در شرایطی بە 8 مارس امسال نزدیک می شویم کە کرونا جهان را فراگرفتە و سرمایەداری در مهار این بیماری هنوز ناتوان است. جدا از پاندمی کووید ١٩، بحران جهانی سرمایەداری شرایط را برای کل بشریت ناهموارتر ساختە، ابعاد وسیع فقر و تبعات آن، گرسنگی، جنگ، آوراگی و مهاجرت.....فراگیرتر شدە است. بدتر شدن اوضاع اقتصادی جهان و تأثیرات آن بر بیکاری و معیشت مردم جهان درهمە عرصەها، از هم اکنون قابل مشاهدە و در آیندەای نزدیک با وضوح بیشتر شاهد خواهیم بود. ابعاد این بیکاری در درجە اول گریبانگیر زنان خواهد بود. زنان بیشترین قربانیان این فلاکت هستند. سرشکن کردن بحران ها بر تودە مردم تحت عناوین مختلف در همە دنیا از ریاضت اقتصادی، اقتصاد مقاومتی، ... فقط فشار اقتصادی بیشتری برخانوادەهای مزد بگیران و کارگری وارد کردە کە سبب افزایش فلاکت و مصیبت های اجتماعی شدە است. در چنین اوضاع و احوالی، واضح است کە زنان و کودکان بیشترین هزینەها را متحمل می شوند و بازتاب این بحران های اقتصادی در کشورهای تحت سلطه اسلام سیاسی از ازدواج اجباری در کودکی گرفتە تا سایر اشکال خشونت رسمی و قانونی در دوران کرونا افزایش یافتە است.
در هند و کشورهای مشابە بدلیل کورتاژ جنین دختر و کمبود زن، زنان مورد تجاوز گروهی قرارمی گیرند. رشد راسیسم در اروپا و آمریکا وهمچنین رشد بنیادگرایی مذهبی در دین اسلام ازجمله پدیدەهائی بود که ضرر و زیانش قبل از همه گریبان زنان را گرفت. درسایەی شوم اسلام سیاسی در طی چند سال گذشتە زنان یزیدی به بردگی و کنیزی گرفته شده و به نکاح اجباری داعش درآمدند وبه خرید و فروش زنان شرعیت دادە شد.
علیرغم رشد نسبی نابرابری در سایەی بلایای طبیعی و اجتماعی، شرکت زنان در مبارزات و اعتراضات در همە جای جهان، هم برای احقاق حقوق جنسیتی خود، هم بر علیە بی عدالتی و تبعیض، ستم، جنگ و...به امر عادی تبدیل شدە و پیشقراولی زنان در همە عرصەهای اجتماعی در ایران و سایر نقاط جهان شایان ذکر و تحسین است. از حماسه آفرینی زنان کردستان سوریه در نبرد با داعش تا زورآزمایی زنان ایران با داعش جمهوری اسلامی، بازداشت آنان و صدور احکام زندان برای صد ها زن و دخترایرانی در سال گذشتە، و حتی مقاومت و جسارت آنان در زندان مایەی سربلندی و مباهات زنان در سایر نقاط جهان بودەاست.
در ایران مبارزات زنان بدلایل مختلف از جملە سرکوب خشن حکومت کە حتی تاب خودی ها را ندارد و فعالین اصلاح طلب و بە اصطلاح فمینیست های اسلامی را بازداشت کردە و تعدادی از فعالین کمپین یک میلیون امضا را نیز وادار بە مهاجرت کرد، راه قانونی برای تغییر قوانین باقی نگذاشتە و تنها چارە مبارزە جدی برای لغو قوانین است. کارزار زنان برای لغو قوانین اسلامی در ایران بر مبنای همین نگرش از سال ٢٠٠٥ آغاز شده و کارزار دوم مبارزە با خشونت خانگی، دولتی و اجتماعی هم در سال ٢٠١٩ دو راهپیمایی در کشورهای اروپا در اعتراض بە سرکوب زنان در ایران را پیش بردەاست. اما این کارزار علیرغم حمایت زیاد از داخل ایران چون در خارج از کشور انجام گرفت بازتاب وسیع و تودەای نداشت. ما همچنان در همکاری با جنبش زنان در داخل بە فعالیت خود ادامە می دهیم و معتقدیم کە زنان باید در ابعاد تودەای وسیعاً متشکل شوند. اهداف این تشکل یابی مستقل باید دست بردن بە ریشەهای نابرابری و مسائل اقتصادی باشد تا بتواند تودە زنان را جلب کند. جنبش زنان هم در سطح نظری و هم در سطح عملی بە تئوری و برنامە و پیشروانی نیازدارد کە این برنامە را پراتیک کردە و علاوە بر بالا بردن آگاهی زنان بە حقوق خود، با فرمولە کردن مطالبات زنان، بە میدان آوردن تودە زنان و متشکل نمودن آنان، راه ممکن و عملی پیش پای نسل جوان و معترض بگذارند. یکی از مشکلات جنبش زنان عدم همکاری و هماهنگی زنان چپ و رادیکال دراین عرصە است. زنان رادیکال زیادی در این جنبش درداخل حضور دارند، همچنین زنان چپ در تبعید نیز از کمیت زیادی برخوردار و تجربیات زیادی نیز دارند، اما علیرغم وجود ارتباطات اینترنتی و دیجیتال، این فاصلە هنوز پرنشده و جنبش زنان از خلاء تشکل و رهبری رنج می برد.
