دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ | 18 - 11 - 2024

Communist party of iran

گزارش پلنوم ششم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (بهمن ۱۳۹۷)

پلنوم ششم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران منتخب کنگره دوازدهم صبح روز شنبه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۷ برابر با ۱۲ ژانویه ۲۰۱۹ با سرود انترناسیونال و یک دقیقه سکوت به نشانه گرامیداشت یاد جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم کار خود را آغاز کرد. در این پلنوم اعضای کمیته مرکزی کومه له نیز به عنوان ناظر حضور داشتند. بخش اول مباحث این نشست به گزارش سیاسی کمیته اجرایی و بحث پیرامون آن و سپس گزارش تشکیلاتی کمیته ها و ارگانهای مختلف تشکیلاتی حزب به پلنوم و بررسی این گزارش ها اختصاص یافت. در نشست وسیع کمیته مرکزی حزب، گزارش سیاسی کمیته اجرایی و مباحث پیرامون آن، اساسا به تحلیل و ارزیابی روند تغییر و تحولات اقتصادی و سیاسی در ایران و به ویژه روند تعمیق و تکامل مبارزات کارگری و توده ای اختصاص یافت. نگاهی به مهمترین تحولات جهان و منطقه پایان بخش گزارش سیاسی کمیته اجرایی به پلنوم بود.

در گزارش سیاسی کمیته اجرائی حزب تأکید شد، تشدید بحران ساختاری سرمایه داری ایران که در ناتوانی آن در باز تولید گسترده و حجم بالای فرار سرمایه، بحران تحقق ارزش در نتیجه سقوط فاجعه بار قدرت خرید کارگران و اکثریت مردم ایران، بحران زیست محیطی و رکود سرمایه گذاری در حوزه تولیدات کشاورزی و مواد غذایی و ورشکستگی بانک ها و مؤسسات مالی خود را نشان می دهد، پیامدهای وخامت بار بر زندگی اکثریت ساکنان ایران گذاشته و آن را غیر قابل کنترل ساخته است. این بحران ساختاری بر متن تداوم بحران جهانی سرمایه داری و بحران در مناسبات منطقه ای و بین المللی رژیم جمهوری اسلامی، اقتصاد ایران را بطور جدی در معرض فروپاشی قرار داده است. بنابراین نباید تحت تأثیر عوارض خروج آمریکا از برجام و تحریم های اقتصادی و سقوط ارزش ریال و تأثیرات آن بر گسترش فقر و فلاکت عمومی، تشدید بحران ساختاری سرمایه داری ایران و پیامدهای آن نادیده گرفته شود. در چنین شرایطی برای برون رفت از این بحران حتی از زاویه منافع بورژوازی ایران نیز تغییر ساختار سیاسی حاکم به یک ضرورت تبدیل شده است. جمهوری اسلامی حتی از پاسخگویی به نیاز بورژوازی ایران هم عاجز است. کادر رهبری سپاه پاسداران با آگاهی از این اوضاع در همانحال که خروج آمریکا از برجام و تحریم اقتصادی را عامل اصلی این آشفتگی اقتصادی معرفی می کند، اما با عقب نشینی گام به گام در برابر آمریکا و تشدید سرکوب اعتراضات کارگری و توده ای در پی خریدن زمان و کسب فرصت جهت کنترل این بحران است.

