ارسال


در حاشیه گزارش عفو بین الملل در مورد اقدام به تجاوز به زنان در بازداشتگاهها

روز پنجشنبه بیست ششم دیماه، چهاردهم ژانویه سازمان عفو بین المللی گزارش خود را در مورد عملکرد نیروهای سرکوبگر رژیم در مقابله با اعتراضات آبانماه و سپس اعتراضات مربوط به شلیک موشک به هواپیمای مسافربری تهران – کیف و کشته شدن صد و هفتاد و شش سرنشین آن منتشر کرد. هر چند که این گزارش گوشه کوچکی از جنایات رژیم در هفته های اخیر را نشان میدهد ولی همین اندک نیز اتهام های تکان دهنده ای هستند. در این گزارش آمده است که “نیروهای امنیتی در روزهای بیست و یک و بیست و دو دیماه با استفاده از تفنگهای بادی، بدن و سر معترضین را با ساچمه های نوک تیز هدف قرار داده و موجب خونریزی و جراحت در آنها شده اند.” فیلیپ لوتر مدیر بخش پژوهشها و امور حقوقی سازمان عفو بین الملل در خاورمیانه و شمال آفریقا با توجه به این گزارش گفته است “باعث انزجار است که نیروهای امنیتی ایران تجمع مردم برای سوگواری و اعتراض مسالمت آمیز و در خواست اجرای عدالت در حق صد و هفتاد و شش مسافر هواپیمای سرنگون شده و همین طور ابراز خشم به پرده پوشی اولیه مقامات را با توسل به خشونت سرکوب میکند.”

در این میان اما گزارش اشاره به جنایتی دارد که جمهوری اسلامی در دوره های متفاوت برای سرکوب اعتراضات زنان از آن استفاده کرده است. گزارش در مورد اقدام به تجاوز نیروهای لباس شخصی دستکم در مورد یک زن بیان میدارد: این زن به دست مأمورین امنیتی لباس شخصی دستگیر شده و چندین ساعت در پاسگاه نیروی انتظامی در بازداشت بسر برده است. یک منبع مطمئن به عفو بین اللملل گفته است که این زن را در مدت بازداشت به اتاقی برده اند و به طرز شنیعی به وی تجاوز کرده اند.

انتشار این گزارش یکبار دیگر آنچه را که در این چهار دهه بر زنان گذشته و در حافظه تاریخی مردم حک شده است را زنده کرد. یادمان نرفته است وقتی که هنوز چند ماهی از قدرتگیری ضد انقلاب اسلامی نگذشته بود که زنان در اعتراض به فرمان حجاب اجباری خمینی به خیابان آمدند و همان زمان نه تنها سرکوب شدند بلکه کم نبودند ادبیات ضد زن و مستهجن در مدیای رسمی که نصیب آنان گردید. از نظر دولت بورژوا – اسلامی جدید آنان “وابستگان به غرب” و “بی بند و بار” بودند که دست به اعتراض زده بودند. یادمان نرفته است که چگونه در جریان سرکوب خونین و نسل کشی دهه شصت به فرمان “مراجع” در چه مقیاس گسترده ای به دختران جوان به اسارت گرفته شده در زندانها تجاوز کرده و سپس اعدام و تیربارانشان کردند تا راهی به اصطلاح بهشت موعود این مرتجعان پیدا نکنند. یادمان نرفته است که “ریحانه جباری” به جرم کشتن یک فرد اطلاعاتی که به او تجاوز کرده بود اعدام گردید و بالاخره یادمان نرفته است که همین سال گذشته خبر تجاوز به چهل و یک زن جوان در شهر ایرانشهر توسط آقازاده ها به مدیای جمعی راه یافت.

