ارسال

پشتیبانی از مقاومت خودمدیریتی در روژآوا

عباس منصوران

جنبش خودمدیریتی در روژآوا در برابر هجومی خونبار، هم اینک،بی وقفه و در محاصره و اشغال، سنگین‌ترین و خونبارترین شرایط ۷ ساله‌ی مقاومت را بر دوش دارد. سوریه شمالی، به ویژه در روژآوا،‌ همچنان شکوهمندانه اراده‌ی خودرهایی را تجربه می‌کند. چنین مقاومت و تجربه‌ای بدون شک یکی از افتخارات حکومت شوندگان در برابر رذالتِ تبه‌کاران تاریخ است. روژآوا با رزمندگان آزاده‌ی خویش نزدیک به ۸ سال مداوم است که با اراده‌ی پولادین زنان و مردان شجاع به «مقاومت شرف» ایستاده است. «مقاومت شرف» یک مفهوم اخلاقی و مورالیستی نیست. شرف برای روژآوا،‌عزت نفس است. این مفهوم، یک «اتیک» یا والاترین پرنسیپ‌های انسانی را تداعی می‌کند. این تعریف، نه یک دریافت انتزاعی و فردی، بلکه، اراده‌ی مادی میلیون‌ها تن از رنجبران در گوشه‌ای از سرزمینی مشخص است. مقاومت شرف در برابر تبه‌کاری سرمایه‌داران در سرزمین فلاکت زده‌ی استبدادی طبقاتی- تاریخی،‌ نه در تنگنای یک ملیت و یا قومیت،‌ بل‌که از تمامی انسان‌های زیر ستم، استثمار شونده و تولیدگر معنا می‌دهد. این یک عزت نفس جمعی است که به یک فرهنگ و ارزش تبدیل شده، با الگویی از مبارزه و مقاومت سال‌های سال و شاید که دیرینه از آشوربانیپال‌ها و کهن‌تر از اسطوره‌های «گله گمیش». اما‌ «همه با همی» و درهم ریزی طبقات نیست،‌ بلکه در سرشت خود،‌ مفهوم طبقاتی یعنی ضد سرمایه‌دارانه دارد. آشکار است که این هنوز یک بینش سوسیالیستی نیست. این جنبش، خود را ضد استثماری و ضد سرمایه‌داری می‌داند و تلاش می‌کند تا با آزمون کومونالی، شورایی، کئوپراتیوی، نفی دولت و ملت و حکومت،‌ با خودمدیریتی به سوی برابری و رهایی ره پوید.

داعش،‌ این نیروی جهانسوز سرمایه که روژآوا را مرکز خود قرار داده بود و به پشتوانه ترکیه، به ویژه جهانیان را تهدید می‌کرد،‌ به هزینه «مقاومت شرف» (berxwedana rûmeta)،‌ و جان‌های عزیز بیش از سی هزار نفر و زخمی و زمین گیر ساختن ده‌ها هزار تن از رزمندگان یگان‌های مردان و زنان و مدافعین شهر و روستا درهم شکسته شد، اما هنوز در شهرها و روستاها و میان قبایل و چادرنشینان مخفی، روزی نیست که به ترور و کمین و بمب گذاری جنایت نیافرینند. حکومت فاشیستی نئوعثمانی ترکیه، دومین ارتش ناتو با بسیج بیش از۷۰ هزار تن از داعشیان و جبهه‌النصره و جبهه الشام و غیره، عفرین را در سال ۲۰۱۸ اشغال کرد، در اکتبر ۲۰۱۹ شهرهای سره‌کانی و تربه اسپید و ده ها روستا را ویران ساخت و به اشغال درآورد.

فاشیسم حاکمیت ترکیه به جای داعش

اکنون‌ آن چه که داعش نتوانست انجام دهد را حکومت ترکیه در پی انجام آن است.