در شرایط کنونی تداوم اعتصابات و اعتراضات کارگری، اعتصابات سراسری معلمان و رانندگان، اعتراضات گسترده بازنشستگان و دانشجویان در واقع واکنش کارگران و اقشار فرودست جامعه به عوارض فلاکتبار این بحران و درماندگی رژیم در کنترل آن است. اگر چه از دی ماه سال گذشته تاکنون ما شاهد خیزش سراسری و هماهنگ در آن ابعاد نبوده ایم، اما جنبش مطالباتی کارگران و اقشار فرودست جامعه رشد و گسترش پیدا کرده است. از آنجا که کارگران و اقشار فرو دست جامعه با عبور از اصلاح طلبان حکومتی هیچ چشم اندازی برای برون رفت از بحران تحت حاکمیت این رژیم ندارند، در مبارزاتشان با خواسته های روشن سیاسی ساختار حکومتی را هر چه بیشتر به چالش می کشند. اگر مبارزات کارگری و توده ای در ایران همواره در برخورد به سد نیروهای سرکوب به رویاروئی با رژیم می انجامید و به این اعتبار ماهیتی سیاسی پیدا می کرد، اما در این دوره کارگران و اقشار محروم از همان ابتدا به شعارها و مطالبات سیاسی پا به میدان مبارزه می گذارند. کارگران هفت تپه و فولاد اهواز علیه خصوصی سازی، علیه استثمار و با شعار نان، کار آزادی، اداره شورایی دست به اعتصاب و راهپیمایی زدند. مردم خوزستان و کشاورزان استان اصفهان وقتی علیه بحران ریزگردها و کمبود آب به اعتراض بر می خیزند رژیم را عامل این فجایع زیست محیطی معرفی می کنند. بازنشستگان با شعار ظلم و ستم کافیه، سفره ما خالیه”، “بازنشسته به پا خیز علیه ظلم و تبعیض”، “تورم، گرانی، جواب بده روحانی”، دستگاه حاکم را به چالش می کشند و در ردیف مطالباتشان بر حق ایجاد تشکل مستقل باز نشستگان و آزادی زندانیان سیاسی تأکید می کنند. جنبش دانشجویی و جنبش معلمان با مطالبه پایان دادن به خصوصی سازی ها و کالائی سازی آموزش تجمع های اعتراضی و اعتصابات سراسری خود را بر پا کرده، بر اتحاد با جنبش کارگری تأکید نموده و خواست آموزش رایگان، آزادی کارگران و زندانیان سیاسی را مطرح می کنند. در واقع در این دوره اعتراضات و اعتصابات کارگران و اقشار فرودست جامعه با مطالبات اقتصادی به موجی از اعتراضات سیاسی تبدیل شده ااست. اعتراضات و اعتصابات در مقایسه با گذشته بیشتر جنبه سراسری پیدا کرده اند. این واقعیت را در اعتصابات سراسری معلمان، رانندگان کامیون و کامیون داران، اعتصاب کارگران راه آهن، اعتراض بازنشستگان به وضوح می توان مشاهده کرد. موج اعلام همبستگی و حمایت هایی که از مبارزات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز به عمل آمد و بازتاب اجتماعی این اعتراضات به خوبی این روند پیشروی در جنبش کارگری و دیگر جنبش های اعتراضی را نشان می دهد. همین مؤلفه ها نشانگر آن هستند که جنبش های اجتماعی در مقایسه با گذشته بیشتر به هم مرتبط شده اند. همبستگی جنبش دانشجویی، معلمان و بازنشستگان با جنبش کارگری بیانگر همین روند است. شعار نان، کار، آزادی یکی از آن حلقه هایی است که این جنبش ها را به هم پیوند می زند.

اگر در گذشته نه چندان دور در خلأ ناشی از فقدان نهادها و تشکل‌های مستقل و در نتیجه کم بها دادن رهبران و فعالین محلی به نقش و جایگاه واقعی خود، بسیاری از اعتراضات با پخش فراخوان های بی نام و نشان از طریق شبکه های اجتماعی شکل می گرفتند، اکنون کم کم نهادها، تشکل ها و فعالین محلی نقش برجسته تری در صدور این فراخوان ها و سازماندهی اعتراضات بر عهده گرفته اند. کم کم شبکه های اجتماعی آن جایگاه واقعی خود را به عنوان وسیله ای برای انعکاس و منتقل کردن سریع اخبار و رویدادهای سیاسی و اجتماعی و مرتبط کردن فعالین جنبش های اجتماعی و وسیله ای برای ایجاد هماهنگی در بین آنها و … پیدا می کنند.

پر رنگ تر شدن حضور زنان در صف مقدم این اعتصابات و اعتراضات، نیرو و انرژی تازه ای به این جنبش های اعتراضی بخشیده و جنبش رهائی زنان را نیز در موقعیت تازه ای قرار داده است. با به میدان آمدن هر چه گسترده تر زنان کارگر و زحمتکش، جنبش زنان بیش از پیش پتانسیل و ظرفیت های خود را باز می یابد و جایگاه رهائی بخش خود را پیدا می کند.

یکی از نقطه قوت های اعتراضات این دوره که بویژه در جریان اعتصابات و اعتراضات خیابانی کارگران هفت تپه و فولاد اهواز به طور برجسته تری خود را نشان داد تأمین رهبری جمعی بود. مشارکت و حضور شمار زیادی از فعالین کارگری در سازماندهی و هدایت این اعتراضات تداعی کننده این واقعیت است که جنبش کارگری و اعتراضی هر چه بیشتر از شکل دادن به رهبری کاریزماتیک فاصله گرفته و به مکانیسم رهبری جمعی روی می آورد. مکانیسم رهبری جمعی سرکوب اعتراضات را برای دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم دشوارتر می کند.


