هاوکینگ و پیداش گیتی" og:title" />

ارسال

چهره های ماندگار
هاوکینگ و پیداش گیتی

اِستیوِن ویلیام هاوکینگ (Stephen William Hawking) زاده ی ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۲ - درگذشت ۱۴ مارس ۲۰۱۸) فیزیک نظری" فیزیکدان نظری، ریاضی دان، "کیهان‌شناسی"کیهان‌شناس و نویسنده "بریتانیا" بریتانیایی و مسئول مرکز کیهان‌شناسی نظری (صفحه وجود ندارد)" مرکز کیهان‌شناسی نظری در  "دانشگاه کمبریج" دانشگاه کمبریج، به سان یک فیلسوف و دانشمند در جستجوی حقیقت، هستی را به پرسش می گیرد:

چرا به جای هیچ، چیزها وجود دارند؟

چرا ما وجود داریم؟

چرا این گونه قانونمندی ویژه ای گیتی ما را اداره می کند و نه گونه ی دیگری؟

چرا ما اینجاییم؟

از کجا آمده ایم؟

و بسیار پرسش های دیگر...

و او به بسیاری از این پرسش ها پاسخی علمی می جوید با افزون بر 60 سال اندیشه و کنکاش و کشف و چالش و نقد و شناخت ناشناخته ها.

هاوکینگ، در کنکاش برای پاسخ به این پرسش ها، میدان پژوهشی کیهان‌ و گرانش کوانتومی یا فیزیک مدرن ذره ای را برگزید. او پرسش‌ها را در کتاب تاریخ مختصر زمان در سال 1988 و سپس در کتاب طرح بزرگ 2010، تاریخی ترین و دیرینه ترین پرسش‌های فلسفی بشر را با کیهان شناسی و فیزیک نظری مدرن پاسخ می گوید. وی به یاری آگاهی از تئوری‌های فیزیک امروزین، از «م ـ تئوری» (ماتریکس تئوری- به آرایشی "مستطیل" مستطیلی شکل از اعداد یا "عبارت (ریاضیات)" عبارات ریاضی که به صورت سطر و ستون شکل یافته گفته می‌شود. در بیشتر زمینه‌های دانش به ویژه در شاخه‌های "فیزیک" فیزیک، در شمار "مکانیک کلاسیک" مکانیک کلاسیک، "نورشناسی" نورشناسی، "الکترومغناطیس" الکترومغناطیس، "مکانیک کوانتوم" مکانیک کوانتوم وووبه کار می‌رود) و نسبیت انشتین، و تئوری پل دیراک یاری میجوید. دیراک، در "مکانیک کوانتومی" مکانیک کوانتومی و"معادله شرودینگر" معادله شرودینگر برای محاسبه تابع موجی ذرات، با این تفاوت که این معادله  "نسبیت خاص" نظریه نسبیت خاص را نیز در نظر می‌گیرد.

نظریه نسبیت در بردارنده ی دو نظریه اصلی و معروف "نسبیت خاص" نسبیت خاص و "نسبیت عام" نسبیت عام از "آلبرت اینشتین" آلبرت اینشتین می باشد. بنا به این نظریه، زمان و فضا با هم مرتبط هستند و نه جدای از هم و ثابت. معادله دیراک، توسط فیزیکدان  "بریتانیا" بریتانیایی  "پل دیراک" پل دیراک پدید آمد که خود وی این معادله را بر "معادله کلاین-گوردون" معادله کلاین-گوردون گسترش داد. در این راستا او نیاز به حالت های با تکانه زاویه ای j=1/2 در طبیعت را کشف کرد.این موضوع به ویژه در تعبیر حالت هایی با انرژی منفی کارایی داشت.

هاوکینگ به علاوه از اصل عدم قطعیت (Uncertainty principle)) که ورنر هایزنبرگ (فیزیکدان آلمان در سال 1926 در  مکانیک کوانتومی" مکانیک کوانتومی (فیزیک مدرن ذرات) استفاده کرد و نظریه خود را فرمولبندی کرد. به این گونه که در مکانیک کوانتومی، حالتی نمی‌تواند وجود داشته باشد که ذره را با مکان و تکانه ی (momentum) یا اندازه حرکت) معین شرح دهد. بنا به بیان هاوکینگ در توضیح نظریه عدم قطعیت، ذرات از منظری شبیه امواج نور که به صورت بسته ها یا کنتاها پخش یا جذب می شوند، عمل می‌کنند، آنها مکان معینی نداشته و بر اساس توزیع احتمالی «پخش می شوند».

