خیزش سیاهکل پروژه ای برای سلطه ی رفرمیسم در جنبش کارگری نبود!

عباس منصوران

در دو نوشتار پیشین اشاره شد که: «پنجاهمین سالگرد خیزش سیاهکل»، بهانه ای شد برای دستبرد نفرت آور به اهداف و افق و ماهیت این برآمد. دو شبرو، ازدو زاویه، همانند لبه های قیچی آهنبر، برای سرقت از سیاهکل به هم آمدند. از سویی طیف توده ای-اکثریتی-این بازنشسته گان خیمه ی خمینی، فرصت طلبانه «بزرگداشت سیاهکل» را در دخمه های خود بانر ساختند تا آن را به بدنامی بیالایند. در سوی دیگر مهدی کوهستانی نژاد- عامل سالیداریتی سنتر- که هیچ ربط و راهی به طیف فدایی و سیاهکل نداشت، فرصت را غنمیت شمرد تا در این آب گل آلود، توری بیافکند. وی غافل از وجود صدها شاهد و سند وابستگی، و وظایف پیشبرد سیاستهای وزارت امور خارجه آمریکا زیر نام «گسترش دمکراسی در جهان» (ند) در حاشیه بزرگداشت سیاهکل سر برون آورد.

در نوشتارهای پیشین نشان دادیم که وی در ایجاد فساد و تفرقه در میان جنبش کارگری و پرداخت های بی دریغ به ویژه به میانجیگری «بلال اردنی» چندین نفر را به فساد کشانید و برخی در خدمت دستگاه امنیتی و حراستی رژیم درآمدند. تلاش های آگاهمندان جنبش کارگری در سال 1385 به بعد و هشدار نماینده آگاه کارگری، رضا شهابی از زندان و زیر شکنجه به جنبش کارگری در باره اهداف و نقش مهدی کوهستانی و «سالیداریتی سنتر» از جمله مهمترین اسنادی می باشند که جنبش کارگری را از این فساد آگاهی بخشیدند.

یکی از تلاش های ضد کارگری مهدی کوهستانی نژاد پشتیبانی همه جانبه از پروژه سندیکا سازی دولتی-امنیتی در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در آبان ماه سال ۱۳۹۷ بود. این پروژه ای امنیتی-حکومتی در همان آغاز با هشیاری نمایندگان مستقل آگاه کارگران و فعالین جنبش سوسیالیستی درهم شکسته شد. بخشی از نوشتار سال ۱۳۹۷ خود (ع منصوران) زیر نام «مروری بر پروژه‌های امنیتی تشکیلات سازی حکومتی» منتشره در سایت چشم انداز کارگری(1) تلاشی برای برملاسازی پروژه ی حکومتی برای انحلال سندیکای مستقل و برکناری نمایندگانی همانند رضا شهابی ها بود. عناصری برکنار شده و به کارفرما پیوسته، از سوی «خانه کارگر» و کارفرما وظیفه‌ کارگزاری این اقدام ضدکارگری را ماموریت گرفتند. این پروژه‌ از سوی سندیکای مستقل اینگونه افشا شد: «به اطلاع می‌رسانیم که نهادهای دولتی-امنیتی، وزارت کار و مدیریت شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در هفته‌های اخیراقداماتی را برای بوجود آوردن سندیکایی دولتی، تقلبی و صوری در برابر سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، با هدف پیشبرد سرکوب تشکلات مستقل کارگری آغاز کرده‌اند. آنها در این پروژه سندیکا سازی دولتی، از همکاری عوامل دست نشانده‌ی خود استفاده می‌کنند؛ افرادی که سال هاست در سندیکای کارگران شرکت واحد هیچ همکاری و مسئولیتی ندارند و برعکس درخدمت کارفرما، حراست شرکت واحد و شورای اسلامی ضدکارگران هستند و بر ضد سندیکا از هیچ گونه تخریبی فروگذار نکرده و به علاوه با کمک به دستگاه های امنیتی موجب پرونده سازی از سوی نهاد‌های امنیتی علیه فعالان سندیکایی شده‌اند.»(۲)

