پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ | 09 - 01 - 2025

Communist party of iran

ژئوپلتیک جدید امپراتوری


جان بلامی فاستر / ترجمه‌ی حامد سعیدی

مقدمه‌ی مترجم

جنگ در اوکراین بار دیگر گفتمان «ژئوپلتیک» و «رقابت‌های ژئوپلتیکی» میان قدرت‌های سرمایه‌داری را با شدت و حدت بیش‌تری از حوزه‌ی آکادمیک به سپهر عمومی جامعه کِشاند و آن را در مرکز تبیین و تحلیل‌های سیاسی برنشاند. آنچه هم‌اکنون در شکل تهاجم نظامی روسیه به اوکراین در جریان است نمودهایی از تقلا برای تسلط بر فضا و گسترش دامنه‌ی حوزه‌ی نفوذ قدرت‌های امپریالیستی است. از این‌رو آشنایی بیش‌تر با مفهوم ژئوپلتیک و جایگاه آن در فهم و شناخت مسائل مبرم نظم جهانی حائز اهمیت فراوانی است. مقاله‌ی حاضر سهمی است در راستای تأویل و توضیح پیوند میان ژئوپلتیک و فلسفه‌ی سرمایه‌داری امپریالیستی.


در طول تاریخ سرمایه‌داری، مناطقی از جهان از ویژگی‌های منحصربه‌فرد و موقعیت ژئواستراتژیکی ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند که همواره به میدان جنگ و جدال ژئوپلتیکی میان ابرقدرت‌ها بدل شده‌اند. کشورهای اروپای شرقی نمونه‌ی بارز چنین آوردگاهی است که در بازه‌ی زمانیِ پس از انقلاب اکتبر (1917) تا پایان دوران «جنگ سرد» (1991) جزو حوزه‌ی نفوذ اردوگاه شوروی بودند. اما پس از آن بسیاری از آن‌ها گام‌به‌گام در ساختارهای سیاسی و اقتصادی اتحادیه‌ی اروپا و حوزه‌ی نفوذ اردوگاه ناتو ادغام شدند. بازگشت روسیه به عرصه‌ی رقابت‌های بین‌المللی جدال بر سر کنترل و کسب هژمونی بر این مناطق را تشدید کرده است.


توجه مقاله‌ی حاضر نیز از منظر ژئوپلتیکی معطوف به این مسئله است که چگونه تصورات و طرح‌های متفکران ژئوپلتیک امپراتوری‌های سرمایه‌داری و به تبع آن سیاست‌های راهبردیِ قدرت‌های اصلی امپریالیستیِ غرب به‌ویژه در طول یک‌ سده‌ی اخیر بر سر تلاش برای تسلط بر مناطق استراتژیک شکل گرفته و بنا به اقتضای زمانه و منافع قدرت‌های بزرگ تغییر کرده است. چنین دگرگونی‌هایی را باید در سیر تغییر و تحولات و پویایی‌های نظام سرمایه‌داری جهانی فهم و تحلیل کنیم.


سرمایه‌داری همواره مسیر تکوین و تطور خود را با هم‌زمانی دو روند تضادآمیز ولی هم‌پیوند و دیالکتیکی طی کرده است؛ فرآیندی که تابعی از «منطق اقتصاد ژئوپلتیکیِ امپراتوری سرمایه» است. از یک‌سو، شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری بیش‌ازپیش به‌سوی تحرک آزاد و سریع سرمایه و کالاهای تولیدی در فراسوی مرزهای ملی رانده می‌شود؛ اقتصادهای ملی و منطقه‌ای را به نحو بی‌سابقه‌ای در قالب جهانی‌شدن تولید، جهانی‌شدن سرمایه، زنجیره‌ی تولید ارزش در مقیاس جهانی و تسلط فزاینده‌ی سرمایه و سوداگریِ مالی در سرتاسر جهان در هم ادغام می‌کند و وابستگی متقابل‌شان را شدت می‌بخشد. از دیگرسو، چندپارگی و قلمرومندسازی سیاسیِ ساختار دولت‌ـ‌ملت‌ها و تنش‌های ژئوپلتیکی میان قدرت‌های سرمایه‌داری پیوسته تشدید و تقویت می‌شود و جنگ و منازعه بر سر کنترل و تسلط بر فضا و مقیاس‌های ناهم‌سانِ جهانی، منطقه‌ای و ملی، کسب هژمونی و سلطه‌ی دولت‌ها و بلوک‌های قدرت بر یکدیگر را به بارزترین شکل ممکن بازتولید و تکثیر می‌کند. این روندها در دوره‌ی کنونی به آشکارترین وجه ممکن خودنمایی می‌کند.


