گزارش برگزاری پلنوم نهم در اواسط مرداد برگزار شد که در آن به رئوس این مباحث پرداخته شده است و در همان گزارش اشاره شد که ما از طرق دیگر به جنبه هایی از این گزارش تقصیلی تر خواهیم پرداخت. در این رابطه ما طی دو شماره نشریه گفتگویی با صلاح مازوجی خواهیم داشت که بخش اول آن به مسائل جهانی و در بخش دوم به مسائل ایران خواهیم پرداخت.
جهان امروز: در گزارش برگزاری پلنوم به تشدید زمینه های مادی و عینی عصیان و شورش علیه نظام به عنوان خصلت نمای حهان کنونی اشاره شده است. خصلت و شکل ابراز این خیزش ها را چگونه می توان ارزیابی کرد؟
صلاح مازوجی: بله ما در این رابطه به واکنش توده های مردم آمریکا به قتل جورج فلوید یک سیاه پوست آمریکایی به دست پلیس به عنوان نمونه بارز این روحیه شورش گری تأکید کردیم. این جنبش فراتر از قربانیان مستقیم نژاد پرستی رفت. این جنبش بیش از ۸۰۰ شهر از ایالات آمریکا را فرا گرفت. در ده روز اول اعتراضات بیش از ده هزار نفر بازداشت شدند. بیش از نیمی از شرکت کنندگان سفید پوست بودند، ۶۰ در صد از آمریکایی های سفید پوست از این جنبش حمایت کردند. این جنبش در داخل آمریکا به موفقیت هایی بویژه در زمینه پیگرد مأموران پلیس که در گیر این قتل بودند، ایجاد تغییراتی در زمینه اختصاص بودجه و سیستم کار پلیس و ... دست یافت، اما دامنه تأثیرات آن بسیار فراتر از اینها بود. این شورش فقط به ایالات متحده آمریکا محدود نماند، بلکه جنبشی در مقیاس جهانی بود، بیش از ۷۰ کشور جهان را در بر گرفت. اگر چه لحظات این قتل در جلو دوربین وحشتناک بود، اما این نوع قتل ها در آمریکا اولین بار نیست انجام می گیرند. سال گذشته بیش از هزار نفر به دست پلیس آمریکا کشته شده اند و حدود سه چهارم کشته شدگان سیاه پوست بوده اند. می خواهم بگویم این شورش با ابعادی که پیدا کرد تنها عصیانگری علیه نژادپرستی پلیس نبود، بلکه علیه نابربری های اقتصادی، اجتماعی و درماندگی دولت ها بویژه دولت آمریکا در مقابله با همه گیری بحران کرونا بود. قتل جورج فلوید فقط جرقه این شورش را زد. این شورش در آمریکا علیه دولت ترامپ بود که با سیاست هایش به این نابرابری ها عمق و دامن زده است. در واقع آنچه شاهدش بودیم شورش علیه سرمایه داری بود شورش علیه نظامی که با بحران هایش زندگی و امنیت مردم را به مخاطره انداخته است.
واقعیت این است که شیوع و همه گیر شدن بحران کرونا در سطح جهان شکاف های موجود در نظام سرمایه داری را برجسته تر نشان می دهد. درست است که فاکتور سن و سال و سلامتی افراد در میزان تلفات نقش قابل توجهی دارند، اما موقعیت طبقاتی و اجتماعی انسان ها، رنگ پوست انسان ها نقش تعیین کننده تر دارند در اینکه چه کسانی بیشتر می میرند و چه افرادی شانس زنده ماندن بیشتری دارند. بر اساس گزارش دفتر ملی آمار انگلستان دو، سوم از فقیرترین نیروی کار انگلستان، که عمدتا به کارهای خدماتی اشتغال دارند بیشتر در معرض خطر ابتلا به کرونا و مرگ در اثر آن قرار دارند. در فرانسه، در ایتالیا، در برزیل در سوئد در ایران همه جا این اقشار فرودست جامعه هستند که بیشترین تلفات را می دهند.