هاوکینگ، به این دست یافت تا تئوری همه چیز (Theory of everything) یعنی هستی گیتی را توضیح دهد. او با نگاهی از دیدگاه گیتی شناسی اقلیدسی و ارسطویی یونان قدیم، کپرنیک و گالیله و نیوتون گذر کرد و برهه ی انیشتین و شرودینگر و ماکس پلانک و... را در نوردید و به فیزیک کوآنتومی برنر آیزنبرگ و... رسید و از آن پیشی گرفت. او به نظریه  "مهبانگ" مه‌بانگ (بیگ بنگ) یا انفجار بزرگ، الگوی کیهان‌شناسی را اعتباری تکاملی داد. به این بیان که مقدار ثابتی ماده و انرژی وجود دارد که با بازشدن جهان، از فشردگی هر دو یعنی ماده و انرژی می‌کاهد. این دیدگاه علمی تا به آنجا رسیده است که در آنزمان که نه مکان بود و نه زمان،‌ یعنی ناهستی بود، ذره ی «ضدماده» که پس از بازشدگی آغازین، در ثانیه های نخست، ذره ای دیگر پدید آمد به نام کوارک. برای نخستین بار در سال 1928 "دیراک" یراک فیزیکدان بزرگ، گفت که همه‌ی مواد می‌توانند در دو حالت ضد ماده و ماده وجود داشته باشند. او برای "الکترون" الکترون بیان کرد که باید  "ذره" ذراتی به نام ضد الکترون نیز وجود داشته باشد. از اینجا بود که نگرش ضد ذره، پادماده یا ضد ماده، کشف شد و نام ضد ماده الکترون، پوزیترون نام گرفت و سپس ضد نورتون، ضد پروتون، ضد اتم و ضد مولوکول نیز کشف شد. گر يك ذره از ماده با يك ذره از ضد ماده به هم برخورد كنند، يكديگر را متلاشی كرده و به شكل انرژي درآمده كه اشعه‌ي "گاما" گسيل می‌كنند. اگر يك انسان با يك پاد انسان فرضی از کیهان دست بدهد، انفجاری كه از آن به وجود می آید، برابر با يك انفجار هسته‌ای به میزان هزار مگاتن است كه هر يك می تواند، شهری را نابود كند. این پرسش هنوز به جای خود باقی است که آیا چنین پدیده ای در گوشه دیگری از هستی وجود دارد که روزی به زمین آید و با هر آنچه روی زمین برخورد کند! ثابت شد که پوزیترون یا ضد ماد الکترون، به طور طبیعی در زمین یافت نمی‌شود، اما قابل تولید می باشد. برای نمونه چنین پیش بینی شده که برای تولید یک گرم پادماده، افزون بر 25 میلیارد دلار هزینه لازم است. این ذره، به ندرت و با عمر بسیار کوتاهی در پی "تباهی هسته‌ای" فروپاشی هسته‌ای و  "پرتوهای کیهانی" پرتوهای کیهانی به وجود می‌آیند.

مه بانگ با غرش مه‌بانگ، در نخسیتن ثانیه ی پیشا اتمی، جهان آنچنان سرد شد که نخستین  "ذرات زیراتمی" ذرات زیراتمی و سپس "اتم" اتم های ساده بوجود آمدند. سپس به سبب "گرانش" نیروی گرانش (ثقل- کشف نیوتون) ابرهای غول‌پیکری از اتم ها به‌وجود آمدند و به هم پیوستند و ستارگان تشکیل شدند. بر پایه مه بانگ؛ "سن جهان" سن جهان نزدیک به ۱۴ میلیارد سال یا دقیق تر ، ۰٫۰۲۱ ± ۱۳٫۷۹۹ میلیارد سال گمان زده می‌شود. از کوارک به بعد در ثانیه‌های نخست پس از مه بانگ،‌ پیوسته از 14 میلیارد سال پیش تا کنون کوارک آنچنان باز شد (منبسط) که به آفرینش هسته اتم، یعنی نوترون و پروتون (2000 بار سنگین تر از الکترون) و سپس الکترون ها انجامید. اتم که روزی از سوی دمکریتوس یونان باستان، تجزیه ناپذیر پنداشته می‌شد به وجود آمد و نخستین اتم آفریده شد. از دوره ماهواره پلانک و تئوری تورم کیهانی، جهان دوره‌هایی از مرحله‌های "دوره کوارک" کوارک،  "دوره هادرون" هادرون (2 کوارک) و  "دوره لپتون" لپتون (سه کوارک) و سپس نوترون و پروتون با چند کوارک را پشت سر گذاشت. تمامی این گام ها روی‌هم‌رفته، زایش گیتی ثانیه دهم عمر خود را پشت سرگذاشت. بنا به نظریه تورمی (انبساط) کیهان از سوی آلن گوث در سال ۱۹۸۰، در نخستین یک تریلیون تریلیونیم ثانیه، نیروی ضد گرانش مرموزی (به سبب ذره‌ای بودن ماده‌ای که به گونه‌ای از جاذبه می‌گریخت یا همان ضد ماده که بر خلاف قانون نیوتونی با ضربه باید به دیگر سو می رفت، وارونه و واپس جهید!)، باعث گسترش و انبساط جهان شده است، جهان در کسری از ثانیه با ضریب غیر قابل تصوری برابر (۱۰ به توان ۵۰) باز شده یا تورم یافته است. بنا به پژوهش ماهواره پلانک سرعت انبساط کیهان که برابر ثابت هابل شناخته می شود، برابر سرعت شگفت آور نزدیک به ۶۷٫۱۵ میلیون کیلومتر در ثانیه در هر مگاپارسک (parsec یکی از واحدهای سنجشِ مسافت در  "ستاره‌شناسی" ستاره‌شناسی است. یک پارسِک برابر با ۳۰٫۹  "تریلیون" تریلیون "کیلومتر" کیلومتر و برابر با ۳٫۲۶ "سال نوری" سال نوری است. مگاپارسک برابر با ۱۰۰۰۰۰۰ پارسک است) در حال انبساط است. با این تعریف، فاصله‌ی نزدیک‌ترین ستاره به ما یعنی «پروکسیما قنطورس» که ۴٫۲ سال نوری است، برابر با ۱٫۳ پارسک است.