پروژه دولتی با برخورداری از تجربه‌های نیروهای امنیتی سرمایه و پناه گرفتن پشت توجیه قراردادی «مجمع عمومی» بود. بازگشت به دامچاله‌‌ی «اساسنامه‌ای» از سوی حکومتی که نه تنها قانون خود را زیر پا می‌گذارد بلکه در صورت لزوم از ترور و سر به‌زیر آب کردن بالاترین رهبران حکومتی لحظه‌ای نیز درنگ نمی‌کند، یک خود انحلالی سندیکای مستقل بود. برخی آگاهانه و یا نابخردانه، به دام پروژه‌ی امنیتی‌ها افتادند. اساسنامه و دستاویز مجمع عمومی، طعمه‌‌های قلاب ماهیگیری این پروژه بودند. با تقدس نمایی اساسنامه‌ای درونی‌که در شرایطی ویژه و مجموعه‌ای دیگر تنظیم شده بود را به میان کشیدند. مجمع عمومی که انحلال سندیکای راستین را هدف دارد، حذف کارگران نماینده و وفادار و پیشرو مانند رضا شهابی و مددی ‌و رضوی و حسن سعید‌ی‌ها‌ و... را نشانه گرفته، مجمعی که از سوی حکومت سرمایه طراحی شده،‌ از سوی شورای اسلامی و اطلاعات سپاه و دولت مهندسی شده بود، کارگزار امنیتی و به خدمت حکومت درآمده از هفت‌تپه را به تهران برای نظارت ‌آورده و عناصر وابسته به «سولیدارتی سنتر»(۳) را زیر نام «کانون...» «میهمان و ناظر» پذیرا می‌شود تا وی در مدیا با گستاخی به نمایندگی کانون خانوادگی،‌ ناظر و میهمان باشد تا حراست و صندوق حکومتی را «مدافع» گردد، ‌همان جمعی که زنده یاد شاهرخ زمانی در زندان گوهردشت کرج،‌ در بیانیه‌ای «... زندانیان سیاسی را دست کم نگیرید!» و از آنها به نام «مثلث ضد کارگری....»(4) نام برده بود، مجمعی که با عناصر شناخته شده شورای اسلامی کار و خانه کارگر با صندوق‌های دولتی چرخانیده می‌شود،‌ این یک مجمع دولتی است.

برگزاری مجمع عمومی کارگران در هر بخشی از محیط کار، گامی ضروری برای همبستگی و خرد جمعی کارگری است و‌ سمت و سویی شورا گرایانه دارد،‌ طبقه را متحد می‌‌کند و باید به استقبال آن شتافت. اما در شرایطی که به میدان عمل و در اشغال دشمن طبقاتی و مانند خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار به خانه کار سرمایه و شوراهای اسلامی کار در آمده، در شرایطی که سازمان اطلاعات سپاه به جای وزارت کشور و وزارت اطلاعات دولتی و در خط اول جنگ طبقاتی همراه نیروهای سرکوب وارد شده و نمایندگان کارگران قلع و قمع می‌شوند،‌ نباید در دهان اژدهایی رفت که زخمی شده‌ است.

بیانیه سندیکای راستین چنین اعلام کرد: "اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در نشست روز جمعه ۱۱ آبان (۱۳۹۷) با بررسی جزییات تغییرات پیش‌نویس اساسنامه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با اتفاق نظر پیشنویس تغییرات را تایید کردند و آماده ارائه به مجمع عمومی مستقل سندیکا برای رای‌گیری شد. در این نشست طرح چگونگی برگزاری مجمع عمومی نیز بررسی شد و پس از بحث و بررسی، اعضا با همدلی و به اتفاق آراء طرح را تایید و برای چندمین مرتبه در طی ماه های گذشته حمایت خود را از برگزاری مجمع عمومی مستقل سندیکا اعلام و سندیکاسازی دولتی را محکوم کردند".

