سرانجام پس از آن همه انکار اختلاف های سیاسی و تشکیلاتی در حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب (کومه له)، پلاتفرم انحلال طلبان، روز 21 ژانویه 2021 رونمایی شد.(1) از آنجا این اعلام را از آنجا «پلاتفرم کمیته مرکزی» کومه له و ائتلافی می نامم زیرا که جمع بست نقطه نظرات و اشتراکات استراتژیک دیدگاهی را بیانگر است که تا کنون از سوی کمیته مرکزی خود خوانده ی(2) کنونی کومه له در لابلای گفتارها، گفتگوها و با پنهان کاری و قطره چکانی در برخی نوشته هایشان بیان می شده است. لازم به اشاره است که برای کاک جمال بزرگپور به راستی به دلیل پی گیری و انتشار علنی دیدگاه خویش، احترام ویژه ای دارم. ایشان در پیشبرد عملی و اعلام دیدگاه سیاسی کاک ابراهیم علیزاده و همراهان در مبارزات سیاسی وظیفه ای سنگین به عهده گرفت که دیگر همراهان توان چنین ماموریتی نداشتند و یا در انتظار یک داوطلب و تنها نویسنده خود بودند. تنطیم و اعلام دیدگاه سیاسی رهبری کنونی کمیته مرکزی کومه له، آن هم به این روشنی در برابر استراتژی حزب کمونیست و کومه له و تبدیل به ایدئولوژی رهبری کنونی کومه له، به دوش کاک جمال سپرده شد. ایشان در نوشتهای زیر عنوان «پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟» مأمور انتشار این پلاتفرم شدند تا به اینگونه، بازتولید یک «کومه له زحمتکشان» دیگر را صاحب برنامه کنند.
پلاتفرم منتشره، اعلام بیرونی قطعنامه رهبری کنونی کومه له و بیانگر همان نکاتی است که ما سالهاست آنرا انحلال طلبی نامیده ایم. این درست بیان همان راهبردی است که رهبر وقت اتحادیه میهنی کردستان عراق هنگام دخالت نظامی آمریکا در عراق، به آقای عبدالله مهتدی پیشنهاد کرده بود و آن نیز رهایی و خلاصی از حزب کمونیست ایران در منطقه و از درونمایه ی انقلابی تهی کردن سازمان کردستان آن یعنی،کومه له بود. اگر روزی کاک جمال بزرگپور در سال 2016 موضوع ادغام حزب در کومه له را مطرح کرد و پیش از کنگره 12 حزب کمونیست با موجی از مقاومت و واکنش انقلابی روبرو شد و اعلام کرد که طرح خود را در «طاقچه گذارده»، انحلال طلبی، اما درون حزب و کومه له روی میز برای اجرا نهاده شده بود تا ناسیونالیسم را در کومه له نهادینه کنند و «طاقچه» آدرس گمراه کننده ای بود. کمتر از دوماه پیش(در نشستی جمعی و رسمی) کاک جمال «بالای طاقچه گذاری» را «خودسانسوری» نامید و از رفقای خود گله مند شد که از او خواسته بودند که فعلا «دست نگه دارد». بیانیه سیاسی یا قطعنامه کنونی مورد گفتگوی ما به قلم کاک جمال، همان طرح «طاقچه ای» است که اکنون به تصمیم انحلال طلبان ضرورت انتشار یافته است.