در آغاز دوره چیره شدن ماده، فرایند  "هسته‌زایی مه‌بانگ" هسته‌زایی مه‌بانگ آغاز شد. هسته‌زایی مه‌بانگ در حدود ۲۰ دقیقه پس از مه‌بانگ به پایان رسید و  "پروتون" پروتون‌ها و  "نوترون" نوترون‌های پایداری به وجود آمدند و سپس اتم ها شکل گرفتند. به این گونه از ضد ذره در هم فشرده، بازشدگی یا انبساط یا تورمی در ده ثانیه که چگونگی فرایند این رخداد چند ثانیه ای هنوز برای دانشمندانی مانند هاوکینگ ناشناخته مانده است، بقیه عمر گیتی (نزدیک به 14 میلیارد سال) را بازشناسی کرده اند.

جهان از ضدماده تا هستی

جهان کنونی در آغاز از ضد دره تا کوارک ها تا هسته اتم و الکترون، به اتم هایی مانند  "هیدروژن" هیدروژن و  "دوتریوم" دوتریم و  "هلیم" هلیم، که هسته های سبک تر داشتند آغاز شد. و به موازی آن زمان و مکان پدیدار شد و با ماده به وجود آمد. ماده موجود در این گام هنوز، به صورت یک "پلاسما" پلاسمای داغ بود و این دوره که  "دوره فوتون" دوره فوتون نام گذاری شده، نزدیک به ۳۸۰ هزار سال به درازا کشید. با جدا شدن فوتون از ماده، جهان وارد دوره غلبه‌ی ماده گردید و نور توانست آزادانه به جنبش درآید.

سرانجام در دوره‌ای به نام  "دوره بازترکیبی (مه‌بانگ) (صفحه وجود ندارد)" دوره بازترکیبی، الکترون‌ها و هسته‌های اتم های پایدار را تشکیل دادند. اتم ها به ابرهای اتمی در آمده و سپس در نتیجه چرخش و حرکت در هم متراکم شده به صورت مولکول های مختلف گازها و فلزات در آمدند. سپس نزدیک به ۱۰۰ میلیون سال به درازا کشید که نخستین ستاره‌ها شکل گرفتند. البته تورات و انجیل و قرآن کپی گرفته از یکدیگر، عمر گیتی را 6 هزار سال می دانند که خدای دین های ابراهیمی در 6 روز همه را از هیچ آفرید یک روز ماه و یک روز خورشید و دیگر روز ستارها را بر آسمان میخ کرد، بدون آنکه زمانی و شب و روزی باشد برای سنجنش روز! و آدم را از گل آفرید و زن را از دنده ی آدم و سپس با مریم در روستایی در فلسطین نزدیک شد و عیسی آفریده شد و محمد، پایان قصه را گفت. هاوکینگ به این شناخت رسید که جهان همچنین شامل گونه ی مرموزی از انرژی است که به نام  "انرژی تاریک" انرژی تاریک شناخته می‌شود. پس از گذشت ۹.۸ میلیارد سال، انبساط جهان به اندازه‌ای رسید که چگالی ماده از چگالی انرژی تاریک (که همیشه با گذر زمان ثابت مانده است) کمتر شد و دوره تسلط انرژی تاریک آغاز شد. در این دوره  "انبساط جهان" انبساط جهان به دلیل انرژی تاریک "جهان شتاب‌دار"

