در حاشیه مباحث مربوط به اختلافات سیاسی درون حزب کمونیست ایران و کومه له
به دنبال اجرای "قرار پلنوم کمیته مرکزی حزب" مبی بر علنی کردن اختلافات سیاسی در درون حزب، برخوردهای متفاوتی به این بحث ها شده است و دو نگاه بارز، بار دیگر به این بهانه در این بحث ها دخالت کرده اند.
دخالت دیگران هنگامی که یک تشکیلات علنا اختلافات سیاسی اش را رو به جامعه طرح می کند امری عادی و طبیعی است و در نفس خود هیچ ایرادی ندارد. آنچه ایراد دارد "دایه مهربان تر از مادر" شدن اشخاص و یا گرایشهایی است که به شیوه ای غیرمسئولانه می خواهند فرمول های آزمون شده ی خود را به این مناسبت به سویی پرتاب کنند، بدون اینکه مسئولیتی در قبال کشمکش های سیاسی و طبقاتی و سرنوشت این تشکیلات بر خود روا دارند، بدون اینکه حتی در قبال "رهنمودهای داعیانه شان" تعهدی برای کاری مثبت و همراهی با جهتی که تعقیب می کنند در مقابل خود ببنید. ما در تجارب گذشته بویژه در میان طیفی با گرایشات ناسیونالیستی که برای محلی کردن کومه له "هورا" کشیدند، شاهد بودیم که این طیف در گام بعدی و هنگامی که انشعابی را مشوق بودند و "به هدفشان رسیدند"، به خانه هایشان برگشتند.
سطور زیر تلاش مختصری است برای اینکه نشان دهد که چرا اینگونه توصیه ها که جدایی را پیشنهاد می کنند، جدی نیستند.
تشکیلات ابزاری برای پیشبرد سیاست است!
همه ما به تجربه دریافته ایم که این نه شکل و آرایش یک تشکیلات سیاسی، بلکه سیاست و استراتژی آن است که تعیین کننده میباشد. همه ما به تجریه دریافته ایم کسانی که درد و مشکل را با چارچوب و چارت تشکیلاتی ما محک می زنند، در واقع نوعی دیگر از سیاست را می خواهند از این رهگذر پیش روی ما بگذارند، که با فلسفه وجودی تشکیلات ما همواره در تعارض بوده و هست.
انشعاب سال 2000 "سازمان زحمتکشان" از کومه له و حزب کمونیست ایران، ضمن وسوسه شدنشان به اصلاح طلبان موسوم به "دوخردادی"، از جمله به دلیل مخالفت با ادامه فعالیت کومه له در حزب کمونیست ایران بود، آنها در ابتدا خود را یک جریان سوسیالیست معرفی و حتی ادعا می کردند که مارکسیست بودن ربطی به جغرافیای فعالیت ندارد، اما در عالم واقع مخالفت آنان با ادامه فعالیت در حزب کمونیست ایران، تسلیم شدن به فشار واقعی ناسیونالیسم کرد در بیرون از تشکیلات به ما بود. آنها با این انتخاب سیاسی در واقع تسلیم فشار جریان های ناسیونالیستی شدند. جریان "زحمتکشان" به رغم ادعاهایش همانطور که پیش بینی می شد به سرعت به یک تشکیلات صرفا محلی و با خواستها و استراتژی تنگ محلی و ناسیونالیستی تبدیل شد. سران این جریان تحت عنوان پروژه "بازسازی کومه له" یک جریان محلی و ناسیونالیستی را سرهم بندی کردند و در صف بندی های سیاسی کردستان در حاشیه احزاب ناسیونالیستی قرار گرفتند. آنها در سطح سراسری همه بجای نیروهای چپ و رادیکال در کنار ارتجاعی ترین نیروهای ناسیونالیست و شوینیست ایرانی قرار گرفتند.
این نوع توصیه های "خیرخواهانه" به ما، متاسفانه فقط به گرایش راست و ناسیونالیست محدود نمانده است و ما از موضعی "چپ" هم شاهد هستیم که به نوعی به ما توصیه می شود که "لقای"حزب کمونیست ایران را "بقای" کومه له ببخشیم و یا همانگونه که حکمتیست (خط رسمی) به ما توصیه می کند انتظار دارد ما به "اصالت" سیاست ورزی نوع آنها، که آنها را به محفلی کوچک و کم تاثیر، تقلیل داده، اذعان کنیم!.
ما همانموقع گفتیم و تکرار می کنیم که این دو توصیه راست و به ظاهر چپ، "دو روی یک سکه اند".