عاملین انحلال استقلال طبقاتی کارگران برای انحلال سندیکای مستقل در این پروژه ی امنیتی، پیشاپیش نام،‌ آدرس و آرم سندیکا را جعل و در تاریخ ۲۲ آبان ماه ۹۷ کارگران رابه شرکت در «مجمع عمومی» ضدکارگری دعوت کردند. دست اندرکاران این پروژه، با پشتیبانی آشکار و مستقیم نیروهای امنیتی با دست و دلبازی «واحد –کارفرما- ورودی درب بوستان واحد (مجتمع پذیرایی و رفاهی) را برای پذیرایی آژنت‌ها و کارگزاران و عناصری از شورای اسلامی کار و «میهمانان» تزیین کرد و اینان صندوق بر سر، کاندیدا‌های شورای اسلامی کار را در میان گرفتند و با تمامی امکانات تلاش کردند کارگران را به محلی که بیشتر به تئاتری در میان سربازان جبهه شبیه بود بیاورند. این دسیسه با شکستی مفتضحانه روبرو شد.‌ دستگاه‌های امنیتی و حراستی سرمایه و نیز «میهمانان» و «ناظرین»، تنها نزدیک به ۴۵ نفر که بیشتر از اعضای شورای اسلامی کار و نیروهای بسیج و حراست بودند در “مجمع عمومی” جعلی خود، بسیج داشتند. عکسهای این عوامل، در تلگرام سندیکای واحد، اسناد بی‌چون و چرای این تقلب و حضور این عناصر کارگزار در پروژه‌ی امنیتی ثبت شدند. سندیکای راستین اعلام کرد: «در زمان اجرای نمایش مضحک "مجمع عمومی" مشخص شد که برخی از افرادی را که بعنوان کاندیدای “هیات مدیره و "بازرسی" معرفی کرده بودند اصلا برای کاندیداتوری درخواست نکرده بودند و این افراد با انتشار پیام هایی هرگونه همکاری و مشارکت در این پروژه امنیتی را تکذیب کردند؛ همچنین روشن شد که در میان لیست کاندیداهای این سندیکاسازی دولتی، اعضا شورای اسلامی کار هم وجود داشته اند. با وجود اینکه حتی با احتساب روسای شورای اسلامی کار که در این معرکه گیری دولتی شرکت کرده بودند تعداد کل مشارکت کنندگان در این پروژه‌ی شکست خورده در حدود ۴۵ نفر بود، فردای آن روز و پس از ساعت‌ها نقشه کشیدن برای اینکه بدانند چگونه دروغی را پس از این شکست مفتضحانه باید منتشر کنند، با کمال وقاحت و بی شرمی و در یک دروغگویی آشکار که مورد استهزا و همزمان نفرت کارگران قرار گرفت اعلام کردند که بیش از ۶۰۰ کارگر در رای گیری مشارکت کرده است!»‌ (سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه۲۶ آبان ۱۳۹۷)

کارگران شرکت واحد با مردود شماری این دامچاله‌ی اساسنامه‌ای و تاریخ مصرف به سر آمده، به خوبی با شناخت‌ کارگری خویش تشخیص دادند که با «تحلیل خاص در شرایط خاص» عمل کنند. در شرایط استبداد مسلح سرمایه‌داری غرق در بحران در ایران، برگزاری مجمع عمومی حتی با شرکت نمایندگان راستین کارگران،‌ انحلال سندیکای کارگران و برپایی سندیکایی که نمایندگان آن به وسیله ناظرین و مهندسین امنیتی و دولتی از صندوق‌های بیرون آورده می‌شوند،‌ قانونیت بخشی به تشکل‌‌های زرد دولتی به جای نهادهای مستقل کارگری است. همانندی چنین انتخاباتی با تمامی انتخابات مجلس‌ها و ریاست جمهوری‌های از فیلتر شورای نگهبان حکومتی گذشته با میلیون‌ها آراء جابه‌جا شده نمونه سال ۸۸ به حافظه تاریخی چندانی نیاز ندارد.