انکار اختلاف های استراتژیک، جلوگیری از بیرونی شدن آن ها، حذف مخالفین انقلابی درون حزبی به هر وسیله، شانتاژ و برانگیختن احساسی برخی از نیروهای جوان تازه پیوسته، رواج تقدس گرایی برای گریز از نقد، جلوگیری از پیشبرد آموزش های تئوریک درون حزبی، تلاش برای جلوگیری از پخش و بازتکثیر ارگان سیاسی (جهان امروز) و بایکوت آن و نیز ممنوعیت در نشر و پخش ارگان تئوریک حزب (بسوی سوسیالیسم) به ویژه در اردوگاه (کردستان) و نیز در خارج کشور (کمیسیون کمیته خارج...) مهندسی هر انتخابات درونی، عضوگیری های خودسرانه [با پذیرش اشتباه نشود]، زیر پاگذاردن طرح تحیکم حزبیت، اشغال یکی پس از دیگری ارگان هایی مانند تلویزیون و رادیوهای حزبی و کومه له و کمیته خارج به طور کامل، در انحصار گرفتن کامل منابع و امکانات مبارزاتی و کلیدی، تحکیم روابط با متحدین سیاسی خویش، مخالفت با اتحاد نیروهای چپ و کمونیست، تلاش برای جلوگیری از حضور و سازماندهی رهبران و کادرهای حزبی و کومه له در کمیته رهبری و یا حتا جلوگیری از پیشبرد وظایفی در اردوگاه، اخراج و برقراری جو تهدید به اخراج رفقای منتقد و رادیکال، س – ج افراد مخالف، نپذیرفتن و پرتاب برخی از رفقا رادیکال و غیر همزبان به خیابانهای پرخطر، برقراری جو اختناق و سانسور، ممنوعیت پخش تقریبن تمامی برنامه های تلویزیونی حزب و کومه له (که در روز 22 ژانویه دستور داده شد و کمی بعد به صورت مشروط در این حکم تجدید نظر شد) از رسانه های حزبی و همه زیر نام «سانترالیسم دمکراتیک». و همراستا با چنین سیاستی، طرح در طاقچه در دستور کار و پیشبرد عملی طرح انحلال، برای اجرا به شدت جاری بود. و هنوز روی به بیرون، اختلاف ها را انکار و چنین وانمود می کردند که «همه چیز آرام است» «کمرنگ است»، «آ4ی در میان نیست» ووو! آنان شناخت و آگاهی نیروهای وفادار و صاحب اندیشه انقلابی و استراتژیک حزب و کومه له را دست کم گرفته بودند. ما با مسئولیت شناسی و با اراده انقلابی و اعتماد به خویش و اندیشه و منش انقلابی، بدون گذشت از اصول و پرنسیپ های کارگری و انقلابی، بر همزیستی پای می فشردیم. اما آنان این منش مسئولانه را نشانه ی ضعف پنداشتند. آنگاه که شایعات «توازن نیرو» را به سود خویش بی اثر یافتند، به تومار نویسی و تخریب شخصیت روی آوردند. در برابر انحلال طلبان، اما کمیته مرکزی و کمیته اجرایی حزب کمونیست ایران دوش به دوش اکثریت نزدیک به اتفاق کادرهای رهبری قدیمی حزب و کومه له و نیروهای جوان آگاه و انقلابی، با در دست داشتن ارگانهای تبلیغی و ترویجی مانند جهان امروز و سازماندهی برخی سایت ها و مدیاهای حزبی، خویش را بسان مدافعین و پیشبرنده گان استراتژی انقلابی حزب کمونیست ایران و کومه له دانسته و همزمان با پیشبرد وظایف انقلابی در مبارزه طبقاتی علیه حاکمیت و مناسبات سرمایه داری، در درون باید محافطت از حزب و ارگان های طبقه کارگر را به پیش می بردیم.
سخن از انشعاب نیست، موضوع انحلال در میان است!
در برابر بازتولید راست، نیرویی که استراتژی سوسیالیستی حزب کمونیست ایران و کومهله در کردستان را بی امان و پیگیر برای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی سرمایه، پیروزی انقلاب کارگری و تلاش برای پیشبرد تحقق سوسیالسم در ایران و نیز استقرار حاکمیت شورایی و حل مسئله ستم مضاعف در کردستان را هدف خویش قرار داده بود، جلوگیری از انحلال حزب کمونیست ایران و انحلال کامل کومهله در پروژه ناسیونال-بورژوایی را نیز وظیفه ی خود می دانست.
پلاتفرم جمعی کمیته رهبری کنونی کومه له، به بیان کاک جمال بزرگپور، سرانجام اعلام کرد:«با گذشت هر دورە چند سالە، این کومەلە همراە آن حزب کمونیست نیز اگر چە در اشکال متفاوت، اما با رویکردی مشابە روبرو میشود و متأسفانە تا آستانە جدایی و انشعاب نیز پیش میرود؟» [تاکید و درشت نمایی از ج. ب]. بایستی به رهبران انحلال همراه با سپاسگزاری از این اعلام، یادآور شد که ما نیز بارها همین را نوشتیم و اعلام کردیم و هشدار دادیم و به دیالوگ و گفتگو فراخواندیم که باور کنید، «رویکردی مشابە پیش می رود» و شما انکار می کردید. در اینجا «آستانه جدایی و انشعاب» را خود شما طراحی کرده اید و ما هشدار دادیم «به کجا چنین شتابان!»