اما به رغم این پیشروی ها و روند تکاملی جنبش کارگری و جنبش های اعتراضی، هنوز با دوره اعتلاى انقلابى فاصله داریم. دوره اعتلای انقلابی به هيچ وجه يک پديده ناگهانى نیست. همان شرايط سخت زندگى کارگران و اقشار فرودست جامعه، فقر و بیکاری و دستمزدهای چند مرتبه زیر خط فقر و وضعیتی که تحت فشار سیاست های نئولیبرالی به فرودستان شهری تحمیل شده بود، زمینه ساز خیزش سراسری دی ماه ۹۶ شد. تشدید همین شرایط عینی بویژه در حالی که اعتصابات کارگری و اعتراضات اقشار محروم جامعه در جریان است می تواند در ادامه به یک اعتلای انقلابی منجر گردد. دوره اعتلای انقلابی با فراگیر شدن اعتصابات کارگری و توده ای و اوج گیری روحیات انقلابی تداعی و خصلت نمائی می شود. دوره ای که اعتصابات کارگری و توده ای از کارخانه ای به کارخانه دیگر و از ناحیه ای به ناحیه دیگر از استانی به استان دیگر به سرعت بسط و توسعه پیدا می کنند. دوره ای که اعتصابات سیاسی و اقتصادی با هم توأم می شوند و برگزاری تظاهرات گسترده و تجمع های اعترضی در کلان شهرها به بخشی از واقعیت جامعه تبدیل می گردند. دوره ای که جامعه به جوش می آید و تحت تاثیر اعتصابات گسترده کارگری بخش های مختلف کارگران حتی کارگرانی که در کارگاههای کوچک و در روستا به کار اشتغال دارند به موج حرکت های اعتراضی می پیوندد، دوره ای که حاشیه نشینان که بویژه در ایران جمعیت وسیعی را تشکیل می دهند به حرکت در می آیند، دوره ای که اعتصابات سیاسی عمومی قدرت سیاسی حاکم را فلج می کنند. خیزش دی ماه و اعتصابات و رویداد های بعد از آن بطور واضح نشان می دهد که نسیم انقلاب به وزش درآمده است، روحیات کارگران و مردم تغییر کرده است. این تغییر روحیه در دانشجویان، معلمان، بازنشستگان به وضوح خودش را نشان می دهد. کارگران در جریان مبارزات خود آهسته آهسته به مرحله تعرض قدم گذاشته اند و این پروسه می تواند به اعتلای انقلابی منجر گردد.

در اوضاع کنونی و در برابر روند رو به گسترش و تکاملی اعتراضات کارگری و توده ای، سرکوب اصلی ترین گزینه هر دو جناح حکومتی برای مقابله با این اعتراضات بوده است. هر دو جناح رژیم متفق القولند تا جایی که می توانند هیچ امتیازی به معترضان داده نشود چون نگران آن هستند که در توازن قوای فعلی هر گونه عقب نشینی در برابر خواسته های کارگران جنبش مطالباتی را تشدید و تعرضی تر کند. رژیم در همانحال در برخورد به جنبش کارگری و در برابر مطالبه حق ایجاد تشکل مستقل، با سناریوی سندیکا سازی دولتی و تحمیل شورای اسلامی به مقابله با این مطالبه و برای نابودی تشکل های مستقل کارگری تلاش می نماید.

اصلاح ‌طلبان حکومتی اگر در دو دهه گذشته اساسا با بهره گرفتن از ترس مردم از آن جناح دیگر رژیم و با قرار دادن مردم در برابر انتخاب میان دو گزینه بد و بدتر تلاش کرده‌اند سهمی از قدرت را حفظ کنند. در یک‌ سال گذشته، نیز عمده‌ ترین تلاش آن‌ها، ایجاد ترس نسبت به آینده‌ای است که اصلاح طلبان حکومتی در آن سهمی از قدرت نداشته باشند. اتکای یک جانبه بر ترس مردم و بویژه طبقه ‌ی متوسط، و ایفای نقش در جنایات رژیم در مقابله با جنبش اعتراضی بدون داشتن پاسخی برای بحران‌های ساختاری، اصلاح‌ طلبان را در معرض تجزیه قرار داده است. استراتژی سهم بری از قدرت با تکیه بر ترساندن مردم از آن جناح دیگر و با به بیراهه بردن و سهیم شدن در سرکوب جنبش های اعتراضی به پایان خط خود رسیده است.

در همانحال روشن است که سرکوب به عنوان اصلی ترین گزینه رژیم کارائی گذشته خود را از دست داده است. در واقع سرکوب در ظرفیت فعلی اگر چه می تواند سرعت گسترش و سراسری شدن اعتصابات و اعتراضات کارگری و توده ای را کُند کند، اما نمی تواند مردم را مرعوب نماید و جلو تداوم و گسترش این اعتراضات را بگیرد. برای نمونه سیاست سرکوب رژیم در رویاروئی با اعتصاب و اعتراضات کارگران هفت تپه برای رژیم بسیار هزینه بردار بوده است. نامه دادخواهی اسماعیل بخشی، و افشاگری های جسورانه وی و سپیده قلیان در مورد شکنجه گری های دژخیمان دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و انعکاس اجتماعی آن و احساس همدردی و همبستگی گسترده ای که برانگیخت ارکان حکومتی جمهوری اسلامی را با یک چالش سیاسی جدی روبرو کرد، رژیم را در نزد افکار عمومی رسواتر کرد و مبارزه علیه زندان و شکنجه را وارد فاز دیگری کرد. در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی به دلایل ساختاری توان پاسخگویی به مطالبات کارگران، معلمان، بازنشستگان و اقشار محروم جامعه را ندارد، اعتراضات به طور اجتناب ناپذیری گسترش پیدا خواهند کرد و “خطر” خیزش ها و شورش های گسترده کارگران و تهی دستان شهری آن کابوسی است که خواب را از چشم سران رژیم جمهوری اسلامی ربوده است.


