یک دهه از بحران اقتصادی نظام سرمایه داری می گذرد و هنوز در اقتصاد کشورهای پیشرفته سرمایه داری نشانه ای از پایان دوره رکود و آغاز دوره رونق دیده نمی شود. تداوم بحران جهانی و بی افقی بورژوازی برای برون رفت از آن در همه جا احزاب سنتی و دولت ها را با سردرگمی روبرو کرده است. این بحران مانند همه بحران های دیگر اقتصادی تأثیرات ویرانگری بر کار و زندگی و معیشت کارگران و اقشار فرودست جامعه در پی داشته است. این بحران اقتصادی اگر چه به دلیل پدیده جهانی شدن سرمایه و حضور سرمایه ها و کمپانی های چند ملیتی در عرصه بین المللی و وجود مکانیسم هایی مانند گروه ۲۰ و غیره برای کنترل تنش ها، هنوز جنگ جهانی را در چشم انداز قرار نداده است،امارقابت در بین قدرت های بزرگ سرمایه داری جهان برای گسترش مناطق نفوذ را تشدید کرده و به جنگ های منطقه ای و نیابتی دامن زده است. تحت تأثیر این اوضاع بین المللیخاورمیانه به کانون بحران های خونین در سطح جهان تبدیل شده است. بحران هایی که اگر چه هر کدام ریشه در زمینه های تاریخی و تحولات همان جوامع دارد اما به دلیل مداخله قدرت هایمنطقه ای و جهانی ابعاد بسیار ویرانگری پیدا کرده اند. سوریه به عنوان یکی از کانون های بحران در اثر مداخله گری قدرتهای سرمایه داری مانند روسیه و آمریکا و هم پیمانان آنها در سطح منطقه بیش از همه قربانی جنگ و کشتار و ویرانی شده است.
روسیه در تعقیب منافع خود، با بهره برداری از بحران پناهندگی و امواج روی آوری آوارگان جنگی سوریه به اروپا، سردرگمی استراتژیک آمریکا در قبال بحران سوریه و بن بستی که در میدان های جنگ داخلی و عرصه دیپلماتیک پیش آمده بود، وارد مداخله نظامی در بحران سوریه شد. روسیه که به کارائی محدود عملیات های هوایی آگاه بود، برای دستیابی به اهداف خود از نیروهای ارتش بشار اسد، نیروهای قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان به عنوان پیاده نظام این جنگ و برای تغییر موازنه قدرت استفاده کرد و موازنه را به زیان آمریکا و متحدین آن در بحران سوریه تغییر داد. دولت روسیه با این هدف در بحران سوریه مداخله نظامی کرد که پایگاه دریائیش در بندر طرطوس سوریه در کنار دریای مدیترانه را حفظ کرده، پایگاه نظامی و هوایی در داخل خاک سوریه دایر کند و از ورود نیروهای ناتو به این کشور استراتژیک و بنادر آن جلوگیری نماید. روسیه در همانحال می خواست هزاران قفقازی اسلامگرا، بویژه از اهالی چچن، که توسط سیا و با پول عربستان و قطر آموزش نظامی و ایدئولوژیک دیده و تهدیدی برای منافع روسیه به حساب می آمدند را در خاک سوریه نابود کند. روسیه تلاش می کند که با محکم کردن جای پای خود در سوریه از آنجا به عنوان پایگاهی برای دخالت در بحران های این منطقه و تعیین آریش سیاسی آینده خاورمیانه استفاده نماید.
دولت آمریکا که از آغاز بحران، اپوزیسیون پوشالی"شورای ملی" و "ارتش آزاد" بمثابه بازوی مسلح آن را به عنوان تنها آلترناتیو حکومت بشار اسد به رسمیت می شناخت، به دنبال مداخله نظامی روسیه و تحت فشار حکومت های عربستان، قطر و ترکیه، نیروهای "جبهه النصره" و مؤتلفین آن را به عنوان "نیروهای سنی میانه رو" و آلترناتیو اصلی حکومت بشار اسد معرفی کرد. دولت آمریکا که از محدودیت ها و عدم انسجام این نیروها آگاه بود در همان حال تلاش کرد برای مقابله با اهداف استراتژیک روسیه از یگانهای مدافع خلق در کردستان سوریه که نقش غیر قابل انکاری در نبرد با داعش و دفاع از دستاوردهای تجربه حکومت خود مدیریتی در کردستان سوریه داشته اند، به عنوان پیاده نظام حملات هوایی علیه داعش در شهر رقه جهت پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کند. در واقع با توجه با جایگاه و موقعیت مهمی که یگانهای مدافع خلق و نیروهای تحت فرماندهی آنها در جنگ با داعش داشتند، هم روسیه و هم آمریکا رهبری سیاسی کانتون های خودگردان در کردستان سوریه را برای پیوستن به یکی از جبهه های این جنگ ارتجاعی تحت فشار قرار دادند.اما از همان ابتدا روشن بود که اگر در جریان جنبش مقاومت کوبانی برخی از همسویی ها با عملیات هوائی نیروهای آمریکایی علیه داعش، اجتناب ناپذیر و می توانست قابل درک و قابل توضیح باشد، اما هر گونه همگرایی استراتژیک با سیاست های آمریکا و یا روسیه می تواند سرنوشت جنبش حق طلبانه مردم کردستان سوریه را به مخاطره اندازد. روشن بود که در چنین شرایطی تنها با تکیه بر نیروی کارگران و مردم زحمتکش و تضمین حضور آنها در صحنه سیاسی و دخالت مستقیم آنان در اداره جامعه است که می توان این فشارها را خنثی کرد.
این واقعیت ها نشان می دهند که مداخله گری نظامی روسیه و آمریکا و هم پیمانان آنها در بحران سوریه زیر پوشش مبارزه با تروریسم از روز اول تاکنون هیچ ربطی به منافع مردم سوریه و مردم کردستان سوریه نداشته است. در شرایط کنونی نیز اگر تهاجم نظامی دولت ترکیه به عفرین و آتش باران شهر و روستاهای این منطقه و کشتار و آواره کردن مردم با هدف به شکست کشاندن تجربه خود مدیریتی روژآوا انجام می گیرد، تبانی و همدستی آمریکا، روسیه، رژیم اسلامی ایران و رژیم بشار اسد با این تجاوز آشکار نیز دقیقا در خدمت پیشبرد سیاست های فاشیستی دولت ترکیه قرار دارد. دولت های روسیه و آمریکا که حریم هوائی این منطقه را زیر نفوذ خود دارند، از آنجا که هر دو برای پیشبرد اهداف خود در سوریه به همراهی دولت ترکیه نیاز دارند در حین رقابت با هم، با تهاجم برنامه ریزی شده ترکیه موافقت کردند.
تهاجم نظامی دولت ترکیه به عفرین و سیاست ریاکارانه دولت های روسیه و آمریکا در قبال آن بار دیگر نشان داد که ادعای احزاب ناسیونالیست در منطقه مبنی بر اینکه برای اولین بار در تاریخ منافع مردم کردستان با منافع ابرقدرتها انطباق یافته و یا دل بستن به حمایت های آمریکا و یا روسیه تا چه اندازه پوچ و بی پایه است. این ادعاها و توهم پراکنی ها نشان می دهند که این احزاب تا چه اندازه از شناخت ماهیت واقعی سیاست های قدرتهای سرمایه داری جهانی عاجز و درمانده هستند.
2018-01-25| ۱۳۹۶-۱۱-۰۵
|