پلاتفرم رهبری کنونی کومه له می افزاید «باز هم این سؤال کە چرا این بحران ها البتە در اشکال و توجیهات متفاوت پس از هر دورە ... بر محوریت فعالیت کومەلە در کردستان تکرار میگردند؟» خود تنظیم کننده پلاتفرم مشترک رهبری کومه له، به صورت پرسش، پاسخ می دهد:«آیا باید بە جریان خود (حزب و کومەلە، بازگشت؟» پلاتفرم سیاسی انحلال، برای «بازگشت» تنها یک راه باقی می گذارد: انحلال! می نویسند: «هیچ جریان کمونیستی از جملە کومەلە نمی تواند راهی بدون شکست و عقب نشینی برای رسیدن بە اهداف خود را تضمین کند، ولی همین کومەلە وقتی تاریخ خود را مرور میکند و در مقابل چنین چرایی قرار میگیرد نباید روشی را در پیش گیرد کە گویی شکست ها و عقب نشینی ها کە نقش مهمی در تاریخش بازی کردەاند ارتباطی با مسیری کە در پیش گرفتە است ندارد و بە بازبینی این مسیر نپردازد.» کافی است به کلید واژه های «بازگشت»، «شکست و عقب نشینی» «نباید روشی را در پیش گیرد»، ««بازبینی مسیر » ووو توجه شود تا هدف برنامه سیاسی را دریافت. این همه درگوش خواندن ف ف ف به آن سودا است تا سرانجام بگوید «فرحزاد» و آن نجواهای تا کنونی اینک به صورت بیانیه سیاسی رهبری کومه له، به چندین صفحه آ4 تبدیل شده تا بگوید، شکت خوردید، عقب نشینی کنید، بازبینی کنید، بازگردید و مسیری را به بازگشت از راه انقلاب و رجعت با خط ریلی که ما داریم می رویم عوض کنید! اعلام انحلال حزب و کومه له انقلابی و اعلام کومه له ای باشد که «شکست را پذیرفته»، از اصول «عقب نشینی» و در تمامی اصول انقلابی خود تجدید نظر می کند.
باید از تنظیم کننده بیانیه سیاسی رهبری کومه له، که ما را از زحمت واشکافی بحران کنونی در حزب کمونیست و سازمان کردستان آن (کومه له) معاف می دارد سپاسگزار بود در آنجا که می گوید: «با نگاهی بە بحران های تا کنونی در صفوف حزب کمونیست و کومەلە کدام اگر چە درابتدا خود را در قالب کشمکش های سیاسی و تشکیلاتی با تعابیرو تفاسیر متفاوت بروز دادەاند اما وقتی مبنای واقعی یافتە و همچون اختلاف سیاسی قابل توضیح گردیدە و نهایتا ( متأسفانە) انشعابات را بدنبال خود آوردە اند» و در آنجا که صادقانه می افزاید: «بحران ها... جدا از تبینات متفاوت، هر کدام در یک مسئلە کە بە تحولات سیاسی مربوط بە جنبش انقلابی در کردستان و موقعیت کومەلە در این جنبش و سیاست ها و مواضع کومەلە در کردستان مربوط میگردد، مشابە بودەاند.» ، پلاتفرم کاک جلال و همراهان، ریشه های بحران را در دو بینش زیر خلاصه می کند: «در بحرانی کومەلە غرق در جنبش ملی و گرایش بە ناسیونالیسم و ادغام در آن گرایش معرفی میگردد ، بحران دیگر کومەلە بە بی توجهی! بە جنبش ملی و بە حاشیە راندن آن ارزیابی میگردد.»
