جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ | 22 - 11 - 2024

Communist party of iran

گزارش بیست‌ویکمین جلسه دادگاه حمید نوری

امروز سه‌شنبه۲٨ سپتامبر ۲۰۲١ برابر با ۶ مهر ۱۴۰۰، بیست‌ویکمین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، کمک دادیار سابق زندان گوهردشت و یکی از عوامل کشتار زندانیان سیاسی در این زندان در تابستان ۱۳۶۷، در دادگاه استكهلم برگزار شد.

امروز، دوازدهمین شاکی پرونده حمید نوری، احمد ابراهیمی بود. او به اتهام همکاری تشکیلاتی با سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۰ دستگیر می‌شود. فروردین ۱۳۶۲، نود نفر که زیر حکم اعدام بودند، به زندان قزل‌حصار منتقل می‌شوند. ابراهیمی نیز یکی از آنها بوده است. یکی دو ماه بعد، در روزهای یکشنبه و چهارشنبه، یک به یک و یا دو به دو، برای تجدید محاکمه به زندان اوین منتقل می‌شوند. احمد ابراهیمی ۲۰ مرداد ۱۳۶۳، برای دومین بار در زندان اوین به دادگاه برده می‌شود و به هشت سال زندان محکوم می‌شود.

وکیل مشاور احمد ابراهیمی: احمد ابراهیمی از اعدام‌های ۱۳۶۷دسته‌جمعی جان سالم بدر برده است. وی متولد شهر قم در سال ۱۹۶۱ است. احمد ۲۰ ساله بود که به‌دلیل هوداری از مجاهدین خلق دستگیر شد. احمد را در سال ۱۳۶۱ به زندان اوین بردند. وی هنگام دستگیری در رشته مهندسی برق تحصیل می‌کرد. وی سال ۱۳۶۱ محکوم شد و حکم او اعدام بود، اما حکم مشروط داشت. او را در سال ۱۳۶۳ مجددا به دادگاه می‌برند. این‌جا حکم‌اش به ٨ سال زندان تقلیل می‌یابد. این حکم در دادگاهی صادر می‌شود که هیچ وکیلی وجود ندارد و بسیار کوتاه بود. وی سال ۱۳۷۰ آزاد شد. یعنی وی از ۲۰ سالگی تا ۳۰ سالگی را در زندان گذراند. دوران زندان خود را در زندان‌های قم، اوین، قزل‌حضار و گوهردشت سپری کرد.

او فروردین ۱۳۶۷ به در زندان گوهردشت منتقل می‌شود. از آن زمان به ‌بعد تا زمانی که در گوهردشت بود، شاهد تمامی اتفاقاتی بود که در جریان اعدام زندانیان سیاسی در این زندان رخ داد.

احمد ابراهیمی، برای دومین بار، ۱٨ مرداد ۱۳۶۷ به “راهرو مرگ” برده می‌شود و همان روز نیز در مقابل “کمیسیون مرگ” قرار می‌گیرد. او ۴-۵ روز پیش از آن برای نخستین بار به “راهرو مرگ” برده شد، اما در مقابل “هیات مرگ” قرار نگرفت. او را آخر شب به همراه تعدادی از همبندی‌های‌اش که اعدام نشده بودند، به بند برده شدند.

احمد ابراهیمی به دادگاه گفت که در جریان اعدام‌ها او و تعدادی از همبندیهای‌اش را به بند جهاد منتقل کردند. یک روز، ناصریان، لشکری و عباسی به بند آنها می‌روند و به آنها می‌گویند وسایل‌شان را جمع کنند. او دقیقا نمی‌داد چرا آنها را بند جهاد بردند، اما به دادگاه می‌گوید: «فکر می‌کنم می‌خواستند به‌برند جهاد که از اعدام‌ها با خیر نشویم. در بند یک به رفت و آمدها بیشتر اشراف داشتیم و می‌دیدیم و بچه‌ها متوجه می‌شدند. تنها بند ما بود که نمی‌دانست، چون یک ساختمان جدا از بقیه زندان بود. فقط یک طبقه بود و هیچ چیز نمی‌دیدیم.»

ابراهیمی زمانی در جریان وسعت اعدام‌ها قرار می‌گیرد که مهدی فریدونی، یکی از دوستان‌اش، که همراه او در راهرو بود، به او می‌گوید: «آیا شنیدی که امروز هشتاد نفر را در زندان گوهردشت و صد نفر را در زندان اوین اعدام کرده‌اند؟»

احمد ابراهیمی به دادگاه می‌گوید تصور این‌که این همه اعدام شده‌اند، برای‌اش سخت بود. آنگاه می‌گوید، نیم ساعت یا یک ساعت پیش از آن‌که به نزد «هیات مرگ» برود، احساس می‌کند که ممکن است اعدام شود. به همین دلیل موضع‌اش را پائین می‌آورد. وقتی در مقابل “هیات مرگ” قرار می‌گیرد، از او سئوال می‌شود که «آیا حاضر است سازمان مجاهدین را محکوم کند؟» ، «آیا حاضر است انزجارنامه بنویسد؟» او سئوالات پاسخ مثبت می‌دهد. ناصریان او را به دستور “هیات مرگ” به “راهرو مرگ” بر می‌کردند و کاغذی و قلمی به دست‌اش می‌دهد تا انزجارنامه‌اش را بنویسد. حمید عباسی(نوری) به بالای سر او می‌رود و به او می‌گوید: «منافق خبیث باید بنویسی منافق چه کسی است. باید بنویسی منافق مسعود و مریم رجوی و سازمان مجاهدین هستند.»

