اعتصاب کارگران صنعت نیشکر هفت تپه در عینیتی انکارناپذیر ثابت کرد: "اهمیت و پیروزی اعتصاب کارگران یک کارخانه، یک صنف و صنعت در کسب نتایج فوری-فوتی نیست، در گسترش اتحاد آنهاست". همبستگی هفت تپه، فولاد اهواز، شرکت هپکو، پتروشیمی ایلام از منظر کُنش متحدانه پس از مدتها اعتراضات پراکندۀ صنفی، بی بدیل بشمار می آیند. در این اثناء، حضور چشمگیر زنان کارگر و زنان مدافع کارگران دوشادوش مردان کارگر بارقه ای از امید در اختیار مبارزات صنفی و نبرد آشتی ناپذیر طبقاتی در دراز مدت، قرار داد. چرا که عرصۀ مبارزات صنفی کارگران در سالهای اخیر، حتی خیزش سراسری دیماه شاهد چنین خودهمانی و همسنگی باشکوهی بین "زنان و مردان کارگر" نبود.
شایان ذکر است؛" زنان کارگر هفت تپه آغازگران اعتراض شش روزه در آذرماه سال 96 بودند. " چند زن" بر اساس شاهدان عینی "سه زن" با سخنرانی حق طلبانه روی سکو به مبارزات پی در پی کارگران هفت تپه، رنگ تازه ای پاشیدند، خلاء حضور زنان کارگر، و اهمیت جبران این کمبود را به منصه ظهور رساندند. شاید آن زمان سه زن سخنران تصویر روشنی از آیندۀ حرکت شجاعانۀ خود نداشتند. اما، ظهور مجدد زنان کارگر و زنان خانوارهای کارگری در دهمین روز اعتصاب، شانه به شانۀ همسران و همکاران مرد، مرهون و مدیون ابتکار و حرکت طلایه دارن در سال 96 است. جاه و جلالی که اقتدار سرمایه را در کیفتی مشابه، مُنتها در کمیتی چند برابر در حین سخنرانی یا جملات آهنگین و آهنین؛" کارگر، کارگر، اتحاد، اتحاد، دزدها با هم همدستند" بچالش کشید. بدین سان، بلعیدن جنون آمیز دهه ها سود شکر و فولاد را در کام خصولتی ها و عاملان و آمران خصولتی سازی، زهرآگین و صاحبان سفرههای خالی را به کُنش جمعی، فراخواندند. مشارکت با شکوه زنان کارگر در عین حال تبیینگر اصل مهم و اساسی و وجه ممیزه مارکسیست- لنینیست با دیگر نیروهاست. فلسفۀ مارکسیسم – لنینیسم مبارزۀ طبقاتی را بنیادی ترین عامل در تاریخ بشر بشمار می آورد. بنابراین، نقطۀ عزیمت را "سازماندهی طبقۀ کارگر" قرار میدهد و با "زنان کارگر" سر و کار دارد. زیرا، سازماندهی طبقۀ کارگر؛ نضج مبارزات صنفی و ضرورت ارتقاء تا سطح مبارزۀ طبقاتی- سیاسی، تدارک نبرد طبقاتی مشترک در پرتو حس اتحاد کارگران و بسط آن بین کل طبقۀ کارگر، و همچنین حل نقیصۀ ضرورتِ مشارکت نیروی عظیم و تعیین کنندۀ، "ارتش متشکل زنان کارگر"، مستتر و میسر است. بدین معنا که؛ "هیچ جنبش انقلابی؛ سیاسی- طبقاتی بدون حضور "زنان کارگر" ممکن نیست". روند سرنگونی تزاز در 23 فوریه سال 1917 در روز جهانی زن با گسیل هزاران زن در پطروگراد به خیابانها با شعارها و پلاکاردها علیه وضعیت ناگوار آذوقه، آغاز شد.
وانگهی، سفرۀ خانوارهای کارگری بسبب بحران ساختاری- اقتصادی، زیست محیطی، گرانی، فقر، بیکاری فزاینده، افت شدید تولید و تنزل قدرت خرید، از نان، تهی گشته است. بار وضعیت وخیم معیشتی بر دوش زنان کارگر بعنوان ستمکش ترین و محروم ترین بخش طبقه، سنگینی میکند. بسیاری اعتبارات دولتی صنایع؛ قالی بافی، گلیم بافی، پروژههای ریسندگی، پیشه وری، جاجیم بافی، کوزه گری، اکثر حوزۀ اشتغالِ زنان در روند دهه ها اجرای سیاستهای نولیبرالی امحاء شده اند. زنان با زوال این صنایع در استانهای یزد، کرمان، آذربایجان و ترکمن نشین، اصفهان، و .. از دایرۀ تولید خُرد خارج شده اند. روستاها طی فرایند انباشت ثروت و بحران زیست محیطی بویژه آب، از سکنه خالی و زنان کشاورز به کارگران خانگی،سفید امضاء، کارگران فصلی، روزمزد، قرارداد موقت، پاره وقت، تبدیل شده اند و در کارخانجات و کارگاههای خارج از شمول قانون کار، محروم از بیمه بازنشستگی، بهداشتی، و مزایای شغلی دیگر، کار میکنند. ابوالفضل فتح اللهی، نایب رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران می گوید: " کارفرمایان ترجیح میدهند از زنان در مشاغل سخت استفاده کنند. چرا که اگر نیروی مرد را بخدمت بگیرند باید حق بیمه و دستمزد
( بیشتری ) به آنها بدهند".