و باز هم یک سپاسگزاری دیگر که می افراید: «این اختلافات در بسیاری از موارد دلایل واقعیتر و بە عبارتی زمینی تری مربوط بە مبارزە سیاسی و طبقاتی داشتەاند.» باید گفت: جانا تو سخن از زبان ما می گویی! می پرسد:«چرا چنین بودە است؟» و خود پاسخ می دهد: «واقعیت این است کە بازتاب تمایل ناسیونالیستی در کومەلە در مقاطع مختلف، با توجە بە شرکت و دخالت کومەلە در جنبش برای رفع ستم ملی در کردستان، انکار ناشدنی است...» باز هم سپاس!
با این بیان، دغدغده ی انحلال طلبان، غمبارانه اینگونه بیان می شود: «تا جائیکە بە کومەلە بر میگردد، این تمایل بە دلایل واقعی و موقعیت سیاسی و اجتماعی کە از آن برخوردار است نتوانستە است علیرغم بروزات گاە و بیگاە خود بە وزنە سنگینی در جهت گیری های سیاسی در کومەلە تبدیل شود.» باینه سیاسی بازگشت و رجعت به گذشته،از این نافرجامی و از «تمایل و بە وزنە سنگینی در جهت گیری های سیاسی در کومەلە تبدیل» نشدن... می افزاید:«نتیجە همان تحولات و با سر بر آوردن و گسترش ابعاد مبارزە برای تأمین زندگی انسانی و بدست آوردن حقوق پایمال شدە از جملە مبارزە برای رفع ستم ملی، این واقعیت برجستە شد کە یک ملت از جملە ملت کرد بە علت تقسیم بە طبقات اجتماعی میتواند خواست ها تمایلات متفاوتی را درخود داشتە باشد و گرایشات سیاسی متفاوتی را نیز شکل دهد.» می بینیم که اقرار می کند که بازتولید تمایلات ناسیونالیستی طبقاتی انحلال طلبان از آنجا به فرجام و «وزنه سنگین ...یک ملت از جملە ملت کرد...تبدیل نشد» که موضوع «تقسیم طبقات اجتماعی... که تمایلات متفاوتی را درخود داشتە» در میان بوده است. تا اینجا به ظاهر، پنداری که اختلافی در میان نیست. ما نیز برمبنای مبارزه طبقاتی درون جامعه و وجود طبقات و نیز سرایت این مبارزه در درون حزب و کومه له تا کنون همین را بارها در آ4 ها و گفتارهای بسیار، گفته ایم که این دیالکتیک مبارزه طبقاتی است و گفتیم از زمانیکه سوسیالیسم و انقلاب کارگری علیه مناسبات حاکم در دستور کار قرار گرفت، نفوذ ایدئولوژی و سیاست طبقات درون جامعه به درون احزاب کارگری و سوسیالستی نیز شدت گرفت.
رهبری کنونی کومه له، انکار می کند و نمی خواهد به زبان بیاورد که در برابر به «وزنه سنگین تبدیل نشدن تمایلات ناسیونالیستی»، همان مبارزات شبانه روزی نیروی طبقاتی کارگران و تهیدستان شهر روستاهای جاری در سراسر ایران و کردستان و جنبش کارگری و سوسیالیستی قرار داشته است. این نیروی طبقاتی- اجتماعی در برابر ناسیونال- رفرمیسم رهبری کنونی کومه له، همان نیروی طبقاتی و رادیکال و اجتماعی است که حل مسئله ملی و ستم مظاعف بر توده های مردم در کردستان و هر منطقه ی ایران و نیز رفع ستم مضاعف بر زنان را مشروط به سرنگونی انقلابی حاکمیت اسلام سیاسی سرمایه، مشروط به پیروزی انقلاب کارگری، برقراری خود رهبری مشترک زنان و مردان در شوراهای کارگری،و فرودستان می داند و رهایی از ستم و نه تنها آزادی را در گرو انقلابی می بیند که تحقق سوسیالیسم یعنی لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و پایان یابی استثمار، برقراری مالکیت اشتراکی، رهایی و برابری زنان از کالاوارگی و رهایی زیست و بوم (اکولوژی) از استثمار و نابودی را در برنامه و استراتژی دارد.