در بعد نژادی هم آمارها هولناک هستند. همانطور که جورج فلوید زیر زانوی پلیس و خشونت دولتی نمی تواند نفس بکشد، سیاه پوستان زیر فشار کرونا هم بیشتر از سفید پوستان نفس شان بند می آید. داده های آماری ایالات متحده آمریکا نشان می دهد که افراد سیاه پوست سه و نیم برابر بیشتر از افراد سفید پوست در اثر ابتلا به کرونا می میرند. لاتینی تبارها دو و نیم برابر بیشتر از سفید پوستان جان می دهند. بر اساس گزارش مرکز آمار انگلستان هم در انگلیس و ولز احتمال مرگ افراد سیاه پوست چهار برابر بیشتر از سفید پوستان در اثر کرونا است. احتمال مرگ بنگلادشی ها و پاکستانی ها سه و نیم برابر بیشتر از سفید پوستان است. در آمریکا سیاه پوستان حدود ۱۳ درصد جمعیت را تشکیل می دهند، اما ۳۰ درصد رانندگان اتوبوس ها سیاه پوست هستند. تقریبا ۲۰ درصد از کل کارگران خدمات مواد غذایی، نگهبانان، صندوق داران باز سیاه پوست هستند و همه اینها بیشتر در معرض بیماری قرار دارند. این نوع آمار و ارقام نشان می هند که در این دوره بحران و رکود بی سابقه اقتصاد سرمایه داری، بحران همه گیری کرونا و بحران های زیست محیطی در هم تنیده شده اند و در دوره پیش رو بستر اعتراضات ضد سرمایه داری را شکل می دهند.
جهان امروز: بحران کرونا و ناتوانی نظام سرمایه داری در گزارش مورد اشاره قرار گرفته است و دولت ها را مجبور به راهکارهایی برای غلبه بر آن وادار کرده است. با اینهمه شیوع ویروس کرونا همچنان قربانی می گیرد، شما این بحران و نقش دولت ها را چگونه ارزیابی می کنید؟
صلاح مازوجی: بحران کرونا ریشه در خود مناسبات سرمایه داری دارد. همه ما می داینم در حالی که پیشرفتهای صورت گرفته در علم پزشکی، تکنولوژی و کشاورزی این امکان را فراهم آورده است که همه ی مردم جهان بتوانند به غذای سالم و با کیفیت دسترسی داشته باشند، اما کالاییسازی غذا و خدمات بهداشتی و پزشکی بدان معناست که سود همواره نسبت به ایمنی و سلامت انسان ها اولویت دارد. در یک جامعه با برنامه ریزی سوسیالیستی جامعهای که در آن، رشتهی امور به دست تولید کنندگانی است که همگی از خطرات ناشی از کالایی سازی نیازهای انسانی برای کسب سود، بهخوبی آگاهاند این بیماری های همه گیر به فاجعه تبدیل نمی شوند و از قبل ملزومات مباره با آنها فراهم شده است.
از طرف دیگر ضعیف کردن زیرساخت های درمانی و بهداشتی در نتیجه اتخاذ سیاست های نئولیبرالی از جانب دولت ها در سراسر جهان طی چهار دهه گذشته سلامتی و امنیت جانی انسان ها را بیش تر به مخاطره انداخته است. با این مقدمه به بخش دوم سئوال شما می پردازم. شما در مورد نقش دولت ها سئوال کردید، در اینجا ابتدا لازم است بر این اصل تأکید کنیم که دولت ها اگر چه در ظاهر وانمود میکنند که در مافوق جامعه، مافوق طبقات اجتماعی قرار گرفته اند، وانمود می سازند که همه آحاد جامعه را با یک چشم می نگرند، وانمود می سازند که به یکسال در فکر امنیت و آسایش و بهداشت و درمان همه آحاد جامعه هستند، اما در دنیای واقع دولت ها ابزار سلطه و حاکمیت طبقه ای هستند که قدرت اقتصادی را در دست دارد. در نتیجه نقطه عزیمت و انگیزه اصلی دولت ها در رویا رویی با بحران کرونا هم تضمین گردش چرخ اقتصاد و حفظ امنیت سود آوری سرمایه است.