پیشروان رادیکال جنبش زنان در عرصە نظری، از جملە زندە یاد آذر درخشان و همچنین لیلا دانش سال ١٣٨٥ با نقد کمپین یک میلیون امضا نشان دادند کە کمیت و تعداد امضای کمپین ها، حتی اگر وسیع باشد در صورتیکە افق رادیکالی پیش رو نداشتە باشد بە جایی نمی رسد. استفادە از تجربە تاکنونی مبارزات زنان در ایران و جهان، اجتناب از خطاهای انجام گرفتە میتواند بە انسجام بیشتر و همگرایی نیروهای رادیکال کمک کند. هماهنگی فعالین داخل و خارج از این جهت بسیار ضروریست.
در ایران نسل جوانی از زنان پا به میدان مبارزە گذاشته اند، کە از لحاظ آگاهی سیاسی به درجە بالائی از خوداگاهی رسیدە و ازسطح توقعات بالائی نیز برخوردارند. این نسل با طرح مطالباتشان که هم سطح مطالبات زنان کشورهای پیشرفتە جهان است در مبارزات جاری و در همە اعتراضات مشارکت دارند، اما علیرغم بالا بودن میزان تحصیلات و تخصصشان، هنوز میزان بیکاری درمیان آنان دو برابر مردان است. دستمزد زنان شاغل بسیار کمتر از دستمزد مردان است و از آزارهای جنسی کارفرما و همکاران در امان نیستند. مبارزات روزانە زنان علیە حجاب اجباری و قوانین شریعت ٤٢ سال است کە ادامە داشتە واعتراضات دراین زمینه روز بە روزافزایش یافتەاست. آگاهی زنان بە حقوق جهانشمول خود بسیار پیشرفت نمودە اما درجە پیشرفت سازمانیافتگی آنان بسیار کند بودە است. دلیل این بی تشکلی را علاوە بر سرکوب شدید حکومتی، باید در پراکندگی فکری و نظری پیشروان جنبش زنان جستجو کرد. چهار دهە ستم و خشونت و تبعیض قانونی، کارد را بە استخوان زنان رساندە و از همین جهت زنان اکنون معترض ترین قشر در مبارزە علیە این حاکمیت هستند. جنبش زنان ایران بعداز چهل و دو سال حاکمیت جمهوری اسلامی، اکنون در دو گرایش جدی تبلور یافتە است : گرایش لیبرالی و گرایش سوسیالیستی. زنان روشنفکر لیبرال چە حکومتی چە خارج از آن، دست بە ریشەهای ستم کشی زن، یعنی اقتصاد و وضعیت معیشتی اکثریت زنان نمی برند و فعالیت خود را صرفاً بر حقوق جنسیتی کە عمومی است متمرکز نمودە و با وجود تلاش و کار در این زمینە هنوز نتوانستەاند تغییرچندانی ایجاد کنند. علتش از نظر من این است کە زنان هنوز در جامعە جایگاە تعیین کنندەای در تولید و توازن قوای طبقاتی ندارند، لیبرال ها نتوانستەاند مطالبات اکثریت زنان را مطرح کنند. این طیف تاکنون بە اصلاح طلبان و راه های قانونی توهم داشتە و لذا کار آنها بە ثمر نرسیدە و بی نتیجە ماندە است.
