دهها هزار دانش آموز در سراسر جهان روز جمعه در اعتراض به سیاست های اقلیمی به جای حضور در کلاس های درس، خیابان ها را به تصرف خود درآوردند. به جرات می توان گفت که این عظیم ترین اعتصاب در دفاع از محیط زیست است که در تاریخ اتفاق افتاده است.
چندین ماه است که روزهای جمعه دانش آموزان در بیش از یکصد کشور جهان یک جنبش دفاع از آینده ی خود و در واقع دفاع از آینده ی جهان را سازمان داده اند. زمانیکه چند ماه پیش برای اولین بار یک دانش آموز سوئدی به نام "لیونل" به جای رفتن به کلاس درس با تعدادی از همکلاسی های خود در اعتراض به سیاست های اقلیمی دولت های جهان دست به یک تجمع اعتراضی چند نفره در مقابل پارلمان سوئد زد، شاید به سختی کسی می توانست تصور کند که این تجمع چند نفره زمان چندانی احتیاج نخواهد داشت که به یک جنبش جهانی تبدیل شود. گسترش سریع این جنبش این سئوال را طرح کرد که آیا با آغاز یک جنبش جهانی نوجوانان روبرو هستیم؟
در واقع در سراسر جهان از نیویورک تا ریودوژانیرو، از برلین تا ژوهانسبورگ، از بمبئی تا سیدنی و از چین تا برزیل صدها هزار دانش آموز اکنون با جنبشی تحت نام "جمعه ها برای آینده" میادین و خیابان های شهرهای بزرگ جهان را به نمایش اعتراض خود تبدیل کرده اند. آنها خطاب به دولت های سرمایه داری می گویند که "شما دارید آینده ی ما و فرزندان ما را لگد مال می کنید". آنها می گویند "سیاره ی دیگری نداریم". این دانش آموزان برخلاف دول سرمایه داری که به مثابه کارگزاران سرمایه عمل می کنند هیچ گونه منفعتی در انهدام محیط زیست ندارند. اگر برای صاحبان راکتورهای اتمی، بنگاه های تولید اتومبیل، تولیدکنندگان میلیاردها تن پلاستیک، انهدام جنگل های طبیعی، تولید کنندگان انرژی فسیلی مسئله ی مرکزی افزایش سود است ولی دغدغه ی این دانش آموزان نابودی کره ای است که باید در آن زندگی کنند. نابودی شهرهایی که در صورت ادامه ی این وضع به زیر آب خواهند رفت. نگرانی آنان از طوفان هایی است که دائما رو به افزایش هستند و بالاخره نگرانی آنان از خشکسالی و قحطی به ویژه در آن بخشی از جهان است که نقشی در انهدام محیط زیست نداشته ولی قربانیان جنگ با طبیعت سرمایه داران هستند.
باوجود اینکه بیش از سه دهه است که دانشمندان عرصه ی تغییرات اقلیمی در مورد نتایج حاصل از ادامه سیاست مبتنی بر انهدام محیط زیست هشدار می دهند، با وجود تبلیغاتی که در مورد پیمان اقلیمی پاریس انجام گرفته، همین سال های 2017 و 2018 نشان می دهند که میزان دی اکسیدکربن آزاد شده نه تنها کاهش نیافته بلکه افزایش پیدا کرده است. تحقیقات نشان می دهد سال های 2015 تا 2018 گرم ترین سال ها از زمان امکان اندازه گیری دمای هوا می باشند. همین امر سبب گردید که دو هفته ی پیش سازمان ملل بر مبنای یک تحقیق اعلام کرد که حتی اجرای کامل پیمان اقلیمی پاریس نمی تواند از افزایش سه تا پنج درجه ای گرما در قطب جنوب جلوگیری نماید . طنز تاریخ اینکه درست در قدرتمندترین کشور امپریالیستی جهان جاییکه به یمن به قدرت رسیدن ترامپ، جنگ با طبیعت به روند اساسی تبدیل شده است، در سال 1965 از جانب سازمان های معتبر و پیشرفته ی علمی در مورد انهدام محیط زیست به دولت آمریکا هشدار داده شده بود. در همین هفته ی گذشته که در بیش از 210 شهر آلمان دانش آموزان در خیابان ها حضور یافتند همراه آنان نزدیک به 19000 نفر از دانشمندان کشورهای آلمانی زبان اروپا با انتشار بیانیه ای ضمن حمایت از اعتراضات دانش آموزان، اعلام کردند که تا سال 2040 باید تولید گازهای گلخانه ای به صفر کاهش یابد. همزمان در کشورهای هلند، فرانسه، استرالیا و آمریکا نیز گروه های مشابهی از محققین و دانشمندان این عرصه از جنبش دانش آموزان برای دفاع از محیط زیست اعلام همبستگی کردند. در 14 مارس ، 23 اسفند شکایت نامه ای علیه دولت فرانسه در زمینه ی ناکافی بودن اقدامات زیست محیطی با امضا بیش از 2 میلیون نفر به دادگاه ارائه شد. عین همین شکایت در آلمان ماه ها قبل به دادگاه عالی آلمان ارسال شده است. در هلند این شکایت با موفقیت روبرو شده و دولت هلند مجبور گردید که فعالیت های راکتورهای ذغال سنگی را به جای سال 2024 همین امسال متوقف کند.