واقعیت این است که برای جامعه بورژوائی بطور عام و دولت بورژوا – اسلامی در ایران بطور ویژه زن کالاست و لذا به خود حق میدهد آنگونه که مایل است با این کالا رفتار کند . او را در چهار چوب خانه حبس میکند، او را در چادر و مقنعه می پیچد تا از چشم دیگران محفوظش بدارد و اگر در این میان زنانی جرأت مقاومت و ایستادگی داشتند یا به قتل میرسند و یا مورد تجاوز قرار میگیرند. تاریخ چهار دهه حاکمیت ضد انقلاب اسلامی تاریخ همه این ستمگریها و تجاوزگریهاست. فراموش نکنیم که یکی از مؤلفه های اساسی تحکیم این ضد انقلاب سرکوب زنان و خارج کردن آنان از فضای عمومی و سیاسی جامعه بود. برای نهادینه کردن این امر نه تنها همه سنت های دیرپای جامعه مردسالار بکار گرفته شد بلکه آنجائی هم که این سنتها به اندازه کافی کارکرد نداشتند، با تصویب قوانین و لایحه ها کوشش همه جانبه ای به عمل آمد تا زنان خود را از سهیم شدن در دگرگونیها و تلاطمات اجتماعی به دور نگه دارند. به جرأت میتوان گفت که این امر یکی از مهمترین دغدغه های حاکمین در تمام این سالها بود.

واقعیت دیگر و اما مهمتر این است که بازهم به جرأت میتوانیم بگوئیم که رژیم با وجود استفاده از همه ابزارهای ایدئولوژیک، سنتها و قوانین برای خانه نشین کردن و یا به خط کردن زنان در پشت سر خود شکست خورده است. این غول خفته اکنون بیدار شده است. زنان دیگر حاضر نیستند در جریان اعتراضات در سایه مردان قرار گیرند. حتی آنجائیکه به هر دلیلی از نظر کمی اندکند خود را به صف جلوی صحنه میکشانند. هنوز سخنرانیهای زن شجاعی که بر فراز سکوها در هفت تپه و در کنار اسماعیل بخشی کارگران را به مقاومت و مبارزه فرا میخواند در گوشهای مردمان جامعه شنیده میشود. هنوز هم سنت شکنی سپیده قلیان بعد از آزادی از زندان و افشاء “طراحی سوخته” و افشاگری چند روز پیش او در مورد زنان زندانی با تیتر “بازیهای امنیتی پایان کار نیستند، پایان کار را مردم تعیین میکنند” از ذهن جامعه فراموش نمیشود. هنوز هم جامعه یاسمن آریانی ،منیره عربشاهی و مژگان کشاورز را که در ارتباط با برداشتن ججاب اجباری و پخش گل به مناسبت روز جهانی زن دستگیر شده و مجموعا به پنجاه و پنج سال جبس محکوم شده اند، فراموش نمیکند . هنوز هم مردمان این جامعه تصاویر زنان زندانی را در اعتراضات خود در خیابانها به دست میگیرند.

اکنون دیگر دستکم از دیماه 96 به این سو هیچ خیزش، تجمع و تحصن اعتراضی را نمیتوان سراغ گرفت که زنان در صف مقدم آن قرار نگرفته باشند. در بسیاری از موارد آنان هستند که مردم را به مقاومت فرا میخوانند، آنان هستند که چشم در چشم نیروهای سرکوبگر دوخته و فریاد میزنند “کشته ندادیم که سازش کنیم ، رهر قاتل رو ستایش کنیم” و این آنها هستند که به یاری دستگیر شدگان میشتابند. همه این پیشرویها اکنون به مهمترین مؤلفه های قوت جنبش های اعتراضی تبدیل شده و دارد گام به گام از سد تمام نهادهایی عبور میکند که نهادهای تحکیم نقش فرودستی و تحکیم تقسیم کار بر مبنای جنسیت است. اینکه در جریان اعتراضات جاری نیروهای سرکوبگر، امنیتی و لباس شخص میکوشند با تعرض جنسی، زنان را به عقب برانند، نتیجه اش تنها و تنها در خدمت تعرض رادیکالتر زنان به بنیادیترین پایه های این رژیم زن ستیز خواهد بود. آنها با دست درازی به زنان در اسارت ننگ و حقارت ابدی را بر پیشانی خود حک می کنند. انقلابی که در راه است، انتقام کوبنده جامعه بر علیه این دستگاه فاسد و بر علیه این جانیان خواهد بود.

20.1.2020




ما را دنبال کنید

تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address
Result