پیشروان آگاە و تودە زنان قشر زحمتکش با افق سوسیالیستی، استراتژی متفاوتی در مبارزە خود دارند. این گرایش در پیشاپیش همە اعتراضات حضور داشتە و اغلب این فعالین بازداشت و بە زندان محکوم شدەاند. عدم سازمانیابی و پراکندگی سبب بالا رفتن هزینە برای فعالین عرصە مبارزاتی شدەاست. مشغلە این گرایش رهایی اکثریت زنان است، زنان زحمتکش، خانەدار و روستایی کە یا کم سوادند و ازحقوق خود آگاهی چندانی ندارند یا آنقدر با مشکلات و مسايل روزمرە زندگی درگیرند کە فرصت یا اجازە پرداختن بە متشکل شدن و مبارزە جمعی را نمی یابند. اگر این اکثریت زنان پس از انجام کار منزل و نگهداری از کودکان، وقتی برایشان بماند با کار دستی یا کارهای دیگر در منزل کمک بە خرج خانوادە در اولویت شان است. ناگفتە نماند کە این بخش از زنان چون در خانە هستند در مسألە سازمان یابی مشکل داشتە و تنها در محل زیست خود میتوانند متشکل شوند. ابتکار سازمانیابی این زنان را، پیشروان رادیکال با دست بردن بە مشکلات و خواستەهای این زنان میتوانند و باید در دست بگیرند. دقیقا همین بخش از زنان هستند کە باید بە میدان بیایند چون بیشترین ستم، استثمار، محدودیت و محرومیت را متحمل می شوند و در واقع نیروی انقلاب و هر نوع دگرگونی بنیادی هستند. پاندمی کووید ١٩، افزایش فقرو بیکاری و گرسنگی بر مشکلات کل جامعە وبخصوص زنان افزودە و این قشر از طرفی معترض تر از سابق هستند و از طرف دیگر غم نان و ناامنی اقتصادی ممکنست مستاصل شان کند. برپایی تشکل های محل زندگی، توجە بە محیط زیست، سوادآموزی، ادبی، هنری، فرهنگی، ورزشی و امثال آن در زمینەهای مختلف میتواند این زنان را بە دورهم جمع کردە و بە کانونی برای همفکری و کار جمعی تبدیل شود.
پیوند دادن دو بخش زنان در گرایش سوسیالیستی، (پیشروان و تودە زنان) ، کاریست ضروری کە باید در صدر و در دستور کار پیشروان جنبش کارگری بعنوان متحد اصلی و تاریخی جنبش زنان و پیشروان جنبش رادیکال زنان قرار گیرد. زنان شاغل در این کار حلقە واسط این ارتباط هستند. تودەای شدن مطالبات زنان و حمایت همە آحاد جامعە از آن می تواند متحدین واقعی طبقە کارگر را برای کسب رهایی خود و طبقەشان بشکل سازمان یافتە بە میدان بیاورد. مثلا مطالبە کار یا بیمە بیکاری برای همە افراد بالای ١٨ سال میتواند هم متحد کنندە مردان و زنان باشد و هم زنان را بیشتر بە میدان بیاورد.
با توجە بە اینکە زنان هم بە طبقات متفاوت تعلق دارند، مطالباتشان بخصوص در عرصە اقتصادی کاملا متفاوت است و افق مبارزاتی و استراتژی متفاوتی پیش پایشان میگذارد. افشای آلترناتیوهای بورژوایی و لیبرالی قطعا یکی از اقداماتی است کە در کنار کار سازمانیابی زنان بطور موازی برای خنثی کردن سیاستهای آنان در بە بیراهە بردن مبارزات زنان، یکی از ضرورتهای کار فعالین رادیکال جنبش زنان با افق سوسیالیستی است.
همچنانکە گفتە شد، زنان اکنون در صف اول همە جنبش های اجتماعی و مطالباتی حضور فعال دارند و بە هر نسبت میزان مشارکت آنان در سایر عرصەهای مبارزاتی گستردەتر شود، بیشتر بە هم نزدیک شدە و مبارزاتشان تعمیق می یابد و می توانند مطالبات خود را در همە جنبش ها مطرح نمایند. بدین ترتیب زنان بە مبارزات تودەای، کارگری پیوستە و هر دو جنبش شانس پیروزی بیشتری می یابند. این مسالە از طرفی در گرو جنبش کارگری و درجە تشکل آن و هدایت کل جنبش تودەای و همگانی است کە آن جایگاە را کسب کند تا همە جنبش های اجتماعی بە آن بپیوندند. جدا نکردن زنان از مردان، جدا نکردن ملیتهای مختلف از یکدیگر در سطح سراسری و اتحاد جنبشهای اجتماعی با همبستگی، سبب برداشتن قدم های جدی بسوی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است کە در این صورت باید آلترناتیو انقلابی آمادگی بدست گرفتن ادارە جامعە را داشتە باشد و درآن شرایط زنان خواهند توانست با رفع همە موانع و محدودیت ها، بە دخالت اجتماعی اقتصادی و سیاسی در شرایط کاملا برابر با مردان دست یابند.
فوریە ٢٠٢١
|