اکنون دیگر ماه ها و هفته هاست که خبر هولناک به اصطلاع بلایای طبیعی به صدر اخبار جهان راه یافته است. آب شدن وسیع کوه های یخ در قطب جنوب سریع تر از آنچه که انتظار می رفت صورت می گیرد که خود افزایش گازهای کربن را به همراه می آورد. طبق ارزیابی محققین داشگاه تگزاس آب شدن این کوه های یخ می توانند امواجی با ارتفاع 30 متر به وجود آورند که تمام روستاهای اطراف را به زیر آب ببرند. آتش سوزی های وسیع در آمریکا، روسیه، استرالیا ، طوفان های سهمگین از جمله در هائیتی که به سختی می توان مقاومتی را در مقابل آنها سازمان داد، همه و همه نتایج دهشتباری بر زندگی میلیون ها انسان می گذارد. مهاجرت های میلیونی، قحطی و گرسنگی که جان نزدیک به 20 میلیون نفر را تنها در یمن سودان و سومالی تهدید می کند و البته این تنها میلیون ها مردم جهان نیستند که قربانی انهدام محیط زیست می گردند. نابودی انواع جانوران، چه آنها که در خشکی و چه آنها که در دریاها زندگی می کنند از تاثیرات دیگر این جنگ با طبیعت است. زمانیکه لاشه های نهنگ های دریایی در کنار ساحل یافت شده و در داخل شکم آنان صدها کیلو پلاستیک یافت می شوند، زمانیکه در ته دریاها و اقیانوس ها ذره های حاصله از میکروپلاستیک ها محیط تنفس و زندگی جانوران دریایی را تنگ تر می کنند، آنوقت دیگر درک اینکه چرا دانش آموزان در چنین مقیاس گسترده ای به جای رفتن به کلاس درس به خیابان آمده و نگرانی خود را از دامه حیات کره ای که در آن زندگی می کنند ، ابراز می دارند چندان مشکل نیست.
طبیعی است که شرکت کنندگان در جنبش دانش آموزان در دفاع از محیط زیست مثل هر جنبش اجتماعی دیگر دیدگاههای گوناگون در مورد راه حل نجات کره ی زمین داشته باشند. این دیدگاه ها هم در مورد خود سئوال محیط زیست و هم چگونگی مبارزه جهت نجات محیط زیست موجودند و به همین جهت انسان ها وسازمان های متفاوتی در آن حضور دارند. کسانی می توانند در میان آنان این توهم را داشته باشند که می توان به اصطلاح "سرمایه داری سبز" به وجود آورند کسانی هم موجودند که می گویند که راه حل در تغییر سیستم موجود نهفته است. اینان در واقع نسل جوان گرایش چپ در جامعه هستند.برای آنها سئوال مرکزی برابری انسان ها در استفاده از این کره است.از نظر آنان مبارزه علیه نابودی محیط زیست را نمیتوان جدا از مبارزه علیه نظم سرمایه داری در نظر گرفت. از آنرو که هدف این نظم حاکم بهره کشی نامحدود از انسان و طبیعت است.