با مد نظر قرار دادن این اصل، اگر نگاهی بیندازیم به سیاست و عملکرد دولت ها در مقابله با بحران کرونا متوجه می شویم که دولت های سرمایه داری در جهان با یک هدف واحد یعنی با هدف حفظ و تضمین سودآوری سرمایه دو استراتژی متفاوت در مقابله با بحران کرونا در پیش گرفته اند.
دسته ای از دولت ها یک استراتژی تهاجمی در مقابله با شیوع کرونا در پیش گرفتند. استراتژی تهاجمی به این معنا که همزمان با تعطیلی و قرنطینه شهرها و رعایت اکید دستورالعمل های بهداشتی به عنوان راه مؤثر مقابله و کنترل شیوع این ویرس، آزمایش سریع و گسترده از افراد برای تشخیص مبتلایان به کووید۱۹، جداسازی آنهایی که علائم ابتلاء به ویروس را نشان می دهند و به دنبال آن ردیابی تماس و قرنطینه کسانی که در تماس نزدیک با فرد مبتلا بوده اند و بستری کردن افرادی که به مراقبت های ویژه نیاز دارند را در پیش گرفتند و از این طریق زنجیره انتقال ویروس را قطع کردند. این استراتژی با جدی گرفتن قرنطینه شهرها و اماکن عمومی و تأمین ملزومات اجرای سیاست قرنطینه و همزمان تست کردن با هدف قطع زنجیره انتقال ویروس در مقابله بحران کرونا مؤثر تر واقع شد. با در پیش گرفتن همین استراتژی در کشورهایی مانند کره جنوبی، تایوان، ویتنام، سنگاپور و در اروپای غربی در کشورهایی مانند، نروژ و فنلاند و آلمان تا حدود زیادی شیوع ویروس کرونا به کنترل درآمده است و توده های مردم نیز چشمنداز روشنی از راه مقابله با این اپیدمی دارند. این استراتژی اگر چه برای دولت ها بسیار هزینه بردار بوده است، اما در دراز مدت در راستای به گردش انداختن چرخ اقتصاد و تضمین سودآوری سرمایه ها مفید تر واقع شده است.
آما در بیشتر کشورهای جهان مانند آمریکا، انگلستان، برزیل، مکزیک، ایران و .. . استراتژی جنگ فرسایشی با بحران کرونا را در پیش گرفتند، یعنی نیل به ایمن سازی جمعیت از طریق ابتلای دوسوم جمعیت به ویروس کرونا را در پیش گرفته اند. از این رو دولت نه تست کردن فعال افراد به منظور ردیابی و قرنطینه کسانی که در تماس نزدیک با فرد مبتلا بوده اند و قطع زنجیره انتقال ویروس را در پیش گرفت و نه قرنطینه شهرها و اماکن عمومی را جدی گرفتند و عملا راه را باز گذاشته اند که با مبتلا شدن بیشتر جمعیت جامعه مصونیت عمومی پیدا کند. در مورد رژیم جمهوری اسلامی علاوه بر در پیش گرفتن این استراتژی ناکارا کسری بودجه دولت، ساختار سیاسی و ایدئولوژیک آن، دزدی ها و فساد نهادینه شده، ضعف زیر ساخت های بهداشتی و درمانی بحران کرونا را به یک فاجعه انسانی تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی با دروغ پردازی سعی می کند ابعاد هولناک فاجعه را بسیار کوچکتر از آن چیزی که هست نشان دهد.
جهان امروز: شما به بحران و رکود بی سابقه اقتصاد های سرمایه داری اشاره کردید. تأثیر این اوضاع بحرانی بر مناسبات قدرت های رقیب سرمایه داری چه خواهد بود و چه پیامدهایی می تواند برای جامعه بشری داشته باشد؟
صلاح مازوجی: بله آمارها از یک رکود بی سابقه سخن می گویند. بانک انگلستان پیش بینی کرده است که انگلستان شدیدترین رکود را تجربه خواهد کرد یعنی رکودی که در ۳۰۰ سال گذشته سابقه نداشته است. البته مقایسه بی معنی به نظر می رسد چون ۳۰۰ سال پیش اقتصاد این کشور کشاورزی بوده، اما عمق و ابعاد رکود سرمایه داری بریتانیا را نشان میدهد. در این کشور به رغم تمام حمایت هایی که دولت در دوره کرونا از کارفرمایان انجام داده نظر سنجی ها نشان می دهد ۲۰ در صد کار فرمایان کارگران خود را اخراج می کنند. براساس گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، در طی ۸ ماه گذشته، تولید در اکثر اقتصادهای جهان به میزان یک چهارم کاهش یافته است. رئیس صندوق بین المللی پول پیش بینی می کند که "بیش از ۱۷۰ کشور امسال رشد درآمد سرانه منفی را تجربه کنند." بر اساس آمار منتشر شده، اقتصاد آلمان در سه ماهه دوم سال جاری با کاهش نرخ رشدی معادل بیش از ده درصد روبهرو بوده است. رکود اقتصادی به شدت کنونی در کشورهایی مانند مکزیک، آرژانتین و آفریقای جنوبی درچند دهه گذشته سابقه نداشته است. اقتصادهای غول پیکر چین و هند نیز از این قاعده مستثنا نیستند. بیش از نود کشور، تقریبا نیمی از کشورها در جهان، از صندوق بین المللی پول در خواست کمک های مالی کرده اند.
یکی از پیامدهای این رکود که همه گیری بحران کرونا هم آن را تشدید کرده است بیکارسازی های گسترده و فقر بی سابقه است. سازمان بین المللی کار معتقد است که از دست رفتن ساعت کار در جهان معادل ۳۰۵ میلیون شغل تمام وقت خواهد بود. در آمریکا میزان بیکاری در ماه آوریل به ۱۵ درصد رسید و هم اکنون آمار بیکاران در این کشور به ۳۹ میلیون نفر افزایش یافته است. بیش از ۴۰۰ میلیون شرکت، متشکل از شرکت ها و افراد خود اشتغالی در بخش های مختلف از جمله تولید، خرده فروشی، رستوران ها و هتل ها در معرض خطر ورشکستگی قرار دارند. با این موج ورشکستگی پیش بینی می شود بیکاری در مقیاس وسیعی افزایش یابد. تشدید این بحران بیکارسازی های گسترده کاهش قابل توجه دستمزدها، افزایش ساعات کار و تشدید استثمار کارگران را به دنبال خواهد داشت. ضرر درآمدهای نیروی کار می تواند به ۳.۴ تریلیون دلار برسد. بر اساس پیش بینی های سازمان بین المللی کار آسیب های اقتصادی ناشی از این بحران، ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر را که در فقر کار می کنند تحت تأثیر قرار خواهد داد و فشار تشدید این بحران می تواند زندگی کارگران نزدیک یا زیر خط فقر را ویران کند.
تشدید بحران و رکود اقتصاد سرمایه داری نظام سیاسی جهانی را بیشتر بر هم می زند و رقابت در بین قدرت های رقیب سرمایه داری برای گسترش مناطق نفوذ را گسترش می دهد. همینکه ایالات متحده نتوانست سازمان بهداشت جهانی را به اهرم فشاری علیه چین تبدیل کند و با صدور اطلاعیه ای از این سازمان خارج می شود یکی از نشانه های افول هژمونی آمریکا است. جنگ تجاری آمریکا علیه چین و دیگر قدرت اقتصادی وارد فاز جدیدی شده است. ایالات متحده نمی خواهد که سایر دولت های جهان از سود انحصاری شرکتهای آمریکا که در زمینه فنآوری دست بالا دارند مالیات بگیرند. آلمانی ها بی توجه به رویکرد آمریکا و دیگر قدرت های اروپایی می خواهند تا دستیابی به توافق نامه خط لوله گازسوز با روسیه پیش بروند. اتحادیه اروپا صنعت اتومبیل خود را از رقابت خارجی محافظت می کند. اینها برخی از نشانه های تشدید نزاع در زمینه تجارت بین قدرت سرمایه داری است. خودشان دارند یکی بعد از دیگری قوانین سازمان تجارت جهانی را زیر پا می گذارند. تشدید این رقابت ها خطر گسترش جنگ های نیابتی را با لا می برد.
