هشت مارس دیگری به رسم همیشگی و هر ساله، تریبونی است برای نشان دادن آنچه در طول سال در نظام سرمایه داری بر زنان می رود. در این روز نابرابری جنسیتی در تمام جوامع سرمایه داری و بویژه درایران که به شکل زمخت عمل می کند، یک بار دیگر در ابعادی جهانی معرفی می شود تا نشان داده شود، این سرنوشت محتوم بشریت نیست و مبارزه برای آزادی های سیاسی و اجتماعی و برای برابری کامل زن و مرد در مقابل نظم وارونه دنیای سرمایه داری زنده و در میدان است و باید تحقق یابد، امری که در گرو مبارزه بی امان همه زنان و مردان برابرطلب و آزادیخواه بر علیه این نظم وارونه است.
اگر زنان در سراسر جهان به درجات و عناوین متفاوت سرکوب شده و قربانی قوانین جوامع سرمایه داری هستند، به همان درجه جنبش رهائی زن هم سراسری و جهانی است که به نوبه خود دستاوردهای درخشانی برای امر رهائی زن از قید وبند این دنیای وارونه به دنبال داشته است. مبارزات خونین و درخشان زنان و جریانات چپ و کمونیست از جمله روزالوکزامبورگ، کلارازتکین، خواهران میرابل و دهها و صدها مبارز دیگر که زنان را در بعضی از کشورهای پیشرفته سرمایه داری به لحاظ حقوقی و اجتماعی در موقعیت بهتری قرار داده است، نمونه هائی از تلاشهای به یاد ماندنی است، اگر چه هنوز هم زنان از انواع خشونت های خانوادگی و اجتماعی، توهین و تحقیر، تهدید و بی حرمتی ، آزارهای جنسی و زخم زبان ها، دستمزدهای کمتر از مردان در مقابل کار مشابه و دهها آزار و مصیبت دیگر رنج می برند. در بسیاری از کشورهای سرمایه داری ، در نتیجه سیاست های ریاضتی و خصوصی سازی ها، میزان بیکارسازی ها و محدود کردن خدمات اجتماعی ، زنان در صف مقدم قربانیان قرار گرفته که این به نوبه خود آنان را در معرض کارهای اجباری، بردگی جنسی، قتل های ناموسی و دیگر عوارض مرگبار قوانین مردسالارانه قرار داده است. بحران های اقتصادی ، جنگهای امپریالیستی و منطقه ای و نیابتی هم به جای خود که دودش در وهله اول به چشم زنان تهیدست این جوامع رفته است ومیرود .
آنچه گفته شد، گوشه کوچکی از جهنمی است که زنان در پهنه جهان در آن به سر میبرند و اینجاست که باید آن مناسبات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی را به چالش کشید که این عوارض را تولید و باز تولید می کند و در این راستا جنبش های امیدوار کننده ای در گوشه و کنار جهان در جریان است.
اگر چه تبعیض جنسیتی امری جهانی است ولی به این مناسبت مکثی بر مبارزه زنان در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و بر علیه آپارتاید جنسیتی در ایران امری ضروری است.
این سیمای ناگوار جهانی ، در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بازتابی به مراتب دهشناک تر و تراژدیک تر را در رابطه با زن به نمایش می گذارد. ساختار سرمایه داری - مذهبی حاکم بر این جامعه، ایران را به زندانی بزرگ برای زنان تبدیل کرده است که زندانیان آن از ابتدایی ترین حقوق خود بی بهره اند. جمهوری اسلامی با استفاده از مذهب به مثابه ابزار ایدئولوژیک و با بهره گیری از فرهنگ عقب افتاده مردسالارانه، تبعیض جنسیتی و خشونت بر زنان را قانونیت بخشیده و نهادینه کرده است.
این رژیم ازهمان فردای سر کار آمدنش وبا تحمیل قوانین قرون وسطائی سعی در خفه کردن صدای حق طلبانه زنان کرده است ولی مقاومت و مبارزات زنان به درازای عمر ننگین این رژیم ادامه داشته است. زنان آزاده ایران طی این سال ها در صف مبارزه کارگران، در صف مبارزه سراسری معلمان، در صف مبارزه بازنشستگان، در صف مبارزه دانشجویان، در مبارزه تهیدستان حاشیه شهرها، در صف مبارزه علیه نابودی محیط زیست، مشارکت در جنبش انقلابی كردستان و بویژه در خیزش های سراسری دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸، درعرصه مقاومت در درون زندان و شکنجه گاه ها و در کارزار به شکست کشاندن نمایش انتخاباتی رژیم، در همه جا در خط مقدم حضور داشته و نمونه های برجسته ای از جسارت انقلابی و سرسختی در پیگیری خواست های بر حق خود را نشان داده اند. حضور چشمگیر زنان در این میدان های نبرد، تاثیر گذاری و نقش آنان در هرگونه تحول و دگرگونی سیاسی و اجتماعی را بیش از پیش نمایان ساخته است.