این اوضاع و ناکارآیی سرکوبگری در ظرفیت فعلی و روند تکاملی اعتصابت کارگری و جنبش های اعتراضی در همانحال که می تواند زمینه ساز نزدیک کردن جامعه به یک موقعیت انقلابی باشد، این سئوال و هشدار را نیز در بر دارد که سپاه پاسداران به عنوان نیرویی که اهرمهای اصلی قدرت در ساختار جمهوری اسلامی و به قول حسن روحانی هم تفنگ، هم پول، روزنامه، سایت و خبرگزاری را در دست دارد در برابر این اوضاع چه خواهد کرد؟ کادر رهبری سپاه پاسداران آگاه است که در ساختار حکومتی فعلی فاقد توانائی استفاده از همه ظرفیت های سرکوب این حزب پادگانی است. سپاه پاسداران که به عنوان یک حزب پادگانی و با استراتژی سیاسی عمل می کند با آگاهی از ضرورت تغییر ساختار سیاسی حاکم از زاویه منافع طبقه سرمایه دار ایران، با آگاهی از “خطر” برآمد جنبش کارگری و توده ای و برپائی طوفان های اجتماعی، با پیش بینی فعال شدن قدرتهای امپریالیستی برای شکل دادن به آلترناتیو مورد نظر خودشان چه نقشه ای برای حفظ این نظام گندیده دارد؟

آنچه روشن است کادر رهبری و فرماندهی سپاه در حین لفاظی ها و شاخ و شانه کشیدن و تهدیدهای توخالی علیه آمریکا و متحدین آن در سطح منطقه، اما در عالم واقع گام به گام در برابر فشارهای آمریکا و شروط دوازده گانه آن عقب نشینی می کند و محتمل است که با سیر برآمد جنبش کارگری و پیشروی جنبش های اعتراضی در جامعه و تعمیق جنبش های مطالباتی، سپاه در صدد برآید که با حذف خشن زوائد دست و پا گیر در درون ساختار حکومت، قدرت را بطور کامل قبضه نماید و با نظامی کردن فضای سیاسی جامعه و به نمایش گذاشتن ظرفیت های خود برای سرکوب جنبش انقلابی، رضایت خاطر قدرت های امپریالیستی را جلب کند. این اوضاع از فعالین و رهبران جنبش کارگری و جنبش های پیشرو اجتماعی و همه نیروهای جنبش کمونیستی ایران که در تلاش هستند سهمی در تضمین پیشروی این جنبش ها و پیروزی جنبش انقلابی ایران داشته باشند می طلبد که برای رویاروئی با این خطرات محتمل نیز خود را مهیا و آماده کنند.

برای مقابله با این خطرات بسیار حیاتی است که اعتصابات و اعتراضات کارگری و جنبش اعتراضی قبل از آنکه سپاه پاسدارن توانسته باشد با میلیتاریزه کردن فضای جامعه تمام ظرفیت های سرکوب خود را به کار گیرد، به قدر کافی به جلو رفته باشند که نه تنها سپاه پاسداران قادر به سرکوب آن نباشد، بلکه جبهه مبارزه و انقلاب بتواند با فراگیر کردن و سراسری کردن اعتصابات کارگری و مبارزات توده ای و با اعتصابات سیاسی توده ای دستگاه سیاسی، اداری و اقتصادی حاکم را فلج کنند. اعتصاب سیاسی توده ای در دوره ای که جامعه به اعتلای انقلابی نزدیک می شود می تواند انسجام صفوف نیروهای مسلح و حتی سپاه پاسداران را در هم کوبد و در میان آن شکاف ایجاد کند.

در شرایط کنونی و در راستای آمادگی برای مقابله با مخاطرات محتمل، ارتقاء دستاوردهای جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی و کمک به سراسری شدن این جنبش ها و امر تشکل یابی در محور فعالیت فعالان و پیشروان جنبش کارگری و دیگر جنبش های اعتراضی قرار می گیرد. در شرایطی که توازن قوا به زیان دشمن و به نفع جبهه کارگران و مردم عاصی و معترض مرتبا در حال تغییر است، به هر اندازه بتوان جنبش مطالباتی کارگران و اقشار محروم جامعه با خواسته های روشن اقتصادی و سیاسی را فراگیر و سراسری کرد زمینه مناسب تری برای پیشروی و تکامل این مبارزات فراهم می آید. بر بستر فراگیر شدن جنبش مطالباتی و با احساس مسئولیت در قبال سرنوشت این جنبش است که توانایی ها و ظرفیت های احزاب و سازمان ها و نیروهای کمونیست می تواند در خدمت سازمانیابی جنبش کارگری و توده ای و شکل گیری یک رهبری روشن بین و انقلابی در محل قرار گیرند، پایه های اجتماعی آلترناتیو سوسیالیستی سر و سامان بگیرد و جنبش کارگری و توده ای با آمادگی بیشتر با مخاطرات پیشارو مقابله نموده و پا به یک دوره انقلابی بگذارد. فعالیت های تشکیلاتی در محل و تبلیغات سیاسی حزب کمونیست ایران باید به پیوستگی و هر چه توده ای تر شدن و سراسری تر شدن اعتصابات کارگری و جنبش های اعتراضی یاری رساند. نباید به سپاه پاسداران فرصت داده شود قبل از آنکه جنبش کارگری و جنبش توده ای آمادگی لازم را در صفوف خود بوجود آورده و به قدر کافی قدرتمند شده باشند، نبرد نهایی به آنها تحمیل کند.


