالِ پیشِ سرزمینی به نام عربستان بدهد. این کتاب برای تصویرپردازی این گرفتاری بزرگ، این دردِ خانماسوز، این حقارتِ نهادینهشده در اخلاق ایرانی که ترس و دروغگویی را در او توجیه میکند، سوختنوساختن با هرآن دیوسیرتی را که قدرتی بههم میزند، برایاش طبیعی جلوه میدهد و قضاوقدری شدناش را تدارک میبیند؛ نوشته شده است.
این گرفتاری بزرگ، این درد خانماسوز، چه ویژهگیهایی دارند؟ و چه بارها و نامهایی را برخود یدک میکشند؟ پیدایش این مهمانانِ ناخوانده به کدام عصر، به کدام علّت و کدام زمینهها برمیگردد؟ آیا کشور ایران از زمره کشورهایی نیست که تاریخ تکامل طبیعی نداشتهاند؟ آیا اینکه ما دیروز را دوره میکنیم و امروز را، به معنی این نیست که ما در هردورهای تاریخ خود را تکرار میکنیم و چون دورِ پایان میرسد، دوباره آن را بازسازی میکنیم و دوباره آن را زندگی میکنیم؛ مانند فیلمی که یکبار تماشایش کنیم و چون تمام شد فیلم را به اولاش برگردانیم و بازهم تماشایش کنیم؟
کتاب سفاهت در قدرت دینی، جنایت در قدرت دولتی، به شیوهای نوشته شده که پرسشهایی از ایندست را دامن میزند. نویسنده در شرح و بیانِ این گرفتاریها و دردها سرچشمههای آغازین را هدف قرار میدهد؛ فرهنگ، دین، ادبیات، اخلاق، اقتصاد و سیاست در گسترهی تاریخ و ارزش و قدر و مقام هریک از اینها در نزد آحاد ملّت. این پدیدهها به طور طبیعی یکی آن دیگری را توجیه میکند. چون سفاهت دینی در مغزِ مؤمنان سازندهی ابزار قدرت و قداست روحانیون است. همین سفاهت چون پایههای قدرت خود را در مغز مردمان کوبیده است، برای کوبیدنِ پایههای قدرت دولتی هم در همان نقطهی موردِ اطمینان جا باز کرده است. این است آن دردِ خانمانسوزی که جامعه ایران به روایت این کتاب و کتابهای به تنگآمدگانی که در بالا نام برده شد، بدان گرفتار است.
تجلِی حقارت نهادینهشده در تکلمههایی که در پایین میآورم نمودار است:
« ... کسانی که به جنگیری، رمّالی، کفبینی به خدا، پیامبر، امام زمان و به طور کلی خرافات مذهبی روی میآورند شیّادان و کلاهبرداران بزرگی هستند که به احتمال قوی بسیاری از آنها حتی در زندگی روزمره خود درماندهاند.»
«در این ۳۳ سال حاکمیت جمهوری اسلامی، انبوهی از امامزادها، مدعیونِ امام زمانی، جنگیرانِ حرفهای دائرهًالمزخرفاتی از موهومات، حکایاتِ جنایی- مذهبی و افسون و افسانههایی سخت مضحک و خندهدار و غیرعقلی، غیرطبیعی، غیر معرفتی و غیرانسانی در گسترهی امالقراء اسلام حقنه شده است...»
«و طالعبينی، شناختِ ارواح، فالبينی، بختگشايی، سحرگشايی، ساعتشناسی، شناخت اجنه، علمالحروف، و شفابخشی از حوزههای پررونق و پردرآمدِ آن در سرزمین ایران است.»
«نظام حقوقی اسلام، نظامی عشیرهای، ماقبلِ قرونوسطایی، غیرانسانی و تبعیضآمیز است که با ملاحظات و دیدگاههای کاملاً مردانه تنظیم شدهاند.»
«اساساً هر دینی که قدرت را تصرّف کند، درهر جامعهای آسیبها و لطمات فراوانی به آن وارد میکند. چرا که نگرش دین به انسانها و حقوق و آزادی آنها - چنان که دیدیم- نگرشی غیرانسانی و فاشیستی است. نگرش دین به روابط زن و مرد نگرشی نابرابر و از منظر آپارتاید جنسی و مردسالاری است. بیشتر فقهای حاکم در ایران براین باورند که انسان کامل فقط نائبان خدا یعنی خودشان هستند. و انسانِ نوعی - در اینجا یعنی مرد- از آنجا که فاقدِ عقل است و گناهکار است و احتیاج به قیمومیّت علمای دین دارد، نصفِ انسان به حساب میآید. و چون زن، یک نیمه از مرد کمتر دارد، هیچکدام حقِ انتخاب و تصمیمگیری در امور سیاسی را ندارند. آنها فقط باید مطیع و گوش بفرمان فقها و علما باشند وگرنه زندان، داغودرفش و مجازات جهنّمی در انتظارشان است. این آن تفکّری است که در سایهی آن جمهوری اسلامی در سیواندی سال، یک جهنّم بزرگ برای اکثریّت مردم ایران به وجود آورده است. و به نظر میرسد که تا روزی که اینان در حاکمیّت باشند؛ آش همان است و کاسه همان.»
«چنان که میبینیم، در برابر این یاوهسراییها فقط میتوان خندهی جنونآمیز سر داد. این افکار و موهومات فقط میتواند از مغز فلجِ دیوانگان، مردمان خونآشام، سفیهان و دشمنان جان و مال و ناموس مردم تراوش کند. چنان که در حکومتِ اسلامی در ایران میبینیم که زندگی و هستی انسانی در نزد حکومتگران پشیزی ارزش ندارد و کشتن جوانان مردم و مملکت برایشان عین آبخوردن آسان است...»
این «حقارتِ نهادینهشده» در ژنهای موروثی ما، امروزه سر از کاکلِ سمبلهای دینی - سیاسی، دینی- اخلاقی، دینی- اداری و دینی- آموزشی ایرانی برآورده است.
کتاب حاضر این مسئله را در تمام ابعادِ تاریخی و اجتماعیاش به بحث گذاشته و برآن است که راهِ رهایی ایران و ایرانی درگرو شناخت و حل آن به شیوهی عقلانی است...
نوری رهنورد
عضو کانون نویسندگان
ایران در تبعید
بهار دوهزاروچهارده
* گشتی در زندگانی کسروی، به روایت بهزاد کشاورزی، کتاب دادگاه، سایتِ اینترنتی ایرانِ امروز
** (همان کتاب)
این کتاب 345 صفحه و در قطع وزیری است. علاقه مندان می توانند از طریق کانون فرهنگی بامداد، ناشر این کتاب با آدرس زیر:
Bamdad
Box 523
101 30
Stockholm, Sweden
و یا مستقمیا از طریق ایمیل با خود نویسنده:
bahram.rehmani@gmail.com
تماس بگیرند.