گزارش دهمين و یازدهمین جلسه دادگاه حمید نوری
شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰
امروز پنجشنبه دوم سپتامبر ۲۰۲١ برابر با ١١ شهریور ١۴۰۰ دهمین جلسه دادگاه حمید نوری با نیم ساعت تاخیر در دادگاه استکهلم آغاز شد. دادستان در آغاز دادگاه، نصرالله مرندی را به جایگاه شهود فراخواند و ضمن معرفی او، گفت که او در سال ١۳۶١ در رابطه با مجاهدین خلق دستگیر شده است. سپس از مرندی خواست که در باره دستگیریاش توضیح دهد. مرندی گفت که در مهرماه سال ١۳۶١ دستگیر شده و به هنگام دستگیری، هدف اصابت گلوله ماموران امنیتی قرار گرفته است. پس از بازداشت، به مدت ١۴ ماه در زندان اوین تحت شکنجه بوده است. بعد از آن در یک دادگاه پنچ تا ده دقیقهای، بدون داشتن وکیل، محاکمه شده است. او گفت که یک آخوند و یک پاسدار، دادگاه را اداره میکردند. مرندی در ادامه گفت، بعد از آنکه حکم ١۵ سالاش را به او ابلاغ کردند، او را به زندان قزلحصار و سپس پائیز ١۳۶۵، او را از زندان قزلحصار به زندان گوهردشت منتقل کردند.
دادستان، در ادامه، با نشان دادن عکسهائی از زندان گوهردشت، از او خواست در باره این زندان و بندهای آن و همچنین حسینیه و مسئولان زندان توضیحاتی به دادگاه بدهد. او نیز این کار را کرد و از مرتضی اشراقی بهعنوان رئیس وقت زندان اوین، ناصریان بهعنوان دادیار و جانشین اشراقی بعد از آنکه او به زندان اوین منتقل شد، داود لشکری بهعنوان فردی بیرحم و حمید عباسی بهعنوان کمک دادیار و یا دادیار دوم زندان گوهردشت نام برد.
نصرالله مرندی در جلسه دادگاه امروز به این نکته هم اشاره کرد که در زندان گوهردشت کرج اتاق گازی وجود داشت که زندانیان برای مجازات به این اتاق منتقل میشدند و حمید نوری از جمله کسانی بوده که در انتقال زندانیان به این اتاق نقش پررنگی داشته است.
او در پاسخ به سئوال دادستان در باره اعدامهای گوهردشت، گفت که ۸ مرداد ۱۳۶۷ اعدامها در گوهردشت آغاز شد. در آنزمان ناصریان و حمید عباسی(حمید نوری) و داود لشکری بودند که زندانیان را آماده میکردند تا به نزد هیات مرگ ببرند. البته پاسدارهای دیگری هم به آنها کمک میکردند.
نصرالله مرندی، که به عنوان یکی از شاکیان پرونده حمید نوری در دادگاه شهادت میداد، بیان کرد که سه بار به راهروی مرگ که فاصله نزدیکی با حسینیه و محل اجرای حکم اعدام زندانیان داشته، منتقل شده و از زندانیانی نام برد که به فاصله هشتم تا ۲۲ مرداد به اتاق مرگ منتقل و اعدام شدند.
او در ادامه گفت که پانزده مرداد، او و تعدادی دیگری از همبندیهایاش را به راهرو مرگ بردند. ناصریان و برخی مواقع لشکری و حمید عباسی، زندانیان را یک به یک به نزد هیات مرگ میبردند. بعد از چند دقیقه زندانی را از اتاق بیرون میآوردند و سمت چپ راهرو مرگ مینشاندند. انتهای این راهرو به حسینیه میرسید. او توضیح میدهد که حمید عباسی را در آن روز چندین بار در این راهرو دیده است. ناصریان او را صدا میکند و به اتاق نزد هیات مرگ میبرد و پوشهای را که او فکر میکند، پرونده او بوده، جلوی هیات مرگ میگذارد. به او میگویند چشمبندش را بردارد. او اعضای هیات مرگ را که عبارت بودند از حسینعلی نیری، ابراهیم رئیسی، مصطفی پورمحمدی، اشراقی و شوشتری، در مقابل خود میبیند. بعد از چند پرسش و پاسخ، ناصریان او را از اتاق بیرون میبرد و در سمت چپ راهرو مینشاند. او در ادامه میگوید که آن روز تعداد زیادی را اعدام کردند. پنج نفر از آنها، کسانی بودند که اوآنها را از نزدیک میشناخته است.
مرندی در ادامه تعریف میکند که او را دوبار دیگر در روزهای ۲۲ و ۲۵ مرداد، به راهرو مرگ بردند. او را در این دوبار به نزد هیات مرگ نبردند و آخر شب او را به بند برگرداندند. او به دادستان میگوید، آن روز تعداد زیادی را اعدام کردند، بهطوری که وقتی او به بند برگشته، بند تقریبا از زندانی خالی شده بود.
