گزارش تکان دهنده مرتضی هامونیان، از دست بکارشدن کارگران معدن طبس، بدون تغییر دوباره
یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
سال ۲۰۱۰، معدن سن خوزه در شیلی فرو ریخت. ۳۳ معدنچی در عمق ۷۰۰ متری زمین و ۵ کیلومتر دورتر از ورودی اصلی، گیر افتادند. مانند تمام حوادثی که در معادن جهان رخ میدهد، کمکاری کارفرما در تقویت سقف معدن، دلیل اصلی این حادثه بود. گروه امداد و نجات، از ساعات اولیه، در محل حاضر شدند. علاوه بر خانوادههای معدنچیان، گروه زیادی از مردم شهرهای اطراف و رئیس جمهور وقت شیلی، برای حمایت و همراهی با معدنچیان محبوس و خانوادههای آنها حضور داشتند.
گروه امداد و نجات، بعد از ٤٤ روز موفق شد که اولین محمولهی غذایی و دارویی را به عمق ۷۰۰ متری زمین بفرستد تا کارگران زنده بمانند. درنهایت بعد از ٦۹ روز تلاش شبانهروزی، در تاریخ ۱۲ اکتبر ۲۰۱۰ معدنچیان نجات پیدا کردند. ۱٤ سال بعد از حادثهی معدن سنخوزه، نشت گاز و انفجار در معدن طبس، فاجعه آفرید؛ بهجز امدادگران و کارگرانی که داوطلبانه به یاری همکارانشان رفتند، هیچکسی حضور نداشت. ۵۲ معدنچی، ظرف چند ساعت جان باختند و دستکم ۲۰ نفر از کارگران زخمی شدند. این فاجعه، در تعداد کشته رکورد شکنی کرد تا عنوان مرگبارترین حادثهی معدن رقم بخورد. شهریور ۱٤۰۳ در حالی پایان یافت که تنها در شش ماه منتهی به مهر این سال: «۲۰ حادثهی معدن با حداقل٦۰ کشته در ایران رخ داده است. در جریان انفجار معدن طبس، واگنهایی که قرار بود زغالسنگ را استخراج کنند، اینبار، تن بیجان کارگران را از دالانهای تاریک معدن بیرون آورند».
انفجار در معدن طبس، اولین یا آخرین حادثهی معدن نیست. باتوجه به مظلومیت معدنچیان و بیتوجهی سیستماتیک حاکمیت به مشکلات جامعهی کارگری، حوادث مربوط به معدن، کمتر در میان جامعه و خبرها انعکاس مییابد. اما گاهی هم فجایع رخداده در معادن ایران، به موج خبری موجود در کشور میرسد و مردم از مصایبی که برای این طبقهی زحمتکش پیش میآید، مطلع میشوند.
فروردین ۱۳۸۸، صدای انفجاری در معدن (باب نیزو) زرند شنیده شد. دود و آتشی که از معدن خارج میشد فضای منطقه را پوشانده بود. کسی میگفت که ۲۰ معدنچی در معدن گرفتار شدهاند و دیگری هم بهدنبال امدادگران و نیروهای کمکی میگشت. نتیجهی اینفاجعه، به خارج کردن پیکر ۱۲ نفر از کارگران و کارکنان شرکت خصوصی (دلتا ۱۰۰۰)، از عمق معدن منجر شد، تا یک فاجعهی تمام عیار رقم بخورد. (۲) برای بررسی این حادثهی تلخ، کمیتهی تحقیق و تفحصی از مجلس کار خود را آغاز کرد تا پس از ده ماه، به نتیجهای برسد.
در بخشی از گزارش این کمیته، اینگونه آمده بود: «ایمنی کارگران در حداقل بوده است و با کوچکترین مشکل در سیستم آسانسور، امکان سقوط آنان به قعر چاه بسیار بالا میرود». نکته اینجاست که همین معدن در سال ۱۳۸٤ هم شاهد دو انفجار بود که جان ۱٤ نفر از کارگران را گرفت. این کمیته همچنین به نقایصی چون: «شرایط بسیار سخت کار، فرسوده بودن تجهیزات، دشوار بودن امکان تنفس در عمق تونلها و استاندارد نبودن سیستم تهویهی هوای معدن» (۳) اشاره میکند.
آذر ۱۳۸۹، حادثه در معدن «اشکلی هجدک» کرمان اتفاق افتاد. این بار هم بیتدبیری کارفرمایان، جان ۵ نفر از کارگران را گرفت و مشخص شد که: «همهی آنها بهعلت ریختن صدها تن خاک و گرمای شدید داخل معدن جان خود را از دست دادهاند». همین معدن در ۲۲ شهریور ۱٤۰۰ دچار حادثه شد و جان ۱ معدنچی را گرفت؛ معدنچیای که به گفتهی همکارانش: «هنگام بروز حادثه، از ارتفاع به داخل واگن سقوط کرده و ریزش حجم زیادی از خاک وی را داخل واگن مدفون کرد». اسفند ۱۳۸۹ نیز حادثهای در یکی از معادن استان کرمان رخ داد که بر اثر آن، ٤ نفر از معدنچیان، جان خود را از دست دادند. اگر چه پیکر ۳ نفر از این کارگران، ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ پیدا شد، اما از سرنوشت نفر چهارم، خبری منتشر نشد.
در سال ۱۳۹۱، معدن طبس، خود شاهد فاجعهای دیگر بود. حادثهای که در آذر همین سال، در معدن زغال سنگ یال شمال، در ۲۵ کیلومتری شهر طبس روی داد و تجمع و انفجار گاز متان، جان ۸ معدنچی را گرفت. کارگران بارها تذکر داده بودند که معدن تهویه ندارد و گاز خارج نمیشود، اما گوش کسی بدهکار نبود. آنچه رخ داد، مخلوط شدن گاز متان با اکسیژن و جرقهای کوچک و انفجاری بزرگ بود که زمین را لرزاند و جان ۸ انسان را گرفت. در آخر نیز انگشت اتهام بهسوی مسئول ایمنی معدن رفت، چرا که «مسئول ایمنی معدن باید براساس روال قانونی، قبل از شروع شیفت کاری، نسبت به گازسنجی معدن اقدام و در صورت پایینتر بودن میزان گاز متان از حد استاندارد، مجوز ورود کارگران را صادر میکرد». بهمن ۱۳۹۹ هم کارگری در معدن «منگنز ونارچ» در قم جان باخت. کارگری که حوالی ساعت ۱۲ ظهر: «حین جابهجا کردن سنگهای معدنی با لودر مخصوص، در داخل تونل دچار حادثهی ریزش آوار میشود» (۷) اینحادثه در معدنی روی داد که از سال ۱۳٤۱ کار خود را آغاز کرده و در سطح منطقه و خاورمیانه، بهعنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان سنگ منگنز محسوب میشود.
قبل از اینکه فاجعهی معدن طبس در ۱٤۰۳ رکورددار جانباختگان شود، اینعنوان در ایران، از آن حادثهی معدن زغالسنگ زمستان یورت آزادشهر بود. حادثهای که با انفجار در صبحگاه روزی در اردیبهشت ۱۳۹٦ روی داد و به کشتهشدن ٤۳ کارگر و زخمی شدن بیش از ۱۰۰ معدنچی انجامید. شرایط بهگونهای بود که معدنچیان در عمق ۱۳۰۰ متری زمین، در فضایی پر از گازهای مونواکسید کربن و متان گرفتار شده بودند و امدادگران هم تنها توانستند بهعمق ۸۰۰ متری برسند؛ آنهم در شرایطی که همین امدادگران با مشکلاتی چون گازگرفتگی مواجه و مصدوم شدند. بخش تلخ ماجرا اینجاست که در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹٦، مدیرکل مدیریت بحران استان گلستان، ضمن اعلام خبر خارج کردن پیکر آخرین نفر از کشتهشدگان این فاجعه گفت: «بر اساس اعلام نیروهای معدن، این جسد آخرین معدنکار حاضر در تونل بوده است.
اما بهعلت نبود آمار دقیق معدنکاران، امدادرسانی و آواربرداری در تونل معدن همچنان ادامه دارد». این سخن، یعنی شاید همین عدد ٤۳ نفر نیز قطعی نباشد و پیکرهایی تا ابد گم شده و در عمق زمین مانده باشند و باز این سخن یعنی تعداد معدنکاران در معادن کشور مشخص نیست. این سخن یعنی در حوادث معدنی در کشور، تعداد جانباختگانی که از زیر آوار خارج شدند، تعداد نهایی کارگران و انسانهایی که کشتهشدهاند، نیست و ممکن است کسانی باشند که در حال کار در این معادن باشند، نامشان جایی ثبت نشده باشد و یا تا ابد گمشده باقی بمانند.
مسئلهی اساسی در این حوزه هم مانند بقیهی مسائل کشور، ناتوانی، عدم تخصص و سوئمدیریت تصمیمگیران در این حوزه است. مشکل اساسی از اینجا نشات میگیرد که جان انسانها برای نظام حکمرانی کشور بیارزش است. این نظام، باید بپذیرد که در هر سه سطح اجرایی، نظارتی و سیاستگذاری، در قبال چنین مرگهای غیرطبیعی و فجایع حوزهی کار، مسئولیت مستقیم دارد. این نظام، باید بپذیرد که «اتخاذ تدابیر پیشگیریکننده و تجهیز و نوسازی تجهیزات کار در معدن و پیادهسازی و نظارت بر استانداردهای ایمنی و بهداشت شغلی بهصورت عام» ضرورت دارد. اما ظاهراً نظام حکمرانی در ایران مسئولیت خودش را کاملاً به فراموشی سپرده. هربار مسئولان را شوری میگیرد و شعاری و تلاشی برای نمایش همدردی و بعد فراموشی تا فاجعه بعدی. هربار چندین کارگر جان میدهند و گویی این امر برای کسی مهم نیست.
آنقدر هم این امر بیاهمیت است که چندروز پس از حادثه، معدن طبس شروع به کار میکند و گویی کسی هم با پیمانکار و مسئولان معدن، کاری ندارد. محمد بهمدی، کارگر آسیبدیدهی معدن طبس، ۲۵ مهر ۱٤۰۳ خبر از بهکار افتادن دوبارهی معدن طبس داده و گفتهاست که کارگران در همانجا مشغول کار هستند. با اینکه هنوز بخشی از کارگران در بستر بیماری هستند، معدن با همان وضعیت مشغول کار است. کسی هم با پیمانکار و مسئولان معدن، کاری ندارد. متاسفانه وضعیت مشخص است. حوادثی مرتباً در معادن ایران رخ میدهد که دستکم دوتای از آنها، در تعداد جانباختگان، گوی سبقت را از فجایع مشابه، حتی در سایر کشورهای جهان، ربوده، اما حاکمیت نسبت به آنها بیتفاوت است.
درنهایت هم کسانی از دولت میروند تا به خانوادههای عزیز از دست داده، تسلیتی بگویند و اشکی بریزند و تمام. کسی به فکر حل وضعیت نیست. سودجویی تا آنجا فاجعهآفرین است که معدنی که در تعداد کشتهها رکورد زده است، بیتغییر و مشکلیابی، باز میشود تا سرمایهداران وابسته به حکومت منتفع از این معدن، احیاناً، چیزی از سودشان کم نشود. این وسط، جان انسانها برای حاکمان و کارفرمایان معادن در ایران و دولتیها و وزارتیها، هیچ ارزشی ندارد. نظامی که قرار بود کوخنشینان و مستضعفان را حمایت کند، امروز خود به عاملی برای نابودی مستضعفان بدل شده است. اگر فرض کنیم که در آغاز سرکهانگبین بوده، امروز صفرا فزوده و ضررش بسیار بیش از منفعتش است، خیلی بیشتر.