۸ مارس روز جهانی زن را به تمام انسانهای آزادیخواه و برابری طلب و تمام زنان جهان، ایران و بخصوص کردستان تبریک می گویم. این روز
نماد مبارزه برای تحقق بخشیدن به رویای آزادی و رهایی نیمه از بشریت است که از ستم مضاغف جنسیتی رنج می برند. روز همبستگی جهانی زنان، روز رویارویی با سیستم سرمایه داری، مذهبی، مردسالار و همه مرتجعین در سرتاسر جهان است
چهل و سه سال از انقلاب ایران گذشت، هنوز زنان ایران و کردستان از بی حقوقی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی رنج می برند، زنان بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به صرف زن بودن، بسیار بیشتر و آشکارتر از مردان، در عرصهٔ آزادی و حق انتخاب، حقوق مدنی، شهروندی و سیاسی ضربه و آسیب دیدهاند. این تبعیض، به صورت خشونت و تحقیر زنان، ضرب و شتم زنان، آزارهای جنسی، قتلهای ناموسی، حملات فیزیکی و اسید پاشی بر صورت زنان، ازدواجهای زودرس و اجباری، ختنهٔ زنان، حجاب اجباری، پایین آوردن سن ازدواج دختران از ۱۸ سال به ۹ سال، حق طلاق و سرپرستی فرزندان به نفع شوهر و تشویق چند همسری، که همه این آسیب ها به اعتماد، آرامش و سلامت زنان ضربه و لطمه زده است.
با این حال در سال های اخیر ما شاهد شرکت فعال زنان در همه جنبش ها و خیزش های گسترده در ایران بوده و این امر نشان می دهد که زنان نه تنها در سنگر مبارزه با نابرابری جنسیتی و آپارتاید جنسیتی، بلکه فعال مباررتن طبقاتی و اجتماعی هم هستند.
من در روستایی در کردستان و در خانواده فقیر به دنیا آمدم و مانند سایر زنان ایران و کردستان از این تبعیض و نا برابری رنج برده ام، از همان اوایل و در سن ۵ الی ۶ سالگی حس کردم که تبعیض و فرق بین پسر و دختر وجود دارد، وقتی دیدم که آزادی کامل برای پسر وجود دارد و کنترل کامل برای دختر، به حکم اینکه دختر هستم حتی از بازی کردن و حق کودکی هم محروم بودم. تا کلاس ۵ درس خواندم بعد از آن دیگر بزرگ شده بودم و می بایست نقش مادری و خانه داری یاد بگیرم، برای مادرم مهم بود اگر روزی شوهرم بدهند چگونه خانه داری بکنم، بچه دار شوم و از شوهرم اطاعت کنم.
قبل از انقلاب ۱۳۵۷ من هیچ آشنای با مسایل سیاسی نداشتم، اما خوشبختانه بعد از انقلاب زیاد طول نکشید که از طریق کومه له به مسائل سیاسی جذب شدم. بیشمرگان و دسته سازمنده که برای تبلیغ و ترویج به روستای ما می آمدند برایمان اعلامیه و کتاب می آوردند و در رابطه حق و حقوق زنان برایمان می گفتند. در زمستان سال ۱۳۶۲ به صفوف پیشمرگان کومه له پیوستم.
بعد از دوره آموزش سیاسی نظامی که برای من یک دانشگاه برای یادگیری اندیشه های سوسیالیستی و مارکسیستی بود. در گردان ۳۱ بوکان سازماندهی شدم، از روزی که پیشمرگ کومه له شدم هر آنچه در توان داشته ام و یادگرفته بودم برای تبلیخ و ترویج سیاست های کومه له و آشنا کردن زنان بر حق و حقوق خودشان دریغی
نکردم، چون بر این باور بوده ام و هستم که بدون مشارکت دادن و برسمیت شناختن نیمی از جامعه هیچ انقلابی به پیروزی نخواهد رسید،بر این باورم که زنان هم مثل مردان می توانند در تمام عرصه های مبارزه سیاسی،. اقتصادی،مدنی، فرهنگی و غیره نقش مهمی داشته باشند.
بعد سال ها فعالیت در صفوف پیشمرکگان کومه له بعد از جنگ خلیج و حمله آمریکا به عراف راهی کشور ترکیه شدم و بعد از یک سال و نیم در ترکیه اقامت کشور نروژ گرفتم. شرایط و شکل مبارزه من عوض شد و در کشوری که همه جوانبش برایم نا آشنا بود، می بایست خود را تطبیق دهم. بعد از اینکه خیلی زود زبان یاد گرفتم و دست بکار کردم فهمیدم در جامعه اروپا و از جمله کشور نروژ مثل بقیه جهان نابرابری وجود دارد از جمله خشنوت علیه زنان، دستمزد نابرابر بین زن و مرد، نژاد پرستی و استثمار جامعه سرمایه داری عمل می کند. تصمیم گرفتم که در برابر این بی عدالتی های اینجا هم شرکت کنم و همزمان صدای زنان، کارگران و زندانیان سیاسی ایران و کردستان هم باشم. خوشبختانه زیاد طول نکشید که در کمیته های اول ماه مه و اتحادیه های کارگری و در این ۶ سال اخیر عضو کمیته ۸مارس و از این طرق توانستم به مبارزه ادامه بدهم.
از روزی که فعالیت های خود را در این نهادها و کمیته ها شروع کردم همیشه یکی سخنرانان اول ماه مه و ۸مارس در محل بوده ام، ۸ مارس امسال هم مثل سالهای قبل یکی از سخنرانان هستم، روزنامه محلی هم ظرفی بوده و هست تا از طریق نوشتن برای آنها مردم این اینجا را از آنچه در ایران برکارگران، رندانیان و بویژه بر زنان می گذرد آشنا کنم.
در کنار کار و فعالیت ها که در جامعه نروژ انجام دا ده ام و می دهم مثل یکی از فعالین حزب هم که وظیفه و مسئولیتهای مختلف بر دوش داشته ام خوشبختانه توانسته ام با موفقیت انجام بدهم و با افتخار همیشه در اکثریت اکسیون ها یکی از سخنرانان به زبان نروژی بوده ام چه به نماینده گی تشکیلات و چه مثل یه فعال زن!
رزم ما ادامه دارد!
|