کوبانی، قلب روژئاوا
سه شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۰
عباس منصوران
تاریخ انتشار : 03.10.2014
کوبانی با کارگران و ستمبران اش ایستاده است؛ سر فراز، با دختران و زنان دلاورش. حتی اگر به خاکسترش نشانند، نام کوبانی در تاریخ به نیکی می ماند. دختران و پسران «آدونیس»، بار دیگر، ایستاده تا اگر مجال یابند،از کشتزارهای کار، زندگی برویانند. مردمان کار و ستم کشان این سرزمین، ایستاده به پیمان برای بازیابی هویت انسانی خویش؛ نان و قناسه و سنگر را اینک با هم به اشتراک برای ماندن و دفاع به نبرد برآیند. ستمبران این دیار، در برابر تمامی ستمگران از برده داران تا اکنون، از هجوم سپاهیان اسلام صدر که با گریز محمد عبدالله از «شَعب ابی طالب» به مدینه تا در کمین کاروان ها ره گیرد، تا خلفای همیشه با همستیز محمد، تا پان ترکیست های عثمانی، و اکنون، تا داعش ناب محمدی، دست در دست نوعثمانیسم اردوغان/ داود اوغلو و روس پوتین و پوتین، رهبر الیگارش های استبداد در روس و سپاهیان سفاک خلیفه در ایران اسلامی خمینیسم ووو از خاکستر و خون روییده اند. اینک «کوبانی»؛ سنگر آزاده ای است که ایستاده است برپا. کوبانی، چهره ی تابناکی است از همه کردستان، همه جا، از شنگال تا هرآنجا که خودرهایی، پژواک تواند یافت.
بسیاری که تاریخ را روندی مکانیکی و نه در دیالکتیک مبارزه و مناسبات طبقاتی می پندارند، برآن بودند که «حرکت مرد در این وادی خاموش»، با چنین حجتی که قوم بی شناسنامه، شناسنامه نمی شناسد. بی نامان، نیم سده زیر پای الیگارش فاسد نظامیان به رهبری اسد پدر، قتل عام شده دیگر نیرویی برای خیزش نمی یابد. اما «کوبانی»، نشان داد که اسد پسر آن که در جنایت و خونریزی نشان از پدر دارد، گورکن خویش است، قدافی در انتظارش، در یکی از آبریزگاه ها. روند دیالکتیک را می توان نیرو و جان بخشید؛ این گردونه را کسی یارای همیشه ایستانیدن نیست. مردمانی که بی شناسنامه، محروم از حق آموزش و داشتن چیزی به نام خویش، از سایه خویش در هراس، فروخزیده در خوف و فلاکت، چگونه خیزش! کشتار ارتشیان حافظ اسد،«تل اسپید» را سرخ گون و قامشلی را همانند «عرفین» و«جزیره» و «کوبانی» را در خون نشانده بود. گل های سور در بهار از آن روی، با نوید آتش نوروز یاد آور شولای خونفام دخترانی بود که از خون خویش و خویشان، سرخ جامه گان بابک ایستاده بر دژ/ قلعه های ماکو، سرود و رود ساخته بود.
اینک آوای کوبانی است، سرود ایستادگی در هر سنگر. کُری در سراسر فلات برفراز زاگرس تا آرارات. اینک فرات و دجله که میانرودان انسان در این سوی شرق بوده اند، نوای دیگری بر هر موج دارند.