در شرایطی که اختناق سیاسی تحت فشار اعتصابات کارگری و مبارزات توده ای وادار به عقب نشینی شده است، کارگران در جریان مبارزه راه پیشروی را هم پیدا می کنند. اگر جنبش کارگری ایران از سراسری نشدن اعتصابات و اعتراضات کارگری رنج می برد و موضوع ایجاد تشکل سراسری کارگران ذهن و فکر و تلاش طیفی از فعالین کارگری و فعالین سیاسی را به خود معطوف کرده است، پیشروی همین جنبش در بعد اجتماعی به این معضل پاسخ می دهد. برای نمونه در همین چند ماهه اخیر کارگران راه آهن، معلمان و رانندگان کامیون چند اعتصاب سراسری را با موفقیت سازمان دادند. تجارب این اعتصابات سراسری نشان می دهند که فراخوان های این اعتصابات متکی به درجه ای از ارتباطات، رهبران و سازمانیابی محلی بوده اند. بنابراین در این شرایط تلاش در زمینه ایجاد شورای سراسری کارگران راه آهن، ایجاد تشکیلات سراسری معلمان و رانندگان کامیون اقداماتی عملی هستند. امر تشکل یابی جدا از مبارزه کارگران نیست و تلاش برای ایجاد تشکل سراسری باید متکی به تجارب و درس های مبارزات جاری طبقه کارگر ایران باشد. درس گرفتن از همین تجارب مبارزاتی کارگران به ما نشان می دهد که برای ایجاد تشکل سراسری کارگران از کجا باید آغاز کرد. همین تجارب مبارزات جاری نشان می دهند که در ایران و با وسعتی که طبقه کارگر دارد، تشکل و یا سازمان سراسری کارگران همزمان در تمام رشته های خدماتی و یا صنعتی ایجاد نمی گردند. طبیعی است که در بخشی از رشته های تولیدی و یا خدماتی به دلیل خصلتی که سازمان نیروی کار در این رشته ها دارد، سازمان سراسری کارگران سریع تر شکل بگیرد. این تجارب به ما می آموزند که تشکل ها و یا سازمان سراسری کارگران صرفا با اقدامی از بالا ایجاد نمی شوند. تشکل سراسری حال شورایی باشد یا سندیکایی باید متکی به تشکل های محیط کار در رشته های صنعتی و خدماتی مختلف باشد. یعنی این تشکل ها لازم است در محیط های کار ایجاد گردند و در نتیجه پیوند آنها با هم، تشکل سراسری در رشته یا در رشته های مختلف شکل بگیرند. در همین رابطه مراجعه کردن به تجارب تاریخی جنبش کارگری جهان و ایران بویژه تجربه تأسیس شورای متحده مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران در سال ۱۳۲۳ که چندین اتحادیه کارگری از جمله اتحادیه کارگران چاپخانه ها، کارگران نساجی و معلمان را در بر می گرفت به سهم خود می تواند آموزنده باشد. به عنوان یک اقدام عاجل و راه میانجی در شرایط فقدان تشکل سراسری کارگران به معنای جامعی که مد نظر است، ارتباط نزدیک و پیوند رهبران، فعالان و پیشروان جنبش کارگری و گرد آمدن آنها در یک شورای همکاری می تواند تا حدودی خلاء ناشی از نبود تشکل های سراسری را در شرایط کنونی پر کند. گرد آمدن رهبران و فعالینی که در کانون های داغ مبارزات کارگری در بخش های تولیدی و خدماتی حضور دارند و از رابطه ارگانیک و زنده ای با کارگران در محیط کار و مبارزه برخوردارند در یک ظرف سازمانی مانند شورای هماهنگی یا همکاری می تواند نقش بسیار مؤثری در به هم مرتبط کردن و هماهنگ کردن اعتصابات و اعتراضات کارگری داشته باشد.