بسیاری از این دانش آموزان برای اولین بار است که درگیر یک مبارزه شده و جنبشی را بوجود آورده اند. و از همین زاویه خطر بزرگی آنان را تهدید می کند که از جانب سیاست و مدیای بورژوازی مورد بهره برداری قرار گرفته و رادیکالیزاسیون موجود در آنها به تدریج رنگ ببازد. در واقع آنان یک خون جدید به تعارضات و مبارزات اجتماعی می آورند .امری که در سال های گذشته در بسیاری از مبارزات و جنبش های اجتماعی فقدانش حس می شد و درست از این منظر تسخیر خیابان ها توسط این موج عظیم نیروی جوان اهمیت ویژه ای دارد. باید امیدوار بود که این مبارزه و این جنبش هم دامنه خود را گسترش دهد و هم تداوم خود را تضمین کند. و به زبان دیگر یک رعد و برق زود گذر نباشد. این نسلی که به میدان آمده است با مسائلی روبرو گشته که رابطه بسیار مستقیمی با آینده او دارد. آنان همه روزه تصاویر طوفان های سهمگین را می بینند، آنان همه روزه تصاویر انسان هایی که درخروش وحشی سیل های خشمگین مدفون می شوند، را می بینند، آنان تصاویر هم سن وسالان خود را می بینند که پاهایشان حتی قدرت کشیدن بدن های رنجور و استخوانی آنها را ندارند و می بینند که این میلیون ها انسان قربانی سیستمی هستند که مسبب واقعی این به اصطلاح " بلایای طبیعی" است.
اینکه در همه ی جنبش هایی از این نوع پرسش سیستم اقتصادی - اجتماعی موجود طرح می شود، چالشی است که در مقابل همه ی نیروهای چپ و کمونیست در سراسر جهان قرار دارد. در واقع پرسش نجات محیط زیست پرسشی است که در جوهر خود مسئله ی برابری در مقابل بهره کشی را به میان می آورد . اگر چپ جهانی مدعی است که برای تمام جنبه های حیات انسان بدیل خود را دارد، بنابراین نمی تواند و نباید در قبال انهدام محیط زیست تماشاگر باشد. مسئله ی مرکزی در اینجا هم این است که حفظ کره ی زمین رابطه ی تنگاتنگی با پرسش نظم اقتصادی دارد . این نظم اقتصادی یا باید در خدمت سرمایه باشد و یا در خدمت انسان.
اگر قرار است که بشریت در صلح زندگی کند، اگر قرار است که فقر انسان ها به تاریخ سپرده شود ، اگر قرار است انسانی که در بنگلادش و یا گتوهای کشورهای آفریقایی زندگی می کند با انسانی که در پیشرفته ترین جوامع سرمایه داری ساکن هستند به طور یکسان از نعمات این جهان بهره گیرند، در این صورت باید به سئوال کدام نظم اقتصادی- سیاسی پاسخ درست و روشن داد. سرمایه داری نشان داده است که تضاد موجود بین حفظ طبیعت و بهره کشی سرمایه دارانه تضادی آنتاگونیستی است. آن نظم اقتصادی که بر مبنای استخراج هرچه بیشتر انرژی فسیلی بر مبنای راکتورهای اتمی و ذغال سنگی و در خدمت افزایش ارزش اوراق سهام انحصارات غول آسا بنا شده است، جهت کسب این اهداف تنها می تواند با هجوم به طبیعت به اهداف خود نائل شود. اولین نتیجه این هجوم جنگ هایی است که جهت سلطه به این منابع انرژی صورت می گیرد. در کره ای که در نتیجه ی جهانی شدن تبدیل به یک روستا گردیده است، نمی شود در این روستای جهانی شده که بخشی بر بخشی دیگر تسلط پیدا کرده اند ، بخشی از دسترنج بخش دیگر ثروت اندوزی می کنند، صحبتی هم از صلح آزادی و برابری نمود. روشن است نظامی که برمبنای نابرابری، بر مبنای بهره کشی، بر مبنای گسترش مناطق نفوذ و رقابت استوار شده است، نمی تواند مدافع معیارهای انسانی باشد. این معیارها با آن سیستم در جوهر خود در تضادبا یکدیگر قرار دارند.
واقعیت این است که دفاع از محیط زیست و صلح با طبیعت یک مسئله ی طبقاتی است و درست از همین منظر جواب طبقاتی می طلبد. هرطبقه ای جواب خود را به این امر می دهد. اگر سرمایه داران سیاست جنگ با طبیعت را در پیش گرفته اند، کمونیست ها سیاست خود را بر مبنای آشتی بر طبیعت بنا می نهند.
بیست وچهارم مارس 2019
چهارم فروردین 1398
|