پلاتفرم ائتلاف به «آرمان ها و باورها برای جریانات سیاسی چپ و تعریف وظایف کلان از جملە در حزب و کومەلە» با یک تعارف که: «این آرمان ها و باورها .... نمیتواند ایرادی داشتە باشد» نه تنها «ایراد» وارد می آورد، بلکه کینه توزانه با «پندار» نامیدن اندیشه و فلسفه ی رهایی را نشانه می گیرد و دهن کجی می کند و نمی تواند، آنچه را که سالها «با خودسانسوری با فشار رفقا به زبان نیاورده بود، به بیان نیاوَرَد: «کە این باورها و آرمان ها و وظایف حاصل از آنها، نتوانند با وضعیت واقعی برای تغییر در آن انطباق داشتە باشد و بە این اعتبار نتواند معنای عملی پیدا کنند.» باید بنا به تفسیر بالا «بازگشت»، «شکست و عقب نشینی» را پیذیرفت و «نباید روشی را در پیش گیرد» که گرفت تا کنون گرفته بود، ««بازبینی مسیر» و «بازگشت» را تن سپار شد. به این بیان که سوسیالیسم و کمونیسم و مارکس و حزب کمونیست و کومه له انقلابی را با «تغییر در آن » استحاله کرد. و همانند یک سوسیال دمکرات وطنی و نه متمدن اروپایی گردپیچش کرد. به این آشکاری می گوید: «همان اعلام ما به پذیرش شکست و عقب نشینی از آرمان ها و باورها» است. تحلیل انحلال طلبان چنین است: «شکل گیری چنین گرایشی در چپ بطورکلی و در کومەلە وحزب کمونیست بطور مشخص مورد ارزیابی قرار گیرد [بخوان تجدید نظر در اصول کمونیستی و کارگری- داخل [] از عباس منصوران]... پیش به سوی سوسیال رفرمیسم به جای کمونیسم و سوسیالیسم کارگری به هماگونه که توده ایسم در سراسر جهان: «چنین رویکردی شاید عمدتا بە تحولاتی نیز مربوط گردد کە چپ و کمونیسم در ابعاد جهانی از سر گذراندند. مهمترین این تحولات و یا حداقل نتیجە حاصل از آن، فاصلە ای بود کە کمونیسم با جنبش طبقە کارگر پیدا کرد، بدنبال این فاصلە بود کە سوسیالیسم علمی مسیر های دیگری پیمود. سوسیالیسم علمی بە معنی آگاهی طبقاتی کە با مبارزە طبقاتی کارگران عجین شدە باشد ،دیگروجود نداشت ... بدنبال تحولات...اندیشەهای مارکس بە طور روز افزونی سرشت یک “نظام” را پیدا کرد کە ظاهرا مبتنی بر ارزش های صرفا علمی یا همان اندیشەهای انقلابی مارکس بود» . این بینش، از سویی خود غرق در چنین رویکردی است و از سوی دیگر حزب کمونیست و کومه له را محکوم به یک «جبر تاریخی» پنین سرانجامی می بیند. این بینش از آنجا که رجعت به گذشته دارد، و بازگشت را تبلیغ می کند، ارتجاعی است. این بینش کمونیسم و اندیشه سیاسی طبقه کارگر و مارکسیسمی می نامد که به یک «نظام» تبدیل شده و دیگر کارآیی عملی و پراتیک موضوعیت تغییر مناسبات حاکم را ندارد. یعنی به درد نظام آموزشی و کلاس های دانشگاهی بورژوازی برای تخریب پرورش اندیشه هیا سوسیالستیو پرورش کادرهایی می خورد و نه کاربردی دیگر که یکی از آنها، محصول مکتب سوسیال دمکراسی راست سوید را به خوبی می شناسید. بیان نامه انحلال طلبان ادامه می دهد:«بە عبارت دیگر ظاهرا رادیکال بود اما در حقیقت جدا از پراتیک انقلابی و مبارزە طبقاتی بود، بە یک مکتب ایدئولوژیک بدل شد کە مارکسیسم را از مضمون انقلابی خود تهی کرد.» و اینگونه است که رهبری کنونی کومه له، پرونده کمونیسم و اندیشه خودرهایی طبقه کارگر و انسانهای زیر ستم، نه روی طاقچه که به آرشیو ائتلاف بینش بورژوا –ناسیونالیسم می سپارد. این فوکویاما تئوریسین ژاپنی- آمریکایی سرمایه جهانی که در حاکمیت پتک آهنین ریگانیسم و تاچریسم، «پایان تاریخ» و ماندگاری ابدی سرمایه داری و محو کمونیسم و طبقه کارگر و سوسیالیسم را اعلام کرده بود نیست- فوکویاما، با سرشکستگی، تز ارتجاعی خود را سال 2019 پس گرفت- اما رهبری خودخوانده کومه له، در سال 2021 آنرا به صورت بیانیه سیاسی خویش درآورد. این قطعنامه رهبری کمیته مرکزی کومه له درون حزب کمونیست ایران است...