پلنوم در بخشی دیگر از مباحث خود، برگزاری کنفرانس استکهلم تحت “عنوان آلترناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است” را گامی در راستای جهت گیری برنامه ای و استراتژیک حزب کمونیست ایران و پاسخگویی به نیازهای سیاسی این دوره ارزیابی کرد. با برگزاری این کنفرانس تلاش های مشترک در مسیر مبارزه برای شکل گیری یک آلترناتیو سوسیالیستی وارد فاز جدیدی شده است. توافق بر سر بیانیه سیاسی که بر استراتژی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی از طریق انقلاب کارگری تأکید می کند، زمینه را برای گسترش همکاری ها بیشتر فراهم کرده است. اتخاذ موضع مشترک در برخی زمینه ها، توافق بر سر اینکه شبکه های تلویزیونی نیروی های همکاری مشترک از یک کانال ماهواره ای واحد برنامه های خود را پخش کنند و تأکید بر اهمیت ایجاد یک “رسانه آلترناتیو” گام هایی هستند که در اذهان عمومی به این همکاری ها بیشتر تعین می بخشند. پلنوم کمیته مرکزی حزب همچنین تدارک برگزاری کنفرانس مشترک نیروهای چپ و کمونیست در کردستان و توافق حاصل شده بر سر مفاد یک بیانیه سیاسی حول سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت شورایی که خطوط اصلی استراتژی سوسیالیستی در جنبش انقلابی کردستان را در بر دارد، گامی مهم در مسیر تقویت این همکاری ها ارزیابی نمود. نشست وسیع کمیته مرکزی تأکید کرد همکاری این نیروها در ادامه خود باید از صدور اطلاعیه های واکنشی فراتر رود تا با ایجاد هم جهتی بیشتر در تحلیل اوضاع سیاسی و روند تحولات و پاسخ هایی که به معضلات جنبش های اجتماعی و اعتراضی داده می شود، بتوانیم هر چه بیشتر موجبات تقویت گرایش سوسیالیستی نهفته در جامعه را فراهم آوریم. نیروهای آلترناتیو سوسیالیستی در خارج از کشور نیز چه در اروپا و چه در آمریکا، در شهرهایی که کانون های فعال مبارزه سیاسی هستند لازم است تلاش کنند که با مشارکت دیگر نیروهای سیاسی چپ و کمونیست و کمونیست های مستقل از طریق ایجاد شوراهای همکاری به تقویت آلترناتیو سوسیالیستی یاری رسانند. این فعالیت ها به نوبه خود می تواند به امر سر و سامان دادن به نیروهای آلترناتیو سوسیالیستی کمک کنند. در مورد موقعیت حزب کمونیست ایران، باید اذعان کرد که سرعت بلوغ و توسعه فعالیت ها حزب به رغم اعتباری که از آن برخوردار است با سرعت رشد و تکامل جنبش کارگری و توده ای و روند تضعیف موقعیت رژیم جمهوری اسلامی خوانائی ندارد. حزب کمونیست ایران به تناسب نیازهای واقعی سیر رو به رشد جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی در شرایطی که جامعه به یک دوره انقلابی نزدیک می شود رشد و توسعه پیدا نکرده است. این موقعیت پر تناقض اگر چه یک استثنا نیست و ممکن است توسعه حزب عقب تر از سایر عناصر سازنده موقعیت انقلابی در جامعه باشد، اما ایجاب می کند که حزب در تمام عرصه ها، فعالیت خود را گسترش دهد و با تلاش همه جانبه در زمینه های مختلف بر این کمبودها غلبه کند.


گزارش سیاسی کمیته اجرائی در مورد اوضاع جهانی تأکید کرد که جنگ تجاری دولت آمریکا علیه قدرت رقیب چین و متحدانش مانند اتحادیه اروپا و کانادا به عنوان یکی از نشانه های بارز تداوم بحران نظام سرمایه داری و جهانی سازی تحت الگوی نئولیبرالی همچنان ادامه دارد. کسری تجاری آمریکا در برابر چین که بالغ بر ۳۷۵ میلیارد دلار است، بار کسری های تجاری آمریکا را بسیار سنگین کرده است. دولت ترامپ می خواهد با اقدامات مختلف حمایتی وضع تعرفه روی کالاهای مختلف چینی این کسری‌ها را کاهش دهد. معضل اصلی دولت آمریکا با سرمایه های آمریکایی است که برای ایجاد سود بیشتر به چین منتقل شده است. ترامپ برای حل این معضل سعی کرده تا از طریق سیاست حمایت‌ گرایانه تا حدی انگیزه‌ی سرمایه‌ ی آمریکایی را برای انتقال تولید به خارج، را محدود کند و برای جبران زیانی که سرمایه‌ ها امریکایی از قبل این سیاستها متحمل می شوند، کاهش هنگفت مالیات شرکت‌ها را مطرح می‌کند. با کاهش مالیات سرمایه دارن چشم‌انداز اقتصادی آمریکا همچنان تشدید فقر و نابرابری است. در برابر تداوم جنگ تجاری از جانب آمریکا، دولت های چین، اروپای متحد و کانادا دست روی دست نگذاشته اند و طی اقداماتی مقابله جویانه به لغو معافیت های گمرکی از بخش زیادی از کالاهای وارداتی از آمریکا ادامه داده اند. اما همانطور شواهد نشان می دهند، اعلام جنگ تجاری از جانب آمریکا و اقدام متقابل قدرت های رقیب، در عصر جهانی شدن سرمایه نمی تواند مانع ادامه تجارت و سرمایه گذاری در بیرون مرزها و همینطور انتقال تکنولوژی و مهاجرت نیروی کار باشد. با اینحال تداوم جنگ تجاری رقابت قدرتهای سرمایه داری برای گسترش حوزه نفوذ در مناطق مختلف جهان را باز هم تشدید می کند و دود تشدید این رقابت ها مستقیما به چشم کارگران و اقشار فرودست جامعه می رود.