وضعیت زنان کارگر زمانیکه دستمزد کارگران مرد ماهها پرداخت نمیشود و تامین امنیت شغلی خواست عمدۀ آنهاست با در نظر گرفتن تقسیم کار اجتماعی و اقتصادی بر اساس جنسیت بمراتب بدتر از مردان کارگر است. در ثانی، حقوق قانونی زنان کارگر در جریان غلطیدن رژیم از بحرانی به بحرانی دیگر و از رکودی به رکود دیگر، بکل پایمال گشته اند. در شرایط رکود تورمی و تسریع تعدیل نیروی انسانی، هیچکدام از مصوبات قانون کار دربارۀ زنان کارگر، مرخصی دوران بارداری، عدم حمل بیش از بیست کیلوگرم با دست یا بدون استفاده از وسائل مکانیکی، بازنشستگی توسط کارفرمایان عملی نمیگردند. اخیراً، ممنوعیت اخراج مادران تا پایان دو سال شیردهی از سوی هیئت عمومی دیوان عدالت، غیرقانونی و باطل گشتند.
چیرگی فزایندۀ سرمایه مالی، اقتصاد مافیایی، بورس و بورس بازی، اختلاس و چپاولگری، بن بست رکود تورمی، تنزل شدید قدرت خرید خانوارهای کارگری بموازات بهره جویی امپریالیسم از رژیم بعنوان ابزاری برای چیرگی بر بازار جهانی در تقابل با رقبا، استثمار جنسیتی- طبقاتی زنان کارگر را شدیدتر و نهان تر ساخته است. زن در الگووارۀ مدیحه گویان بردگی خانگی و نوحه سرایان خانواده، ارتجاعی ترین و فلک زده ترین سرمایه داری مالی در جهان، ابزاری برای تولید مثل بشمار می آید. ظرفیت تولید مثل زنان تنها موضوع ارزشمند برای حاکمیت اقلیت متمول است. زنان کارگر برغم ارتزاق انگلی از ارزش اضافی بسیار هنگفت در قبال دستمزدهای بسیار نازلتر از همکاران مرد و گاه بی مزد هرگز بعنوان کارگر در نظر گرفته نمی شوند. بنابراین، آمار دقیقی از میزان زنان کارگر دائم، فصلی، روزمزد، سفید امضاء، و .. در ایران وجود ندارد. اما، چیرگی کار مرده بر کار زنده، بیکاری فزاینده و ورشکستگی صنایع تولیدی صحتمندی شرکت زنان در تولید را ثابت نمیکند. برعکس، بعنوان نیروی کار بسیار ارزان قیمت همواره در شرایط بحرانی توجه صاحبان کارخانجات و کارگاهها – "در ایران تقریبا بیش از نود درصد دولتی و نیمه دولتی اند"- جهت ثابت نگاه داشتن سود، را جلب میکنند و در کارگاهها و واحدهای تولیدی اجباراً با تعهدات ناعادلانه نظیر عدم بارداری و ازدواج به بیگاری کشیده میشوند.
در بخش اندکی از گزارش شنیداری ماحصلِ فعالیت کمیته ای متشکل از کنشگران مارکسیست- لنینیست، در پیوند مستمر با کارگران و زحمتکشان شهر و روستا در ایران دربارۀ وضعیت زنان کارگر اینچنین آمده است:
"... کار طاقت فرسای برداشت زعفران در کارگاههای شهرستانهای تربت حیدریه و زاوه، برداشت انار در گیلان، به زنان اختصاص دارد. علاوه بر این، برداشت سیب زمینی در مزارع استانهای چهارمحال بختیاری توسط زنان انجام میشود و بیشتر شکلی از وظایف خانگی بشمار می آید و دستمزدی عایدشان نمیشود. بیش از نیمی از کارگران واحدهای تولیدی تخم مرغ البرز، تهران، قم، قزوین را زنان تشکیل میدهند. ساعتهای متمادی در فضایی معمولا بسیار سرد و رعب آور بخصوص در فصل زمستان با اخذ قراردادهای موقت بکار مشغولند. برخی واحدها بجهت خسارت بیماری انفولانزای مرغی تعطیل شده اند که دستمزد کارگران زن واحدهای فعال را بیشتر تنزل میدهد. کارگران زن در کارگاههای خیاطی و قالی بافی، 14 تا 16ساعت بی وقفه در روز کار میکنند. اکثریت کارگران کارخانۀ تولید سرامیک و سفال همدان زن هستند و دوازده تا سیزده ساعت در روز به شست و شو، تراش دادن، صیقل کاری، رنگ کاری، دوغاب زنی مشغولند. برخی کارگران دختران جوان دارای مدرک لیسانس و فوق لیسانس در رشته های متفاوتند و در دانشگاه و مراکز عالی معتبر کشور فارغ التحصیل شده اند. اکثریت قرارداد موقت و از هیچگونه مزایای شغلی برخوردار نیستند. طاهره یکی از کارگران میگوید:" روزی بیست تا سی هزار تومن در می آورم . کمتر اتفاق می افتد که ماهی هفتصد هزار تومان دستم بگیرم."