شتاب‌دار است. این فرایند همه رویدادها بدون برنامه و تصادفی بود و بر مبنای نقشه و یا ایده‌ی ازپیش بودی نبود. قانونمندی به ظاهر کنونی در بی نظمی و بی قانونی پدید آمد و ادامه یافت و آنچه که با این فرایند، ناهماهنگ بود از میان رفت. به همین سبب هر لحظه گیتی شاهد از بین رفتن های بی شمار ستاره ها و سیاره و به وجود آمدن های فراوانی ست. چارلز داروین در دانش تکامل، این فرایند را زیرنام قانون تنازغ بقا تایید می کند. در ادامه انبساط،‌ سیستم کهکشان ها و منظومه خورشیدی پی آمد از بین رفتن‌ها و نظم یافتن‌ها و قانونمندی کنونی هستند که روزی در نتیجه بی نظمی و یا رخدادی تصادفی این نظم به‌ظاهر سیستماتیک و قانونمند، متلاشی می‌شود. برای نمونه اگر ماده و ضد ماده در یک دیالکتیک هماهنگ در تضاد و همبسته با هم همراه نشوند و به هم برخوردکنند، هر دو از بین می روند و به انرژی دگرگون می شوند و چه بسا که این رخدادها پیوسته رخ داده و می دهد. به یاری این دانش و هاوکینگ، راز آغاز کیهان گشوده‌ شد که جهان هستی، خود بخود، خود را از «هیچ» (ضد ماده) بوجود آورد، و خورشید ما و منظومه یا سیستم خورشیدی تنها منظومه ی گیتی نیست. و بشر در بیش از ۹۹/۹۹ درصد از عمر جهان، اصلا وجود نداشته‌ است. پژوهش های ژنتیکی نشان می‌دهند که فرگشت (تکامل) پستانداران انسان نما (نخستی سایان) ۸۵ میلیون سال پیش، انسان‌سایان، یا "انسان‌سایان" گپی‌های بزرگ (میمون های بزرگ)، بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون سال پیش از خانواده "گیبون" گیبون ها جدا شدند. حدود ۱۴ میلیون سال پیش  "اورانگوتان" اورانگ اوتان ها از خانواده ی انسان‌سایان جدا شدند.  "راه رفتن" راه رفتن اولیه بر روی دو پا سرانجام به فرگشت میمون های بزرگ که بین ۲٫۳ تا ۲٫۴ میلیون سال پیش در آفریقا می‌زیستند، به  "انسان خردمند" انسان‌های امروزی فرگشت یافت و انسان امروزین نزدیک به دویست تا سیصد هزار سال بیشتر تاریخ ندارد. این دوره فرگشتی (تکاملی) را ما از یک سلول و درهم شدن اسپرم و تخمک تا نوزاد انسانی که زاده می شود در درازی 9 ماه می بینیم. درست تصادفی همبستر شدن زن ومرد و تصادفی رسیدن یک اسپرم از میان صدها هزار اسپرم به تخم و جهش تصادفی ژن ها را در این پروسه می بینیم. و از این به بعد اگر هزاران رویداد و تصادف رخ ندهد، تا زایش کودک همه چیز قانونمند می نماید.

برکناری خدا

با این شناخت است که استیون هاوکینگ می‌گوید: ممکن است روشی که کیهان بوجود آمده هماهنگ با قوانین دانش باشد که در این صورت نیازی نیست به خدایی متوسل بشویم تا آغاز به وجود آمدن گیتی را در یابیم. هاوکینگ در سال ۱۹۹۹ در سخنرانی:Does God Play Dice?   آیا خداوند تاس می‌اندازد؟

هاوکینگ، پس از اشاره به زمان‌های دور که بشرهای آغازین برای رویارویی با بیماری‌های کشنده و رویدادهای طبیعی (سیل و زلزله) دست به دامان خدایان می‌شد، به معنی وارونه و کنایه آمیز، به نقش وارونه خدا اشاره کرد و گفت: آینده جهان آنچنان که لاپلاس می‌پنداشت، دقیقا بنا به قانونمندی‌های علمی پیش نمی‌رود. خدا هنوز دستش را رو نکرده‌است. خدا نه تنها تاس بازی می‌کند، گاهی تاس را جایی می اندازد که نمی‌توان آن را دید. به این بیان که اگر همه قوانین فیزیک را بدانیم از کار خدا سر در می‌آوریم... که خدایی در میان نیست. وی پیش از این، در کتاب «تاریخ مختصر زمان» نوشته بود که قوانین فیزیک ثابت می‌کند که به هیچ روی لزومی ندارد خدا را در مسئله آفرینش کهکشان دخالت داد. این ثابت نمی‌کند که خدایی وجود ندارد، بلکه نشان می‌دهد نیازی به وجود خدا نیست.