دادستان، در ادامه از نصرالله مرندی سئوال کرد که او از کجا میداند این زندانیان اعدام شدهاند، تا چه حد آنها را میشناخته است؟ “از کجا میدانستی که حمید عباسی بود، زندانیان را برای اعدام به حسینیه میبرد، در حالی که چشمبند به چشم داشته است؟” مرندی در پاسخ گفت که از روی صدای حمید عباسی، فهیمد که او است که زندانیان را به حسینیه میبرد. او در ادامه گفت، ناصریان و لشکری نیز در آن روز زندانیان را به حسینه بردند. در را ابطه با اعدامها نیز گفت که کسی آنها را دیگر ندید و بعد از اینکه آزاد شد، بعد از دیدار با خانوادههای آنان، مطمئن شد که آنها اعدام شدهاند.
دادستان پرسید: “چگونه میتوانستی مطمئن باشی که حمید عباسی این کار را کرده است، در حالی که صورت او را از زیر چشمبند نمیتوانستی بهبینی؟” مرندی در جواب گفت که” نیازی نبود، من صورت آنها را بهبینیم که بفهمام چه کسی زندانیان را به حسینه میبرد. صدای حمید عباسی را من در تمام دوسالی که در گوهردشت بودم، تا زمان اعدامها، میشنیدم و به همین خاطر نیز صدای او را میتوانستم تشخیص دهم.
نصرالله مرندی تاکید داشت که حمید نوری (عباسی)، ناصریان و داود لشگری از ۸ تا ۲۵ مرداد در راهرو مرگ تردد داشتند و حمید نوری یکی از کسانی بود که در معرفی زندانیان به هیئت مرگ و انتقال آنها به آن اتاق نقش چشمگیری داشته است.
دادستان از مرندی خواست که در رابطه با ۲۲ مرداد، که میگوید دوباره او را به راهرو مرگ بردهاند، توضیح دهد. مرندی گفت که از ١۵ تا ۲۲ مرداد در سلول انفرادی بوده است. روز بیستو دوم او را از سلول انفرادی به راهرو مرگ بردند. او را این بار به نزد هیات مرگ نبردند و آخر شب او را دوباره به سلول بر گرداندند.
مرندی در پاسخ به سئوال دادستان در باره اتاق گاز، گفت که او یک بار به این اتاق برده شده است؛ “این اتاق هیچگونه پنجره و یا روزنهای به بیرون نداشت. هوا در آن جاری نبود. بعد از مدتی همه ما بهدلیل کمبود اکسیژن به زمین افتادیم.”
به دلیل اینکه دادگاه با تاخیر شروع شد، وکلای مدافع حمید نوری، فرصت کافی برای طرح پرسشهایشان از نصرالله مرندی را نداشتند. از دادگاه درخواست کردند تا روز دیگری برای آنها در نظر بگیرد. رئیس دادگاه بیست سپتامبر را تعیین کرد و از مرندی خواست در این روز ساعت ٩ صبح دوباره به دادگاه بیاید.
دیدهبان ایران،
نهاد اجرایی بنیاد ایران تریبونال
۲ سپتامبر ۲۰۲١
امروز جمعه ۳ سپتامبر برابر با ۱۲ شهریور ۱۴۰۰، یازدهمین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، یکی از عوامل کشتار زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت در تابستان ۱۳۶۷ در دادگاه استكهلم برگزار شد.
در جلسه امروز، خانم کریستینا لیندهوف کارلسون داستان پرونده نوری، از مهدی برجسته گرمردوی که به عنوان شاکی در دادگاه حضور داشت، خواست که مشاهداتش را در زندان گوهردشت بازگو کند. مهدی برجسته، زمانی که ۲۶ ساله بود در مهرماه ١۳۶۰ در تهران در رابطه با مجاهدین خلق دستگیر و بعد از طی مراحل بازجوئی و شکنجه، به یک دادگاه چند دقیقهای برده میشود و به ده سال زندان محکوم میشود. او، دوران محکومیتاش را در زندانهای اوین، قزل حصار و گوهردشت سپری میکند.
مهدي گفت که در سال ۱۳۶۵ از زندان قزل حصار به زندان گوهردشت منتقل شده است و در آنجا دریافته که اداره کنندگان اصلی زندان گوهردشت، ناصریان ، داود لشکری و حمید نوری (عباسی) بودند.
مهدي در ادامه گفت که دوهفته قبل از شروع کشتار زندانیان، ناصريان و حمید نوری، او و همبندیهایاش را به سالن اجتماعات “حسینیه” زندان گوهردشت بردند و پس از ایراد سخنرانی، از همه خواستند که در بند جهاد کار کنند. اما بعد از اینکه با مخالفت زندانیان روبرو شدند، ۲۳ زندانی از جمله خود او را به بند ۲ یا سالن ۱۳ منتقل کردند. مهدي افزود که ناصريان و حمید نوری تصور میکردند، با جدا سازی زندانیان، سایر زندانیان تن به کار اجباری خواهند داد، اما برعکس تصور آنها، زندانیان دیگر هم حاضر به پذیرش درخواست آنها نشدند.