جریان "خط رسمی" با این موضع گیری ها و ادعاهایش که گویا معلوم نیست که ما در کشمکش های درون حزبمان چه می گوییم، عملا آب به آسیاب گرایش مقابل ما می ریزد. این جریان در حالی ادعا می کند که مواضع ما روشن نیست که استراتژی و دیگر اسناد حزب کمونیست ایران، استراتژی سوسیالیستی کومه له مصوب کنگره ششم که در تمام کنگره های بعدی هم بر آن تأکید شده است و برنامه کومه له برای حاکمیت شورایی مردم در کردستان به روشنی مواضع ما را بیان می کند. غیر از این اسناد پایه ای، بیانیه های سیاسی و اطلاعیه ها و موضع گیری های رهبری حزب در ارتباط با مهمترین رویدادهای سیاسی در ایران و منطقه در مورد موضع گیری های سیاسی و تاکتیکی هم خلائی باقی نگذاشته است. بیانیه سیاسی در مورد خیزش انقلابی و سراسری دی ماه 96، بیانیه سیاسی در مورد خیزش آبان 98 ، حتی موضع گیری در قبال مهمترین مسائل روز در ایران و منطقه اینها فقط نمونه هایی از مواضع جریان ما هستند که می شود به آنها مراجعه کرد. اگر کسی "ریگی به کفش نداشته باشد" می تواند با مراجعه به این اسناد و بیانیه ها و موضع گیری ها از این سر در بیاورد که جناح چپ خواهان پایبندی عملی به همین اسناد و جهت گیری های استراتژیک است. اما مشکل جریان "حکمتیست خط رسمی" این نیست که آدرس این اسناد را بلد نیست، مشکل آنها بی پایگی تحلیل ها و تئوری هایشان است. این جریان سال هاست که ادعا می کند که حزب کمونیست ایران و کومه له "جدید" جریان ناسیونالیستی هستند، حال که در دنیای واقع می بینند در درون همین صفوف کومه له و حکا قاطعانه از سیاست ها و مواضع کمونیستی دفاع می شود، پایه های تحلیلی و تئوری هایشان فرو می ریزد و فقط با نادیده گرفتن این واقعیات است که می توانند انسجام فرقه خودشان را حفظ کنند و لابد خوشحال هم هستند از اینکه به دلیل حاشیه ای بودنشان کسی از آنها نمی پرسد که "خط رسمی" به کدام رگه از کمونیسم کارگری تعلق دارند. کمونیسم کارگری قدیم هستند یا جدید؟ حکمتیست قدیم هستند یا جدید؟
اگر از این دو نمونه توصیه های راست و "چپ" بگذریم و به ضرورت های اصلی تشکیلاتی مان برگردیم برای ما اصل این است که تشکیلات ابزار پیشبرد سیاست است و این سیاست ورزی از نگاه ما منافع طبقاتی کارگران و تهیدستان جامعه است. طبقه کارگر در ایران و کردستان طبقه ای به هم پیوسته است و منافع طبقاتی اش مقدم بر رنگ و ملیت و جنسیت است. این امر مطلقا به این معنا نیست که این طبقه که از ستم ملی، از ستم و تبعیض جنسیتی و ... رنج می برد، مبارزه برای الغای همه این ستم ها موضوع کارش نباشد، به عکس، امر پیشبرد مبارزه طبقاتی باید همراه با مبارزه برای لغو هر نوع ستم و تبعیضی که در میان اکثریت جامعه شکاف می اندارد، عجین و از هم جدا ناشدنی پیش رود. تاریخ مبارزاتی کومه له و حزب کمونیست همواره بر این بستر پیش رفته است و در عین حال که ریشه همه مصائب را طبقاتی دیده، اما از تلاش برای رفع موانع سر راه، که همانا شرکت فعال در مبارزه برای هر نوع ستم و تبعیضی باشد کوتاهی نکرده است. به عبارت دیگر در تاریخ مبارزاتی ما همواره "در بر این پاشنه چرخیده است" و هر آینه لغزشی در این واقعیت صورت گرفته، مورد نقد و اعتراض قرار گرفته است. به این اعتبار جریان ما مانند یک حزب زنده و اجتماعی و مسئول، علیرغم ضرباتی که بر اثر انشعابات خورده، سرپا و سربلند پیش آمده است. این عزم شامل دوره اخیر هم خواهد بود و رادیکالیسم درون حزب و کومه له اجازه نخواهد داد "رویاهای ممنوعه" ای که این روزها به ما توصیه می شود و مغایر فلسفه وجودی حزب ما و مغایر با سنت های مبارزاتی مان است تحقق یاید. خط قرمزهای ما همواره مرز آرمان و استراتژی سوسیالیستی کومه له و حزب بوده است و به همین اعتبار نیز حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن (کومهله) در میان کارگران و زحمتکشان جامعه، مقبولیت اجتماعی پیدا کرده است.
هدف این نوشته این نیست که به همه ابعاد ضرورت لزوم همبستگی بین مبارزات درکردستان را که با هزار و یک حلقه به مبارزات سراسری گره خورده است بپردازد. این امر بدیهی را حتی احزاب ناسیونالیست هم دریافتهاند و علیرغم اینکه پلاتفرمی صرفا "کردستانی" را برای خود تعریف کرده اند، اما در پی همکاری با نیروهای هم خط خود در بعد سراسری بوده و هستند. حزب کمونیست ایران با هر ارزیابی ای از کارکرد آن (بویژه در چند سال اخیر که درگیر اختلافات درونی بوده) داشته باشیم، ابزار برآورده کردن این هدف است و آن را در حد توانایی و امکانات فرا رویش، بمانند همه نیروهای و احزاب چپ و کمونیست سراسری پیش برده و می برد. در عین حال شکی در این نیست که حزب کمونیست ایران که به نفود و موقعیت اجتماعی کومه له متکی است، که به پاس سابقه و کارنامه مبارزاتی درخشانی که در نمایندگی کردن یک استراتژی سوسیالیستی در کردستان داشته نسبت به دیگران از موقعیت به مراتب مناسبتری برخوردار است. از این روی هم، «حزب کمونیست ایران بدون کومه له» و هم «کومه له بدون حزب کمونیست ایران» که در حاشیه اختلافات درونی ما از درون و بیرون به ما توصیه می شود، نقض غرض ارزیابی کرده و آن را برنمی تابیم و این نوع توصیه ها را به زیان محرومان و تهیدستان جامعه می دانیم. ما هر دو، ارگان های با همی هستیم! یا به عبارتی دیگر هر دو بخش تشکیلات ما، اجزای یک تن واحد و ابزاری برای پیشبرد یک استراتژی، هم در سطح سراسری و هم در سطح کردستان است.
در پرتو کلیاتی که ذکر شد به اظهار نظرهایی که این دوره و به بهانه علنی شدن اختلافات درونی ما می شود جوابی کوتاه لازم است.
|