چنین دسیسه‌ای در ریاست جمهوری اکبر رفسنجانی برای کانون نویسندگان ایران نیز چیده شده بود. رفسنجانی و خاتمی با پا در میانی کارگزارانی از جمله عطاالله مهاجرانی (وزیر پیشین ارشاد اسلامی) به دست اندرکاران بازگشایی کانون نویسندگان ایران و نویسنگان۱۳۴ نویسنده، و گروه ۸ نفره،‌ پیام فرستادند. پیام دادند که می‌توانید «به صورت قانونی و علنی به فراخوانی مجمع عمومی بپردازید و کانون نویسندگان را برپا سازید»!‌ احمدشاملوی همیشه ماندگار در پیوند با فرج سرکوهی،‌ در پیوند با کوشندگان راستین کانون،‌ هشدار داد که این یک دام است،‌ کانون نویسندگان از روز بنیانگذاری خویش از اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ خود غلیرغم آنکه، حکومتیان آن را ممنوعه اعلام کرده‌اند،‌ هیچگاه منحل نشده، پس نیازی به برگزاری مجمع فرمایشی نیست! در آن سال اگر مجمع پیشنهادی رفسنجانی و خاتمی برگزار می‌شد از حوزه‌های قم و مشهد و سراسر ایران بسیجیان حکومتی هرکدام دو کتاب زیر بغل، خود را نویسنده اعلام کرده و در یک مجمع عمومی «دمکراتیک»‌ با حضور چند هزار«نویسنده» دولتی از قماش علی معلم‌ها و حسن عباسی‌ها، و همه شاعران شعبده‌ی بیت ‌رهبری،‌ هجومی بسیجانه می‌آوردند تا نمایندگان خویش را بدون نیاز به هیچ تقلبی برگزینند تا کانون نویسندگان ایران برای همیشه منحل شود.

برگزاری مجمع عمومی نیمه مخفی «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل‌های کارگری» که روز ٢٦ خرداد ١٣٩١، با یورش نیروهای مسلح سرمایه، روبرو شد و به ضرب و شتم اعضای این کمیته و دستگیری ٦٠ نفر از شرکت کنندگان انجامید، بدون مجوز و مجوزی که باوجود درخواست‌های پی در پی هیچگاه صادر نشد، ‌نمونه‌ی دیگری از آزمون‌های سازمانیابی کارگری و تجربه و سنجش به هنگام و هوشمندانه‌ی اساسنامه و مجمع عمومی است.

روش حکومت اسلامی در ایران، کپی برداری «زاباتوفیسم» حکومت تزاری در سال ۱۹۰۱ و افزون به ۱۱۷ سال واپس مانده تراست. زاباتوفیسم تزاری توانست در روسیه میلیون‌ها کارگر را متشکل سازد. سرگئی زاباتوف که در جوانی فعال سیاسی سرشناسی بود و خود را به پلیس امنیتی تزار فروخته و در پست‌های گوناگون به خدمت حکومت در آمده بود، سیستم امنیتی را قانع کرده بود که سرکوب به تنهایی توانیی در هم شکستن جنبش و فعالیت‌های حزب سوسیال دمکرات کارگران روسیه (حزب بلشویک و کمونیست) نیست. زاباتوف، همانند علی ربیعی‌ در برابر پیشنهاد کرد که‌ بدون آنکه نقش پلیس وی زرد بودن این تشکل‌ها آشکار باشد باید به تشکل‌‌های کارگری در چارچوب و زیر نظارت پلیس دست زد. سال ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۳ اوج تشکل‌یابی زوباتوفی بود. تشکل‌هایی مانند "جامعه کمک های متقابل کارگران در صنعت مکانیک" در سال ۱۹۰۳ کنترل و مهار این تشکل‌ها دیگر از دست زوباتف خارج گردید و تزار دستور انحلال کمیسیون‌ها را داد.

در برابر سندیکای واحد و نمایندگان وفادار به طبقه خویش و پیشاهنگان خستگی ناپذیر کارگران در سندیکای کارگران شرکت واحد،‌ این دسیسه برملا شد، افزون بر ۵۰۰ تن از فعالین خوش‌نام و کوشندگان جنبش کارگری و سوسیالیستی و آزادیخواه، تمامی سازمانها و نهادهای پیشرو، ‌چپ، سوسیالیست، کمونیست، آزادیخواه و محافل هنری و ادبی،‌ "اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران در ایران" و دیگر نهادهای همبستگی با جنبش کارگری، پروژه‌ توطئه‌ «سندیکای دولتی» دولتی را محکوم و رسوا ساختند.