قانونمندی‌های کنونی آن بی قانون های آغازین، کار خودشان را می‌کنند و هاوکینگ (جاذبه یا گرانش نیوتونی را مثال می‌زند) و کار خلقت بدون خداوند لنگ نمی‌ماند!

هاوکینگ بر پایه ی مدل ریاضی شناخته شده به «بازی حیات»، نشان می‌دهد که باساخته شدن موقعیت آغازین در یک سیستم یا پدیده و با شکل گرفتن قوانین معین حاکم بر آن حاکم می‌شوند، روند این سیستم به وسیله این قوانین ادامه می یابد که چه خواهد شد. ریاضیدان انگلیسی جان کانوی در سال ۱۹۷۰ میلادی بازی حیات را اینگونه تعریف کرد که: زندگی، یک بازی بدون بازیکن است، و تکامل آن تنها وابسته به شرایط آغازین آن بوده و نیازی به عامل ورودی در گام های سپسین ندارد. فرد در آغاز بازی حالت چیدمان را بنا می نهد و سپس چگونگی رشد و فرگشت سیستم را بدون دخالت خود می بیند. برای هاوکینگ نیاز به کسی نبود تا بازی را بچیند و بعد پی کار خود برود. ضد ذره همان «عنصری»‌ بود که هنوز آشکار نشده از کجا رسید و بازی را چید و در آن گسترانیده شد و تا بیکران گیتی رفت. اگر بخواهیم چیزی به جای خدا به کار بگیریم، ضد ذره را به شوخی می توان «ذره خدا» نامید.

به اینگونه، ریچارد داوکینز Richard Dawkins که بر آن ست که خدا پندار و توهمی بیش نیست.

در کتاب پندار خدا The God Delusion نوشت خالق فراطبیعت یا فرافیزیک وجود ندارد و ایمان دینی و خدا یک پندار و خیال واهی بیش نیست. استیون هاوکینگ از داوکینز پرسیده بود: «چرا شما اینقدر غرق خدا شدید؟» داوکینز پاسخ می دهد خود شما در جایی گفته بودید «از اینجا به بعد باید ذهن خدا را بدانیم... من گمان می‌‌کنم شما کلمه خدا را به عنوان یک نوع احساس انیشتینی استفاده می‌کنید... خدا به عنوان پاسخ به پرسش های علمی... نابودکننده علم است، زیرا که ذهن مردم را از کار سخت پاسخ به پرسش‌های علمی منحرف می‌کند. این خیلی آسان و بیهوده است که بگوییم خدا این کار را کرد، یعنی ما لازم نیست به پرسش‌ها پاسخ دهیم.» هاوکینگ آخرین نهانگاه ساختگی خدا را کشف و او را از گیتی زدود.