آتشفشان، در سوریه سال 2010، درست چهار سال پیش، «در چنین روزهایی غرید، فوران کرد، با «چکانهی چند دانش آموز، در «درعا»، با شعارهایی بر دیوار شهر. پیام، بال گسترانید، کودکان دبستانی، کودکان سور، فشفشه های آتشفشان شدند و پیک های خیزش. سرکوب و کشتار در سوریه، در تراکم سالیان ستم، باروت خشم فروخفتهی سالیان بردگی بود. مرداب انگلهای حاکم، مدفن مارهای غنوده بر گنجینههای طلا و خون، در حال فروخوردن کرمهای فربه در خویش. مرداب به اسد و همقطارانش خوش آمد میگوید، قذافی چشم به راه مانده است و پدرخوانده با ردای عزرائیل در درگاه دوزخ به پیشواز ایستاده است، با هیچ احساسی- همانگونه که بر بال ایرفرانس، باهیچ! بی هیچ حس و عاطفه ای، او که به ویرانی آمده بود و کشتار و ر قبرستان فرود |آمد تا خاوران را بگستراند. با تابستان ۶۷ و پیش تر، از همان روز، از ۵۷ تا کهریزک با خلف و ولای والی اش تا اکنون.»[[i]]
اینک، پایگاه تروریستها و انتحاریون، در حال فروپاشی است، درهی بقا، باقی می ماند، بی بقای بشار و همقطارانش در ایران و عراق و لبنان. «بحرالمیت» برای بلع الیگارشهای سوریه دهان گشوده است.»
“روژئاوا” با درازایی افزون بر ٧٠٠ کیلومتر از “دیرک” تا «عفرین»، نامی است جهانی، نمادی از همبستگی در محاصره، در میانه، مرزهای سرمایه با حکومت های پیرامونی شب پای آن، پیوند و سمپاتیک، همانند روزی که کوبا، با «چه»، روزی که با نام سوسیالیسم و چه گوارا ، و نه کوبای امروزین در نکبت لابه گوی حکومت اسلامی و پوتین آبرو می گرفت.
کوبانی، برافراشته در کنار «دشت سوروچ» ، با «گری سپی» (تل ابیض)، «عین عیسی»، «منبج» و «جرابلوس» از جمله شهرهای دیار کردستان غرب، افزون بر ۵۰۰ هزار نفر، از نفرهای دگرگون شده برای خودگردانی در یک جهش، نبردی دو ساله را به نمایش می گذارد.
در آن سو تر، «عفرین» افزون بر ۵۰۰ هزار نفر که با کوچ اجباری به این دیار با «عزاز»، «جبل سامان» و «ادلیب»، که شمار ساکنان آن اینک تا دو برابر افزایش یافته است. «جزیره»[[ii]]، با شهرها و روستاهایش از جمله “دیرک حمکو»، «تربه سپی»، «گرکی لکی»، «درباسیه»، «سریکانی» و «حسکه» که هنوز پاره هایی در اشغال دشمن. نامی که بازگوی آن است با تولید کل محصولات کشاورزی سوریه برابری دارد.
تمامی این مناطق در «روژئاوا»، پاره ای از کردستان با افزون بر دو میلیون نفر، 20 در صد از جمعیت 21 میلیونی سوریه، دیاری که با «رمیلان» اش، میزان منابع نفتی آن با اندوخته ی نفتی کرکوک برابری میکند. میزان منابع نفت «رمیلان» به تنهایی با کلیه منابع نفتی دیگر سوریه برابر می شود.
با طرح “کمربند عربی”، به دست حکومت بعث، تلاش شد تا کردها را کوچ ران و عشیره های عرب وفادار به حکومت بعث سوریه و برخوردار از منافع وتیول مادی و برخی به اجبار کوچ در برخی مناطق از جمله در بخش هایی از «جزیره» اسکان دهند. سیاست همه حکومت های استبدادی، صفویه و نادر افشار در ایران، با کوچ کردان به قوچان و حتا فارس، و عثمانی ها در ترکیه؛ رضا شاه و البکر و صدام ووو چنین بوده است. سه دیار از یک دیگر جدا سازی شده اما اینک، مجال این را یافته تا با هم در پیوندی برای خود گردانی با روی کردی شورایی یکپارچه و همبسته شوند. برخلاف روند تا کنونی در پراکندگی، ساختار گرفته از قدرت ستمبران، از نیروی اتحاد و اراده پایینی ها، ریشه چمن ها و نه از بالا بر فراز سرو پای بر شانه، بل که از کف، از آنان که پایمال دوران ها و مناسبات طبقاتی بوده اند. ازهمین روی «شوراهای» ساختگی، شکل گرفته از بالا، در شمار «شواری میهنی» ناسیونالیستی حکومتگران، «شورای میهنی» (بارزانی) به «درخواست واحدهای دفاع از خلق پاسخ» در خور ندادند و در محاصره و زیر چنگال حکومت اسلامی تنهایشان گذاشتند.