مژگان، بیست و شش ساله، کارگر خیاط، چند سالی از روستا با خانواده به شهر آمده در گفتگویی با فعال این کمیته میگوید:
"آنجا سرزمین آب و اجدادی من بود. رهایش کردم. جاده ها خراب بودند، وسیله نقلیه نداشتیم. کسی مریض میشد تا سر حد مرگ می رفت. خواهر هیجده ساله ام بدلیل نبود امکانات بهداشتی سر زا رفت . چون، با اولین مرکز درمانی هشتاد کیلومتر فاصله داشتیم. نه پزشک و نه ماموری از سوی مراکز درمانی بهداشتی دولتی نمی آمد. هیچ ماشینی حاضر نبود به روستایمان بیاید. مگر اینکه هفتصد هزارتومان بگیرد. هفتصد هزار تومان از کجا بیاوریم؟ والدینم دوست داشتند بچه هایشان پیش خودشان بزرگ شوند. هر خانوار در روستایمان هفت راس گوسفند داشت که متعلق به ارباب بود. آب آشامیدنی نداشتیم. موتور پمپی به ما نمیدادند که کشاورزی رونق بگیرد. میگفتد سند زمین ندارید. مردان و زنان روستایمان یا در زلزله کشته شدند یا بر اثر بیماری و نبود امکانات بهداشتی. بچه هایمان شناسنامه نداشتند. بعضی اهالی روستا در کپر زندگی می کردند. بیماریهای قارچی، اسهال خونی و ...بدلیل نبود آب شرب و نداشتن سرویسهای بهداشتی تمام روستا را درگیر کرده بود. مدرسه نبود و فرزندانم مدرسه نمی رفتند. من و شوهرم همراه با دو فرزند پسر و دخترمان به شهر آمدیم. خودم در کارگاه خیاطی کار میکنم و شوهرم هر روز از صبح زود میرود میدان می ایستد که کسی کارگر بخواهد. بیشتر روزها بیکار است. من و شوهرم و بچه هایمان هیچکدام بیمه نیستیم. از وقتی از روستا امدیم شهر شاید در ماه پانزده روز کار داشته و بقیه را بیکار بوده است. من مجبورم در کارگاه خیاطی با هر شرایطی کارفرما میگوید کار کنم تا خرج دو فرزند و شوهرم را بدهم. بچه هایم روستا مدرسه نبود بروند، شهر هم آمدیم مدرسه نمی روند. پسرم همراه پدرش از صبح میرود و دخترم خانه می ماند. یکی از کارگرها قول داده برای دخترم کار نظافت خانه در محله ....پیدا کند. دختر خودش برای خانواده ثروتمندی کار میکند هر بار هفتاد هزار تومن میگیرد. ماهانه حقوق نمی گیرم، بستگی دارد در روز چند دست شلوار بدوزم. دستی می گیرم. اگر در ماه یک میلیون و نیم در بیارم شاید از گرسنگی نمیریم. دو میلیون تومن غیرممکن و سرش را پایین می اندازد. ما فقرا میلیون صحبت میکنیم. پولدارها حرف از دلار میزنند. اگر من دارم در این شهر زندگی میکنم، میگم: خط فقر پنج میلیون و نیم است. خط فقری دولت میگه مال بیست سال پیش است. خانم بعضی از اجناس از صد تا سیصد برابر بعضی هزار برابر گرون شده چطور خط فقر حساب میکنند. قیمتها اینجا هر روز فرق میکند. اگر به اندازه کافی شلوار ندوزم با دستمزدی که میگیرم میتوانم وقتی فرزندانم و شوهرم از گرسنگی مردند هر هفته میروم قبرستان، کلوچه بخرم. پوزخند میزند و میگوید: خانم، قیمت کلوچه هم هر روز تغییر میکند..... "
زنان در واحدهای تولیدی مواد بهداشتی آرایشی، قطعات الکترونیکی و صنایع پوشاک کوچک، با قراردادهای یک ماهه تا سه ماهه مشغول به کارند. کارگران کارگاه فراوری سنگ آمیتیست گرگان بیشتر زن هستند و بسختی ماهی دو میلیون تومان دستمزد میگیرند. کار با دستگاه دویست درجه حرارات پرس تولید پوشاک در شرکت صنعتی خیرآباد ورامین توسط کارگران زن انجام میگیرد. بیش از چهارصد کارگر این کارخانه زن و تعداد قابل توجه ای زنان کارگر تنها سرپرست خانوارند. بعد از اغاز طرح کاروزی، شهرستان عسلویه میزبان دختران جوان با مدرک فارغ التحصیلی- مقطع کارشناسی ارشد در رشته های مهندسی نفت، گاز، متالوژی و .. گشته است. آنها بعنوان کارورز در مناطق بندری و دریایی، میدانهای نفتی- گازی، مناطق آزاد و ویژۀ اقتصادی در ازای دریافت دستمزد مادون خط فلاکت بکار گمارده میشوند به امید اینکه شاید استخدام دائم شوند. بیش از نیمی از کارگران کوره های آجرپزی جنوب شرق تهران، پاکدشت، قرچک، پیشوا، جوادآباد، جادۀ خاوران، یافت آباد، شمس آباد و ..به زنان، زنان باردار و دختران بسیار جوان اختصاص دارد. عمرشان در کوره های آجرپزی بدون برخورداری از بیمه اجتماعی، مزایا و سنوات کاری، تسهیلات و حداقل امکان و سرویسهای بهداشتی- ایمنی، به تلی از خاکستر بدل می گردد. کارگران دائمی و فصلی در شرایط جانفرسا روزی چهارده تا شانزده ساعت به جمع آوری بار، قالب کشی، گل سازی مشغولند. برخی دانشجویان اسبق دانشگاهها و دیگر مراکز تحصیلی ناتوان از پرداخت هزینه تحصیل بکار در کوره پزخانه های اطراف تهران، مشهد، در شرایطی بسیار طاقت فرسا، بکار مشغولند. کارفرمایان از قبل مازاد دسترنج کارشان فربه شدند "(1)
تاخیر در پرداخت دستمزدها، بیمه های ردنشده، مزایای دریافت نشده،عدم تامین امنیت شغلی، انحصار تتمۀ مجتمعهای تولیدی، مشکلات کارگران هفت تپه و اهواز، مصائب عام و سراسری طبقۀ کارگر، زنان کارگر و زنان و دختران خانوارهای کارگری است. وضعیت بسیار بغرنج زنان کارگر رابطه ای مستقیم با شیوۀ تولید سرمایه داری دارد. بطوریکه، هیچ امکانی برای انتقال قدرت به طبقۀ کارگر بدون بسیج زنان کارگر برای مبارزه در راه رهایی خود، طبقۀ خود، و دیگر اقشار زحمتکش و جامعه وجود ندارد.