اختلاف درونی - صنفی یا مبارزه آشتی‌ناپذیر طبقاتی‌؟!

در برابر جنبش سازمانیابی کارگری، عناصری شناخته شده به نجوا پرداختند و این مبارزه طبقاتی را نه یک پیکار طبقاتی در جبهه‌ای دیگر بین نیروی کار و سرمایه و سرکوب، بلکه،‌ «اختلاف درونی» و موضوع اساسنامه‌ای نامیدند و با طرح پرسش و پاسخ. با این موضع گیری، ‌این کسان، آن سوی این مبارزه را که امنیتی‌های سرمایه و سپاه سرکوب بود را بخشی از طبقه کارگر وانمود کنند و در ردیف شهابی‌ها و اسماعیل بخشی‌هاوووومی‌نشانند. این کسان به فرض بی‌‌خبر، مجمع عمومی را یک انتزاع همیشه مقدس می‌شمارند،‌ بی‌آنکه به شرایط زمانی و سیاسی، ‌امنیتی و توازن نیرو، و در اساس به نبود امکان برگزاری آن به سود جنبش کارگری در آن شرایط مشخص توجه کنند.

در فوریه ۱۹۱۷ پیشاهنگان کمونیست در روسیه شورای کارگران و سربازان را تایید نکردند و شعار پیش به سوی شوراها را هنگامی اصولی دانستند که اکثریت نمایندگان شوراها، نه از «اس آرها» و «مِنشویک‌ها»ی راست که دولت موقت سرمایه‌ را همراه بودند، بلکه کسانی بودند که قدرت به دست طبقه کارگر را پیشتاز بودند. در اینجا یادآوری این نمونه تاریخی،‌ نه همسنجی سندیکای شرکت واحد با شوراهای پیشا انقلاب اکتبر در روسیه است،‌ بلکه‌ پافشاری بر یک واقعیت ساده است که نام‌های مجمع عمومی و شورا و... ماورایی و آسمانی و منتزع از منافع طبقاتی نیستند! هر شورا به نام کارگران، اگر شورای کارگری که هسته‌ی خودگردانی کارگران نباشد، شورای کارگری نیست. آیا در حاکمیت گارد ویژه و دارو کشتار حکومت اسلامی، فراخوانی مراعات اساسنامه تنها یک تقدس گرایی واپس مانده نیست؟ آیا در شرایط کنونی، به دام افتادن یا به دام افکندن سندیکایی که برپای خود ایستاده و با هزینه‌ی گزاف و سنگر کارگران شده نیست! اینک مثلث کارگزاران «سولیدارتی سنتر» بیش از دیگر عناصر پیرامونی در پیشبرد پروژه‌ی امنیتی «مجمع عمومی» و سندیکا سازی جعلی سرمایه آشکار شده است. با این همه عناصری هنوز هم خجولانه و مرموز از اختلاف درونی و صنفی دم می‌زنند، گویی «اصحاب کهف» بار دیگر از غار بیدار شده و دنیای پیش از خواب را در سده‌ها بعد در ذهن می‌بینند. کارگران در مجتمع پولاد اهواز مجمع عمومی در اعتصاب و همایش هزاران نفره‌‌ پرشور، اعلام کردند که: اینجا مجمع عمومی کارگران است. کارگران هفت‌تپه بر سکوی اعتصاب و اعتراض انقلابی خویش، شورای کارگری خود و آمادگی برای خودگردانی مجتمع نیشکر و همبستگی بین پولاد و هفت تپه را اعلام کردند. حکومت سرمایه، در برابر این فرایند و در برابر آموزگاران سراسر ایران و دانشجویان پیشرو،‌ پرستاران، کارگران رزمنده هپکو و عسلویه و شرکت واحد اتوبوسرانی و... حکومت از این فرارویی انقلابی به آخرین سلاح خونبار خود پناه برد. بسیج گارد ویژه و دستگیری کارگران رزمنده و آگاه، نشانه‌ی ناتوانی حکومتی در آستانه سرنگونی است نه قدرت وی.

