کار خانگی؛ بردگی پنهان در نظام سرمایهداری
یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
آرام فرج الهی

کار خانگی، بهعنوان یکی از حیاتیترین اشکال کار اجتماعی، در ساختار سرمایهداری نهفقط به حاشیه رانده شده، بلکه عمداً نامرئی و طبیعیسازی شده است. نظام سرمایه، با تکیه بر ایدئولوژیهای جنسیتی، این نوع کار را «وظیفه طبیعی» زنان قلمداد میکند تا از این طریق، بازتولید نیروی کار را بدون هیچ هزینهای به پیش برد.
در تحلیل مارکس از سرمایه، بازتولید نیروی کار یکی از پیششرطهای حیاتی تداوم نظام سرمایهداری است. برخلاف تولید کالای قابلفروش در کارخانه، بازتولید نیروی کار عمدتاً در فضای «خصوصی» خانه انجام میشود، فضایی که نظام سرمایه با هوشمندی آن را از دایرهی تولید بیرون میکشد تا هزینههایش را به طبقهی کارگر ـ و بهطور خاص، به زنان ـ منتقل کند.
پختوپز، نظافت، مراقبت از کودکان و سالمندان، بازسازی روانی کارگران و مدیریت بحرانهای خانوادگی، همگی در دل کار خانگی جای دارند. این کار، که عموماً بدون مزد انجام میشود، بنیان اقتصادی و ایدئولوژیک نظام سرمایهداری را تشکیل میدهد. با حذف هزینههای بازتولید نیروی کار، سرمایهدار میتواند حداکثر ارزش اضافه را از نیروی کار استثمارشده استخراج کند. بهبیان دقیقتر، کار خانگی شکل پنهان اما تعیینکنندهای از کار مولد است که در تحلیل ارزش در اقتصاد سیاسی مارکسیستی، نقشی کلیدی ایفا میکند.
در نظم سرمایهدارانه، تقسیم کار جنسیتی نه تنها ابزاری برای بهرهکشی اقتصادی، بلکه سازوکاری برای تثبیت سلطهی طبقاتی است. زنان، در اغلب جوامع سرمایهداری، همزمان با انجام کار خانگی بیمزد، بهعنوان نیروی کار ارزانتر در بازار رسمی نیز استثمار میشوند. این وضعیتِ دوگانه، به تعبیر مارکسیستی، نوعی «ستم مضاعف» است که هم ریشه در مالکیت خصوصی و هم در فرهنگ پدر/مردسالاری دارد.
برخلاف تحلیلهای لیبرال که ستم جنسیتی را باقیماندهای از ساختارهای سنتی یا فئودالی میدانند، تحلیل مارکسیستی آن را پدیدهای تاریخی و ساختاری درون سرمایهداری میداند؛ ساختاری که با حمایت از نهاد خانواده و بازتولید ایدئولوژی زنِ خانهدار، نظم موجود را بازتولید و تحکیم میکند.
فمینیسم لیبرال- به رغم تمام تغییرات به وجود امده از مبارزه زنان -که شعارهایی همچون «برابری فرصتها» و «توانمندسازی فردی» را در دستور کار قرار داده، عملاً به جریان تعدیلشده و بیخطرشدهای از جنبش زنان بدل شده است. این گرایش، به جای نقد ساختارهای استثماری و طبقاتی، خواهان ادغام زنان در همان نهادها و مناسباتی است که ریشهی ستم را شکل دادهاند: مانند ورود زنان به مدیریت شرکتهای چندملیتی، پستهای دولتی یا حتی ارتشهای امپریالیستی.
فمینیسم لیبرال، در بهترین حالت، صدای طبقهی متوسط بورژوازی است و در بدترین حالت، به پیادهنظام فرهنگی سرمایهداری بدل میشود. اما آنچه که امروز بیش از هر زمان دیگری برای فعالین جنبش رهایی زنان مسجل است این مهم است که رهایی واقعی زنان، نه در درون سرمایهداری، بلکه در نفی و انهدام کامل آن ممکن میگردد.
یکی از زیرکانهترین اشکال استثمار در سرمایهداری، سودآوری پنهان حاصل از کار خانگی است. سرمایهداری با واگذاری وظیفه بازتولید به درون خانه و حذف آن از محاسبه ارزش، هزینههای خود را بهشدت کاهش میدهد. این مسئله در بحرانهای اقتصادی آشکارتر میشود: از بحران ۲۰۰۸ تا همهگیری کرونا، همواره نخستین قربانیان سیاستهای ریاضتی، زنان خانهدار و کارگران زن بودهاند. تشدید خشونت خانگی، افزایش فشار مراقبتی، و عقبنشینی از خدمات عمومی، همگی بر این واقعیت دلالت دارند که بدون کار خانگی بیمزد، چرخ سرمایه از حرکت بازمیایستد.
