"مایک پومپئو"، وزیر امور خارجه آمریکا، روز دوشنبه ۳۱ اردییهشت ، در اولین سخنرانی مربوط به سیاست خارجی خود در واشنگتن در زمینه استراتژی آمریکا در قبال ایران گفت: توافق هستهای به دلیل "نقایص مرگبارش" جهان را به خطر انداخته است. وی همچنین گفت: آمریکا فشار بیسابقه مالی به ایران وارد خواهد کرد و هشدار داد که اگر جمهوری اسلامی ایران مسیرش را عوض نکند "شدیدترین تحریمهای تاریخ" علیه این کشور وضع خواهد شد. پمپئو افزود، ایران در زمان برجام نفوذ خود را در منطقه افزایش داده و این توافق "پول خون" در اختیار قاسم سلیمانی گذاشته است. وی در ادامه سخنانش خواستههای آمریکا از جمهوری اسلامی را در 12 بند خلاصه کرد و اعلام کرد که هر توافق تازه ای باید دارای این شرایط باشد. وی گفت:ایران باید همه جنبههای نظامی فعالیتهای هستهای قبلیاش را به آژانس اتمی اعلام کند. غنیسازی اورانیوم را به طور کامل قطع کند. دنبال بازپردازی پلوتونیم نرود، این شامل بستن رآکتور آب سنگین هم هست. اجازه دسترسی بیقیدوشرط بازرسان آژانس اتمی به همه پایگاهها در همه نقاط کشور را بدهد. توسعه برنامه موشکی دور برد و پرتاب موشکهایی که قابلیت حمل سلاح هستهای دارند را متوقف کند. شهروندان آمریکا و همینطور شهروندان دیگر کشورهای همپیمان آمریکا را آزاد کند. حمایت از "گروههای تروریستی" را متوقف کند. استقلال عراق را به رسمیت بشناسد و اجازه دهد شبهنظامیان شیعه عراق خلع سلاح شوند. حمایت از حوثیهای یمن را متوقف کند.همه نیروهای تحت امرش را از سوریه عقب بکشد.
به حمایت نیروی قدس سپاه از گروههای تروریستی و همپیمانان شبهنظامیاش پایان دهد. به تهدید همسایگانش که بیشترشان همپیمان آمریکا هستند پایان دهد.
پمپئو در پایان سخرانی خود، تاکید نمود: " اگر جمهوری اسلامی ایران" این موارد را عملا اجرا کند، در مقابل آمریکا نیز به مدرنیزه کردن اقتصاد ایران کمک خواهد کرد.
آنچه که در سخنان وزیر امور خارجه آمریکا دیده می شود در واقع همه آن مواردی هستند که در جریان گفتگوهای کشورهای 5+1 بر سر برجام، در حاشیه و یا در متن گفتگوها مطرح شده بودند. در آن هنگام تصور قدرتهای بزرگ بر این بود، که با تغییر توازن قوا بین جناح های مختلف رژیم، زمینه برای اجرای موارد نانوشته ای که در جریان گفتگوها بطور شفاهی مطرح می شدند، هم عملا فراهم خواهد شد. آنها توافق نامه برجام را به شکلی تهیه کردند که برای همه جناح های رژیم قابل هضم باشد. اکنون دولت آمریکا با خروج از برجام و بیان رسمی خواسته های خود، می خواهد جمهوری اسلامی را برای اجرای سطور نوشته و نانوشته برجام تحت فشار بگذارد.
آنچه که روز گذشته از زبان وزیر امور خارجه آمریکا بیان شد، لحن آمرانه و تهدید آمیز آن به کنار علیرغم سروصدای زیادی که در ۲۴ ساعت گذشته پیرامون آن براه افتاده است؛ در محتوای واقعی خود، موضع جدیدی را در بر ندارد. ترامپ از کمپین انتخاباتیش تا کنون، مدام چنین سخنانی را تکرار کرده است. از اینرو اهمیت این سخنان قبل از آنچه که در محتوای آن باشد، در زمانی است که برای ابراز آن انتخاب شده است. دیپلماسی جمهوری اسلامی برای خنثی کردن آثار تحریم های آمریکا، بر روی تضادها و اختلاف منافع دولتهای چین، روسیه و دولتهای اروپائی با آمریکا حساب باز کرده است. هم اکنون جلسات و ملاقاتهایی یکی پس از دیگری در جریان است و البته ظرفیت دادن امتیازات محدودی را هم دارد. در چنین شرایطی مخاطب این سخنان نه فقط مقامات جمهوری اسلامی، بلکه در عین حال مذاکره کنندگان با این رژیم نیز هستند. در واقع وزیر خارجه آمریکا اگر چه در جلسات رسمی حضور ندارد، اما با این سخنان دستور جلسات دولتهای 4+1 و درخواست های حداکثر خود را در این مذاکرات تعیین کرده است.
همزمان با تهدیدهای آمریکا، جمهوری اسلامی از چند سوی دیگر نیز تحت فشار قرار گرفته و با ناکامی های جدیدی روبرو است. در داخل کشور گرانی بیداد می کند و اعتراضات توده ای و کارگری روبه گسترش است. در سطح منطقه ای روسیه نیز به لیست دولتهائی که خواهان خروج نیروهای ایران از سوریه شده اند، افزوده شده است. اظهارات رهبران چین و روسیه در واکنش به خروج آمریکا از برجام، نیز احتیاط آمیزتر از آن بود، که جمهوری اسلامی بتواند به آن دلخوش کند. جریانهای هوادار جمهوری اسلامی، در انتخابات اخیر عراق، علیرغم صرف هزینه بسیار، نتوانستند دست بالا را پیدا کنند. قاسم سلیمانی که برای جمع و جور کردن صفوف هواداران رژیم ایران در عراق، به این کشور سفر کرده بود، ناچار شدبا سرافکندگی، بغداد را ترک کند.
واقعیت این است که تحریمهای امریکا هم رژیم اسلامی را تحت فشار اقتصادی قرار خواهد داد و هم در همان حال فقر و فلاکت اقتصادی اکثریت مردم را نیز تشدید می کند. اما با همه اینها آمریکا و متحدین او خواهان سقوط جمهوری اسلامی نیستند. آنها این فشارها را تا آنجا ادامه خواهند داد که جمهوری اسلامی را سر جای خود بنشانند و آنرا از یک دولت سرکش و زیاده طلب به یک دولت همکار و قانع به سهم خود در منطقه، تبدیل کنند.
اما جمهوری اسلامی برخلاف توهمات ساده اندیشانه اپوزسیون بورژوائی و لیبرال، خود به خوبی می داند که نفس موجودیتش، از طریق این فشارها در خطر نیست. رژیم لحظه سازشها را در این رابطه تشخیص می دهد و اگر خطری هم باشد، آموحته است که چگونه با باصطلاح "سازش قهرمانانه" آنرا از سر بگذراند. خطر واقعی برای جمهوری اسلامی، خیزش کارگران و مردم حق طلبی است که دیگر سرکوب و ارعاب نیز جلودارشان نمی شود. این خطر به بناگوش رژیم اسلامی رسیده است.
2018-05-22| ۱۳۹۷-۰۳-۰۱
|