.........
در همین رابطه از فعال دختر کمیتۀ مزبور که در بحبوحۀ اعتراضات برای همراهی و حمایت از منافع کارگران به هفت تپه رفته است، انگیزه شان را جویا شدم.
اینگونه پاسخ دادند:
" ما با هدف ارتباط با کارگران زن و آوردنشان به صف مبارزه مردان و حمایت از کارگران رفتیم. سرسختانه معتقدیم، برای انجام کارهای بزرگ الهام بزرگ لازم است. خواسته های زنان کارگر بهتر است مرکز خواسته های مبارزات کنونی کارگران قرار بگیرد. به مبارزه طبقاتی معتقدیم متدهایمان نیز با متدهای فمینیزم بورژوا متفاوتند. چون از نقطه نظر فلسفه هم متفاوتیم. معتقدیم انقلاب پدیده ای اجتماعی و پویاست و قصد هدفمند سازی و سازماندهی نیرویی دارد برای تحقق انقلاب شدیداً بدان محتاج است. بنابراین، با کارگران و زحمتکشان در ارتباطیم. پس، به مبارزه ای بی وقفه میان آنان با تعهد به چشم انداز انقلابی درون جنبش طبقۀ کارگر ادامه میدهیم و فکر میکنیم مشکلات کنترل و سرکوب را به شیوه ایجاد انجمنهای خودآموزی کارگران زن برای پرورش روحیه انقلابی شان، کمیته های هماهنگی، کمیته های اعتصاب در کارخانه ها ، کارگاهها، صندوق اعتصاب، کمیته های اجرایی کارگران، از سر راه برداریم. بدنبال هدف خاص؛ بیداری توده های وسیع زنان کارگر هستیم. جذب زنان کارگر، متشکل کردن شان از کارگاهها و مراکز کارشان به صف مبارزه برای خودمان عبرت اموز و پند اموز است. به نظرمان تا آهن گرم است باید ضربه را زد. تودههای زنان کارگری، تا امروز ساکت ماندند با فعالیت سازمان یافته بحرکت در می آیند. آنجا بودیم و زنان کارگر دو روز بصورت گسترده در اعتراضات شرکت کردند. با سرکوب و دستگیری مجدداً جایشان بین همکاران شان خالی شده است. سوسیالیسم برای ما بمعنای آرامیدن در بسترها نیست. سوسیالیسم مشیت الهی نیست. سوسیالیستها بشینند منتظر رشد نیروهای مولد خود کاری انجام دهد. موضع انقلابی و طبقاتی به مشکل زنان کارگر در جهتی گام برمی دارد، در عمل و تئوری پاسخگوی نیازهای زمینی و طبقاتی زنان کارگر باشد و خطوط حقیقی را دنبال میکند تا تئوری و عمل مارکسیستی رو تثبیت کند. اگر قرار چپ بین زنان کارگر بعنوان سیاست جای خودش را بیشتر باز کند. بعنوان یک (....) که ستم کشیدگی زنان کارگر را مساله ای طبقاتی می بینم خیلی وقت تن به دریا زدیم که با زنان کارگر در کارخانه ها، کارگاهها نه ولنجک و نیاوران و فرمانیه ارتباط داشته باشیم. خودپویی کارگران اهمیت فوق العاده ای برایمان دارد. چون تضاد اشتی ناپذیر رو هر روز تجربه میکند. اما فکر کنم موافق باشی، قدرت واقعی کارگران نه بوسیلۀ تشکلهای قانونی، توسط سازمان یابی غیرقانونی اعمال میشود. معتقدیم با تسلیح تئوریک و ایدئولوژیک شان به جنبش طبقه کارگر کمک کنیم که قدرت بگیرند. اجازه ندهیم کارگران زن به حاشیه کشیده شوند. تودههای زنان کارگری تا امروز ساکت مانده اند با فعالیت سازمان یافته بحرکت در می آیند. زنان اصناف دیگر نظیر پرستاران، فرهنگیان، مال باختگان و ... بسوی خود جلب خواهند کرد. همانهایی که بطور پراکنده و متفرق در خیابانها برای خواسته های محدود خود دست به اعتراض می زنند. سکوت کارگران زن کارخانه های دیگر با نیروی تدارکاتی بمنظور تبلیغ و ترویج می شکند تا به صف اعتصاب بپیوند. بنظرمان کمیته ها باید از کمیته های اعتصاب در کارخانه ها شروع کنند که مناط شوراهای کارگری هستند: گلوله ای که میتواند از جانب جنبش طبقۀ کارگر به شقیقۀ دیکتاتوری اصابت کند"
...................