در ایران، کار خانگی با شدت بیشتری تحت تاثیر ساختارهای سنتی و فرهنگ مرد/پدرسالارانه و سرمایهدارانه قرار دارد. ساختار ایدئولوژیک دولت بورژوایی-دینی، زن را نه بهمثابه یک سوژهی آگاه و اجتماعی، بلکه بهعنوان ابزار بازتولید خانوادگی، اخلاقی و ایدئولوژیک نظم مسلط تعریف میکند.
کاهش خدمات عمومی، خصوصیسازی آموزش و سلامت، فقر گسترده، بیکاری، و نرخ پایین مشارکت زنان در بازار کار (کمتر از ۲۰٪) نتیجهی مستقیم این ساختار است. نبود تسهیلات عمومی همچون مهدکودک رایگان، مراقبت سالمندان یا تغذیه جمعی، بار کار خانگی را بر دوش زنان، بهویژه زنان طبقهی کارگر، دوچندان ساخته است.
از سوی دیگر، دستگاه ایدئولوژیک دولت (رسانهها، آموزش، نهادهای مذهبی و فرهنگی) با تبلیغ تصویر زن فداکار، خانهدار و مادر نمونه، این شکل از استثمار را طبیعی، اخلاقی و مقدس جلوه میدهند. این ترکیبِ جنسیت، طبقه و مذهب، در ایران شکل ویژهای از ستم ساختاری را به زنان تحمیل کرده است.
مبارزه علیه کار خانگی، مستلزم یک مبارزهی انقلابی و سازمانیافته علیه کلیت ساختار سرمایهداری-مردسالار است. در این راستا، گامهای اساسی بهشرح زیر قابل ترسیماند :
افشای ایدئولوژی مرد/پدرسالارانه و سرمایهدارانه؛ باید در همهی عرصهها ـ از فضای عمومی تا درون خانهها ـ کار خانگی را بهمثابه یک شکل از کار اجتماعی و استثماری معرفی کرد. طبیعیسازی این کار باید شکسته شود.
تشکلیابی مستقل و انقلابی زنان ، بدون سازماندهی جنبش رهایی زنان و امکان مبارزهی مؤثر علیه ستم جنسیتی-طبقاتی وجود ندارد. این تشکلها باید تحلیل سوسیالیستی از کار خانگی را در دستور کار خود قرار دهند.
مطالبهی خدمات اجتماعی همگانی، خواستهایی چون مهدکودک رایگان، خانههای سالمندان عمومی، آشپزخانههای جمعی و درمان رایگان، ابزارهایی برای اجتماعیسازی کار خانگیاند و باید بخشی از برنامه حداقلی نیروهای انقلابی باشند.
پیوند مبارزه زنان با دیگر جنبشهای اجتماعی و هرگونه رهایی پایدار برای زنان، تنها در بستر یک انقلاب اجتماعی ممکن است. مبارزه علیه کار خانگی باید بخشی از مبارزه برای سرنگونی نظام سرمایهداری در کلیت آن باشد.
آموزش، آگاهیبخشی و سازماندهی تودهای، کارزارهای آگاهیبخش در میان زنان زحمتکش، کارگران، معلمان و دانشجویان باید گسترش یابد. استفاده از شبکه های اجتماعی، گروههای محلی و فعالیت چهرهبهچهره در این زمینه حیاتی است.
این مسئله بسیار مهم که کار خانگی، ستون پنهان اما مرکزی در سازوکار استثمار سرمایهداری است، باید به بخشی از آگاه ای طبقه کارگر بدل شود و این که خانه داری در همتنیدگی با ستم جنسیتی و مناسبات خانوادگی، نقشی اساسی در بازتولید سلطهی طبقاتی ایفا میکند. رهایی زنان، بدون به رسمیت شناختن کار خانگی بهعنوان کار مولد، و بدون سازماندهی تودهای علیه این نوع از استثمار، غیرممکن است.
باید اشکارا اعلام کرد، فمینیسمی که نتواند به نقد ساختار سرمایهداری دست یازد، در بهترین حالت خواستار اصلاح نظم موجود است. تنها راه رهایی واقعی، نه از مسیر اصلاحات تدریجی، بلکه از مسیر انقلاب سوسیالیستی و انهدام کلیت نظم سرمایهداری میگذرد. رهایی اجتماعی تنها از مسیر برچیدن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، اجتماعی کردن کار خانگی، و ساختن جامعهای بیطبقه و بیستم ممکن خواهد شد.