جهان امروز: در این دوره نیروهای چپ و سوسیالیست چه جایگاه و نقشی در جنبش های اعتراضی و ضد سرمایه داری خواهند داشت؟
صلاح مازوجی: همانطور که اشاره شد همزمان با رکود بی سابقه که پیامد بحران ساختاری نظام سرمایه داری است و بحران کرونا هم آن را تشدید کرده است، ما شاهد گسترش بیکارسازی ها، فقر فزاینده، تشدید سیاست نژادپرستانه و سایر اشکال ستمگری نظام سرمایه داری هستیم. این اوضاع تشدید رقابت بین دولت ها را در پی خواهد داشت. دولت ها که در تحلیل نهایی به دنبال ایجاد مطلوب ترین شرایط برای سودآوری سرمایه های خود هستند اوضاع وخامتبارتری را به کارگران و اقشار فرودست جامعه تحمیل می کنند. این اوضاع بستر رشد اعتراضات ضد سرمایه داری در دوره پیش رو را فراهم آورده است. هرچه جنبش های اعتراضی علیه سرمایه داری گسترده تر شوند، نمایندگان جریان اصلی "چپ" بیشتر رنگ می بازند. برای مثال در بریتانیا حزب کارگر به رهبری استارمر از برنامه های دولت بوریس جانسون که چیزی جز تحمیل ریاضت اقتصادی به اقشار فرودست جامعه نیست حمایت می کند. در اسپانیا ، حزب چپ پودموس در ائتلاف با حزب سوسیال دمکرات برنامه این حزب تحت عنوان "برنامه بازسازی" ملی را برای مقابله با بحران پذیرفته است.
در این شرایط با توجه به زمینه های رشد مبارزات ضد سرمایه داری ضرورت وجودی جریان سیاسی در این جنبش ها که متعهد به سرنگونی سرمایه داری باشد از هر زمان دیگری بیشتر است. جهانی که در رکود اقتصادی و خطر گسترش جنگ های نیابتی گرفتار است، جهانی که صد ها میلیون از جوانان آن بیکار هستند، جهانی که صدها میلیون نفر آن گرسنه اند، جهانی که در آن انواع ستمگری وجود دارد. این جهان بستر رشد جنبش های ضد سرمایه داری است. مبارزه علیه سرمایه داری در این شرایط و بعد از شیوع کرونا بیش از هر زمان دیگر مقبولیت اجتماعی پیدا کرده است. از سوی دیگر ما شاهد یگ گرایش نیرومند، یک جنبش مراجعه به باورهای بنیادی مارکس به باورهای سوسیالیستی در نقد مناسبات سرمایه داری هستیم. این دو جنبش لازم است با هم تلاقی کنند، به هم برسند تا ملزومات ایجاد سازمانها و احزاب نیرومند ضد سرمایه داری با افق سوسیالیستی شکل بگیرند. کسانی که حقیقت نقد مارکس از سرمایه داری را پذیرفته اند و یا می پذیرند نمی توانند فقط تماشاگر ظلم و زور و بی عدالتی های سرمایه داری باشند، بلکه باید در جنبش های ضد سرمایه داری فعالانه حضور یابند و بر متن این جنبش ها وظیفه ایجاد حزب انقلابی ضد سرمایه داری را بر عهده بگیرند. احزاب و سازمان های رادیکال سوسیالیست و ضد سرمایه داری موجود نیز فقط با حضور فعال در این جنبش ها و پاسخگویی به نیازهای آن می توانند از پایه اجتماعی و توده ای برخوردار شوند.
|