مسلماً، از یک اعتصاب یا حتی چند اعتصاب نمیتوان انتظار داشت به خودی خود به یک انقلاب تحول یابد. کارگران حتی با یک اعتصاب و چند اعتصاب بطور کامل به ارزیابی قدرت خود و نیروهای مقابل خود دست پیدا نمیکنند. این امکان وجود دارد شکست بخورند، یا به تحمل شرایط گذشته شان تن بسپارند، این امکان وجود دارد که دولت را فقط به گذشتهایی وادار سازند.
"اعتصاب مکتب جنگ و خود جنگ نیست". کارگران هر کشوری در اعتراضات دمبدم آوندهای مبارزاتی خود را می شکنند، در عمل و فراز و فرودها به راه حلها و آوندهای مبارزاتی نوین تری روی می آوردند. اما، اعتصابات کارگری نظیر هفت تپه و اهواز خشم و نفرت و قهر طبقاتی را در خود نهفته دارد. بمحض اینکه از راه مبارزه صحیح به ضعف دولت و قدرت اتحاد لایزال خود پی ببرند تا انتها پیش میروند.
اعتصاب کارگران شرکت هفت تپه، همبستگی فولاد اهواز و رویدادهای در پی آن یادآور اعتصاب کارخانۀ تی اس موروزوف در نبکولسکو می باشد. این اعتصاب از سوی کمیته اعتصاب منتخب کارگران سازماندهی شده بود. کارفرمایان هیچکدام از خواسته های کارگران را نپذیرفتند و بی درنگ خواستار اعزام قوای نظامی به محل کارخانه شدند. هنگامیکه نظامیان درصدد بودند نمایندگان کارگران را دستگیر کنند، سایر کارگران کارخانه ها متحداً بکمک آنها شتافتند و با چماق و میله های آهنی قصد نجات آنان را داشتند. علیرغم این همبستگی و مقاومت، کارگران سرکوب و هشتصد تن از آنان تبعید شدند. پیروزی با آنان نبود. اما، اعتصاب و روند آن، تاثیر بسزایی روی رشد جنبش کارگری روسیه گذاشت.
"نفرت از سرمايه دار ھميشه و در ھمه جا نخستين انگيزه در جھت بيدار کردن ميل به دفاع از خود در کارگران بوده است. ھر اعتصاب تمام توجه و کوششھای کارگران را به يک جنبۀ مخصوص از شرايطی که تحت آن طبقۀ کارگر زندگی می کند متمرکز می نمايد .ھر اعتصاب بحث راجع به اين شرايط را ايجاد می کند، به کارگران کمک می کند که آنھا را ارزيابی کنند، و بفھمند که ستم سرمايه داری در يک مورد بخصوص شامل چه چيزھايی است، و برای مبارزه با اين ستم از چه وسايلی می توان استفاده کرد. ھر اعتصاب تجربۀ کل طبقۀ کارگر را غنی می کند. اگر اعتصاب موفقيت آميز باشد به آنھا نشان می دھد اتحاد طبقۀ کارگر چه نيروی مقتدری است، و ديگران را وا می دارد که موفقيت رفقای خود را مورد استفاده قرار دھند .اگر که اين اعتصاب موفق نباشد، باعث بحث دربارۀ علل شکست آن و کاوش جھت يافتن شيوه ھای بھتر مبارزه می شود.اين مبارزه جنبش طبقۀ کارگر را در شاھراهی قرار می دھد، و تضمين قطعی موفقيت بيشتر آنست. کارگران از اين مبارزه اول از ھمه می آموزند که چگونه شيوه ھای استثمار سرمايه داری را يک به يک بشناسند و بيازمايند، و آنھا را با قانون و شرايط زندگی خود و با منافع طبقۀ سرمايه دار مقايسه کنند .با بررسی موارد و اشکال مختلف استثمار، کارگران می آموزند که مفاد و ماھيت استثمار را به عنوان يک کل بفھمند، و می آموزند که نظام اجتماعی مبنی بر استثمار کار به وسيلۀ سرمايه را درک کنند. دوماً، در روند اين مبارزه، کارگران قدرت خويش را می آزمايند، می آموزند که سازمان دھند، مياموزند که نياز به سازمان و اھميت آنرا درک کنند. بسط اين مبارزه و افزايش يابندۀ برخوردھا، ناگزير منجر به بسط بيشتر مبارزه، و منجر به توسعه و رشد يک حس اتحاد، يک حس ھم – بستگی می گردد در ابتدا در بين کارگران اين ، يک ناحيۀ خاص، و آنگاه در بين کارگران تمام کشور، در بين کل طبقۀ کارگر است. اعتصاب مکتب جنگ است، اما «مکتب جنگ» خودِ جنگ نیست. اعتصاب یکی از راه هاییست که کارگران از آن در مبارزه برای آزادی خود استفاده می کنند، نه تنها راه " (4)
اگر بپذیریم حرکتی بجز انباشت انرژی لازم در درون خود نمیتواند به انقلاب منجر شود، ناگزیر خواهیم پذیرفت: بخشی از انرژی انقلابی انباشت شده - بویژه پتانسیل بالقوه زنان کارگر، در اعتراضات کارگران هفت تپه و اهواز بالفعل گشتند. زنان کارگر با ورود به میدان نبرد اساساً ماهیت طبقاتی پیکار علیه جمهوری اسلامی را شفافتر می سازند. مرز مبارزه بین استثمار کننده و استثمار شونده در نبرد بین طبقۀ کارگر و سرمایه دار تبیین می یابد، دامنه ای گسترده تر، و رادیکالتر می گیرد. قربانیان تبعیض جنسیتی و طبقاتی، بازوی پراقتدار جنبش طبقاتی از خواسته های بورژوایی و دموکراتیک فراتر می روند و مسائلی بس عظیم تر، اساسی تر، طبقاتی و عظیمتری را عنوان کردند. زیرا، مشکلاتشان نیز اساسی تر و عمیقتر از خواسته های بورژوایی نظیر حق پوشش و حق طلاق و امثالهم است. مبارزه ضد رژیم را از قالبهای ساده بیرون و به قلمرو موضوعات و مفاهیم ژرف و کلیدی وارد ساختند.