الهام احمد،‌ در کنگره اخیر رهبری مشترک سوریه دمکراتیک اعلام کرد: "قتل سه عضو کنگره زنان استار کوبانی - توسط حمله هوایی ترکیه - در بیست و سوم ژوئن امسال (۲۰۲۰) صورت گرفت که همزمان با سالگرد واقعه قتل‌عام ٢٣٣ انسان توسط داعش در کوبانی ماه ژوئن ٢٠١۵ بود" را رخدادی اتفاقی نمی‌شمارد. هجوم ارتش ترکیه در ۸ اکتبر ۲۰۲۰ با چراغ سبز رهبران آمریکا، و به پشتوانه‌ی ارتش روسیه و حکومت های سوریه و ایران، ادامه سیاست نسل کشی داعش با بمب‌های فسفری است. آنچه داعش نتوانست انجام دهد را ارتش ترکیه در پی انجام است. کوبانی اینک در تهدید حمله دوباره ارتش ترکیه است. روزی نیست که با پهباد یا توپخانه به روستاها و پیرامون شهر، حمله‌ای تروریستی صورت نگیرد. جاسوسان و خراب‌کاران ترکیه در شهر کوبانی انتقال داده شد و اخیرن شبکه‌ی خطرناکی از آن‌ها کشف و دستگیر شد. این جاسوسان بودند که به پهبادها گرا دادند تا زنان کنگره استار و مناطق حساسی بمباران شوند. کوبانی نماد مقاومت روژآوا و الگوی اراده‌ی جامعه‌ای است که خواری و ستم‌پذیری را نمی‌پذیرد.

الهام احمد، رئیس مشترک مجلس سوریه دمکراتیک، با یادآوری اینکه ترکیه برخی مناطق شمال و شرق سوریه را اشغال کرده است گفت: «قصد اشغال تمامی مناطق را داشتند اما موفق به انجام بخشی از نقشه خود شدند. اکنون به فکر اجرای کامل طرح اشغال خود هستند تا مناطق دیگر را اشغال کنند. پیشاهنگان جامعه‌، هدف حمله ترکیه قرار می‌گیرند مانند کشتار کوبانی که اخیرا انجام شد." برنده‌ی این شرایط تا کنون روسیه بوده است که در بیشترین مناطق سوریه و روژآوا به بهانه اینکه سپر دفاعی مناطق امن برای ترکیه باشد،‌ حضور نظامی دارد.

اینک برخلاف پیمان ۱۷ اکتبر آتش بس، ترکیه بدون یک روز توقف در تجاوز، به اشغال دست زده، آب فرات را بسته، نیروهای برق از کار افتاده و در گرمای بیش از ۵۰ درجه سانتگیراد،‌ در تلاش است تا مقاومت روژآوا را در هم شکند. نیروهای ترکیه با بسیج راهزنان (چته‌ها) همواره در حال تجاوز و حمله و ویرانگری هستند. فاشیست‌ها در مناطق زیر اشغال خود، آدم‌ربایی، «فدیه»، شکنجه، کشتار جمعی، انفجار و درگیری گرگ‌ منشانه میان گروه های تبه‌کار را پیشه کرده و رواج داده است.

رهبری مشترک،‌رژیم حاکم بر روسیه را نیز مسئول می‌شمارد: "رژیم (سوریه) مایل به دیالوگ نیست. چه در نشست‌های ژنو و چه در تلاش‌های دیگر، رژیم برای دیالوگ و تغییر خودکامگی آماده نبوده است.» حاکمان سوریه،‌ ایران و ترکیه و روسیه و آمریکا نیز خودمدیریتی شمال سوریه را دشمن خودکامگی و منافع و سلطه‌ی خود می‌دانند.

دولت ترامپ با اعلام طرح تحریم اقتصادی «سزار» برای سوریه، شمال سوریه (روژآوا) را نیز به محاصره اقتصادی درآورد. رسانه‌های رژیم سوریه با شایعه پردازی و انحراف و تخریبگری، در حالیکه خود، شمال سوریه را به محاصره اقتصادی و نظامی درآورده، چنین وانمود می‌کنند که گویا کردها و خودمدیریتی شمال و شرق سوریه این قانون را جاری ساخته اند. حکومت سوریه با پروپاگاندا و سیاه نمایی، به تحریم دارو،‌ مواد غذایی،‌ داد و ستد و... دست زده است.