در آن سوی نیز، طبقه تازه به قدرت رسیده و حکمران، در اقلیم د رعراق، که سربه فرمانی می خواهد و نه «سربه خویی»، هم حزب دمکرات در اقلیم و دولتش و هم اتحادیه میهنی و دولتش، مردمان زیر کشتار و محاصره حکومت های ترکیه را تنها گذاشتند و نه تنها، بل که در عمل پشتوانه ی محاصره گران دادند.
«شورای میهنی کردهای سوری» در برگیرنده نزدیک به 12 حزب کُرد سوری نزدیک به حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی در برابر درخواست شوراهای شوراهای مردمی، اعلام کرد، که نیروهای نظامی خود را تنها زیر پرچم کردستان زیر سیطره ی خویش از اقلیم کردستان عراق وارد شمال سوریه می کند. و این به معنای زیر فرمان آوردن این دیار از زیر فرمان اسد به زیر فرمان خویش بود. ارتش بورژوازی حاکم در سال 2011، سوریه که به رهنمود فرماندهان سپاه در ایران و نیز نوتزاریسم روسیه، برای حفظ دمشق و شام، و حلب، کردستان سوریه را به ارتش ترکیه و سپاهیان اسلام واگذاشت، اسلام سرمایه به پشتوانه دولت ترکیه و سرمایه جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا، سپاهیان اسلام را روانه ساخت. تا زیر سایه نوعثمانیسم، اسلام را منجی سرمایه سازد. این آزمون در ایران سال 1357 پاسخی سرمایه ساز گرفته بود. عربستان و آل سعود و قطر و امیران امارات، و صهیونیسم حاکم، بازار سلاح و سرمایه و ارتجاع و جنابت باید که در ایمن باشند.
بنا به این ضرورت، همانگونه که روزی طالبان در افغانستان و پیش از آن خمینی در ایران،۴۷ گروه اسلامی ، به شهرها و روستاهای کُردنشین سوریه حملهور شدند:([iii])
1-داعش ۲- جبهه النصره ۳- تیپ احفاد الرسول ۴- تیپ النصیر ۵- گردان فتح الله ۶- تیپ لا اله الاالله ۷- ابن تیمیه ۸- گردان علی بن ابی طالب ۹- گردان الجزیره ۱۰- گردان میرگرد ۱۱- شاخهٔ امنیتی رقه ۱۲- الشام ۱۳- گردان العادیات ۱۴- گردان محمدیه ۱۵- گردان الابرار ۱۶- گردان شداده ۱۷- گردان احرار الخویران ۱۸- گردان جندالحرمین ۱۹- گردان شمال ۲۰- گردان جندالله ۲۱- جوانمردان جربوی ۲۲- گردان احرارالطوافی ۲۳- گردان سرّین ۲۴- گردان اهل السنه ۲۵- گردان مارعی ۲۶- گردان عایشه ۲۷- گردان احرارالشام ۲۸- گردان احرار ابو راسن ۲۹- گردان احرار الحرب ۳۰- تیپ انقلابیون رقه ۳۱- گردان اسامه بن زیاد ۳۲- گردان القارعه ۳۳- گردان الموحدین ۳۴- گردان طائفه المنصوره ۳۵- گردان الله اکبر ۳۶- تیپ الضلال ۳۷- گردان المدینه المنوره ۳۸- فداییان انقلاب ۳۹- گردان شهدای الظاهریه ۴۰- گردان شهید حسن الخلف ۴۱- واحدهای ابن القین ۴۲- گردان ملی ۴۳- گردان شهید ابو لطیف ابوالخطاب ۴۴- مجلس نظامی رقه ۴۵- گردان احرارالشدادی ۴۶- گردان انورالحق ۴۷- گردان احرار جبال عبدالعزیز».
