ما در ارزیابی از خیزش دیماه نود و شش وآ بان نود و هشت گفته بودیم که جامعه ایران آبستن تحولات عمیق است، ما گفته بودیم که این تحولات در بستر گسترش مبارزات و اعتراضات کارگری در چند سال گذشته صورت می گیرند، ما گفته بودیم که جنبش کارگری در مرکز این تحولات قرار گرفته است. اعتصابات گسترده کنونی مهر تأیید بر این ارزیابی هاست. اکنون یکبار دیگر موج گسترده تری از مبارزات و اعتراضات کارگری در شکل اعتصاب در جریان است. اکنون دیگر کارگران هفت تپه در راه پیمائی های هر روزه شان و در طرح مطالباتشان تنها نیستند. تداوم اعتصاب این کارگران فرصت کافی فراهم ساخت تا زمین جنبش کارگری شخم بخورد. در چهل و پنجمین روز اعتصاب آنان، کارگران میدان نفتی آزادگان شمالی در هویزه استان خوزستان در هشتم مرداد در اعتراض به عدم پرداخت حقوق و عدم رسیدگی به مطالباتشان دست از کار کشیدند و این خود شیپور اعتصابات گسترده را در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی را نواخت. کارگران پارسیان و پتروشیمی اتمرد در استان فارس، کارگران پالایشگاه های فازهای بیست و دو و بیست و سه پارس جنوبی کنگان و بخش هائی از کارگران پروژه ای آیادان، کارگران پالایشگاه اصفهان، پتروشیی لامرد، گارگران نفت سنگین قشم در استان هرمزگان و... نیز به فاصله اندکی به اعتصاب پیوستند.
واین البته همه تحرک جنبش کارگری نبود. هپکو اراک نیز بار دیگر به اعتصاب پناه برد. سانسور و بایکوت خبری سازمان یافته بلندگوهای رژیم نتوانست سدی در مقابل پخش اخبار این مبارزات در داخل و خارج کشور و در میان تشکل های کارگری جهانی بوجود آورد. و این خود نشان می داد که دیگر کوشش جهت ایجاد سکوت قبرستانی در خدمت سرکوب اعتراضات کارگری و جنبش های اجتماعی، کارائی خود را از دست داده است و همزمان معلوم گشت که جنبش کارگری و مدافعین این جنبش تجارب گرانبهائی در شکستن دیوارهای سانسور و بایکوت خبری را کسب کرده و مهمتر از همه این توانائی را یافته اند که با سازمان دادن خلاقانه اعتراضات و اعتصابات در مرکز جامعه قرار گرفته و همه چشم ها را بخود معطوف دارند. آمارها نشان می دهند که نزدیک به چهل مرکز کارگری همزمان در اعتصاب بسر می برند.
زمانیکه هفت تپه ، فولاد اهواز ،هپکو و آذرآب در اعتصاب بسر می بردند، برای ما و بسیاری از فعالین پیشرو جنبش کارگری آرزوئی بر زبان نیآمده بود که چه زمانی "کارگر نفت ما ، رهبر سرسخت ما " به میدان خواهد آمد. و اکنون این آرزو واقعیت مادی یافته بود.