تشدید بحران سیاسی در دولت محافظه کار بریتانیا بر سر خروج یا ماندن در اتحادیه اروپا بر متن روند کاهش رشد اقتصادی در کشورهای اروپایی یکی دیگر از نشانه های تداوم بحران جهانی سرمایه داری است. نه دولت محافظه کار و نه هیچکدام از احزاب اپوزیسیون قادر نیستند که در برابر دو راهی ماندن یا ترک اتحادیه اروپا راهی بیابند که هم برای آن بخش از سرمایه داران و تجار انگلیس که از ماندن در اتحادیه اروپا و جهانی سازی نئولیبرالی منتفع هستند مفید باشد و هم برای آن بخش از سرمایه داران که قوائد جهانی سازی نئولیبرالی را بیش از این به سود سرمایه های خود نمی دانند. واقعیت این است که جدال و کشمکش بین اتحادیه اروپا و دولت بریتانیا و تشدید بحران در دولت و پارلمان بریتانیا بر سر خروج یا ماندن این کشور در اتحادیه اروپا که بیش از دو سال است جریان دارد بازتاب تداوم بحران جهانی سرمایه داری است. اگر نئولیبرالیسم و جهانی سازی مطابق این الگو برای یک دوره موجبات انباشت و رونق سرمایه را فراهم کرد و توانست منافع و سودآوری بخش های مختلف سرمایه را تأمین کند، با بحران سال ۲۰۰۸و شکست نئولیبرالیسم رقابت بین بخش های مختلف سرمایه در بریتانیا و کشورهای مختلف سرمایه داری تشدید شده است.

پلنوم تأکید کرد که در اوضاع کنونی جهان جنبش جلیقه زردها در فرانسه به عنوان جنبشی از اعماق جامعه فقط نمونه ای از واکنش هایی است به پیامدهای وخامتبار بحران جهانی سرمایه داری و رژیم ریاضت اقتصادی نئولیبرالی که کار و زندگی اقشار فرودست جامعه را تحت فشار قرار داده است. جنبش جلیقه زردها جنبشی علیه فلاکت ناشی از نئولیبرالیسم، علیه افزایش مالیات برسوخت، علیه بی ثباتی کار، علیه کاهش شدید منابع مالی شهرداری ها، علیه اصلاحات نظام بازنشستگی، افزایش ده برابری شهریه دانشجویان و بالاخره علیه خصوصی سازی مدارس است. بر اساس پژوهش هایی که انجام گرفته است، ناکافی بودن قدرت خرید، عدم استطاعت برای تأمین حداقل رفاه، جیب های خالی جوانان، فقر غذایی و بشقاب خالی بچه ها و ناتوانی در تأمین مسکن دلایل اصلی شرکت در تظاهرات و جنبش جلیقه زردها بوده است. استقرار نود هزار پلیس و نیروی ویژه، دهها تانک زره پوش، دستگیری بیش از سه هزار نفر و چندین کشته ابعاد این حرکت و هراسی که به دل حاکمان انداخته را نشان می دهد. شورش “جلیقه زردها” مکرون را وادار به عقب نشینی کرد. عقب نشینی او مبنی بر لغو افزایش مالیات برسود، افزایش حداقل دستمزد و لغو مالیات بر بازنشستگان بدون تردید تاکتیک زود گذری برای عبور از این شرایط دشوار است. جنبش جلیقه زردها در محتوای واقعی خود ادامه جنبش “اشغال وال استریت”، “جنبش نود و نه درصدی ها،” “جنبش شبهای بیداری” و همه اعتراضات اجتماعی سالهای اخیر علیه سیاست های نئولیبرالیستی دولت های حاکم در کشورهای پیشرفته سرمایه داری است. جنبش جلیقه زردها مانند همه این جنبش ها از نبود سازمان و رهبری و استراتژی روشن سیاسی رنج می برد، شبکه های اجتماعی نقش برجسته ای در شکل دادن به این جنبش ها دارند و از آنجا که موج مانند هستند بدون آنکه روند رادیکالیزاسیون و تکاملی آنها به نتیجه منطقی برسد فروکش می کنند.


در خاورمیانه، منطقه ای که به یکی از کانون های اصلی رقابت و کشمکش قدرت های امپریالیستی و منطقه ای تبدیل شده است، آرایش و جبهه بندی این قدرتها همچنان سرنوشت مردم محروم این منطقه را رقم می زند. مردمی که در شکل گیری این رقابت و جبهه بندی ها هیچ نقشی نداشته اند از قربانیان اصلی این کشمکش ها هستند. آغاز خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و دور جدیدی از تهدیدات دولت ترکیه علیه جنبش خودمدیریتی روژآوا، اعلام خروج نیمی از نیروهای آمریکا از افغانستان، تحرک در “مذاکرات صلح” یمن به ابتکار حکومت عربستان، مداخله رژیم جمهوری اسلامی در بحران افغانستان در همسوئی با آمریکا، همه این مؤلفه ها نشان میدهند که در نتیجه تغییر توازن قوا جبهه بندی های جدیدی در حال شکل گرفتن هستند. نشست کمیته مرکزی با توجه به این تحولات جدید روی اوضاع سوریه مکث نمود.