که کمونیسم و سوسیالسیسم و انقلاب کارگری را نه فلسفه رهایی از ستم و بهره کشی مناسبات سرمایه داری می شمارد. این بازتولید اندیشه بورژوا-رفرمیستی است که در پلاتفرم انحلال، کمونیسم را مارکسیسمی می شمارد که تنها «آرمان و باورهای» عده ای گرفتار آمده «در برابر خطرها و تردیدها و بلاتکلیفی ها» است. چه خوب که «خوبان همه با خوبانند» تا هرنظاره گر بی طرفی حتا به سادگی بدون کند وکاو دراندیشه سیاسی این گروهبندی سیاسی کمیته مرکزی کومه له بداند و بشناسد که چه کسی با چه کسی است همراه شده، چه می گوید و چه رویکرد و سودایی در سر دارد!
بیانیه انحلال، هرچه جلوتر می رود ماهیت ضدکارگری و ضد سوسیالیستی خود را بیش از پیش به نمایش می گذارد. این گونه در نکوهش ما در حزب و کومه له می افزاید: «اندیشەهای مارکس بە طور روز افزونی سرشت یک “نظام” را پیدا کرد کە ظاهرا مبتنی بر ارزش های صرفا علمی... بە نیرویی توسل میجوید کە با اتکا بە آنها تداوم راە تاکنونی را از آن بشارت گیرد و ...کە تداوم راە گذشتە مورد تهدید قرار گرفت، با اتکا بە همان نیروی ناشناختە آیندەای را اختراع میکنند [یعنی تخیل سوسیالیسم تخیلی و پندارگونه- داخل [] از ع منصوران] تا آرامش ( یا ادامە مسیر) را بە آنها باز آورد». نویسنده بیانیه سیاسی انحلال طلبان در تخطئه ی کمونیسم و سوسیالیسم و اندیشه مارکس تأکید می کند: «بە معنایی گرایشی در چپ نیز وقتی کە در برابر ناملایمات و محدودیتها ی ناشی از تحولات سیاسی روبرو میگردد ، بە جای روبرو شدن با آنان و تلاش برای یافتن جواب، بە باورها و آرمان های خود یا بە قول مارکس بە همان ایدە آرمانشهری خود پناە میبرد.» در اینجاست که انحلال طلبان پشت کرده به طبقه کارگر و سوسیالیسم، کمونیسم یعنی اندیشه رهایی جامعه بشری از بردگی مناسبات سرمایه داری را یک پندار و یک «باور و ایدئولوژی» می شمارد و نه فلسفه ای برای انقلاب و جامعه ی سوسیالیستی را «اختراع» خیالی افرادی گرفتار در «تردید و بلاتکلیفی و ناملایمات ...» روانپریش و رویاپرداز می نامد که «با اتکا نیروی ناشناخته آینده ای اختراع می کنند و... به ایدە آرمانشهری خود پناە میبرد» در اینجا تمامی اندیشه و فلسفه رهایی بخش کمونیسم و آموزشهای مارکس را فرصت طلبانه بدون هیچ پروایی به دروغ از مارکس«ایده ی آرمان شهری» می نامد بی آنکه بداند یا نداند که آرمان شهر یا مدینه فاضله، جامعه ی پیشنهادی و آرمانی افلاتون در چهار سده پیش از میلاد در یونان بود و نه مارکس و انگلس که انقلاب برای رهایی انسان از خود بیگانگی (الیناسیون) و برقراری دنیایی سرشار از رهایی را در گرو برقراری کمونیسم، یعنی فلسفه رهایی طبقه کارگر به مانیفست آورد. و مارکس بود که به همراه انگلس در تز یازدهم در باره ی«فوئر باخ» چنین اعلام کردند:«فیلسوفان، تنها جهان را به شیوه های گوناگون تفسیر کرده اند. مسئله اما بر سر دگرگون ساختن جهان است.»