ابراهیمی به دادگاه می‌گوید: «ناصریان، حمید عباسی و داود لشکری پرونده بچه‌ها را داشتند. من و صادق عزیزی از قم آمده بودیم. از ما پرونده نداشتند. براساس این پرونده‌ها بچه‌ها را پیش “هیات مرگ” می‌بردند.

ابراهیمی به نقل از یکی از دوستان‌اش می‌گوید، یک روز حمید عباسی به بند آنها رفته بود. به آنها گفته بود: «خدا ما رو ببخشد. امام از ما خواسته بود همه‌ی شما را اعدام کنیم، اما شما زنده ماندید. اگر حکم امام را اجرا می‌کردیم، باید نصف مردم را اعدام می‌کردیم. حکم امام برجاست و اگر دست از پا خطا کنید، همه‌ی شما را اعدام می‌کنیم.»

احمد ابراهیمی به دادگاه گفت که در بند چشمبند نداشتند و وقتی حمید عباسی، لشکری و ناصریان به بند می‌رفتند، آنها را از نزدیک می‌دیدند. هم خودشان را می‌شناختند و هم نحوه راه رفتن و حرکات‌شان را.

ابراهیمی گفت که چهره امروز حمید عباسی بسیار شبیه و نزدیک به تصویری است که او از این فرد در ذهن و خاطر دارد.

ابراهیمی در پاسخ به سئوال دادستان گفت که قبل از اعدام‌ها، پنج یا شش بار با حمید عباسی‌(نوری) برخورد کرده و حمید عباسی‌(نوری) که در دادگاه نشسته در مقایسه با ۳۳ سال پیش، شکسته‌تر شده است. به گفته وی، چهره امروز حمید عباسی بسیار شبیه و نزدیک به تصویری است که او از این فرد در ذهن و خاطر دارد.

ابراهیمی در پاسخ به سئوال دادستان که از او پرسید، عباسی، ناصریان و لشکری چه نقشی داشتند؟ گفت حدس می زند لشکری مسئول پاسدارها و مسئول امنیتی بود. ناصریان همه کاره زندان بود و عباسی معاون ناصریان بود. او گفت: «پاسدارها دو قسمت بودند. اکثرا از روستایی‌های بی‌سواد و یا از لمپن‌های شهری بودند. فرج مقام بالاتری داشت و به همین خاطر پاسدارها از او حرف شنوی داشتند. حاج محمود هم همین طور بود. پاسدارها از او نیز حرف شنوی داشتند.»

دانیل مارکوس، وکیل مدافع نوری، بر طبق روال جلسات گذشته، به مقایسه گفته‌های شاکی در دادگاه و گفته‌های او با پلیس پرداخت. او هم‌چنین به مقایسه برخی صحبت‌های ابراهیمی با صحبت‌های او در سال ۲۰۱٨ پرداخت. او در این سال، در جلسه‌ای به‌نام «سیویل رایت» در حضور چهار حقوقدان بین‌‌المللی در مورد مشاهدات‌اش در زندان شهادت داده بود.

وکیل مدافع نوری، سئوالاتی در رابطه با نیری و رئیسی از شاکی پرسید که آیا آنها را زمانی که در مقابل «هیات مرگ» قرار گرفت، می‌شناخت؟ شاکی جواب داد نه، اما بعدا وقتی نام آنها را در روزنامه خواند، آنها را شناخت.

او هم‌چنین از شاکی پرسید که چند نفر از ٨۰-٩۰ نفری که به «راهرو مرگ» برده شدند، زنده ماندند؟ شاکی پاسخ داد چهار نفر از جمله خود او را به بند برگرداندند. او در آن زمان فکر می‌کرد همه را اعدام کرده‌اند، اما بعدا فهمید که تعدادی زنده مانده‌اند.

وکیل مدافع نوری، از ابراهیمی می‌پرسد آیا کتاب‌ آفتابکاران و کتاب حسین فارسی را خوانده است؟ او پاسخ می‌دهد «قسمت‌هایی از کتاب آفتابکاران و کتاب دیگری به نام آن ارجمندها را خوانده است که در باره زندان بود. آفتابکاران را محمود رویایی نوشته و راجع به بند دو نوشته. من بند یک بودم و من به تفصیل اینجا توضیح دادم. کتاب حسین فارسی را دیدم. نمایشگاه کتاب مجاهدین بود و فکر نمی‌کنم گرفته باشم.»

دانیل مارکوس به تاریخ اعدام مهدی فریدونی اشاره کرد و به شاکی گفت، تاریخی را که او می‌گوید با تاریخی که در کتاب آفتابکاران نوشته شده است، با هم فرق می‌کند. در آفتابکاران دوازده مرداد قید شده در حالی که شاکی گفته که او هجده مرداد اعدام شده است. شاکی پاسخ داد که هجده مرداد صحیح است زیرا مهدی فریدونی تا چند روز پیش از اعدام‌اش در هجدهم مرداد در بند آنها بوده است.

دیده‌بان ایران،

نهاد اجرایی بنیاد ایران تریبونال

۲٨ سپتامبر ۲۰۲١ برابر با ۶ مهر ۱۴۰۰

اشتراک در شبکه های اجتماعی:

تگ ها :

نورى