مهدي در ادامه گفتههایاش تائید کرد که کشتار زندانیان از روز ۸ مرداد آغاز شد و ناصريان و حمید نوری در انتقال زندانیان به اتاق هیات مرگ نقش برجستهای داشتند.
دادستان از شنیدهها و دیدههای او پرسید که آیا حمید نوری را دیده و در کجا؟ مهدی توضیح میدهد که در گوهردشت چهار یا پنج بار حمید نوری را بدون چشمبند و بدون فاصله دیده است. او گفت که حمید عباسی (نوری) کمک دادیار و ناصریان دادیار بود. او از حضورش در راهروی مرگ که سه بار رفته بود، روایت کرد و از دیدارش با هیات مرگ گفت. او از پنج عضو هیات مرگ، نیری، رئیسی و شوشتری را نام برد و اسامی دو نفر دیگر را بهیاد نیاورد. او تصریح کرد: ” ناصریان مرا به نزد هیات مرگ برد و به حمید عباسی برگه ای داد که گویا اسامی بچهها روی آن نوشته شده بود.”
مهدي گفت که از تاريخ ۱۵ تا ۲۲ مرداد دوبار به اتاق هیات مرگ فرستاده شده و در برابر پرسشهای هیات مرگ مجبور شده که خودش را هوادار “سازمان منافقين” بنامد و اعلام کند که توبه کرده است. مهدي گفت که روز ۲۲ مرداد در برابر هیات مرگ وادار شده به درخواست ابراهيم رئیسی برای مصاحبه تلویزیونی و اعتراف اجباري پاسخ مثبت دهد.
او گفت: “اولینبار که نشستم و کاغذی داده بودند تا توبهنامه بنویسم، شنیدم ناصریان گفت: عباسی کجایی؟ عباسی گفت: من اینجا هستم. ناصریان به عباسی گفت اینها را بردار و ببر. عباسی نام زندانیان و نام پدرشان را خواند. ناصریان کاغذ را از من گرفت و گفت برو آنجا بنشین. تا بعد از ظهر مرا صدا نکردند. بعد از ظهر به ما گفتند پشت سر هم بایستید و دستهایتان را روی شانههای هم بگذارید. سپس ما از پلهها بالا رفتیم و ما را به سلول انفرادی انداختند.”
دادستان از مهدي برجسته پرسید زمانی که در راهروی مرگ نشسته بودی چه حسی داشتی؟ او در پاسخ گفت که در بهت و ناباوری بوده و فکر نمیکرده که به این شکل دوستان و همبندیهایاش محکوم به مرگ شوند.
او در ادامه گفت:”حمید عباسی، بچههای سمت چپ را که آماده بودند، برد. من دیدم. کنار دادگاه بودم. این بچهها سمت چپ راهرو بودند و آنها را به طرف حسینیه بردند، که در آنجا دارشان بزنند. من سمت راست نشسته بودم، چون حاضر شدم انزجارنامه بنویسم و متوجه شدم که اعدامی نیستم. وقتی در یک بند جمع شدیم، فهمیدم آنهایی که نیستند، اعدام شدهاند”.
مهدی همچنین در پاسخ به سئوال دادستان که از او پرسید، آیا بعد از کشتار زندانیان بازهم حمید نوری را دیده است، تصدیق کرد که قبل از انتقال به زندان اوین چندین بار او را دیده است .
برجسته اضافه کرد که هنوز بعد از گذشت این همه سال، از بیماری جسمی و روحی رنج میبرد و داروی اعصاب استفاده میکند. در ادامه جلسهی امروز، دادستان در باره برخی از اظهارات مهدی برجسته بخصوص در باره تاريخهایی که به راهروی مرگ و اتاق کمیسیون مرگ رفته بود، سئوالاتی از او کرد تا ابهاماتی را که در گفتههای او دیده بود، برطرف سازد.
بعد از سئوالات دادستان، نوبت به یکی از وکلای حمید نوری رسید و او به چند مورد از اظهارات مهدی برجسته در اداره پلیس اشاره کرد که با گفتههایش در دادگاه متفاوت بود. مهدی برجسته یاد آور شد که بیش از سی سال از این جنایت هولناک گذشته و طبیعی است که خاطرات را دقیق به یاد نیاورد.
مهدی در پاسخ به وکیل حمید نوری که پرسید چطور در باره گفتههایش در اداره پلیس سوئد مردد است و اظهار بیاطلاعی میکند، اما وقایع ۳۳ سال پیش را بهیاد میآورد. مهدی در پاسخ به او گفت که بعضی چیزهای هولناک هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمیشود، اما ذکر تاریخ و نام اشخاص احتمال اشتباه دارد.
وکیل حمید نوری، به دفعات، به اظهارات مهدی برجسته در دادگاه و تفاوت گفتههایاش با پلیس اشاره کرد و از مهدی در بارهی این تفاوتها سئوال کرد، که بیشتر تدقیق تاریخ ها، اسامی زندانیان سیاسی، اسامی زندانبانان و طول راهروی مرگ بود.
دیدهبان ایران
نهاد اجرایی بنیاد ایران تریبونال
۳ سپتامبر برابر با ۱۲ شهریور ۱۴۰۰
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
دادگاه