راقم این سطور در ماه فوریۀ سال 1379 طی گفتگویی با گزارشگران و همچنین در پاراگرافی مندرج در فیس بوک نوشت: "زمانیکه مشخصا از "حقوق زنان و مردان کارگر" سخن می گوییم و حمایت می کنیم مسائل بسیار ردیکال ترند، مشکل عمیق تر و اساسی تر و بنیادی تر است؛ سخن دیگر در باب حق اجاق مایکروویو، رنگ مو، جورابهای رنگارنگ و ...نیست. مختصر اینکه سخن مربوط به نفی کار مزدی، خصلت اجتماعی تولید و خصلت خصوصی مالکیت بر وسایل تولید و رفع تضاد کار و سرمایه است. حقوقی مانند حق پوشش آزاد و …جزو حداقلهاست و حقوق طبقاتی، «حداکثرها» با عمومی کردن سود و سرمایه، بهره سرمایه و رفاه عمومی نزد نیروی پیشرو کارگری ست.اگر طبقه کارگر رهبری جنبش را داشته باشد و بقیه اقشار و گردانهای زحمتکش فرا از مذهب و دین و آیین و رنگ پوست،ملیت و نژاد، نقش راهبردی و راهبری نیروی پیشرو کارگری را بپذیرند، خواسته هایی مانند حق پوشش ازاد، حق تشکل ازاد و سندیکا و .. خواسته های دموکراتیک خواه ناخواه به خواسته های جنبش تبدیل می گردد. طبقه کارگر تامین حقوق دموکراتیک و حداقلها را طبیعتاً تضمین میکند. آنزمان که قلم در دست می گیریم و پشت میکروفنها، برای حقوق کارگران دهان می گشاییم، در درجه اول از حقوق طبقاتی کارگران دفاع می کنیم و نه مانند خرده بورژواهای دیوانه برای کسب قدرت با حقوق بورژوایی هم کلنجار می رویم. بدین ترتیب، حمایت از کلیۀ حقوق بورژوایی از جمله حق پوشش آزاد، بمعنای گرفتن "بیرق بورژوازی" در دست نیست! اگر نیروی پیشرو کارگری رهبری جنبش انقلابی را کسب کند، سایر زحمتکشان و زنان نقش راهبردی و راهبری نیروی پیشرو کارگری را بپذیرند، خواسته های دموکراتیک خواه ناخواه به خواسته های جنبش تبدیل می گردد . بدین ترتیب، حقوق و خواستها و مطالباتی نظیر حق پوشش آزاد و دیگر حقوق دموکراتیک نیز در پرتوی رهبری نیروی پیشرو کارگری تامین خواهند گشت. هر جا در تاریخ نیروهای پیشرو کارگری قوی عمل کرده اند، زنان نیز به خواستهای دموکراتیک خود رسیده اند. اگر کسی واقعا مدافع حقوق طبقاتی کارگران باشد مشکل اصلی اش عمیق تر است. چون، طبقه کارگر با قدرت رسیدن تمام آن حقوق را به عالی ترین شکل ممکن به رسمیت می شمارد. فراموش نکنیم که تمام حقوق دموکراتیک نظیر حق رای زنان با انقلاب اکتبر توسط حزب بلشویک به رهبری لنین برسمیت شناخته شدند. سالیان دراز پس از آن، اروپاییها آن حقوق را برسمیت شمردند. حق پوشش آزاد، سندیکا و تشکلهای صنفی در جوامع بورژوازی قابل دستیابی ست. مارکسیستها قاطعانه از چنین حقوقی بجهت دموکراتیزه شدن جامعه حمایت میکنند. چون، هر اندازه جامعه دموکراتیزه شود مسیر دستیابی به سوسیالیسم تسهیل میگردد. این حمایت نه بمعنای واگذاری پرچم جنبش طبقاتی و کارگری به بورژوازی و ارجحیت قائل شدن برای حقوق بورژوایی یا تلفیق این دو با یکدیگر نیست. بلکه، مبارزه طبقاتی را تسهیل و زنان بهتر ریشه بندگی جنسیتی و طبقاتی خود را درک و سریعتر به جبهۀ مبارزه برای سوسیالیسم می پیوندند. هنگامیکه بحث مالکیت خصوصی پیش کشیده میشود تنها مدافعان لیبرال بورژوازی به تلفیق حقوق سوسیالیستی با بورژوایی، مبادرت می ورزند"
