چهرههای ماندگار را باید با اندیشهها و پراتیکشان شناخت. تلاش تم چهرهها در جهان امروز، آموزش مبارزه طبقاتی و در این راستاست. تجربهی تاریخی مبارزه طبقاتی، آموزشها و آزمونهای نخستین انقلاب کارگری در جهان، در سال ۱۹۱۷ برای طبقه کارگر جهانی، به ویژه در ایران، میتواند به مبارزه طبقه کارگر در راه سوسیالیسم، روشنایی و غنا بخشد و جنبش کارگری-سوسیالیستی را از تکرار بینتیجه و شکستها به دور دارد.
تجربه و آزمونهای جنبشهای سوسیالیستی-کارگری، به هزینه رنج و جانبازی هزاران انسان انقلابی در درازای صدها ساله، دستاوردهای پراتیک و تئوریک را در اختیار ما میگذارند که باید برای پرهیز از اشتباهات از آنها درس گرفت. اگر آن اشتباهات و انترناسیونالیسم کارگری زمان مارکس در سال های 0۱۸۵ در اروپا، آلمان سال های ۱۹۰۰ و حزب سوسیالیست کارگران در روسیه زمان لنین را پرهیز ناپذیر فرض کنیم، امروزه تکرار خطاها - که دیگر خطا نامیده نمیشود- برای ما نابخشودنی و حتی فاجعه بار خواهد بود. اندیشههای فلسفی، علمی، سیاسی و فرهنگی امروزین ما، حاصل پراتیک و اندیشههای گذشتهاند. برنامهها و اساسنامههای سازمانهای سیاسی سوسیالیستی -کارگری، تزهایی همانند به رسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، آلترناتیو شوراها به جای پارلمان و حاکمیت احزاب حتی کمونیست و… نمونههایی از این دستاوردها و آزمونها میباشند. بیهوده گویی و سفطسطهگری است اگر بازنگری آزمونها و خطاها و تجربههای جنبش کارگری که در روسیه به صورت بلشویسم و منشویسم و در آلمان به صورت برنشتینیسم-کائوتسکیسم و اسپارتاکیسم جلوهگر شدند را موضوعی «قدیمی» تبلیغ کرد.
مسایل مورد مشاجره و برکناری فراکسیون راست
بین سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۱ درون دو فراکسیون حزبی، بلشویسم و منشویسم، پرتنش و مبارزهای تئوریک و ایدئولوژیک حاکم بود. سال ۱۹۱۱ آغاز اعتلاء جنبش کارگری بود. نیاز به پراتیک انقلابی و پیوند ارگانیک با داخل روسیه بیش از همیشه احساس میشد و کنفرانس پراگ در ژانویه ۱۹۱۲، انحلال طلبان را از حزب اخراج و سازمان های مخفی و غیرقانونی حزب را پایه گذاری کرد. پلخانوف برای همیشه به منشویکهای پیوست. لنین و کروپسکایا به همراه رفقایی به کراکو پایتخت لهستان آمدند. این یک مهاجرت دیگر بود. از سوی دیگر پیشلرزههای یک آتشفشان دیده میشد. تیراندازی به کارگران معدن طلای «تایگا» در سیبری در آوریل ۱۹۱۲ که ۲۷۰ کارگر اعتصابی را به خون غلتانید و ۲۵۰ نفر را زخمی کرد، موجی از اعتصابهای کارگری و همایشهای اعتراضی را در سراسر روسیه برانگیخت.
لنین در سال ۱۹۱۱ نوشتاری در باره این دوره سیاه و تالانگری استولیپینی مینویسد: «مسایل مورد مشاجره حزب آشکار و مارکسیستها» نوشتاری است که نقش تروتسکی در این برهه که هنوز از وحدت طلبی سخن میگفت و در عمل و نظر در سانتر قرار گرفته بود. در این نوشتار از «گسیختگی کامل بین حزب و انحلال طلبان» یاد میشود. لنین ویژگی تروتسکی را که خود را غیرفرانکسیونیستی [سانتریستی] مینامید، بدترین بقایای فراکسیونیسم» می شمارد و بدترین فراکسیونیسم را پدیدهای میشمارد که فاقد هرگونه صراحت بینشی و سیاسی است. از سوی دیگر، فراکسیونیستها، حزبیها را به رهبری لنین، «بدترین انشعاب طلبان» مینامیدند. سال ۱۹۱۲ سال اعلام رسمی انشعاب است در این نوشتار از «نقض وحدت، در پوشش فریادهای وحدت طلبی»(۱)، انحلال طلبان و هدف آنها را در سال ۱۹۱۲ افشا می کند. پیام نوشتار در پایان-، این است که «بر نسل جوان کارگر لازم است که به خوبی بداند با چه کسانی سر و کار دارد...»
سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۲ درون دو فراکسیون حزبی، که هنوز اعلام رسمی انشعاب نشده بود، اما در عمل منشعب بودند، بین بلشویسم و منشویسم، سال های پرتنشی در جریان بود. از همان آغاز اعلام حزب به ویژه از کنگره دوم در سال ۱۹۰۳، مبارزهای تئوریک و ایدئولوژیک سخت و بدون وقفهای حاکم بود. جنگ جهانی سرمایهداران در راه بود. تیراندازی به کارگران معدن طلای تایگا در سیبری در آوریل ۱۹۱۲ که ۲۷۰ کارگر اعتصابی را گشت و ۲۵۰ نفر زخمی کرد، موجی از اعتصابهای کارگری و همایشهای اعتراضی در سراسر روسیه برانگیخت.
اعلام رسمی انشعاب
لنین در سال ۱۹۱۱ نوشتاری در باره این دوره سیاه و تالانگری استولیپینی مینویسد. استولیپین، وزیر حکومت تزار و دژخیمی است که با تشکیل گروههای تروریستی به نام صدهای سیاه علیه جنبش کارگری-سوسیالستی برههی بیش از ۵ سالهای از سال ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ سرشار از ترور و وحشت و کشتار آفرید. و سرانجام به قتل رسید.
سال ۱۹۱۲ سال اعلام رسمی انشعاب است. «مسایل مورد مشاجره حزب آشکار و مارکسیستها» نوشتاری است که نقش تروتسکی در این برهه که هنوز از وحدت طلبی سخن میگفت و در عمل و نظر در سانتر قرار گرفته بود. در این نوشتار از «گسیختگی کامل بین حزب و انحلال طلبان» یاد میشود. لنین ویژگی تروتسکی را که خود را غیرفراکسیونیستی [سانتریستی] مینامید، «بدترین بقایای فراکسیونیسم» میشمارد و بدترین فراکسیونیسم را پدیدهای میشمارد که فاقد هرگونه صراحت بینشی و سیاسی است. بدترین و حتی خطرناکتر، از آنجا که بین دو صندلی مینشیند. خطرناکتر زیرا که فرصت طلبانه دیدگاه خود را انکار میکند و اگر هم گوشهای به زبان یا به قلم میآورد، مبهم، دوپهلو و ناروشن است. زیرا فرصت طلبانه در آن نقشه است که در آینده و در هر فرصت لازم و مناسب، آنرا به دلخواه تفسیر و توجیه کند. فراکسیونیستها، حزبیها (خط رسمی حزب بلشویک) را «بدترین انشعاب طلبان» مینامیدند... لنین در نوشتاری زیر نام «نقض وحدت، در پردهی فریادهای وحدت طلبی»، انحلال طلبان و اهداف آنها را در سال ۱۹۱۲ افشا میکند. پیام نوشتار در جمعبندی آن چنین است: «بر نسل جوان کارگر لازم است که به خوبی بداند با چه کسانی سر و کار دارد...»
کنفرانس ۱۹۱۲ و انحلال طلبان
به بیان کروپسکایا، انحلال طلبان از پیش تصمیم خود را مبنی بر به رسمیت نشناختن و تصمیمهای حزبی گرفته بودند. انحلال طلبان منشویک، تصمیمها، ارگانهای رهبری و قرارها و تصمیمهای حزبی را به رسمیت نمیشناختند. با برگزاری کنفرانس در پراگ، جایی برای انحلالطلبان نماند. برای برخی نیز که بینابین بودند مبارزه جای خود را به مصالحه داده بود. آنها میخواستند همه با هم را به درون حزب و سازمانها بکشانند. قطعنامه کنفرانس به اتفاق آراء از مجمع عمومی به حزب انقلابی و با پرنسیپهای کمونیستی رای داد. سه هفته پرحرارات در پراگ، پایتخت چک و اسلواکی، روزهای سرنوشت سازی برای انقلاب کارگری را هموار میکرد. انتشار «پرولتری» متوقف شد و بقیه «اسکناسهای پانصد روبلی و ذخیره صندوق را به سه نفر مورد اعتماد و امانتدار: کلارا زتکین، فرانتس مهرینگ و کارل کائوتسکی» سپرده شد تا سپس به نیازهای مبارزاتی حزب برسد. قرار شد در صورت انشعاب پول به بلشویکها برگردانده شود و کامنف نماینده بلشویکها در روزنامه پراودا و تروتسکی به وین، پایتخت اتریش فرستاده شدند. «وپریودیستها»، به رهبری تروتسکی فراکسیون دیگر را سازمان دادند. تروتسکی بلشویکها را انشعاب طلبانی که «خودکشی» میکنند نام نهاده بود و نوشت: «انشعاب یکی پس از دیگری به فتوحاتی می رسد که حکم خودکشی دارد.» و لنین پاسخ نوشت :«پیش از همه از تروتسکی تشکر میکنیم : چندی پیش (از اوت ۱۹۱۲ تا فوریه ۱۹۱۴) او از ف. دان پیروی میکرد که چنان چه میدانیم شیوه ضد انحلال طلبی را مورد تهدید قرار داده و همگان را به «کشتن» آن دعوت می کرد. اکنون تروتسکی خط مشی ما را (و حزب ما را) آقای تروتسکی عصبانی نشوید بالاخره این حقیقتی است! به تهدید به «کشتن» نمی کند ولی فقط پیشگویی می نماید که این خط مشی خود خویشتن را خواهد کشت!»(۲) و لنین موضوع وحدت طلبی و انشعاب طلبی را به نه جدایی فراکسیونی از حزب سیاسی، بلکه موضوعی طبقاتی میشمارد و اینگونه روشنگری میکند: «اشخاصی که عقل خود را از دست نداده باشند از این قضایا استنتاج دیگری مینمایند. هر جا اکثریت کارگران آگاه در پیرامون تصمیمات دقیق و صریح گرد آمده باشند آنجا وحدت عقیده و عمل وجود دارد، آنجا حزبیت و حزب وجود دارد.