مقاله‌ی «ژئوپلتیک جدید امپراتوری» در سال 2006 نگاشته شده است. در پانزده سال اخیر تحولات تازه‌تری در نظم مستقر بین‌المللی رخ داده که لازم است آن را در تجزیه‌وتحلیل تحولات جهانی و منطقه‌ای در نگر آوریم. در این بازه‌ی زمانی، استمرار ظهور قدرتمند اقتصادی و نظامی چین و احیای قدرت نظامیِ روسیه، گام‌به‌گام تعادل و موازنه‌ی قدرت میان قدرت‌های بزرگ جهانی را برهم زد و نظم تک‌قطبی بین‌المللِ پساجنگ سرد (با ابرقدرتی آمریکا) را متحول ساخته است. در خصوص تحولات جدید در اروپای شرقی، ظهور روسیه به‌عنوان یک بازیگر نظامیِ پرقدرت جهانی و منطقه‌ای، معادلات و تناسب ‌قوا را در این مناطق تغییر داده، به‌طوری که مرزهای حوزه‌ی نفوذ و کنترل بر کشورهای منطقه درحال‌ جابه‌جایی است. آنچه در اوکراین شاهد آن هستیم، مظهر رانش قدرت در سطح روابط بین‌الملل و بازآرایی در نظم جهانی میان بلوک‌های امپریالیستی است (در این مورد مشخص، میان روسیه و ناتو بر سر سیطره‌شان بر کرانه‌ی اروپای شرقی).


از این‌رو، میدان نقش‌آفرینیِ نیروهای چپ و سوسیالیستی ـ چه در موضع‌گیری سیاسی و چه در ساحت پراکسیس مبارزاتی ـ نباید هبوط در چنبره‌ی «رئال‌پلتیک» و آوردگاه ستیز و رقابت میان بلوک‌های امپریالیستی باشد. هیچ درجه از توسعه‌طلبی‌های امپریالیسم غرب، نمی‌تواند و نباید توجیه‌گیر سیاست‌های جنگ‌افروزانه و امپریالیستی روسیه باشد. رهایی از شرّ رقابت‌های ژئوپلتیکی و جنگ‌های خانمان‌برانداز در گرو هم‌سویی با این یا آن بلوک ارتجاعی در مقابل دیگری نیست، بلکه در گرو مبارزه‌ی مستقل سوسیالیستی برای صلح جهانی و زندگی شایسته‌ی انسان و سرانجام برای فراروی از کل نظام استثمارگر سرمایه‌داری و میلیتاریسم دولتی است. به قول جان بلامی فاستر، «دیرزمانی است که چنین نظم تساوی‌طلبانه‌ی رادیکالیْ «سوسیالیسم» نام دارد.» آری! جهان بیش ‌از هر زمانی به سوسیالیسم نیاز دارد.

مطلب را در لينك زيز در سايت نقد سياسى مطالعه كنيد!

نسخه‌ی پی‌دی‌اف: The New Geopolitics of Empire – John Bellamy Foster

اشتراک در شبکه های اجتماعی:

تگ ها :

اوكراين