امجری این تحریم، خود رژیم سوریه است. خودمدیریتی دمکراتیك، تاکنون با انتقال گندم به دیگر بخش‌های سوریه مخالفت نکرده است و برعکس، طرح «سزار» از سوی رهبری آمریکار را آسیب رسان تمامی جامعه‌می‌شمارد. حکومت دست نشانده سوریه، تلاش می‌ورزد کردها و خودمدیریتی را مسبب تصویب «سزار» معرفی کند. خودمدیریتی از همان آغاز اعلام کرد: «چاه‌های نفتی توسط خودمدیریتی استفاده می‌شوند و این خودمدیریتی فقط متعلق به کردها نیست. عرب‌، سریانی‌، ترکمن و گروه‌های اجتماعی دیگر نیز وجود دارند. نفت متعلق به همه آنهاست و درآمد آن صرف همه مناطق می‌شود.»

در نیمه نخست ژوییه رهبری مشترک سوریه دمکراتیک با برگزاری کنگره با حضور نمایندگان مجالس (کمون‌های خودمدیریتی) برای ادامه همبستگی و مقاومت فراخوان داد. در این همایش بود که اعلام شد: «در حالیکه تاکنون هیچ دیالوگی در مورد سوریه نتیجه بخش نبوده است، برای نخستین بار نیروهای کرد با سایر خلق‌ها دورهم جمع می‌شوند و نتیجه خواهند گرفت. این توافق به سود همه‌ی مردم سوریه خواهد بود و برای سراسر سوریه است. این توافق چنین نقشی بر عهده دارد و راه را بر توافقی سراسری در سوریه باز خواهد کرد. رژیم و ترکیه نمی‌خواهند این توافق سر بگیرد."

در این محاصره و هجوم،‌ بود و نبود سیستم خودمدیرتی در میان است،‌ اما اراده‌ و مقاومت این چنین گرانبها، بدون همبستگی و پشتیبانی بین‌المللی و نیروهای انقلابی برای حفظ این دستاور تاریخی بسنده نیست. گفتگو با دولت مرکزی، بدون شک سازش سیاسی با دشمن نیست، بلکه حفظ دستاوردهای تاریخی خودمدیریتی و در جهت خنثی سازی اعمال فاشیستی ترکیه انجام می‌گیرد. اراده مندی و شجاعت و پشتوانه گرفتن از نیروی مردمی که در جنگ با داعش نیز تجربه شده بود، اینک تنها و تنها با پشتوانه ی نیروی خویش، در برابر تمامی دشمنان از ناتو گرفته تا داعش و خرابکاری‌ها و کمبودها و نبود لژستیک لازم در برابر هجوم متجاوزینی که با تمامی نیروی هوایی و زمینی سودای نابودی مقاومت توده‌های مردم را در سر دارند، برگ درخشانی از مقاومت و اراده‌ی خلق را به نمایش می‌گذارند. پدیداری روسیه به جای آمریکا و حضور در مناطقی که هرگز در رویا هم نمی‌دید، پدیده این دوره از رویدادها در روژآواست. حضور و خود نمایی ارتش اسد در حاشیه‌هایی که رانده شده بود اما با کم فروغی هرچند خوار در پی روسیه که سایه وار دیده می شود، تبلیغی است برای حاکمیت سوریه تا در این سازش سیاسی نشان دهند که بین حاکمان ترکیه و مردم روژآوا در کجا ایستاده است.

هجوم و اشغال از سوی داعش و فاشیسم حاکم بر ترکیه، حکومت‌های دست نشانده‌ی سوریه، ایران، دولت‌های منطقه‌ای، روسیه‌ی پوتینی و سرمایه‌های جهانی، هیچگاه فرصتی برای پرداختن و سازماندهی به سوی سامان‌یابی مناسبات اشتراکی به دست نداده است. با ساختن هر سرپناهی،‌ پهبادها و توپخانه‌ها به پرواز و غرش درآمده و ویرانی و کشتار به بار می‌آورند. در روژآو و شنگال، همچنان، ویرانه بر ویرانه‌ها آوار می‌شود و گورستان‌های بیش از هزار نفره از رزمندگان یگان‌های زنان (YPJ) و مردان (ِYPG)، در هر شهر و دیار، گسترش یافته است. متجاوزین اشغالگر، گندمزاران‌ها را با گندمی شدن کشتزارها می‌سوزانند،‌ به اشغال و چپاول هستی تهی دستان شهر و روستاها و چادرنشینان می‌پردازند و آب‌ و برق را فرومی‌بندند،‌ رزمندگان را ترور می‌کنند، دختران و زنان را می‌ربایند و این جنایت جاری همچنان ادامه دارد. این تبه‌کاری، به هدف نابودی نماد و الگوی مناسبات و سیستم خودمدیریتی است. زیرا که این پروژه، در ماهیت خود با بوروکراسی، دولت و ناسیونالیسم و شوونیسم، شبه دهکده‌های دهقانی و حتی کشوری هیچ قرابتی ندارد، بلکه به سوی نفی فردیت، قدرت و استثمار، رویکرد دارد. در این پروژه،‌ حتی انسان، محور هستی نیست، طبیعت و عنصر زیست و بوم (اکولوژی) و رهایی زن، دو عنصر دیگر خودرهایی و مقاومت به شمار می‌آیند. این جنبش بیشتر با خرد جمعی زنان نه به صورت حضور صوری، بلکه آگاهمندانه‌ و خودیابی استعدادها و کفایت‌های سرکوب شده‌ی مبتنی بر مالکیت و مردسالاری و مذهب، اما پرورش یافته و خودیافته‌ی شرایط انقلابی زنان در تمامی عرصه‌ها، رهبری می‌شود. رهبری مشترک، با مردان از کوچکترین عرصه‌ها،‌ از روستا گرفته تا شهرها در زمینه‌ی‌ بهداشت و درمان و بیمارستان،‌ یگان های میلیتانت ویژه زنان، دانشگاه و آکادمی‌ها، شهرداری‌ها،‌ یگانهای رزمنده خلق، امنیتی، آموزشی و آموزش‌گاه‌ها، شوراهای دادگستر (مجلس‌های عدالت) فرهنگ و هنر مردمی و... بخشی از این مقاومت دانسته می‌شود. این مقاومت، افزون بر تمامی بخش‌های کردستان و ایران، با حضور و جانبازی انترناسیونالیستی سوسیالیست‌ها، آنارشیست‌ها و آزادیخواهان از بیشتر کشورهای اروپایی، آمریکا،‌ استرالیا،‌ کانادا و... در تمامی زمینه‌های آموزشی، درمانی و بهداشتی،‌ نظامی،‌ رسانه‌ای و غیره در روژآوا و بیرون پشتوانه می‌گیرد. این مقاومت تجربه‌ای نوین در سرزمینی ویژه است. این تجربه با فلسفه‌ی خود رهایی پرولتاریا و کمونیسم، یکسان نیست. در روژآوا بدون حضور طبقه کارگر و حزب پیشاهنگ کمونیست، به دلیل شرایط تولیدی، تاریخی و جغرافیایی-سیاسی،‌ جنبشی جاری است که با اراده توده‌های زیر ستم با آزمون و خطا رهبری جمعی می‌شود و از این روی،‌ سرشتی انقلابی دارد.