با خروج نیروهای آمریکایی از سوریه بحران این کشور وارد مرحله جدیدی می شود. با خروج آمریکا از سوریه، دولت های روسیه و سپس ترکیه به بازیگران اصلی در فاز جدید بحران سوریه تبدیل می شوند. تهدیدات پی در پی ترکیه مبنی بر حمله به روژآوا و تمرکز نیرو در مرزها بیانگر همین فاز جدید بحران در سوریه است. این موقعیت جدید تا حدودی قابل پیش بینی بود، چون برای آمریکا در خاورمیانه، سوریه کانون اصلی رویاروئی با روسیه به شمار نمی آید. از طرف دیگر منافع و پیوندهای استراتژیک دولت آمریکا و ترکیه به عنوان دو متحد در پیمان ناتو تردیدی باقی نمی گذاشت که آمریکا سر انجام در راستای منافع استراتژیک و دراز مدت خود، نیروهای دمکراتیک سوریه را که در جنگ با داعش بکار گرفته بود در برابر تهدیدات ترکیه به حال خود رها خواهد ساخت. هم پیمانی آمریکا با نیروهای دمکراتیک سوریه و نیروهای سیاسی کردستان سوریه یک همسوئی تاکتیکی در راستای اهداف ائتلاف بین المللی علیه داعش به رهبری آمریکا بود. اکنون روژآوا را عملا در برابر انتخاب در بین دو دشمن قوی تر و ضعیف تر قرار داده اند. در خواست ” نیروهای دمکراتیک سوریه” از دولت سرکوبگر بشار اسد جهت دفاع از مرزهای سوریه در مقابل تهاجم ارتش ترکیه بیانگر همین واقعیت تلخ است. در مذاکراتی که بین دولت سوریه و رهبری تجربه خودمدیریتی کردستان سوریه در جریان است، تا کنون دولت بشار اسد با تکیه بر تهدید حمله نظامی، بر ادغام ده ها هزار نفر از نیروهای سوریه دمکراتیک در ارتش سوریه پافشاری می کند. امری که چنانکه نیروهای سیاسی روژآوا به آن تن دهند، ضربه جبران ناپذیری بر جنبش خودمدیریتی توده ای وارد خواهد آمد و حفظ دستاورهای تاکنونی را با مخاطره جدی روبرو خواهد ساخت. با حملات احتمالی دولت ترکیه به روژ آوا نیروی داعش هم می تواند از نو فعال گردد. روژآوا با نهادهای خود مدیریتی آن به دلیل ارزش هایی که از آن دفاع می کند همچنان قابل پشتیبانی است. یکی از رمزهای تداوم استقامت آن جلب حمایت و همبستگی مردم مناطق تحت سلطه دولت مرکزی می باشد. اما این فقط تحولات انقلابی در کشورهای خاورمیانه است که می تواند سرنوشت این منطقه را عوض کند و در این میان اگر روند رو به گسترش و تکامل یابنده اعتصابات کارگری و جنبش های اعتراضی در ایران از طریق یک انقلاب اجتماعی حاکمیت جمهوری اسلامی را به زیر بکشد، در اینصورت هم چهره خاورمیانه عوض خواهد شد و هم به جنبش خودمدیریتی کردستان سوریه کمک خواهد کرد که دستاوردهایش را تثبیت نماید.

نشست وسیع کمیته مرکزی در بخش گزارش تشکیلاتی، گزارش فعالیت های کمیته تشکیلات داخل، تشکیلات خارج از کشور حزب، شبکه تلویزیون و رادیو حزب، دفتر روابط بین المللی و نشریه جهان امروز و ارگان شبکه های اجتماعی را مورد بحث و بررسی قرار داد و ضمن انتقاد از کمبودها بر جهت گیری فعالیت آینده این ارگانها و بویژه بر ضرورت هماهنگی بیشتر ارگانهای سیاسی و تبلیغی حزب تأکید کرد. نشست کمیته مرکزی در مبحث مربوط به تقسیم کار و آرایش درونی کمیته مرکزی، کمیته ها و ارگان های مختلف تشکیلاتی را ترمیم و یا در جای خود ابقاء نمود. پلنوم در بخش پایانی کار خود، بمنظور هدایت فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی حزب در فاصله دو پلنوم، از میان رفقای کمیته مرکزی حزب که در لیست کاندیداها قرار گرفته بودند کمیته اجرائی مرکب از هفت تن رفقا: هلمت احمدیان، خسرو بوکانی، رئوف پرستار، نصرت تیمورزاده، حسن شمسی، محمود قهرمانی و صلاح مازوجی را انتخاب نمود.

کمیته اجرائی حزب کمونیست ایران

ژانویه ۲۰۱۹

بهمن ۱۳۹۷

اشتراک در شبکه های اجتماعی: