گزارش شانزده و هفدهمین جلسه دادگاه حميد نورى
پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۰
امروز جمعه، هفدهم سپتامبر ۲۰۲١ برابر با ۲۶ شهریور ۱۴۰۰، هفدهمین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، کمک دادیار زندان گوهردشت و یکی از عوامل کشتار زندانیان سیاسی در این زندان در تابستان ۱۳۶۷، در دادگاه استكهلم برگزار شد.
اکبر بندالی، نهمین شاکی پرونده حمید نوری، امروز به سئوالاتی که در دادگاه، دادستان، وکیل مشاورش و وکیل مدافع حمید نوری از او کردند، پاسخ داد.
اکبر بندالی مرداد ۱۳۶۰، زمانی که دوران سربازی را سپری میکرد، دستگیر شد. او را ابتدا به زندان جمشیدیه، بردند و از آنجا او را به زندان اوین منتقل کردند. او در زندان اوین بازجوئی و شکنجه میشود و به اتهام هواداری از “سازمان مجاهدین خلق” و “شرکت در تظاهرات سی خرداد” به پانزده سال زندان محکوم شد. او به دادگاه گفت که در یک دادگاه “پنج دقیقهای” به ریاست “یونسی” محاکمه شده است. حکم او بعدا به هشت سال کاهش پیدا میکند.
اکبر بندالی را بعد از هجده ماه از زندان اوین به زندان قزلحصار و در تابستان ۱۳۶۵ از قزلحصاربه زندان گوهردشت منتقل میکنند. او را در زندان گوهردشت، ابتدا به بند ۲ میبرند و بعد از آن چندین بار جای او را تغییر میدهند. او نیز مدتی در بند جهاد بود.
بندالی به دادگاه گفت، شب روزی که به زندان اوین رفت، ۱4۰ نفر را اعدام کردند. او و همبندیهایاش، تیرهای خلاصی را که زده میشد، میشمردند.
او به دادگاه میگوید، از بند دو زندان گوهردشت، کسانی را که موضع پائین داشتند، به بند جهاد میبردند. او تاکید میکند که ناصریان و حمید عباسی زندانیان را به بند جهاد بردند. یکی از دوستاناش، که با هم به بند جهاد منتقل شده بودند، از حمید عباسی سئوال میکند که چرا آنها را به بند جهاد آوردهاند، او پاسخ میدهد آنهایی که در بالا ماندهاند، اعدام میشوند.
اکبر بندالی در رابطه با اعدامها میگوید، با توجه به دستهبندی و طبقهبندی زندانیان از پیش از سال ۱۳۶۷ و بر اساس برخی خبرها از جمله از حمید عباسی شنیده که اعدامها از قبل برنامهریزی شده بود و ربطی به عملیات فروغ جاویدان نداشته است.
او میگوید، هشتم مرداد ۱۳۶۷، زندانیان زندان کرج را به نزد “هیات مرگ” بردند و تنها یکی از آنها بنام مصطفی به بند برگشت. بقیه را اعدام کردند. مصطفی به آنها گفته بود که شنیده است هیاتی به زندان آمده و میخواهد به زندانیان عفو بدهد.
بندالی میگوید، خرداد شصتوهفت آنها را به بند دو برگرداندند. یک روز پاسداری به بند میآید و زندانیانی را که ده سال حکم داشتند، از بند بیرون میبرد. آنها دیگر به بند باز نمیگردند.
او به دادگاه میگوید، از هشت مرداد به بعد، از ساعت یازده شب به بعد، کامیونهایی میدیدند که از جلوی بندشان به طرف حسینیه رفت و آمد میکردند. آنها میتواتستند کامیونها را از طریق کرکره پنجره، که توسط زندانیان دیگر خم شده بود، ببینند.
او در ادامه میگوید، دهم مرداد لشکری را میبینند که در میان همکارناش شیرینی پخش میکرد.
بندالی گفت که یک روز در هفته دوم اعدامها در بند باز شد و حمید نوری ظاهر شد. او نام کسی را صدا میزند. زندانیان به او میگویند، او را قبلا بردهاند. عباسی دست محمد فرمانی را که مسئول غذای بند بود و جلوی در ایستاده بود، گرفت و با خود برد. او در ادامه گفت، محمد فرمانی آن روز اعدام نشد و به بند برگشت، اما فردای آن روز، میگوید حرفهای روز قبلاش را قبول ندارد و مجاهدین را قبول دارد. بعد از آن او را بردند و اعدام کردند.
اکبر بندالی میگوید، بیستوپنج مرداد او را به همراه تعداد دیگری از همبندیهایاش به “راهرو مرگ” بردند. او در این راهرو، صدای ناصریان و حمید عباسی را میشنود. او را به نزد “هیات مرگ” نمیبرند. هیات، حوالی ظهر، بعد از مکالمهای که نیری با احمد خمینی داشته است، علیرغم اصرار ناصریان و عباسی به ماندن برای کشتن بقیه کسانی که در راهرو بودند، زندان گوهردشت را ترک میکنند. به این ترتیب، اعدام مجاهدین در زندان گوهردشت قطع میشود. “هیات مرگ” روز پنجم شهریور به زندان گوهردشت برمیگردد و شروع به قتلعام زندانیان مارکسیست میکند.
وکیل مدافع حمید نوری، به بخشی از اظهارات اکبر بندالی در دادگاه و در بازجوئی با پلیس اشاره کرد و روی تفاوت آنها انگشت گذاشت. او از آن جمله، به این نکته اشاره کرد که شاکی به دادگاه گفته است، از بند دو میتوانستند کامیونهای حمل اجساد را ببینند، اما به پلیس گفته بود از بند چهار میتوانستند کامیونها را ببینند.
در رابطه با اشاره شاکی به ترمینال، وکیل مدافع حمید نوری، عنوان کرد که او در گفتگویاش با پلیس به ترمینال اشاره نکرده است، در حالی که امروز در صحبتهایاش در دادگاه به ترمینال اشاره میکند. شاکی در پاسخ میگوید، بعدها با دوستاناش صحبت کرده و از آنها در باره ترمینال میشنود.
به گفته اکبر دانیالی، ترمینال مکانی بوده که زندانیان را از آنجا برای اعدام به حسینیه میبردند.
دیدهبان ایران،
نهاد اجرایی بنیاد ایران تریبونال
هفدهم سپتامبر ۲۰۲١ برابر با ۲۶ شهریور ۱۴۰۰
///////
امروز پنجشنبه، شانزدهم سپتامبر ۲۰۲١ برابر با ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، شانزدهمین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، کمک دادیار زندان گوهردشت و یکی از عوامل کشتار زندانیان سیاسی در این زندان در تابستان ۱۳۶۷، در دادگاه استكهلم برگزار شد. حمید نوری به اتهام “جنایت جنگی”، “قتل”، “کشتار سیستماتیک” و “جنایت علیه بشریت” در دادگاه استکهلم محاکمه میشود. محاکمه او دهم اوت ۲۰۲۱ آغاز شد و قرار است اواسط آوریل ۲۰۲۲ به پایان رسد.
مهدی اسحاقی، هشتمین شاکی پرونده حمید نوری است که امروز به سئوالات دادستان، وکیل مشاورش و وکیل مدافع حمید نوری پاسخ داد.
مهدی اسحاقی، سال ۱۳۶۱، زمانی که دانشآموز کلاس چهارم دبیرستان بود، دستگیر و به اتهام هواداری از “سازمان مجاهدین خلق” و “اقدام علیه جمهوری اسلامی” به ده سال زندان محکوم شد. او دوران بازجوئی و محاکمه خود را در زندان اوین گذراند و سپس به قزلحصار منتقل شد. در سال ۱۳۶۵ از این زندان به زندان گوهردشت منتقل گردید. او اواخر ۱۳۶۵ یا اوائل سال ۱۳۶۶، حمید نوری را در زندان گوهردشت میبیند. اسحاقی، حمید نوری را در زندان اوین نیز دیده بود. او از جمله زندانیانی بود که حکم کتبی خود را دریافت میکند. بعد از انتقال به زندان گوهردشت، او را ابتدا به بند چهار و سپس بند یک و بعد از آن به بند جهاد میفرستند.
اسحاقی در پاسخ به سئوال دادستان که از او پرسید چرا آنها را به بند جهاد بردند، گفت کسانی را که آرام بودند و در اعتراضات زندان شرکت نمیکردند، به بند جهاد میبردند، چون امکانات رفاهی آن بیشتر بود.
اسحاقی به دادگاه گفت که چندین بار او و همبندیهایاش را به خاطر ورزش دستهجمعی مورد ضرب و شتم قرار دادند و سه بار از این دفعات، او را همراه با جمع دیگری از دوستاناش به اتاق گاز بردند. بعد از اتاق نیز، آنها را کتک زدند و مورد ضرب و شتم قرار دادند. او گفت که در تمام مدت، عباسی(حمید نوری) جزو کسانی بود که او و دوستاناش را به اتاق گاز برد و در ضرب و شتم آنان شرکت داشت. او در ادامه میگوید، بیش از ده بار نوری را چه از زیرچشمبند و چه بدون چشمبند دیده است. یک بار، زمانی که او را به دادیاری نزد حمید نوری برده بودند، نوری او را به زیر مشت و لگد میگیرد. چشمهای اسحاقی در آنجا باز بود و او توانست کارت نوری را که به زمین افتاده بود، ببیند. او، نوری را همچنین هنگام ملاقات با خانوادهاش، در اتاق ملاقات دیده است. یک بار نیز نوری را زمانی که او را از زندان گوهردشت به زندان اوین منتقل میکند، دیده است. نوری را چند بار نیز از زیز چشمبند، در “راهرو مرگ” دیده است.
اواسط مرداد، اسحاقی و تعدادی از همبندیهایاش را به “راهرو مرگ” میبرند. ناصریان او را با نام و نام پدرش صدا میکند و او را به نزد “هیات مرگ” میبرد. اسحاقی در پاسخ به سئوالات نیری که از او میپرسد آیا حاضر است انزجارنامه بنویسد و مصاحبه کند، آیا حاضر است در محلهای که زندگی میکند در مقابل مردم و یا در تلویزیون مصاحبه کند؟، میگوید حاضر است که همهی این کارها را انجام دهد. ناصریان او را به “راهرو مرگ” بر میگرداند و به او ندامتنامهای میدهد که امضا کند.
اسحاقی در جایی از شهادتاش میگوید، از ۶۵ نفری که از بند آنها به نزد هیات مرگ برده شدند، ۵۵ نفر اعدام شدند.
او در پاسخ به دادستان که از او میپرسد چرا حاضر شد انزجارنامه بنویسد، میگوید برای اینکه خودش را دوست دارد و میخواست زنده بماند.
اسحاقی در پاسخ به سئوالی که از او پرسیده میشود، که چه احساسی دارد زمانی که به نوری نگاه میکند، گفت:” این حس را نمیتوان توصیف کرد. من باورم نمیشود که جای من عوض شده است. او محاکمه میشود. من جایی نشستهام که حمید دوست دارد اینجا بنشیند.”
وکیل مدافع حمید نوری، به بخشی از اظهارات مهدی در دادگاه و در بازجوئی با پلیس اشاره کرد و روی تفاوت آنها انگشت گذاشت، از جمله در رابطه با چند تاریخ و مطالبی که در رابطه با نشستن و ایستادن در “راهرو مرگ” و سمت چپ و سمت راست “راهرو مرگ” که اسحاقی به آنها اشاره کرده بود. او به اسحاقی گفت که در چند مورد زمان را جا به جا کرده و ضد و نقیض صحبت کرده است.
دیدهبان ایران،
نهاد اجرایی بنیاد ایران تریبونال
شانزدهم سپتامبر ۲۰۲١ برابر با ۲۵ شهریور ۱۴۰۰
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
دادگاه حمید نوری