ارسال

الئانور مارکس و زنان کارگر: چگونه سازمان‌ بیابیم؟
به مناسبت 8 مارس 2021

عباس منصوران

پس از 108 سال 8 مارس به صورت یک آیین خشک و بی اثر درآمده و از محتوای طبقاتی و وظیفه و پیام خود تهی شده است. اعلام روز جهانی زن در 8 مارس 1913 ریشه در خیزش زنان کارگر داشت. اعلام 8 مارس، تنها برای یک روز نبود، برای همه ی روزها بود. این روز جهانی، در پی مبارزات خستگی ناپذیر زنان کمونیست پیشتاز و اعلام مبارزه برای رهایی بود. این مبارزه، ضرورت یافت تا پیام رهایی زنان از مناسبات کالایی و به ویژه رهایی زنان کارگر را از ستم دو گانه ی جنسیتی و طبقاتی رهیی یابند. بازخوانی آموزش ها و زندگی الئانور مارکس، بازنگری به پیام و ضرورت و مبارزه 8 مارس است.

«مسئله زنان را باید از موضع طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی نگریست.» (الئانور مارکس)

در شماره ۳۶۷ جهان امروز به‌سان چهره‌ای ماندگار کمی، بازشناختیم. هم او که خدمتکارش Gertrude Gentry که تا آخرین لحظه دوست و غمخوارش بود و خانه ‌ و وسایل خصوصی‌ الئانور را پس از مرگ جمع‌آوری کرد ، در باره‌اش می گفت: «باور نمی‌کنیم و هر آینه چشم به راه بازگشت‌‌او داریم.» او که در محله‌ی سوهو Soho)) جایی که مهاجرین سیاسی آلمان را در خود پناه داده بود، زاده شد او را پوسی[ (Ryme- Pussy) در شعر به معنای قافیه] می‌نامیدند‌اش. الئانور را می‌توان مادر فمینسیسم سوسیالیستی نامید. او در تغییر جهان و مبارزه برای تغییر آن که وظیفه فلسفه و دانش مبارزه طبقاتی پرولتاریا و در باره‌ی تز ۱۱ فوئر باخ بود، ‌در کنار مارکس و انگلس نقشی تاریخی یافت. نقش سازنده وی در ویرایش و تنظیم کاپیتال کافی است تا این ادعا را ثابت کنیم که الئانور خود در دگرگون سازی دیالکتیکی جهان و مبارزه طبقاتی،همواره با رزم پرولتاریا برای دنیایی سزاوار انسان، جاری است. الئانور به‌سان یک زن کمونیست، «مسئله زنان» و « مبارزه‌ی زنان کارگر» را برای نخستین بار با نگرش طبقاتی در میان نهاد. او از حق رای زنان پشتیبانی می‌کرد و حتا آنرا می‌ستود، اما خواست‌‌های رفرمیستی زنان خرده بورژوا و بورژوا، از جمله حق رای زنان و آزادی‌های فمینیستی درچارچوب سرمایه داری را با موضوع، مسئله و خواست زنان کارگر، موضوعاتی کاملن طبقاتی و جدا می‌دانست که «پاسخگوی موضوع و کارکرد سوسیال دمکراسی [سوسیالیستی سالهای ۱۸۸۰] نبود.»

در سن ١۶ سالگي پدر را همراهي و در كنفرانس ها، سخنراني ها و سفر هاي کارل مارکس، نقش دبيري فعاليت هاي پدر را به عهده مي گيرد. سال ١٨٧٢ با « ليساگاري» نويسنده و خبرنگار كمون پاريس كه پس از شكست كمون و كشتار كموناردها در سال 1871 به انگليس پناهنده شده بود، آشنا شد. الئانور هفده ساله و ليساگاري ٣۴ ساله است كه هر دو دلباخته یکديگر مي شوند . الئانور در سال ١٨٧۶ در نگارش تاريخ كمون ١٨٧١ نقش عمده ای دارد و تاریخ کمون را به انگلیسی ترجمه می کند. در پی مرگ مارکس در کنار فردريك انگلس، ويرايش و نشر و ترجمه كارهاي کارل مارکس را به عهده دارد.

الئانور، با وفاداري به اصول مانيفست كمونيست و آنچه كه در باره زناشويي و خانواده در مناسبات سرمايه داري نوشته شده بود به اين جمعبندي رسيد كه در ازدواج، همه چيز به سود يكي و به زيان ديگري. . نوشت که برخي تعجب مي كنند كه در واقع، ازدواج در مناسبات بورژوایی تنها نوعي بردگي است كه امروزه از نظر قانون به رسميت شناخته شده است. وی ادامه داد که نباید اين بندگي را تنها از روي احساسات به پرسش گرفت، بلکه از نظر اقتصادي و در نتيجه سيستم سرمايه داري.است که این بندگی رقم می خورد. پس از ازدواج نيز، زن مانند پيش از زناشويي، زير فشار است و مرد نيست. زنا، براي زن يك جرم، ولي براي مرد يك اقدام قابل بخشش.

نوشتارها، ترجمه ها و كتاب هاي چندي از زندگي پربار و درخشان اين زن كمونيست نيز دستاورد سال ها مبارزه و زندگي سياسي اوست. در همين چالش هاي نظري و موضع گيري هاي انقلابي بود كه موضوع اختلا ف هاي طبقاتي، تفاوت حقوق زنان كارگر با زنان بورژوا و خرده بورژا و مناسبات طبقاتي، استثمار دوگانه، آشتي ناپذيري مبارزه و تفاوت هاي طبقاتي اين دوبخش از زنان و نابرابري هاي طبقاتي نمايان شد. نوشتارهاي لوئيز کائوتسکی، الئانور و لورا مارکس و نيز كلارا زتكين از موضع سوسياليسم انقلابي، برجستگي ويژه اي دارد.»

چگونه بايد سازمان يابيم؟ برجسته ترین راهمنای طبقاتی زنان زنان كارگر در برابر فمينيسم بورژوائي است که به صورت نوشتار ادامه دار براي ماهنامه ي برابري (گلايش هايت) كه كلارا زتكين در اتريش سردبير آن بود، تنظيم كرد. نخستين نوشتار كه در شماره پنجم فوريه ١٨٩٢ چاپ شد در آن به تجربه سازمان يابي زنان كارگر انگليسي در اتحاديه هاي كارگري پرداخته شده بود.



الئانور در بریتانیایی زاده شد و زیست که زنان از حق آموزش، و حق رأی و ورود به پارلمان و حق گزینش زندگی و بسیاری از کار و کردها ممنوع بودند. منع‌ها و بازدارندگی‌های زندگی، ‌تولید و کنترل تولید و حقوق فکری واندیشه‌گی و زندگی محروم بود. الئانور در همان سالهای نوجوانی وحتا کودکی ستم طبقاتی را می‌شناخت و در برابر آن مبارزه کرد و تمامی زندگی خود را در راه مبارزه برای برابری انسان‌ها و انقلاب اجتماعی سراسر جهان گذارد. رفاقت‌اش با انگلس و جورج برنارد شاو نویسنده و نمایشنامه نویس کمونیست و هیولوک الیس (George Bernard Shaw و Henry Havelock Ellis ) در دامان مادر و پدر در پرورش و آموزش و اندیشه‌اش جان مایه‌ بود‌. رفاقت نزدیک اش با زن فرهیخته و مبارز، الیور (Olive Schreiner ) در ادبیات سیاسی و تاریخی زبانزد است. نوشتار‌های ماری وولستون کرافت (Mary Wollstonecraft- 1759- 1797) زن نویسنده و فلیسوف و پیشرو و پژوهش درخشان انگلس (منشاء خانواده،‌ خانواده و حکومت) و نوشتارهایی از ویرجینیا ولف به ویژه کتاب خانه‌‌ای برای خود، در دیدگاه و جایگاه الئانور، و ‌نگارش‌های وی به همراه ادوارد آولینگ، کارساز بودند. معرفی ایبسن،‌ این انسان پیشرو و سوسیالیست آغازین و سبک رئآلیستی و نقادانه اسکاندیناویایی -نروژی در نمایش و نمایشنامه نویسی را انگلستان و جهان انگلیسی زبان، بخشی از کارهای الئانور می‌باشند.

نگرش درخشان الئانور را می‌توان از نامه‌‌ی سرگشاده وی به یکی از رهبران جنبش سوسیالیستی انگلستان به نام ارنست بلفورت باکس (Ernest Belfort Bax) در نوامبر سال ۱۸۹۵ دریافت. «... به‌ دید من به عنوان یک سوسیالیست، نه به‌سان نماینده‌ی «حقوق زنان»...مسئله حقوق زن (آنچه که به نطر می‌رسد که تنها چیزی است که از آن می فهمید) یک نگرش بورژوایی است. به نگرش من،‌ موضوع و مسئله زنان را باید از موضع طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی، نگریست. مبارزه برای حق رای زنان، در پاسخگویی به موضوع زنان، کمبود دارد. چنین رویکردی، تلاشی نارسا و بی سرانجام و دارای یک کمبود ریشه‌ای، از جمله کمبود پایه‌‌های اقتصادی و نیروی کار طبقاتی، تولیدی و باز تولیدی است. »

نگاه به مسائل زنان و فهم نقش اقتصاد طبقاتی در جامعه، برای الئانور، موضوعی ضروری است. برای الئانورمارکس، خرسندی انسان، موضوعی نهادینه و پرسشی کلیدی است. او، کار را ‌کلید واژه‌ی این آسایش و خرسندی نهادینه در انسان می‌شمارد و به نگرش وی، رابطه‌ی آدمی با کار،‌ تولید و بازتولید، موضوع اصلی و گره‌گشای پرسش‌تاریخی رهایی زنان است. لوییز کائوتسکی، همراه با دو دخترمارکس [(الئانور (لندن) و لائورا لافارگ (پاریس)]، سه رفیق کمونیستی بودند که بر روند بی‌سرانجام دیدگاه و کارزار فمینیستی «حق زن» تاثیری تاریخی داشت. نامه‌ای از انگلس به لائورا سندی است از نگرش انقلابی و متضاد این سه زن، با آنچه در وین، پایتخت اتریش جاری بود. نامه دوم اکتبر انگلس در سال ۱۸۹۱، نشان از آن دارد که نوشتارهای این سه زن، در برابر افق دید و اندیشه‌ی فمینیسم بورژوایی اتریش و آلمان فضای دیگری را می‌گشایند. و در همین روند مبارزاتی خستگی ناپذیر این گرایش کمونیستی به رهبری الئانور است که به بیان «ببل» در باره موضوع زنان کارگر آلمان که به سوی جنبش سوسیالیستی روی آور شده‌ بودند و به اشاره انگلس نیز، پندارهای حقوق زنان خرده بورژوا را فرومی‌کاهید.

گسترش یابی کارزار زنان سوسیالیست در برابر فمینیسم بورژوایی سر تیتر نوشتاری از الئانور،‌ نمایانگر نگرش و دغدغه‌ی طبقاتی یک زن آگاه و وفادار و رزمنده‌ی جنبش سوسیالیستی و کارگران است. بدون مبارزه تئوریک الئانور مارکس، بی آنکه نقش کلارا زتکین در تئوری و رهبری او در جنبش سوسیالیستی کمرنگ شود، دیدگاه حاکم در آلمان و اتریش، کارزار و خواسته‌ها و بینش رویزیونیستی فمینیسم بورژوایی زنان از جمله لیلی براون، تاثیر می‌گرفتند. اما این روند از سال ۱۸۹۱ به بعد است که دگرگون می‌بینیم. سازماندهی مجله گلایش هایت (Gleichheit) به وسیلیه زتکین در سال ۱۸۹۱ دراین رابطه، کمک بزرگی بود. با این همه، آنان برای ایجاد ارگان طبقاتی خود برنامه‌ریزی می‌کردند. مجله‌ زنان کارگر (Arbeiterinnenzeitung) که در ژانویه ۱۸۹۲ نشر یافت، دستاورد این تلاش بود. لوئیز کائوتسکی که در اینزمان از کارل کائوتسکی، جداشده و بدون او در لندن می زیست و هنوز فامیل کائوتسکی را برای خود نگه‌داشته بود، درکنار انگلس به‌سان هماهنگ‌ساز کارها و تلاش‌های انگلس، حضوری ارزنده داشت. نوشتاری از Louise Kautsky با تیتر حقوق زنان و کاهش روز کار زنان و نوشتار الئانور،‌ با تیتر زنان کارگر در برابر فمینیسم بورژوایی،‌ از جمله دستاوردهای این برهه‌ می‌باشند.

در سال ۱۸۹۲ میلادی، روی سخن او نه تنها به " فعالین زنان سوسیالیست" اتریش، بل‌که همه مبارزین این راه بودند. این نوشتار، بخشی از یک پروژه و وظیفه مشترک الئانور، خواهرش لورا مارکس و لوئیز کائوتسکی و راهنمایی انگلس، برای سمت و سو دهی گرایش‌های زنان سوسیالیست اتریش در برابر فمینیسم بورژوایی غالب بود. در این برهه، علیرغم حضور کمونیست انقلابی، ‌کلارا زتکین، در جنبش سوسیالیستی و مبارزات زنان در اتریش و آلمان، اما گرایش‌ها و آلاینده‌های فمینیسم بورژوایی، برجسته بود. اگر درست و از جایگاه کمونیسم کارگران و طبقه کارگر به سوسیال دمکراسی آن زمان نگریسته می‌شد، رگه‌ها و گرایش‌های سوسیال دمکراسی بورژوایی در آن‌ها قابل دید بودند. به ویژه موضوع آزادی زنان، و دستیابی زنان به حقوق انسانی خود که در آن سالها به هیچ انگاشته می‌شد، و غلبه حضور و اندیشه و فرهنگ زنان بالایی‌ها، فمینیسم غیرکارگری نشو ونما می‌یاف. الئانور مارکس، نورا مارکس (لافارگ)، ببل، انگلس، روزا لوگزامبورگ، و بعدتر الکساندر کولنتای از رزمندگان و آگاه‌گران روند انقلابی مبارزه زنان برای رهایی بودند. دوم اکتبر۱۸۹۱انگلس در نامه‌ای به الئانور نوشت: "نوشتارهای شما در جنبش حقوق زنان آلمان و اتریش بسیار کارساز خواهند بود، زیرا پرسش واقعی و پاسخ به آن؛ به آن روشنایی که شما سه نفر، بیان کرده اید، هیچگاه تا کنون مطرح نشده‌اند. زنان کارگر آلمان، بنا گزارش‌های "بِبِل" با اشتیاق بسوی جنبش سوسیالیزم "روی‌آور" می‌شوند، و اگر اینگونه باشد، نظریه‌پردازان واپس‌گرای حقوق زن خرده-بورژوازی به‌زودی واپس رانده خواهند شد."

ازاین روی، مبارزه طبقاتی در برابر نگرش ایدئولوژیک آن نیز ضرورت داشت و فمینیسم به‌سان یک ایدئولوژی بورژوایی باید به وسیله اندیشه سوسیالیستی به چالش کشانیده می‌شد.

در سال ۱۸۹۱، مجله «برابری» یا به زبان آلمانی "گلایش هایت" در آلمان، پیشتاز بود و نقشی سازمانگرانه داشت. و الگویی بود تا زنان سوسیالیست اتریشی نیز مجله "زنان کارگر" را سازمان دهند. پیوند لوئیز کائوتسکی با انگلس، الئانور و نورا مارکس،‌ نیرویی را ساختار داد تا به‌نیروی تئوری فمینیسم سوسیالیستی در برابر ایدئولوژی فمینیسم بورژوایی، به مبارزه بپردازند. با این نوشتارها و کارزارها بود، که برای نخستین بار موضوع زنان و شرایط رهایی زنان ازموضع طبقاتی به گفتگو و چالش کشانیده شد. برای نخستین بار،‌ پرسش به میان آمد که حقوق، آزادی و رهایی زنان با کدامین دیدگاه و معیار طبقاتی نگریسته می‌شود؟ حقوق زنان کدامین طبقه و لایه اجتماعی در کدامین مناسبات تضمین می‌شود! و بااین پرسش‌ها، سازمانیابی زنان کارگر، به سان‌ یک ضرورت طبقاتی برای رهایی در دستور کار زنان و مردان کمونیست‌ قرار گرفت.

انگلس به در نامه ای به تاریخ دوم اکتبر 1891 از جمله افزود که " ... زنان کارگر آلمان، بنا به گزارش‌های "بِبِل" با اشتیاق بسوی جنبش سوسیالیزم "هجوم" می‌آوردند، و اگر اینگونه باشد، نظریه پردازان واپس‌مانده و کهنه‌‌ی حقوق زن خرده-بورژوازی بزودی به واپس رانده خواهند شد."

لوئیز، هرچند از خانه‌ی انگلس و درکنار او می‌نوشت و با خود وی مشورت می‌کرد، ‌اما بایسته است که لو‌ئیز کائوتسکی را زنی بشناسیم که بر پاهای خویش ایستاده بود.

با دست یابی به مجله مزبور از آمریکا، نوشتار فوری لوئیز،‌ حمله‌ای در برابر موضع زنان بورژوا فمینیست ماسوچوستی در رابطه با لایحه‌ای بود که برای کاهش روز کار زنان کارگر صنعتی پیش روی گذارده شده بود. مجله زنان به مدت ۲۲ سال در بوستن آمریکا که پیوسته و با موفقیت از حقوق زنان بورژوا دفاع می‌کرد، تنها در آخرین شماره‌ی خود در۲۶ ژانویه ۱۸۹۲ در باره ی ساعات کار زنان کارگر اشاره‌ای کرده بود. به اینگونه که مجله زنان در آمریکا با کاهش روزکار زنان با اشک تمساح، مخالفت شده بود و مبارزه و خواست کاهش روزکار را به سود زنان کارگر نمی‌دانست، به این توجیه مزورانه که این درخواست خطر اخراج و بیکاری زنان را در پی دارد.

چگونه سازمان یابیم؟

الئانور، پنجم فوریه۱۸۹۲، به نگارش چهار مقاله پرداخت که به مسئله چگونگی سازمانیابی زنان کارگر و سوسیالیست و اینکه زنان کارگر درانگلستان چگونه سازمان یافتند و چگونه اتحادیه‌های خود را تشکیل دادند می‌پرداخت. بازنگری قطعنامه آخرین نشست کنگره سال ۱۸۹۱ انترناسیونال سوسیالیستی در بروکسل ضروری است تا به آشکارا تفاوت نگرش التقاطی غالب بر بینش سوسیالیست‌ها را از سویی و در سوی دیگر، نگرش الئانور و هسته سوسیالیستی کارگری وی را دریافت :

قطعنامه کنگره سوسیالیست‌ها:

«ما تمامی احزاب سوسیالیست همه‌ی کشورها به بیان دقیق برنامه‌های خویش به مبارزه برای دستیابی زنان و مردان از هر دو جنس به برابری کامل و درخواست تمامی حقوق و تضمین آن‌ها به سان انسان در حقوق مدنی و عرصه‌های سیاسی فرا می‌خوانیم.»

این قطعنامه در آن شرایط به پشتیبانی از حق رای و حتی بیش ازآن به صراحت اعلام کرد که کنگره کارگران سوسیالیست مطلقا هیچ پیوندی با نگرش وفعالیت زنان راستگرا ندارد. کنگره تفاوت شعار صلح بورژوازی و کارگری را نمایان می‌سازد و اعلام می‌کند که شعارجاری «صلح انجمن صلح» سرمایه‌داری که با خواهش، درخواست صلح، صلح می‌کند و در آن هیچ صلحی متصور نیست که هیچ صلح اقتصادی، حزب صلحی و هیچ آشتی طبقاتی درمیان نیست.

برجسته ترین موضوعی که هر سه نفر با ادبیات گوناگون، اما هم‌اندیشه، به آن می پرداختند، موضوع "دشمنی فمنیست‌های بورژوا نسبت به قوانین حمایت کننده از زنان کارگر" بود. موضوعی که به مطرح شدن پرسش مهم "اختلاف طبقاتی" در جنبشهای مدافع حقوق زنان انجامید، و به آن موجودیتی واقعی بخشید که از آن زمان تا به امروز همچنان ماندگار بوده است: "کدامین زنان؟ کدامین حقوق ...؟"

الئانور، در چگونه سازمان بیابیم؟ برآن است که: «حزب سوسیالیست – که تاکید دارد تا "دلائل جنگ" را از میان بردارد؛ در رابطه با "مسئله زنان" نیز به همان روشنی، بر تفاوت میان

حزب "عدالت زنان" که نه مبارزه طبقاتی، بلکه تنها مبارزه میان جنسیت‌ها را به رسمیت می شناسد، از آنِ طبقه‌ی داراست و خواهان کسب حقوقی است که به‌دست آوردن آنها، نه برابری،‌ بل‌که به راستی بی عدالتی نسبت به خواهران کارگرشان خواهد بود. در حزب واقعی زنان، حزب سوسیالیست، که ریشه‌های اقتصادی وضعیت ناسازگار زنان کارگر را می فهمد و زنان کارگر را دعوت به نبردی مشترک دست - در - دست مردان طبقه خودشان بر علیه دشمن مشترک: "مردان و زنان طبقه سرمایه دار" می کند، تاکید می ورزد.

قطعنامه کنگره سوسیالیست‌ها در بروکسل در ظرفیت "بیان اصول" عالی است – اما اجرای عملی آن چطور؟ زنان چگونه باید حقوق مدنی و سیاسی را که این بیانیه مطرح می کند به‌دست آورند؟ تا زمانیکه ما هوشیارانه و واقع گرایانه در نظر نگیریم که "چه باید بکنیم"؛ از بیانیه های تئوری درباره اینکه "چه - باید – باشد" هیچ بدست نخواهد آمد.

تنها اشاره کردن به نبرد طبقاتی کافی نیست. کارگران همچنین باید بیاموزند که چه سلاحی را لازم است به‌کار گیرند و چگونه از آن استفاده کنند؛ به چه اهدافی حمله کنند و از چه دستاوردهایی محافظت کنند. از همین روست که کارگران اکنون می‌آموزند که کِی و در کجا باید دست به اعتصاب و بایکوت بزنند، چگونه قوانین حمایتی ومحافظتی کارگران را به‌دست آورند، و چه باید بکنند تا قوانینی به‌دست آورده را، همانند سندهای بی استفاده در گوشه‌ای به بایگانی سپرده نشود.

ما زنان چه باید بکنیم؟

در یک چیز،هیچ شکی نیست: ما خود را سازمان خواهیم داد – سازمانیابی نه‌ به‌سان "زنان" بلکه به‌عنوان پرولتاریا؛ نه به‌عنوان رقیب‌های زنِ مردان کارگرمان، بلکه به‌سا رفقای آنان در مبارزات در پیش روی.

مهمترین پرسش روبروی‌مان این است: چگونه باید سازمان بیابیم؟ به دیدگاه من،‌ در این شرایط، ما باید با سازمان‌یابی در اتحادیه‌های صنفی آغاز کنیم، و از نیروی جمعی به‌دست آمده از این اتحاد، به‌‌سان وسیله‌ای برای دستیابی به هدف نهایی – که آزادی طبقه ماست – استفاده کنیم.

این کار آسان نخواهد بود. شرایط کارگران زن، در واقع بگونه ای است که غالبا دستیابی به هر پیشرفتی را سخت و دردناک می سازد. اما کار ما روز بروز آسانتر خواهد شد، و به تدریج که زنان و مردان کارگر، نیروی نهفته در اتحاد را مشاهده می کنند؛ دشواری‌ها نیز به نظر کوچکتر و کوچکتر خواهند رسید.

زنان کارگر اتریش "چرا دانستن چگونه سازمان یابی" را به ما نشان می دهند، اما می‌توانند از چیزهایی که خواهران شان در کشورهای دیگر انجام می دهند نیز بیاموزند. گزارش‌هایی از فعالیت‌های اتحادیه های زنان در انگلستان، سه نتیجه گیری آشکار می گردد:

1. هر کجا که زنان سازمان یابند، موقعیت بهتری را کسب خواهند کرد – درآمدها بالا می‌روند، ساعتهای کار کاهش خواهند یافت و شرایط کاری بهتر خواهند شد.

2. هنگامیکه زنان سازمان می یابند و در نتیجه مزد آنها به‌سان مزد کارگران واقعی، و نه همانند مکمل کوچکی به درآمد کلی خانواده، شمرده می شود؛ کارگران مرد نیز – دست‌کم به همان اندازه زنان – سودمند خواهند شد.

3. جدا از موارد شغل‌های کاملا ویژه، و به‌خصوص در مورد کارگران غیر حرفه ای، همانگونه که بودنِ آنها در یک حزب واحد کارگران؛ ضروری است، لازم است که مردان و زنان به ارگانهای طبقاتی مشترک بپیوندند،...

امیدواریم و معتقدیم که زنان شاغل به همان اندازه "علاقه هوشمندانه" به امور خود خواهند داشت و سرنوشت خود را به دست خواهند گرفت و بیش از هر چیز یک بخش بزرگ و پر جنب و جوش را در جنبش بزرگ مدرن پرولتاریا سازمان خواهند داد. تا حدی آنها پیشتر این کار را کرده اند. "

منبع
https://www.marxists.org/archive/eleanor-marx/index.htm



ما را دنبال کنید

تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address