اکنون بعد از چهل سال کارگران نفت در مرکز جنبش کارگری قرار گرفته و قلب تپنده این جنبش گردیده بودند. نقش تعیین کنندگی اعتصاب کارگران نفت در سرنگونی رژیم ستم شاهی پنهان شدنی نبود و از این رو برای ضد انقلابی که به قدرت رسیده بود راهی جز خلع سلاح این کارگران وجود نداشت تا حاکمیت خود را مصون سازد. سرکوب عریان فعالین و رهبران کارگران نفت، ایجاد محیط امنیتی کامل در مراکز نفت و گاز و پتروشیمی سیاست رژیم در کم خطر ساختن پتانسیل طبقاتی این کارگران بود. و البته این سیاست کافی برای مهار پتانسیل موجود در مهمترین صنعت کلیدی کشور نبود. تکمیل کردن و به انتها رساندن این تمهیدات بر دوش دولت سازندگی بود. پیشبرد سیاست نئولیبرالی هجوم بی سابقه ای را هم در حوزه قوانین کار و هم در حوزه معیشت به کارگران سازمان داد. قراردادهای موقت و سفید امضاء از سوئی وخصوصی سازی از جانب دیگر باید آنجنان شرایطی را بوجود مب آورد که سرمایه دارن چه در بخش خصوصی، چه در بخش دولتی و چه آنچیزی که خصولتی نامیده می شود با دست باز تهاجم خود را سازمان دهند. قراردادهای موقت و سفید امضاء به سرمایه داران اجازه می داد که نه تنها انجماد دستمزدها را عملی سازند بلکه حتی فراتر از آن عدم پرداخت همین دستمزدهای منجمد شده به یک روال نهادینه شده تبدیل گردد. خصوصی سازی روی دیگر سکه بود. بزرگترین بخش صنایع ایران یعنی صنایع نفت و گاز در اختیار پیمانکاران قرار گرفت . پیمانکاران دستشان باز شده بود که کارگران مزاحم را از سر راه بردارند و یا کارگران باز خرید و بیکار شده را این بار با شرایط مرگ بارتری به خدمت گیرند. و در این بستر دهها هزار کارگر توسط پیمانکاران به معنای واقعی به بردگان مدرن تبدیل گشتند. نه کسی صدای آنان علیه شرایط حاکم بر محیط کار را گوش می دهد و نه کسی توجهی به این دارد که این کارگران در زیر چه درجه ای از بهره کشی له می شوند و این در حالی است که بسیاری از آنان در گرمای گاه بالای پنجاه درجه بیش از دوازده ساعت در روز و بدون استراحت، چرخ تولید را باید بگردانند.
زمانی رزا لوکزامبورگ در نوشته خود " اعتصاب توده ای، حزب سیاسی و اتحادیه های کارگری" در توصیف وضعیت فلاکتبار و اعتصاب کارگران روسیه نوشت:"اعتصاب عمومی 1896 سن پترزبورگ به مثابه یک مبارزه اقتصادی با خواست افزایش دستمزد صورت گرفت و دلیلش شرایط طاقت فرسای کار نخ ریسان و بافندگان سن پترزبورگ بود. سیزده، چهارده و یا پانزده ساعت کار در روز، نرخ قطعه کاری فلاکتبار و رشته درازی از حقه بازی های کارفرمایان" و اکنون یکصد و بیست چهار سال بعد از آن، حکایت کارگران اعتصابی صنایع نفت وگاز چه شباهت بی نظیری با کارگران پترزبورگ دارد: کار طاقت فرسا، خواست افزایش دستمزد، دوازده ساعت کار در حرارت بالای پنجاه درجه و گرفتار در چنگال آز و طمع پیمانکاران. و اکنون همین کارگران در مراکز مختلف صنایع نفت وگاز و پتروشیمی با خواست لغو قرارداد با پیمانکاران، پرداخت به موقع دستمزد و تغییر شرایط کاری حاکم در این مناطق دست به اعتصاب زده اند و از آنجا که مطالبات آنان بخشی از مطالباتی است که هفت تپه، فولاد اهواز، هپکو و آذرآب و... دارند ، خود یک حلقه اتصال طبیعی بین این اعتصابات را بوجود آورده است.
و اما هیچ چیز بهتر از اعتصاب مدرسه آموزش کارگران نیست. مگر غیر از این است که در جریان اعتصاب، کارگران هم به قدرت خود و هم به قدرت کارفرمایان پی می برند. و زمانیکه اعتصاب مرز یک رشته واحد را پشت سر می گذارد، در اینصورت کارگران می آموزند که فراتر از وضعیت خود و همکارانشان و فراتر از کارفرمای خود رفته و تمام طبقه سرمایه دار و تمام طبقه کارگر را در نظر بگیرند. کارگران در جریان اعتصاب خود با سرکوب ارگان های دولت سرمایه داری روبرو می شوند، در این صورت این آموزش را می بینند که آنچه را که از صبح تا شام در مورد بی طرفی دولت و در مورد دولت فراطبقات در بوق و کرنا دمیده می شود، تا چه اندازه ای تهی از واقعیت است. و همین امر است که سرمایه داران و دولتش را بر آن می دارد که به هر حربه ای جهت جلوگیری از اعتصاب و در صورت شروع اعتصاب ممانعت از ادامه آن متوسل شوند.