این جماعتِ از رده ی خونخواران، از زیر زمین و «از دخمه های قرون و اعصار» بیرون نخزیده بودند. اینان، همه گروهبندی های ایدئولوژیکی بودند که تنها چهره ی پیدایش و هجوم سپاهیان محمد، ابوبکر و عمر و عثمان و علی و معاویه و حجاج بن یوسف و همه امویان و عباسیان را به نمایش می گذاشتند. اینان، در حاکمیت سرمایه، نماد فساد و جنایت سرمایه در هزاره سوم میلادی اند. اینان برگزیده و آموزش یافته در همان انجمن ها و مساجد ساخته شده تی اسکان داده پیرامون کلان شهرهای سرمایه اند. یا در فقر و سرکوب مسخ شده در بحران بی هویتی و تزریق قتلوی قرآن بسیج شده ، از لندن، پاریس، استرالیا، آلمان، سوئد، نروژ، هلند، ایالات متحده، ترکیه، ایران، عراق، اردن و مصر و فلسطین، به همانگونه که باند آدمکش، فریبکار و دیوسرشت خمینی از کنفرانس سران 8 حکومت به تدبیر نشسته در گوادولوپ به پیشنهاد رهبر کثیف بورژوازی فرانسه، ژیسکار دستن، بر فراز خیزش سراسری نشانیده شد تا سرمایه و مناسباتش را پاسدار باشد؛ و سلف و منشا هرچه داعش، تروریسم، و رعب و وحشت در جهان شود، تا داعش، حماس، بدر، النصر، قدس، حزب الله، طالبان، القاعده، خراسان و هزار دسته ی ایدئولوژی اسلامی را با بمب، ترکیبی مقدس سازند و تولید و بازتولیدگر باشمد و صهیونیسم، نیمه ی دیگر خویش را در قامت فاشیسم اسلامی، در برادر- دین خویش همزاد باشد.
«روژئاوا» اینک دستکم از دو کانون استراتژیک سیاسی/ جغرافیایی و اقتصادی برای سرمایه جهانی، «غرب» و ایالات متحده آمریکا، نوعثمانیسم اسلامیسم ترکیه، از سویی و از سوی دیگر بلوک«ارواسیا» به رهبری مسکو به سر به فرمانی حکومت اسلامی ایران و سوریه اهمیت می یابد. ترکیه و حکومت های اسلامی ایران عراق، و اقلیم، در برابر ستمبرانی که با سازمانیابی سرزمینی با گرایش شورایی و خودیار، خودگردان و خود پوی روی به کشف نیرو و سازمانهای انقلابی خویش دارند، بیمناک و آنتی تز خویش را در برابر می یابند.
یگان های دفاع از خویش یگانهای رزمنده و مسلح، در بردارنده ی جوانان این دیار در کردستان سوریه برای دفاع و بقای انسانی خویش با خودیاری داوطلبانه به سازمان یابی برخاستند. در نبود سازمان های انقلابی کارگران و کمونیسم انقلابی، «حزب اتحاد دموکراتیک» و «شورای ملی کرد» با ساختار ی پ گ، به رهبری این نیروی خودپو و خودجوش رهایی، برآمدند.
در نیمه ی سال ۲۰۱۲ تا کنون زنان و مردمان کار و زحمت، با چنگ و دندان، نان از زمین و کلاش بر شانه رزمی دلیرانه، برای دفاع از هستی و هویت و نام و عزت نفس خویش یک تنه، تنها به پشتوانه اراده و دریافت تا کنونی از خود رهایی، به پشتوانه زنان و دختران به پا خاسته در ارتش خویش، در برابر حکومت سرمایه داری اسلامی ترکیه نو عثمانی، رویاروی حکومت اسلامی ایران و عراق، در برابر ارتش اسد و سپاه ایران برخوردار از پشتیبانی های جنایت بار مافیای روس، در برابر دسیسه ها و یاری های حکومت های آمریکا، سرمایه داران اروپا و چین ایستادند. نیروهای مردمی، از آن زمان تاکنون توانستند بخشهای گسترده ای از آن دیار را به خودگردانی درآورند. در نبود سازمان انقلابی کارگران، نبود حزب کمونیست و انترناسیونالیسم کارگری، در نشست نوامبر ۲۰۱۳ در شهر قامشلی، پروژه دولتِ گذار از سوی «حزب اتحاد دموکراتیک» (سوریه)، پیش روی نهاده شد .