انحلال طلبان،تا کنون قطعه های پازل انحلال را با «چپ حاشیه ای»، «چپ محجبه»، «ناممکن بودن سوسیالیسم در یک کشور» نفی وجود طبقه کارگر در کردستان، برتر بودن «طبقه متوسط»، ضرورت گذر از «مرحله گذار» و «اتحاد با لیبرال ها» ووو ارائه ی هدفمندانه گزارش های آماری غلط از شمار و نیروی طبقه کارگر در ایران (سید ابراهیم علیزاده و عادل الیاسی) و نفی و انکار تضاد اصلی کار و سرمایه و دو طبقه اصلی طبقه کارگر و سرمایه دار در ایران، به منظور نفی انقلاب کارگری و نفی ضرورت سوسیالیسم در ایران به سود اتحاد با «طبقه متوسط» و «لیبرال» [کاک ابراهیم علیزاده] و نفی رهبری مشترک شورایی در کردستان را با حاکمیت احزاب بورژوایی در کنار هم چیده و نوشته و گفته اند، تا زمینه ساز قطعنامه انحلال طلبی خود باشند. اینان، این بار به آشکارا کمونیستهای جهان و همه سوسیالیست های انقلابی و ما در حزب کمونیست و کومه له را «عده ای گرفتار آمده ...در برابر خطرها و تردیدها و بلاتکلیفی ها» نامیده، مورد هجوم قرار می دهند و بی پروا از نقش جهان مدیایی از مارکس اینگونه ناصادقانه و بی ربط گفتاورد می آورند که این چپ: «بە قول مارکس بە همان ایدە آرمانشهری خود پناە میبرد تا بلکە بدین وسیلە با نشاندن ارادە ،خواست و تمایل خود بە جای حرکت واقعی تحول تاریخی و پیشبرد مبارزە سیاسی و طبقاتی ... با اتکا بە همان ارادە و خواست و تمایل خود بر اساس درکی دگم اندیشانە از مارکسیسم اعادە کردە باشد. اگر بخواهیم تأثیرات چنین رویکردی را در کومەلە دنبال گیریم ، باید گفت:
کومەلە نیز برای گریز از محدودیت های پیش رو از این نوع نگرش در چپ تأثیر پذیرفت....» باید گفت خیر، این یک «تحول تاریخی» نیست. اگر شما به این سرانجام رسیده اید، آنرا تحول نمی نامیم، بلکه نام واقعی اش«رجعت» به مبدأ است. این همان سرانجامی است که بسیاری چهره ها در جهان و نیز در همین احزاب و سازمانهای کردستانی به آن دچا رشدند. اگر به سرانجام حتا آفریقای جنوبی و یا اقلیم در کردستان نیک بنگریم،که شما در پی آن روانید، از تاریخ هیچ نیاموخته اید. شما به نام کومه له «برای گریز از محدودیت های پیش رو از این نوع نگرش در چپ» وظیفه دارید تا تأثیر زدایی کنید. به این بیان، رهبری انحلال، در تلاش برای خنثی سازی«تاثیر نگرش چپ» است که به سوی راست و تلاش به هر وسیله برای زدودن و دستبرد به استراتژی سوسیالیستی و کارگری حزب کمونیست و کومه له، چنین شتابان می شتابد...
ادامه دارد...
يكشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹ / ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱
زیر نویس ها و منابع:
1-http://www.azadi-b.com/?p=3062
2-[زیرا که درکنگره 17 کومه له در سال 2017 از سوی اکثریت کادرهای قدیمی و اعضا کومه له و کمیته مرکزی حزب و کمیته اجرایی و ... به دلیل اعلام رسمی ناظر انتخابات نمایندگان، مهندسی شده اعلام گردید و بایکوت شد]
|
|