اما این چالش در عین حال مشکلات و پیچیدگی های خود را داشته است چون این مبارزه
در جامعه ای صورت گرفته و می گیرد که اعمال تبعیض جنسیتی و راندن زنان به موقعیت جنس دوم در آن قانونی و نهادینه شده است. در این جامعه هر گونه نافرمانی زنان و مبارزه برای کوچکترین خواست، مبارزه برای کسب استقلال اقتصادی و مبارزه علیه تبعیض و خشونت از طرف رژیم مهر سیاسی و امنیتی خورده است. از این جهت است که مبارزه برای رفع تبعیضات جنبسیتی مانند هر جنبش مطالباتی دیگر نمی تواند با مبارزات سیاسی و طبقاتی و سایر جنبش های مطالباتی عجین و همسو نگردد. زنانی که به سمت تهیدستان جامعه و طبقه کارگر رانده شده اند نمی توانند جنبش خود را با سایر جنبش های اجتماعی و آزادیخواهانه از جمله با جنبش کارگری هم سرنوشت نبینند. علیرعم تلاش راهکارهای گرایشات فمینیستی اسلامی و لیبرالی که میخواهند جنبش زنان را در سطح مطالباتی، روبنایی و سطحی محدود نگاه دارند، گرایش سوسیالیستی تبعیض جنیستی و طبقاتی را با هم به چالش کشیده و همواره کوشیده راهکاری ریشه ای و همسو با دیگر جنبش های اجتماعی را به گزینه مبارزاتی جنبش رهایی زن تبدیل کند.
با توجه به آنچه در مورد موقعیت زنان در جامعه جمهوری اسلامی گفته شد و با توجه به اینکه مبارزه برای کوچکترین خواست و مبارزه در حاکمیت جمهوری اسلامی رنگ سیاسی به خود میگیرد و معنای سیاسی پیدا می کند، مبارزه برای رهايی زنانی که در واقع زندگیشان به چند برابر زیر خط فقر رسیده است و به لحاظ طبقاتی به سمت تهیدستان جامعه و طبقه کارگر رانده شده اند، از مسیر زیر می تواند نتیجه بخش تر باشد.
زنان و مردان کارگر و زحمتکش لازم است در محیط های کار و زندگی دست در دست هم مبارزه کنند تا وضع کار و زندگی طبقه کارگر وتهدستان جامعه و از جمله زنان بهبود یابد. با نیروی مبارزه متحدانه زنان و مردان کارگر است که می توان سرمایه داران و دولت را مجبور کرد که از تحمیل بی حقوقی هایی که حتی از منظر قانون کار ارتجاعی فعلی هم غیرقانونی است، دست بردارند. زنان در امر ازدواج و انتخاب همسرو پوشیدن لباس باید آزاد باشند و از آنجا که حجاب اجباری در جامعه ایران نماد فرودستی زنان است باید ممنوع گردد. ضیغه و تعدد زوجات و کلیه قوانین مردسالارانه ای که مرد را در موقعیت بالاتری در محیط کار و خانواده و اجتماع قرار میدهد، باید لغو گردد. مبارزه برای تأمین برابری کامل زن و مرد در امر اشتغال، پرداخت مزد برابر برای کار مشابه به زنان و مردان، فرصت و امکانات برابر در امر یافتن شغل، بیمه های اجتماعی یکسان برای زنان و مردان، ممنوعیت سپردن هر نوع کار زیان آور به زنان باردار به هر بهانه ای، غیر قانونی و جرم محسوب شدن خودداری از استخدام زنان باردار و دارای فرزند، ممنوعیت اعلام جنسیت در آگهی های استخدام، ممنوعیت سقط جنین، از جمله مطالبات جنبش رهائی زنان برای بهبود موقعیت زنان در فعالیت های اقتصادی و اجتماعی است. راه انداختن یک جنبش مطالباتی حول این خواسته ها و دیگر خواسته های طبقه کارگر که بر بستر آن زنان و مردانِ کارگر و زحمتکش بتوانند خود را در تشکل های توده ای و طبقاتی خود، از جمله تشکل مستقل زنان، متشکل کنند از ملزومات پیشروی جنبش رهائی زن و در پرتو سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با افق سوسیالیستی است.
|