اکنون، مطالبات سوسیالیستی و حقوق طبقاتی،"رفع تضاد کار و سرمایه"، "مالکیت اشتراکی"،" حکومت شورایی" نه صرفاً در ایده ، بلکه در بستر عینی مبارزه ضد جمهوری اسلامی و همچنین مبارزۀ رهایی بخش زنان ارجحیت پیدا کرده است. مارکسیسم – لنینیسم پس از دهه ها مبارزه عیان و پنهان به بین تفکر و واقعیت آشتی ایجاد کرده است. سوسیالیسم در شعار " نان کار آزادی اداره شورایی" ناگزیر دوباره صادق گشته است: "تئوری زمانیکه به یک نیروی مادی تبدیل می گردد که تودههای کارگری را جلب کرده باشد. آنزمان انقلابی و رادیکال است". جنبش رهایی بخش زنان بخش لاینفک از مبارزۀ طبقه کارگر است و رهایی زنان در گرو رهایی طبقۀ کارگر است. بنابراین، مبارزات رهایی بخش زنان ایران نیز متاثر از اعتراضات کارگری روزهای اخیر و مهمتر حضور با شکوه و عظیم زنان کارگر است. "برای نخستین بار شب طولانی هزاران سال ظلمت برای اکثریت عظیم نوع بشر در اجتماع ما، شکاف برداشت" (3) پرچم بورژوازی در دست مدافعان بورژوازی لیبرال بالای پیکار رهایی بخش زنان و تلفیق ریاکارانۀ حقوق سوسیالیستی و بورژوایی، بکنجی رانده شد.
تحقق و کمالیابی عالیترین حقوق دموکراتیک زنان در گرو حل مشکلات اساسی طبقۀ کارگر ایران می باشد. حقوق طبقاتی توسط پیشقراول، زنان کارگر، زنان انقلاب، رزمندگان طبقۀ کارگر، گرسنه و فرزندانشان با پای بی پاپوش، همگام با همکاران مردشان در دهمین و سیزدهمین روز، فریاد زده شد. پیکار برای رهایی زنان با مبارزات هفت تپه و اهواز و حضور زنان کارگر در میدان وارد مرحله نوینی گشت و ایده ریاکارانۀ برخی گرایشات و شخصیتها که میخواستند اینگونه وانمود سازند که حقوق بورژوایی بر حقوق طبقاتی و مطالبات سوسیالیستی اولویت دارند، نقش برآب ساخت. دردسر مارکسیسم- لنینیسم همواره این است؛ سربزنگاه کلیۀ حساب و کتابهای ایده ها و راه حلهای بورژوایی و لیبرال بورژوایی را از می پاشد و وقت سر خارندن برایش باقی نمیگذارد.
اکنون، تمامیِ زنان جسور، جدا از پروپاگاند و آژیتاسیون مسموم رسانه های ارتجاعی- امپریالیستی- پروژه های سخیف و مضحک آزادیهای یواشکی، مدافعان جدی حقوق دموکراتیک اعم از حق پوشش آزاد بعلاوۀ کسانیکه بجد طرفدار و خواستار واقعیت یابی مطالبات حداقل، دموکراتیک هستند راهی جز حمایت عملی و قاطعانه از مباررزات کارگران و بویژه زنان پرولتر، و نهایتاً مبارزه برای سوسیالیسم ندارند." صد بمیدان آمده ، نود هم پیش اوست".
لوییز دبلیو نیلند می گفت: "جنبش سوسیالیستی تنها وسیلۀ زنان بمنظور رسیدن به آزادی است. پس باید برای آن زحمت بکشید".
اعتراضات هفت تپه و اهواز توجۀ همگان را نظیر ابتلا به تب شدیدی که آدمی را از نو متوجۀ بدن خود میسازد، بسوی عامل اصلی انقلاب و ماهیت طبقاتی نبرد ضد جمهوری اسلامی جلب کرد. حرکتی ماحصل آمیختگی خودبخودی و آگاهانه که اندیشه انقلاب ضد سرمایه داری به رهبری خامنه ای را در خود نهفته و نقش عظیم و راهبردی پیشرو طبقۀ کارگر را تا حدود زیادی قطب نما و راهنما شد. "الگوی مشارکتی" در مراکز آموزشی با رزم بانگِ دانشجویان دختر و پسر "فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیم، دانشگاه پول گردان تضعیف زحمتکشان" پیرو " نان، کار، اداره شورایی" هفت تپه و فولاد اهواز به مصاف سرمایه داری مالی و مالکیت خصوصی رفت. صف آرایی تولید کنندگان مشترک برابر سرمایه داری مالی در روزهای اخیر اشکار ساخت: تنها شعارهای سوسیالیستها واقعی و سرمایه داری به رهبری خامنه ای را به لرزه می اندازد.