نگره ی سیاه چال ها

هاوکینگ سی سال، از سال ۱۹۷۹ تا یکم اکتبر ۲۰۰۹، دارنده "کرسی ریاضیات لوکاسی" کرسی ریاضیات لوکاس در دانشگاه  بود. کرسی ریاضیات لوکاسین نام بالاترین کرسی علمی در جهان است که در سال ۱۶۶۳ به وسیله  "هنری لوکاس (صفحه وجود ندارد)" هنری لوکاس در  "دانشگاه کمبریج" دانشگاه کمبریج انگلستان بنا نهاده شد. این کرسی استادی روزی از آن اسحق نیوتون بود و هاوکینگ پس از 500 سال، جانشین نیوتون در دانشگاه شد. تمرکز هاوکینگ در "کیهان‌شناسی"کیهان‌شناسی و  "گرانش کوانتومی" گرانش کوانتومی به ویژه به کشف قوانین و شناخت بیشتر "سیاه‌چاله" سیاه‌چاله ها انجامید. تئوری سیاه چاله ها به این گونه است که با از پای درآمدن ستاره ها، و پایان یافتن انفجار آن، آنچه باقی می ماند قدرت گرانشی (جاذبه) است که حتی نور را در خود می کشاند و بازنمی گرداند. از این رویکرد تونلی تاریک و فروخورنده ماده برجا می ماند و بیشمار بیشمار در گیتی پدیدار می شوند. کتاب "تاریخچه مختصر زمان" تاریخچه زمان هاوکینگ که در سال 1988 غوغا آفرین بود با میلیون ها نسخه و بازچاپ و ترجمه به بیشتر زبان ها در دست چرخید. این کتاب زیر نام تاریخ مختصر زمان، از انفجار بزرگ تا تشکیل سیاهچال ها، به دست دکتر «علی خیامی» ار رفقای جنبش سوسیالیتسی دارای دکترای فیزیک اتمی به فارسی برگردانده شده و در خارج برای نخستین بار به چاپ رسید. هاوکینگ در این کتاب به کنایه به بازخوانی ذهن خدا اشاره می کند: «اگر ما بتوانیم فرضیه‌های لازم برای توضیح هر پدیده و ماده موجود در هستی را کشف کنیم، این کشف یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است بدین معنی که ما می‌توانیم فکر خدا را بخوانیم.» رسانه های دولتی جمهوری اسلامی از قول هاوکینگ  " چنین جعل کردند که او «ادعایش را درباره خدا پس گرفت.»  این نخستین بار نیست که رهبران و جارچیان اسلامی به دروغ برای توجیه جهالت به جعلیات پناه می برند. رییس مجلس خبرگان رهبری جمهوری اسلامی نیز درباره ی ایمان انیشتین به مذهب شیعه و جعفر صادق و یا ادعاهایی مانند «ایمان آوردن چه گوارا به اسلام» و... نمونه هایی از بیهوده گویی های همه روزه ای ست که خریدارن خود را تنها در میان مشتریان منبر و مسجد می جویند. دانشمند ما، در پاسخ به خبرنگار نشریه ی اسپانیایی زبان الموندو که از او درباره ی گفتاورد معروفش (بازخوانی ذهن خدا) پرسید، به زودی روشن ساخت:

«آنچه من به عنوان بازخوانی ذهن خدا بیان کردم؛ کنایه به این بود که ما اگر به " نگریه ی همه چیز برسیم، می توانیم جهان را مانند خدا ببینیم، و آن هم در صورتی که چنین خدایی وجود می داشت؛ اما خدایی وجود ندارد. من یک بی خدا هستم.» کتاب « "طرح بزرگ" طرح بزرگ»(The Grand Design) او به همراه لئونارد ملودینو که در پایان سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید پس از چند روز به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمازون تبدیل شد. نام استیون هاوکینگ نگارنده ی کتاب «آغاز زمان» The Beginning of Time، این روزها بیشتر از پیش بر سر زبان‌ها جاری شد. اما مرگ او مرگ نبوغ جهان است که نام او همانند نیروی کوارک، باز و گسترده شد، در سراسر جهان و نوعی غم ، جان بیدار دانش را فراگرفت. او بنیاد جهان را شناسانید و«فضا زمان» و سیاهچال‌ها را.

او که تئوری‌پرداز فیزیک نظری ذره‌ای نوین و پردازشگر مِه بانگ است، بر فراز دستاوردهای او بر کرسی پروفسوری ریاضیات در دانشگاه کمبریج به جای ایزاک نیوتون و «پل دیراک» نشست.

پرواز به اوج در نهایت زمینگیری در ۲۳ سالگی دچار بیماری درمان ناپذیر فلج اعصاب و عضله‌ زمین گیر شد اما زمانگیر در مکان هستی جاری بود. اسکلروز جانبی آمیوتروفیک Amyotrophic lateral sclerosis)-ALS)) که موجب تخریب پیشرونده و غیرقابل ترمیم در دستگاه عصبی می‌شود، به او هجوم آورد و پیش بینی شد که تنها دو سال زنده می ماند، اما 50 سال و چندی ایستادگی کرد. هاوکینگ پس از تشخیص بیماری و در اوج ناامیدی، با «جِین وایلد»، دانشجوی کمبریج همراه زندگی مشترک شد. دستاورد این ازدواج سه فرزند است: «رابرت» که در سال 1967 زاده شد، «لوسی» زاده ی 1970 و سرانجام «تیم» که کوچکترین فرزند در سال 1979.

با تنها عضله زیر گونه که توانای فشار برآن را داشت و با اشاره چشم هم به یاری رایانه ی هوشمند می نوشت و نوشتاری که به سخن تبدیل می شد. بی وزنی در سفینه را تجربه کرد و به پیمودن در فضا می اندیشید. او با این دانش و آگاهی بود که خدا را از دانش و گیتی به بیرون راند. مارکس در حوزه فلسفه ۱۷۰ سال پیش انسان خدا را آفرید را با دانش دیالکتیک ثابت کرد.