در شرایط آبان ماه ۹۷،‌ در حالیکه حکومت اسلامی در سراشیب فروپاشی و بحران همه جانبه گرفتار آمده، شرایط هر آینه در حال دگرگونی است، در شرایطی که یک روزش برابر با سال‌ و شاید که سال‌‌هاست، در شرایطی که شعار و ترویج شورا به خواست کارگران در همایش و اعتراض فراروییده، به کام رژیم تن سپردن میخی است که بر کتف هیچ کارگری فرو نمی‌رود. در این شرایط، سرعت و شتاب رخدادهای مبارزه طبقاتی و روند سازمانیابی می‌تواند از سندیکا عبور کرده و به شورا و کمیته کارخانه و کمیسیون‌های کارگری فرا روید. اسماعیل بخشی‌ها...و سپیده‌ قُلیان‌و میثم‌ها و عسل محمدی ها هرچند اینک زیر شکنجه و اسیر،‌ جنبش کارگری در ایران، اسماعیل بخشی‌های دیگری از هفت تپه تا هپکو و پولاد اهواز و تهران مس سرچشمه و عسلویه و سراسر ایران بازتولید داشته و در میدان و آموزشگاه انقلابی اعتصاب ‌آفریده است»(5)

در همان روزهای نخست این پروژه، «چنور مکی» از فعالین آگاه جنبش کارگری در چند گفتگوی تلویزیونی و نیز نوشتاری ارزنده، به نقش مهدی کوهستانی در پروژه ی سندیکا سازی قلاب امنیتی- علیه سندیکالی مستقل شرکت واحد از جمله چنین اعلام کرد:

«مهدی کوهستانی، سندیکالیست کار کشته ایرانی و کارمند هیأت رئیسه اتحادیه کار کانادا است. او در طول چند سال اخیر وظیفه خود می دیده است که در چارچوب سیاست های طراحی شده اتحادیه های کارگری جهانی یعنی نهادهای ضد کارگری مزدور سرمایه جهانی برای ساختن سندیکاهای راست رفرمیستی منحل در مصالح و ملزومات بقای سرمایه، در ایران فعالیت نماید. نقش مهدی کوهستانی دقیقاً این بوده است و او در طول این چند سال در این راستا تلاش کرده است. لذا کل ارتباطاتی را که مهدی کوهستانی با مجامع و نهادهای ضد کارگری سرمایه جهانی از جمله سولیداریتی سنتر داشته است، از این منظر باید دید. اهداف اساسی مجامع جهانی سرمایه داری مانند سولیداریتی سنتر و محتوای رسالت اتحادیه های کارگری مزدور سرمایه بین المللی مثل روز روش است. هدف این بوده و این است که رویکرد راست سندیکالیستی در جنبش کارگری ایران مورد حمایت قرار گیرد، سندیکالیسم راست سرمایه پرست نقش مسلط را در جنبش کارگری احراز کند. این رویکرد ضد کمونیستی در وهله اول هر نوع جهت گیری و حرکت رادیکال ضد سرمایه داری درون جنبش کارگری را قلع و قمع کند و در مرحله بعد کل جنبش کارگری ایران را وثیقه تسویه حسابهای درونی میان بخشهای مختلف بورژوازی جهانی یا به طور مشخص بورژوازی درندۀ امریکا و دولت هار و جنایتکار سرمایه داری ایران قرار دهد. اینها اهداف مشخص دولت های سرمایه داری، مجامع بین المللی سرمایه و اتحادیه های کارگری سرمایه سالار بوده است. آقای مهدی کوهستانی در این چارچوب کار کرده است و برای پیشبرد این اهداف با مجامع جهانی سرمایه ارتباط داشته است...»(6)..... ادامه دارد

بهمن نماه 1399

(۱http://1084336521.test.prositehosting.co.uk/371.htm
(۲http://vahedsyndica.com/archive/3327۲۸مرداد ماه ۱۳۹۷
(3file:///C:/Users/amans/OneDrive/Skrivbord/JE/JE%20394/JE394.pdf
(4https://dialogt.wordpress.com/2014/12/16/sharokh_zamani_2014121
(5http://1084336521.test.prositehosting.co.uk/371.htm (6https://www.youtube.com/watch?v=YVTBZrDcungو https://www.sarpoosh.com/work-




ما را دنبال کنید

تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address
Result