تضاد کار با سرمایه تضاد اصلی در جامعۀ ایران و حل تضادهای دیگر تابع حل غامض همین تضاد است. ماهیت و مضمون انقلاب در دوران ما کاملا ماهیت و خصلت طبقاتی، بین دو طبقه، طبقه کارگر و سرمایه، می باشد. هر گرایش و نیرویی بکوشد این تضاد را جانبی و کم اهمیت جلوه دهد در مقابل طبقۀ کارگر ایران قرار گرفته است. آنچه دربارۀ این تضاد ماتریالیستی و کالبدشکافانه می باشد این است که : کارگر در هستی اجتماعی خود ضد استثماری و ضد استعماری است. بدین ترتیب، به سرمایه علیه جدا سازی او از کارش، از انسان دیگر و محصول کار خویش معترض است. ستیز طبقۀ کارگر ایران را اعتراضات کارگران هفت تپه آغاز و وظیفۀ نیروهای انقلابی و بخصوص مارکسیست- لنیست دامن زدن به این تضاد، آکاهانه تر کردن ستیز کارگران است. زیرا، هر اندازه کارگران آگاهانه تر بستیزند و هر اندازه قوای جنگی شان افزایش یابد بسود اکثریت جامعۀ ایران است. طبقۀ کارگر بهمراه نسل جوان، فرهیخته، بی نظیر و کمونیست ایران " واپسین کسانی خواهند بود که انکار کنند سرمایه تضادهایی را در بردارد. در عوض، هدف شان بسط و رشد کامل آنهاست." (5)
کارگر ایرانی گرسنه، بدون حقوق و بی تشکل از نظر اجتماعی در قهقرا می زید. موقعیت اجتماعی و اقتصادی نفرتی بی حد و مرز از قدرت حاکمه را سبب شده و میداند تا زمانیکه سیستم سرمایه داری به رهبری خامنه و دولتهای او در قدرتند، همین آش و همین کاسه است. همین آگاهی روز به روز وسعت جنبش کارگری را بمدد پیشاهنگ طبقۀ کارگر اوج بیشتری میدهد. اعتراضات کارگران هفت تپه و اهواز نقش زنان کارگر و زحمتکش را بمثابۀ رزمندگان طبقۀ کارگر برجسته، تفهیم مقولات سیاسی را تسهیل و به مصاف دشمنان طبقاتی خود کشاند. از دشمنان طبقاتی، نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی، نظیر سوسیالیستهای تخیلی با آمال و آرزوهای انتزاعی، کودکانه، ساده لوحانه " لولو خرخره- باگی مَن" یا پراگماتیسمی به شیوۀ پيرس، "فرشتۀ نجات"، درست نمیکنند، به فلسفۀ ایده آلیستی هر اندازه پرهیاهو "شرّ و خیر" در نمی غلطند. مضاف بر این، با اسلوب تفکر منطقی و همه جانبه، دانی به عالی، دشمنان را شناسایی و از درون وضعیت شکوهمند کنونی، "راه حل"، استنتاج میکنند.
فرجام محتوم، پیشقراولان طبقۀ کارگر پایه های مادی لازم برای رهایی کامل زنان جامعه از تبعیض جنسیتی و طبقاتی را فراهم خواهند آورد. تنها یک انقلاب اجتماعی میتواند پایه های مادی لازم برای رهایی از تبعیض جنسیتی و طبقاتی زنان را بوجود آورد. زنان سوسیالیست نقش بسیار عمده ای در رهایی زنان از تبعیض جنسیتی و طبقاتی در تاریخ بعنوان پیشقراول طبقۀ کارگر ایفاء و ضد همه گرایشات محافظه کار هر چند مدعی برابری جنسیتی مبارزه کرده اند. تفاوت مارکسیسم – لنینیسم با کلیۀ حامیان رهایی زنان اینجاست: مارکسیسم بردگی و خفت زن را بر اساس قوانین نظامهای پاتریارکال و طبقاتی تجزیه و تحلیل کردند. سپس، رهایی زنان را از منظر رهایی طبقۀ کارگر از یوغ بردگی استثمار و استعمار ثابت و راه رهایی را به آنان نشان دادند.
در تحلیل نهایی، دیگر راه میانه ای برای طبقۀ کارگر ایران وجود ندارد. دوران انتخاب شرّ کمتر بین دو شرّ؛ بپایان رسیده است. کارگران ایران از یکسو بهای کمرشکن شیوۀ تولید سرمایه داری به رهبری خامنه ای و از دیگر سو، بازتاب قلدرمنشیِ رژیم در رقابت امپریالیسم با دیگر اعضاء اصلی نظم نوین جهانی را می پردازند. راهی جز پیش رفتن تا نهایت ندارند. روح کارگر ایرانی همانطور هگل بخوبی عنوان میکند از نظم مسلط ؛ سرمایه داری مالی، خسته است. طبقۀ کارگر ایران بسیار خوب میداند تا زمانی خامنه ای و دولتهای او در قدرتند، یا هر دولت بورژوایی دیگر،همین آش است و همین کاسه است. خفت و خواری انسان مولد ایرانی تحت تاثیر سازوکارهای کور سرمایه در دهکدۀ جهانی به اوج رسیده و شدیداً خواستار "زایشی نوین" مبنی بر "خودرهایی" است: سوسیالیسم یا توحش سرمایه داری مالی!
راهنما:
1 و2. تبدیل گفتار به نوشتار توسط نویسنده
3. سند حزب کمونیست انقلابی آمریکا
4. لنین
5. کارل مارکس
|
|