سال 1963 در 21 سالگی، هاوکینگ در آکسفورد در پاگرد پله‌ها لغزید و سرش به زمین خورد و پنداشتند که نتیجه مستی است. کم کم گره زدن بند کفش‌ برایش دشوار شده بود. آزمایش نشان داد که به بیماری کمیاب و درمان‌ناپذیری به نام "اسکلروز جانبی آمیوتروفیک" ALS  دچار شده است. این بیماری به بخشی از  "مغز" مغز و  "سیستم عصبی" سیستم عصبی هجوم می آورد و رفته رفته اعصاب حرکتی بدن را از بین می‌برد و "ماهیچه" ماهیچه ها را ناتوان ساخته و به فلج عمومی می انجامد. نومیدی این انسان بزرگ، گذرا بود، باید دکترا می گرفت و به کشف رمز و  "راز کیهان" راز کیهان، می رسید.

شبی دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده‌است و او را برای اجرای حکم می‌برند و در آن آستانه، حس کرد که هر لحظه زندگی تا چه میزان ارزشمند است.

او نه تنها در گیتی در جستجوی راز کیهان بود، روی زمین دخالتگر زندگی زمینیان بود. در سال 1968 علیه جنگ ویتنام برخاست و به همایش های خیابانی پیوست.

در جشن پنجاه‌سالگی مرکز فضایی آمریکا (ناسا) در سال ۲۰۰۸ از هاوکینگ دعوت شده بود که سخنرانی کند. او در این همایش، گفت: « باتوجه به بی کرانی گیتی، بسا که شکل‌های ابتدایی یا حتی هوشمند از حیات بیگانه در دیگر نقاط عالم وجود داشته باشند. و با زبانی گزنده و به کنایه در نقد وضع موجود در زمین، گفت: «البته برخی بر این باورند که حیات هوشمند روی زمین هم هنوز شکل نگرفته است». و افزود: بشر باید در برخورد با حیات بیگانه دقت کند زیرا بسا که حیات آن‌ها بر پایه‌ی دی‌ان‌ای نیست و ممکن است بدن ما در برابر بیماری‌های آن‌ها مقاوم نباشد. هاوکینگ در بخشی از برنامه تلویزیونی دیسکاروی زیر نام: «تا ژرفای عالم با استیون هاوکینگ» به احتمال وجود بیگانگان فضایی اشاره کرد گفت: بیگانگان ممکن است همه‌ی منابع طبیعی سیاره‌ی خود را به پایان برسانند و سپس به جستجوی سیاره‌های دیگر در گیتی بگردند تا آن‌ها را استعمار کنند.

در ماه می ۲۰۱۳ با تصمیم به خوداری از شرکت در همایش سالانه فردای پیش رو که هرساله به میزبانی "شیمون پرز"، جلاد فلسطینی ها در "اورشلیم" اورشلیم برگزار می‌شود، به جمع کمپین "تحریم علمی اسرائیل" تحریم‌کنندگان علمی اسرائیل پیوست و به اشغالگری و نژاد پرستی سران اسرائیل اعتراض کرد. هاوکینگ در سال ۲۰۱۴ در محکومیت جنگ در سوریه و کشتارگری حکومت سوریه برخاست و اعلام کرد: «ما باید از هوش انسانی‌مان برای پایان دادن به این جنگ بهره ببریم. منِ پدر، وقتی رنج کشیدن بچه‌های سوری را می‌بینم، با خود می‌گویم: دیگر بس است.» و افزود: «امروز در سوریه تکنولوژی نوین را به‌شکل بمب، سلاح‌های شیمیایی و دیگر تجهیزات مرگبار می‌بینیم که برای رسیدن به آنچه مقاصد سیاسی هوشمندانه نامیده می‌شود، استفاده می‌شود. اما تماشای مرگ بیش از صدهزار انسان یا هدف قرارگرفتنِ کودکان اصلا هوشمندانه به نظر نمی‌رسد...

آنچه در سوریه رخ می‌دهد باعث شرم و انزجار است. آنچه دنیا به ‌سردی و از دوردست آن را تماشا می‌کند. پس هوش احساسی ما کجاست، حس عدالت و انصاف جمعی‌مان؟» در ۳۰ می ۲۰۱۵ گفت "دونالد ترامپ" دونالد ترامپ نامزد نهایی "جمهوریخواهی در ایالات متحده آمریکا" جمهوری‌خواهان یک عوام فریب (پوپولیست) است که همیشه به فکر منافع خویش است.»