اگر شوراها به خودآگاهی طبقاتی و سوسیالیسم و سامان یابی انقلابی بر نیایند، اگر سازمان و حرب کمونیست انقلابی به رهبری نباشد، دولت گذار، که دولتی غیرنظامی را نوید می دهد در این منطقه با هزینه جویبارهای خون، به قدرت می نشیند. بنا به طرح، «حزب اتحاد دموکراتیک» (سوریه) کردستان سوریه به سه منطقه تقسیم میشد که هریک از این مناطق خود یک شورای محلی ویژه و نمایندگانی در شورای شوراها را خواهند داشت. آماده سازی انتخابات محلی و فراهم سازی پیش زمینه ها برای دولت آینده تا حکومت شوندگان همچنان زیر فرمان بمانند و طبقات در جایگاه های خویش در تولید و توزیع طبقاتی، مانند اقلیم در عراق شوند.
نقشه شمال شرق (روژآوا) سوریه، فوریه 2014
پروژه سرکوب به رهبری ترکیه
نوامبر 2012 طرح سرکوب و اشغال «روژئاوا» از سوی ترکیه به رهبری گروه های اسلامی در دستور کار نهاده شد و روز ١٦ جولای با یورش داعش به “روژئاوا” این پروژه، میدانی گردید. هدف نخست، محاصر جزیره بود. باید «سریکانی» از دست مردم خارج شود و «حسکه» به «دیرک» را اشغال کرده تا جزیره و همزمان کوبانی به محاصره درآیند.
«سریکانی»، پیوند کلیدی اقلیم «جزیره» و «کوبانی» است که شهر «گره سپی» یا «تل ابیض» را در میانه دارند. نقشه ی خونبار با سازمانیابی و مقاومت ارتش مردمی، کارگران و زحمتشکان، با گردان های رزمنده ی دختران و زنان آزاده ایستادگی کرد، سریکانی سرفراز ماند. ماه جولای بار دیگر، گروهبندی های اسلامی سرمایه، مزدوران، به «گره سپی» و «تل کوچر» یورش آوردند تا کوبانی را به محاصره گیرند. دشمنان مردم، با یورش به «سرکوچر»، «رمیلان» را نشانه گرفته بودند. «گری سپی» در شرق «کوبانی»، و کرانە فرات در غرب، آب و برق منطقه را نیز برآورده می سازد، کلیدی بودند برای دولت اسلامی مورد نظر سرمایه. دولت آمریکا به دولت ترکیه وظیفه داده بود تا سرچماقدار این یورش باشد. بایستی اسلامی به سان اسلام حاکم در ترکیه سراسر خاور میانیه و بخش های مسلمان نشین آسیا و شمال آفریقا، حاکم می شد، از عراق تا سوریه و مصر و فلسطین و حتا نیجریه.
جبهه النصر، وظیفه یافته بود تا مقاومت را سرکوب و منطقه را برای نوعثمانیسم اسلامی ترکیه و سرمایه داری جهانی، ایمن بدارد؛ تا روژئاوا، کانونی برای آزمون های شورایی وخودگردانی نباشد؛ تا دختران و زنان پرشور و آزاده، جوانان و آزدیخواهان برآمده و روی آورده از دیاران دیگر به این سوی، در منطقه ای مسموم در سم اشباع اسلامی و ارتجاع، دانشکده های انقلاب را در جبهه های رزم و کار خودگردانی، فارغ از هر حد و حصر اندیشه و مرام، به تجربه نگذارند.
«سریکانی» در دست پرشور و توانمند جوانان، تنها «گری سپی» برای جبهەالنصره باقی ماند تا این حرامیان رذالت نهاد، خواهران همزاد دراین اقلیم از «عفرین» تا «کوبانی» و «جزیره» را با ٦٠ تا ٧٠ کیلومتر راه بین یکدیگر و اما دلهایشان هم تپش را به محاصره گیرند.
گروههای اسلامی، پیش از داعش به پشتیابنی نوتزاریسم ترکیه، نقشە ی یک دولت اسلامی را که از دیرالزور تا مناطق شمالی “روژئاوا” را در بر می گرفت آشکار ساخته بودند که کوبانی پایتخت این دولت اسلامی اعلام شود. خیزش در کردستان سوریه در ١٩ جولای ٢٠١٢ از شهر کوبانی برخاسته بود.
«در نشستی که در تاریخ ١٥ تا ١٧ جولای ٢٠١٢ در شهر استانبول برگزار شد، پیش بینی شده بود تا «جشن رمضان» به عنوان روز اعلام این دولت اسلامی تعیین شود، اما با تحمل شکست در سریکانی، اجرای این طرح به ١٥ و ١٦ آگوست موکول شد.»([iv])
بر همین پایه، پس از نشست استانبول در تاریخ ٢٦ جولای ٢٠١٢، نشست دیگری در شهر «انتپ» ترکیه، به پشتوانه دولت اسلامی ترکیه، نقشه قتل عام کردها پیشنهاد شد. شاخەای از اخوان المسلمین سوریه که زیر نام “لیوای توحید” شناخته شدە و پایگاهی امن از سوی دولت ترکیه، همسان با القاعده، نیروی اصلی این کشتار تجهیز شد. دولت ترکیه، راهکار برپایی جنگ میان عرب-کرد را به نیروهای اسلامی رهنمود می دهد. تجهیز داعش با تانک و خرید نفت سرقتی در بازار به شیوه «مال خران»، سرمایه داران در ترکیه، اسلام داعشی را آنگونه که سرمایه جهانی می خواهد، تسلیح و تجهیز می کند.
در«گری سپی» و «جزیره» از جمله عشیره عرب “شمار” که در گستره ای خطی از کردستان سوریه تا عراق انتقال یافته اند تا طرح ضد انسانی حکومت ترکیه اجرایی شود. “احمد عاصی الجبرا” رهبر «ائتلاف ملی سوریه» ازاین عشیره است. عشیرە ی «شمار» از سال ١٩٤٥ با شکل گیری سوریه، تا کنون همواره با حکومت گران بوده است.[“سلام الموسلیت” جانشین «الجبرا» در گفتگو با شبکه تلویزیونی الجزیره (به یارانه قطر) گفته بود تا آن هنگامی که کودکانمان بمانند، نخواهیم گذاشت کردها صاحب هیچ حقوقی باشند.»]([v])
و چه نیک که می توان از همراهی و همراستایی برخی عشیرەهای عرب با مبارزان “یگان های مدافع خلق” در نبرد علیه جبهەالنصره در «گرکی» و «جرابلوس» یاد کرد.
اینک کوبانی، از سه سوی در محاصره و هجوم دولت اسلامی و هر آینه در خطر قتل عام و سلاخی با کارد اسلامیان دولت اسلامی ناب محمدی. سوی چهارم که می توانست فریاد رسی باشد، و پل پیوستن دستها و قلب ها، از هر سوی از همه کردستان های چهارپاره، تا هرآزاده و داوطلبان دارای سرشت انسانی، برای همبستگی، به سنگرهای مقاومت و آزادی بپیوندد و نیروبخش گرایش های شورایی و رهایی بخش باشند. این پیوستن ها باید به هرهزینه با تانک های سوریه دیواری زرهی در برابر گیرد. ارتش سرکوبگر و جنایتکار سرماید داران در ترکیه، به فرمان ناتو، با تانک ها نشسته در کمین. به بهانه ایجاد منطه امنیتی برای حفاظت مرز و نیز پناهجویان کرد و سوری، در حالیکه پناهچویان را در آنسوی سیم خاردار و هر دستی برای یاری، با گلوله و گاز اشک آور پاسخ می گویند. کوبانی در محاصره از چهار سوی. اینک محاصره تکمیل شده است. داعش می تواند سلاخ خانه ای دیگر را همانند کشتار کردان ایزدی در شنگال به کارنامه سیاه لااله الله خویش به نمایش بگدارد. و از سر جوانان نمایشگاهی اسلامی و بازار بردگی از دختران را برای لشگریان اسلامی برپا سازد.