هر جا دیدیم کارگران انحلال طلبان را «از مقام خود معزول نموده اند» و یا دیدیم نیم دوجینی از گروه های مقیم خارجه مدت دو سال به هیچ وجه ارتباط خود را با جنبش وسیع کارگری روسیه ثابت نکرده اند، همانجا پریشانی و انشعاب طلبی حکمفرماست. اینکه تروتسکی اکنون تلاش دارد کارگران را به عدم اجرای قرارهای آن « واحد کلی » که مورد قبول مارکسیست های پراودیست است متقاعد سازد؛ در عین حال تلاشی است برای برهم زدن جنبش و ایجاد انشعاب.»(۳)
در خارج از روسیه، برخی عناصر فراکسیون راست به بلشویکها حمله کرده و با برخوردهای فیزیکی به تشنج آفرینی،شانتاژ و درگیری بر میآمدند. نمونهی پاریس در کافهای در خیابان ارلئان که محل دیدار لنین و کروپسکایا و رفقای بلشویک بود، پیروان «آلکسی» از رهبران منشویکها و چهرهای به نام راستها، نمونهای از برخورد راستها به مسائل مورد مشاجره بود. یکی از شبها، «آلکسینیستها» در محل دیدار بلشویکها در کافهای در خیابان اورلئان پاریس، با حضور لنین حمله کردند. ابتدا آلکسینسکی وارد میشود و پشت میز مینشیند و میخواهد بدون نوبت به سخنرانی بپردازد، هنگامیکه با درخواستاش موافقت نشد، سوت کشید و پیروان و تنی چند از «وپریودیستها» همراه وی به بلشویکها حمله ور شدند. درگیری فیزیکی می توانست فاجعهبار باشد که نیکلای ساپوژکوف (کوزنتسوف) از بلشویکهای دو رفیق خشمگین خود را زیر بغل گرفت و مدیر کافه که تجربه بسیاری در این رخدادها داشت چراغ ها را خاموش کرد و زد و خوردی صورت نگرفت. در آن شب، لنین تا آخر شب در خیابانهای پاریس گام زد و هنگامیکه به خانه میگردد، با غمی سنگین بردوش، بی آنکه بخوابد، تا صبح، خاموش مینشیند. لنین در نامهای شرایط آنروزها را برای ماکسیم گورکی اینگونه تصویر میکند:
«زندگی در میان این جوک (شوخی وحدت) در میان این مشاجرات و رسواییهای این تفالههای وازدهی زشت و جهنمی، تهوع آور است. این همه را نظاره کردن تهوع آور است. ولی انسان نباید تحت تاثیر روحیاتاش قرار بگیرد.... مشاجره میتواند کنار گذارده شود.... مهم این است که حزب جنبش سوسیال دمکراتیک در حال رشد بوده و با تمام مشکلات جهنمی موجود ... به جلو میرود. تصفیه حزب س .د. از انحراف شیطانیاش، انحلال طلبی و اوتزوویسم، بدون وقفه و عدول ادامه داشته ....»(۴)
منابع
۱. نقض وحدت در پرده فریادهای وحدت طلبی، لنین در ماه مه سال 1914 در شماره 5 مجله « پروسوشچنیه » به امضای و . ا . لنین به چاپ رسید. به فارسی، مجموعه آثار، مجلد اول، صص ۶۷۷-۶۵۵، ترجمه محمد پورهرمزان، ویراستار عزیزالله علیزاده، چاپ نخست، ۱۳۸۴ انتشارات فردوس، تهران.
۲. همان منبع.
۳. همان منبع.
۴. نادژدا کروپسکایا، یادها. ترجمه ز. اسعد، چاپ دوم، انتشارات پژواک، تهران ۱۳۶۱، ص ۲۰۸.
|