او با گرایشی برابری خواهانه و ضد استثماری به علیه استثمارعلم و اقتصاد کاپیتالیستی پرداخت. هاوکینگ، در تاریخ ۸ اکتبر ا٢٠١٥ دربرنامه‌ی پرسش و پاسخ سایت ردیت (reddit) در پاسخ به این پرسش که آیا بکار گیری ماشین‌ها و روبات‌ها به جای نیروی کار انسانی تهدیدی به بیکاری و فقر اقتصادی به شمار می‌رود؟ پاسخ داد که «نابرابری اقتصاد، درست ربط مستقیم به توزیع ناعادلانه‌ی سرمایه دارد، در صورتی که صاحبان ماشین مانع توزیع عادلانه سرمایه باشند، بیشینه ی مردم در فقر و بدبختی به سر خواهند برد: «اگر ماشین‌ها همه چیزهایی را که نیاز داریم تولید کنند، شکل توزیع تعیین‌کننده خواهد بود. اگر سرمایه تولیدشده با ماشین تقسیم شود همه می‌توانند از یک زندگی مجلل و آسوده لذت ببرند. اما اگر صاحبان ماشین‌ها موفق شوند ضد تقسیم سرمایه حرکت کنند، بیشتر مردم در فقر و بدبختی به سر خواهند برد. به نظر می‌رسد که روند جاری با گزینه دوم هم جهت است و با تکنولوژی به نابرابری روز افزون دامن زده است.» گزارش همه ساله ی مرکز «آکسفام» به این سخن هاوکینگ که نشانه ای از کاپیتال مارکس ونقد اقتصاد سرمایه داری را با خود داشت، تاکید و اعترافی بود به این روند ویرانگر نابرابری که در سال ٢٠١٦ مجموع دارایی ١% ثروتمندترین افراد جهان بیشتر از کل دارایی‌های ٩٩% مردم جهان خواهد شد.

اکتبر 2016 از پروفسور استیون هاوکینگ دعوت شد تا در مورد ردیابی امواج گرانشی ناشی از برخورد دو ستاره نوترونی نظر دهد. گفته می شود که این آخرین گفتگوی تلویزیونی او پیش از مرگ بود. هاوکینگ، از اهمیت ردیابی برخورد دو ستاره نوترونی گفتگو کرده بود و تایید می کند که فوران های ناگهانی و کوتاه اشعه گاما با ادغام ستاره های نوترونی رخ می دهد و افزود که این راه دیگری است برای تعیین فاصله های کیهانی و رفتار ماده با چگالی فوق العاده بالا را به ما می آموزاند. در پاسخ به این پرسش که آیا شناختی در مورد چگونگی تشکیل سیاهچالها به دست خواهد داد؟ افزود:

این واقعیت که یک سیاهچاله می تواند از ادغام دو ستاره نوترونی تشکیل شود از لحاظ نظری شناخته شده بود. اما این رویداد برخورد دو ستاره نوترونی، نخستین تجربه یا رصد آن است. ادغام آنها شاید که سبب پیدایش یک ستاره نوترونی بیش از حد بزرگ و چرخنده خواهد شد که سپس با فروپاشی آن تبدیل به سیاهچاله می شود. در پرسش و پاسخ، به اندازه گیری موج گرانشی باعث شناخت بیشتری در مورد چگونگی عملکرد فضا-زمان و گرانش و دگرگونی درک ما از کیهان، پرداخته بود. در برابر این پرسش که  آیا برخورد ستاره های نوترونی یکی از چند راه یا شاید تنها راهی است که به تولید عنصر طلا در جهان منجر شده؟ آیا برای همین است که این ماده اینقدر در زمین نایاب است؟

می گوید:

بله، برخورد ستاره های نوترونی یک راه تولید طلاست. این عنصر همچنین می تواند با به دام افتادن سریع نوترون در ابَر نواخترها به وجود آید. طلا همه جا کمیاب است، نه فقط روی زمین. سبب این است که انرژی جوش هسته ای در عنصر آهن به اوج می رسد در نتیجه تولید عناصر سنگین تر از آهن دشوار می شود. به علاوه برای تولید عناصر پایدار سنگینی چون طلا نیروی هسته ای باید بر نیروی قوی دفع الکترومغناطیسی غلبه کند.

 هاوکینگ، با بیش از چهل سال کار شبانه روزی علمی در 76 سالگی به آرامی در خواب، به خواب همیشگی فرورفت. او چهره ی دوست داشتنی جهان، کودکان و توان خواهان که گیتی را خانه ای می دانست برای همه و دوست داشت کسانی را که دغدغه ی هستی و زندگی و زیست و بوم جهان داشتند، انسان محور ماند و در ماتریکس قلب یونیورس و گیتی انسانی به هستی بازگشت جاویدان.

15 مارس 2018



ما را دنبال کنید

تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address