حکومت سرمایه در ایالات متحده پشتوانه و زمینه ساز این جنایات، اینک در لباس قدیسان، به منجی گری آمده است. این حاکمیت رذالت پیشه، با پیشینه ی جنایت، مهد دمکراسی سرمایه را به نمایش می گذارد، در پاکستان پایگاه قرآن و ترور و جنابت پرورانید تا در افغانستان به رهبری ملا عمر و بن لادنی که پرورانیده بود، اسلام را حاکم سازد، داعش را درعراق آفرید و اخوان المسلمین را در مصربه حاکمیت نشانید، همانگونه که در برهه ای در اندونزی سریکات اسلامی (شراکت اسلامی) را در برابر سوکارنو پشتوانه بود، اینک داعش و دولت اسلامی با «ام آی 6» بر سینه های ایزدیان و پیشمرگه ها و کوبانیان شلیک می کنند و باکاردهای سلاخی سر می برند. در این سوی، در هر سنگر با سلاح های سبک و کهنه، در سنگربزرگ سراسری به گستره ی کوبانی. کوبانی شکست ناپذیر می ماند، حتی اگر همه دختران و زنان، همه ی جوانان و همه پیران پرآزمون و سنگر نشینان، همگی در خون خویش غرق شوند.
همانگونه که اسپارتاکوس، در برابر کراسوس، کوبانی، نیز زیر یورش لشگریان سرمایه، در برابر ایدئولوژی عفونت زای سرمایه با تمامی گروهبندی هایش، از اسلام شیعی حاکم بر ایران این پدرخوانده و منشاء داعش گرفته؛ تا اسلام اردوغانی پان ترکیسم، تا دولت های نوپای یک شبه به میلیاردها رانت نفتی رسیده در منطقه و اقلیم، ووو ایستاده اند. و قتل عام می شوند، همانند کموناردها در سنگر شورا و همانند کموناردها در پرلاشز در آخرین سنگر، و خودگردانان شوراییان در کوبانی و زنان دلاور سنگر گیر و سنگر نشین اش. روژئاوا به همبستگی، به یاری به هر گونه و هر وسیله نیاز دارد. می توان با حضور، با فرستادن نیرو و امکانات مادی و معنوی، کارزاری جهانی برپا ساخت.
روژئاوا، بخشی از زمین ماست، همانگونه که فلسطین و هر گوشه ی اشغال شده از این جهان اسیر و در اشغال سرمایه. آنانکه حماس اسلامی را نماینده مقاومت قلسطین می نامیدند و در ردای رهبران چپ توده ای در ایران، امپریالیسم را در آنسوی آب ها می شناسانند، گوش به زنگ کرملین، بیدار می شوند. آشکار است که خاموشی گزینند، اما از آزادیخواهان، فعالین راستین جنبش سوسیالیستی و کارگری، بیش از همیشه انتظار است؛ و بی عملی و پرهیز از کارزار و حضور نابخشودنی است. تاریخ، همه ما را روزی بازخوان خواهد بود.
آنگونه که برای آدونیس های سوریه سرودم، «جویندگان زندگی، پیکارتان پیروز، بر دستهایتان بوسه و شراب، پروازتان بر فراز.»[[vi]]
30 سپتامبر 2014
a.mansouran@gmail.com
[i] آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=30203 نوشته عباس منصوران، ۲۴ دسامبر ۲۰۱۱.
[ii] جزیره در واقع منطقه ای در شمال سوریه که تا ترکیه گسترده است.
[iii] http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=52999#Title=
[iv] http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=5510&ID_map=19
[v] http://www.nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=5510&ID_map=19
سایت خبری تحلیل روز – NNS ROJ نوشتار روژئاوا” چیست و در این بخش از کردستان چه روی می دهد؟ به روز شده در 8/9/2013 | شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۲/ ۲:۳۱
[vi] آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=30203 نوشته عباس منصوران، ۲۴ دسامبر ۲۰۱۱.
________________________________________________________
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
كوبانى