لنین در نوشته خود در باره اعتصاب به همین واقعیت اشاره دارد، آنجا که می نویسد: "بی دلیل نبود که یکی از وزرای داخلی آلمان که نامش در پیگرد مستمر سوسیالیست ها و کارگران آگاه شهرت یافته بود در مقابل نمایندگان دولت اظهار داشت که "در پشت هر اعتصاب، اژدهای انقلاب خوابیده است". هر اعتصابی این مطلب را که دولت دشمن آنهاست و طبقه کارگر باید خود را برای مبارزه علیه دولت و برای حقوق مردم آماده کند تقویت می کند و تکامل میدهد ..... به این دلیل است که سوسیالیستها اعتصاب را "مکتب جنگ" می نامند، لیکن مکتب جنگ خود جنگ نیست. " ( لنین ، مجموعه آثار )
بدون تردید جنبش کارگری ایران در دوره " مکتب جنگ " به سر می برد. در این لحظه مشخص اما پرسش این است که کارگران چه زمانی در قامت آن "اژدهای انقلاب" می توانند و باید ظاهر شوند. این پرسش با سرنوشت چگونگی انقلاب و مضمون آن در جامعه پیوند خورده است. پرسشی که بویژه با آغاز اعتصابات کارگران صنایع نفت و گاز با سماجتی بی نظیر به وسط میدان آمده است. روشن است که نمی توان توقع داشت که اعتصابات جاری به انقلاب و خلع قدرت سیاسی از طبقه سرمایه دار بیانجامد. از آنرو که طبقه کارگر ایران برای انقلاب خود نیاز به این دارد که به درجه بالائی از آموزش سیاسی، آگاهی طبقاتی و سازمانیابی دست پیدا کند. روشن است که تصور اینکه بتوان همه این ملزومات را در پروسه یک مبارزه مشخص و یا از طریق اعلامیه بوجود آورد، بیان نهایت بیگانگی ار سوخت وساز جنبش کارگری وشرایط پیشروی آن است. طبقه کارگر فقط در مسیر مبارزات متعدد خود است که آموزش سیاسی میبیند و به آگاهی طبقاتی وسازمانیابی دست پیدا میکند. وهمین تکامل اجتماعی و طبقاتی درون جامعه است که شرایط انقلابی را به سمت اعتلای انقلابی و بالاخره انقلاب سوق می دهد. و اما تجربه نشان داده است که اعتلای انقلابی می تواند به انقلاب نیانجامد و یا انقلاب در صورت آماده نبودن طبقه کارگر توسط بخش های دیگر بورژوازی تصاحب گردد.
اینکه فعالین سوسیالیست کارگری، اینکه احزاب چپ و کمونیست و محافل موجود کمونیستی چه اندازه در میان طبقه فعالیت های تبلیغی و ترویجی انجام داده باشند، در جریان همین اعتراضات و مبارزات کارگران است که اهمیت آن تبلیغ و ترویج روشن می شود . اگر اعتصاب کارگران در نیمه راه می ماند، اگر تنها به پیروزی های اندک نائل می شوند، بیش از همه متوجه رهبران و فعالین پیشرو و رادیکال طبقه می گردد . چرا که در دل مبارزات آنان و در بستر همین تبلیغ و ترویج است که کارگران همه درس های لازم را برای پیشروی های بعدی فرا می گیرند. و در ست در دل همین شرایط است که طبقه کارگر می تواند به تضاد بنیادین کار وسرمایه و به نتایج این تضاد و بالاخره پایان دادن به این تضاد در پروسه انقلاب خود پی ببرد.
اگر همه می دانیم که یکی ار مهمترین پاشنه آشیل های جنبش کارگری ایران عدم وجود سازمان سرتاسری کارگران و ضعف ارتباط بین رهبران و فعالین مبارزات کارگران دریک رشته و یا یک شهر با رهبران و فعالین مبارزات رشته ها و مناطق جغرافیائی دیگر است، در این صورت نمی توان این کمبودها و این ضعف ها را در خلاء و در فقدان پیکارهای کارگری برطرف ساخت. اتفاقا پر اهمیت ترین و عملی ترین راه برای پشت سر گذاردن و فائق آمدن بر این کمبودها وجود اعتصابات گسترده کارگری است، چه امکانی مهیاتر از وجود اعتصابات کارگری، وجود مطالباتی همسو جهت ایجاد سازمان یابی سراسری و تحزب یابی کارگران است. آیا می توان تردید داشت که اعتصابات گسترده کارگری در صنایع نفت و گاز پاسخی در خور به اعتصاب کارگران هفت تپه است که در آستانه ورود به مدت دوماه اعتصاب خود هستند و آیا می توان تردید داشت که استقامت و پایداری کارگران هفت تپه پیام روشنی به کارگران در صنایع نفت و گاز نبود. نباید فراموش کرد که هر درجه موفقیت کارگران در اعتصابات جاری، به همان درجه و شاید هم به درجات بیشتری آنان را برای گسترش و تداوم مبارزات و برای طرح مطالبات رادیکالتر آماده می سازد. هیچ دیوار چینی مابین مطالبات اقتصادی و سیاسی موجود نیست. بدون اعتراضات گسترده کارگران، معلمان، رانندگان کامیون،خطوط راه آهن، زنان و دانشجویان که در اکثر موارد مطالبات اقتصادی داشتند، به سختی می توان بروز خیزش های دی ماه نود و شش و آبان نود و هشت را توضیح داد. و بدون نتایج و پیآمدهای خیزش های دی و آبان به سختی می توان تصور کرد که مبارزات، اعتراضات و اعتصابات کارگری در چنین مقیاس گسترده ای شکل بگیرد. چرا که هر خیزش توده ای بطور واقعی به انگیزه های نیرومندی جهت گسترش مبارزات اقتصادی تبدیل می شوند و در این بستر به تمایل کارگران برای بهبود وضعشان از مجرای مبارزه شدت می بخشد و بویژه با توجه به در هم تنیدگی عمیق و آشکار بخش خصوصی و دولتی و اینکه خود دولت یک کارفرمای عظیم است، عوامل مهمی هستند تا هرگونه دیوار چین و فاصله بین مطالبات و مبارزات اقتصادی و سیاسی ناپدید شوند.
اغراق نخواهد بود اگر بگوئیم که جامعه دارد با شتابی خیره کننده شخم می خورد. اگر زمانی گفته می شد که هفت تپه پایتخت اعتصاب است، اکنون به جرأت می توانیم بگوئیم که جغرافیای ایران پایتخت اعتصاب جهان است. شاید بار دیگر سرمایه داران و دولتشان تمام ماشین سرکوبگرانه خود را به میدان آورده و اعتصابات گسترده جاری را سرکوب کنند، ولی هیچ درجه از خشونت و سرکوبگری آنان و هیچ درجه از ترفندهای فریبکارانه آنان قادر نخواهد بود این غولی را که از شیشه بیرون آمده، مجددا به شیشه باز گرداند. شبح این غول در جای جای جامعه به چشم خواهد خورد.
کانال مستقل کارگری هفت تپه اشاره ای بس زیبا به همین وضعیت دارد آنجا که می گوید: " همه جا علیه خصوصی سازی، علیه شرکت های پیمانی، لاشخوران و دلال ها، زالوهای واسطه، علیه قراردادهای موقت و سفید، علیه عدم پرداخت حقوق، علیه گرسنگی و فقر! ما چقدر به هم شبیه هستیم، چقدر دردمان از یک جنس است و یکی است و چقدر اتحاد ما مثل نان شب واجب .... فردا و فرداها باز به پا خواهیم خاست و خواهیم خروشید! باید بخروشیم، ما تسلیم نمیشویم، ما ناچاریم به جنگیدن و تسلیم نشدن! ما ارتش کار،ما بردگان مزدی و صاحبان واقعی کارخانه ها و کشتزارها و همه ثروت و نعمت، ما کارگران ! ما به فرزندانمان، به خودمان، به امروزمان و به آینده بدهکاریم، ما تسلیم نمی شویم ما می جنگیم ! " و این جنگ آغاز شده است.
هیجدهم مرداد 1399
هشتم اوت 2020
|