گزارش پلنوم یازدهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران – قسمت دوم
دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰
پلنوم یازدهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران منتخب کنگره دوازدهم در روز شنبه ۲۷ شهریور برابر با ۱۸ ماه سپتامبر برگزار گردید. در نشست کمیته مرکزی حزب، تحلیل مهمترین روندهای جاری در جهان، منطقه و ایران محورهای اصلی گزارش سیاسی کمیته اجرائی حزب و مباحث نشست کمیته مرکزی را به خود اختصاص داد.
افغانستان
در بخش از گزارش سیاسی و مباحث پلنوم با نگاهی اجمالی به اوضاع افغانستان و هزیمت نیروهای آمریکا از این کشور، بر این واقعیت تأکید شد که سرعت فروپاشی آن ساختار سیاسی و اداری که آمریکا، بریتانیا و آلمان در طول دو دهه در افغانستان سر هم بندی کرده بودند، ابعاد شکست آمریکا و کلا غرب را برجسته تر نشان می دهد و بار دیگر این باور را تقویت می کند که دوران ایالات متحده به عنوان تنها ابر قدرت مدتها است به پایان رسیده است. موقعیت کنونی آمریکا تا حدودی شبیه موقعیت بریتانیا در مقابل قدرت اقتصادی رو به رشد آلمان و ایالات متحده در آغاز قرن بیستم است. به افول قدرت اقتصادی آمریکا باید شکست در “جنگ علیه تروریسم” در عراق و افغانستان را هم اضافه کرد. حمله به افغانستان و عراق تلاشی بود برای استفاده از قدرت نظامی برای تأمین سلطه بلامنازع بر منطقه ژئوپلیتیک خاورمیانه با منابع سرشار انرژی که با شکست مواجه شد. شکست و هزیمت آمریکا از افغانستان همانند شکست اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۸۰، دارای پیامدهای جهانی بسیار فراتر از کشوری است که جنگ و اشغالگری در آن انجام گرفته است. وخامت اوضاع در افغانستان و دیگر کشورهایی که آمریکا در آنها مداخله نظامی داشته نشان دهنده مرحله جدیدی از حیات امپریالیسم است که در آن هرگونه تظاهر به توسعه یا بازسازی به طور کامل کنار گذاشته شده است. افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و یمن نمادهایی از چگونگی جهت گیری مداخلات معاصر آمریکا و دولت های غربی در جهت ایجاد مناطق تحت کنترل امپریالیسم به منظور دستیابی به اهداف کوتاه مدت هستند، که غیر از کشتار و ویرانی چیزی از خود بجای نگذاشته اند.
تجربه مداخله نظامی آمریکا در افغانستان بار دیگر این واقعیت را نشان داد که دخالت های نظامی و سیاسی آمریکا در هیچ نقطه ای از جهان، نه تنها امنیت و ثبات و دموکراسی، با خود به همراه نیاورد، نه تنها به نابودی تروریسم منجر نشد، بلکه تضادها و رویارویی های محلی و منطقه ای را تشدید کرد و زمینه های عینی رشد جریانهای تروریست را تقویت نمود. چه کسی می تواند منکر نقش دولت پاکستان و سرویس اطلاعاتی آن در آموزش و هدایت طالبان و تشدید کشمکش های داخلی در افغانستان باشد. اشغالگری آمریکا در افغانستان و شکل گرفتن جنبش مقاومت ارتجاعی در برابر این اشغالگری به بستری برای رشد جریانهای تروریست اسلامی و مداخله گری قدرتهای ارتجاعی منطقه تبدیل شد. بر خلاف ادعای سران دولت آمریکا حمله به افغانستان به بهانه ۱۱ سپتامبر و مبارزه با تروریسم در واقع ریشه در افول قدرت اقتصادی آمریکا داشت. آمریکا که به دلیل افول قدرت اقتصادی اش نتوانسته بود رهبری خود را بر جهان بعد از جنگ سرد تامین کند، تلاش کرد با اتکا به قدر قدرتی نظامی هژمونی خود را بر قدرت های بزرگ سرمایه داری تحمیل نماید. اما کوشش آمریکا برای تأمین هژمونی با تکیه بر قدرت نظامی ناکام ماند، هزیمت و فرار نیروهای آمریکایی از افغانستان آخرین پرده این شکست استراتژیک بود.
تجربه افغانستان این درس را برای فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران در بر دارد که هر گونه تحولی برای تأمین آزادی و رفاه، فقط می تواند محصول و نتیجه پیشروی نیروی محرکه تحول انقلابی در این جامعه باشد. تجربه افغانستان نشان داد که برخلاف تصور آن بخش از اپوزیسیون بورژوایی ایران که برای خزیدن به قدرت به دخالت قدرتهای خارجی امید بسته اند، دخالت قدرتهای خارجی نه تنها نمی تواند در راستای منافع مردم باشد، بلکه مبارزه کارگران و مردم علیه رژیم های دیکتاتوری و برای رسیدن به آزادی و رفاه را از مسیر طبیعی خود خارج می کند. بدون شک مردم ستمدیده افغانستان و در پیشاپیش آنان زنان که طی چند دهه گذشته مبارزاتشان تحت الشعاع مقاومت ارتجاعی جنبش اسلام سیاسی علیه اشغالگری قدرتهای امپریالیستی قرار گرفته، این دوره را پشت سر خواهند گذاشت. از اینرو پایان اشغالگری آمریکا در افغانستان گرچه طالبان را جانشین خود ساخت، به لحاظ تاریخی می توان یک پیشرفت به حساب آورد. زنان و مردان آزاده افغانستان که در سالهای اخیر خیابان ها و میادین شهرهای مختلف افغانستان را به صحنه های پرشوری از مقاومت و مبارزه علیه هردو قطب ارتجاع حاکم تبدیل کردند در همبستگی با بشریت ترقی خواه جهان، سرانجام حکومت طالبان را به زانو در خواهند آورد.