جنبش روژآوا در یک فرصت تاریخی و خلاء‌قدرت و در یک استثناء تاریخی،‌ با نیرویی آماده، آگاهانه استفاده کرد. این جنبش در سال ۲۰۱۲ دو گزینه پیش روی داشت،‌ یا می‌بایست در کنار و زیر دست حکومت مرکزی و اسد وایران و روسیه بماند (مانند احزاب شیوعی) تا طبقه کارگر سوریه سامان یابد و حزب کمونیست و انقلاب کارگری و سوسیالیستی فرا رسند و آنگاه سرنوشت خود را به دست گیرد، یا همانند اقلیم کردستان عراق ( مانند نئولیرال-ناسیونالیست‌ها) بر فراز سر توده‌ها، به پارلمان و خرده دولتی و سهمی از رانت راضی شود. روژآوا هر دو این گزینه‌های بورژوایی را مردد دانست و گزینه‌ی خودگردانی توده‌های زیر ستم، رهبری مشترک زنان ومردان و نفی سلطه حکومتی و ملیت را برگزید. این جنبش چه یک رویا و یا چه اعتماد به نفس برای آرمانی بزرگ، خود را الگویی فرامنطقه‌ای می‌شناسد. از همین روی داعش را دشمن بشریت تشخیص داد و با شجاعت و جانبازی غیرقابل باوری،‌ این دشمن هولناک بشریت را درهم شکست و از همین روی جهان وامدار مقاومت روژآوا است.

با تمام نقد و ملاحظه‌های کمونیستی و فلسفی ما، به دیدگاه و برنامه و نگرش رهبری بر این چالش،‌ باید از روژآوا و هر جنبش مردمی مانند آن در هر نقطه‌ای از جهان، نه با شعار و قرار و بیانیه و رسانه‌های مجازی، بلکه با حضور و نقد سازنده و اتحاد عمل و پراتیک مستقیم، پشتیبانی کرد.

در چنین شرایطی که ارتش دوم ناتو به فرماندهی اردوغان، ارتش سوریه،‌ روسیه، داعش و تمامی تبه‌کاران زیر پرجم جبهه‌ النصر و الشام، شمال سوریه‌ از رقعه تا رمیلان و قامیشلو،‌ از دیرالزور و شنگال تا کانتون‌های فرات را بمباران می‌کنند و به تاخت و تاز و کشتار و ویرانی مشغولند. در چنین شرایطی، هیچ انسان مسئول در برابر اصول و پرنسیپ‌های انسانی، خاموشی نمی‌گزیند و به بهانه‌ی انتقاد به نگرش و سیاست رهبری، جنبش افتخار آمیز و تاریخی بخشی از انسان‌هایی که با خودمدیرتی درعمل به نفی سلطه و قدرت سیاسی پرداخته‌اند را در خاکستر و خون نظاره نمی‌کند. برای شناخت و تاثیر گذاری و تاثیر پذیری باید که در پراتیک، مبارزه و مقاومت جاری حضور داشت.

برای نگارنده‌ی این نوشتار، تجربه‌های کمیته‌ها و شوراهای انقلاب ناکام بهمن ماه ۱۳۵۷ که بیشتر خدماتی در حد کمک رسانی اندکی سوخت،‌ آموزشی و یاری رسانی در کشت و برداشت و بیانیه‌ای در پشتیبانی و شرکت در شورای محل کار فراتر نمی‌رفت، تجربه‌ای آموزنده است. با آن تجربه‌ که با عمری چند ماهه که بیشترین نیروی خود را در آن متمرکز کرده بودیم،‌ آیا رواست که اینک، جنبش شورایی میلیونی روژآوا را که سنگر و نماد یک مقاومت و تلاش فرودستان،‌ کارگران و زنان برای خودمدیرتی است را تنها بگذاریم!؟ این جنبش توده‌های زیر ستم و ستم ناپذیر است، این مقاومت و ایستادگی حتی اگر همانند جنبش بردگان به رهبری اسپارتاکوس‌ها و کموناردهای کمون پاریس ۱۸۷۱ به خون نشانیده شود، برگ افتخاری است از یک رزم پرشکوه، افتخار بر کسانی باد که به هرگونه در عمل با این مقاومت همراه‌اند و سرزنش تاریخی برای آنانی که افتخاری بر چشمان این مقاومت شرف، خاک می‌پاشند یا خاموشی گزیده‌اند.

۱۵ ژوئیه ۲۰۲۰



ما را دنبال کنید

تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address