چشم انداز حاکمیت شوراهای مردمی در کردستان را تقویت کنیم!
شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
ناصر زمانی
تاریخ مبارزات انقلابی مردم در کردستان تجارب ارزنده ای را از همان روزهای اول بعد از سرنگونی نظام پادشاهی پهلوی در انقلاب ۵۷، در مبارزه برای رفع ستم ملی و رهایی از ستم طبقاتی، با گفتن یک «نه بزرگ به جمهوری اسلامی» نشان داد، این جنبش خواهان حاکمیت ارتجاعی همچین رژیمی نبوده و نخواهد شد و از دستاوردهای که تا آن موقع در سرنگونی نظام پادشاهی بدست آورده دفاع خواهند کرد. تاریخن وجود ستم ملی و طبقاتی در کردستان و همچنین مبارزات مسلحانه پتانسیل و قابلیت چپ و کمونیست را در تبدیل به یک وزنه و نیروی قابل اتکاء و موثر در مبارزات انقلابی کردستان به اثبات رسانده و همین امر در سازماندهی توده های وسیع مردمی در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای انقلاب ۵۷ واقعیت عینی انکار ناپذیری است. رشد احزاب در رابطه با پاسخ به مسائل سیاسی اجتماعی، ریشه در تاریخ مادی و عینی در دل جامعه داشت و از اینرو جواب به خواست و دورنمای سیاسی شرایط آینده جامعه متکی به گرایش سیاسی و اجتماعی آن دوران داشت که با رویکردهای سیاسی و افق های مختلف، خود را در پیش پای جامعه قرار میداد. از این زاویه میتوان گفت احزاب و سازمان های سیاسی بر اساس گرایش و رویکردهای سیاسی، اجتماعی و مشخصن طبقاتی برای سازماندهی کردن توده های وسیع مردمی تلاش و مبارزه میکردند. بر همین اساس همانطور که کمونیسم و سوسیالیسم افق و گرایش اجتماعی موجود در کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران امری کاملن بدیهی بود، جنبش ملی و ناسیونالیسم، از نظر طبقاتی، حرکتی سیاسی و خط ایدئولوژیک سیاسی طبقه بورژوازی حتا با رویکرد جریانات مرتجع مذهبی و سازمان ها و احزاب آن ها کاملن شناخته شده بود، به بیان دیگر تاریخ تقابل گرایشهای اجتماعی و به تبع آن تاریخ کشمکشها، عروج و افول احزاب سیاسی در کردستان حول تقابل ناسیونالیست ها و کمونیست ها بعنوان دو افق، آرمان و گرایش اصلی موجود در جامعه کردستان کماکان وجود دارد. مردم کردستان و مناطق کرد نشین با آگاهی وحضور فعال خود توانستند در روند تاریخی این مبارزات دوست و دشمن خود را در برابر دستاوردهای محک بزنند و به خوبی نشان داد بە چیزی کمتر از پایان عمر حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی رضایت نخواهد داد.
با توجه به اینکه کردستان جامعه ای تحزب یافته است از همان سال های اول بعد از انقلاب قطب بندی های سیاسی پُر واضِح در تعیین سیاست های استراتژیک و جدال آلترناتیوها خود را نشان داد و نقش کومه له و کادرهایی که از دل مبارزات جامعه بیرون آمده بودند نقش ارزنده ی را در تقویت جنبش کمونیستی در دفاع از کارگران و زحمتکشان و توده های تهیدست جامعه داشتند. تشکیل شوراهای شهر و روستا، تشکیل اتحادیه های دهقانی توسط زنده یاد فواد مصطفا سلطانی، ایجاد کمیته موقت انقلابی شهر سنندج به سخنگویی زنده یاد صدیق کمانگر، نمایندگان رادیکال و مترقی شورای منتخب واقعی مردم قهرمان سنندج، اتحادیه بیکاران، شورای معلمان، شورای زنان، شورای دانش اموزان، اتحادیه هنرمندان از تجارب تاریخی تشکیل نهادهای مردمی در شرایط انقلاب ۵۷ بودند. گفتمان ایجاد شوراها عملن در دل مبارزات روزانه مردم به فرهنگ رادیکالی تبدیل شد. نقش فعالین شوراها در پروسه پیوند و همکاری دیرینه ای که در زمان شاه بعنوان مبارزین محلات به چهره های شناخته شده و قابل اعتماد و محبوب مردمی در محلات خود مبدل شده بودند کمک کرد با بوجود آمدن شرایط تاریخی دردل مبارزات خود جوش و متاثر ازاعتراضات و نارضایتی مردم ایران برای سرنگونی حکومت دیکتاتوری پهلوی، و همچنین درتداوم سرکوبگری رژیم اسلامی تا سال ۵۹ درکردستان پروسه مبارزاتی فعالیت فعالین جنبش شورایی درسنندج، تجارب ارزنده ای را در پائیز سال ۵۸ به ثبت برساند.
در کنگره سوم کومه له که درست سه سال بعد از فعالیت علنی کومه له برگزار شد، در قطعنامه ای تحت عنوان: «درباره شوراها و حاکمیت تودهها در کردستان» آمده است:
«ما طرفدار شوراهایی هستیم که که مافوق مردم نبوده و از سوی نیروهای خارج از آنها بر آنان تحمیل نگردد، بلکه مظهر واقعی خواست و ارادهی آزادانه تودهها برای اعمال حاکمیت باشد.» در بند سوم آمده است: « شوراها بهعنوان نماینده واقعی مردم باید با رای آزادانه و برابر زنان و مردان محل انتخاب شوند، حافظ آزادی کامل بیان بوده، قدرت خود را از تودهها گرفته و در خدمت آنها باشند. در مقابل مردم مسئول بوده و از طرف آنها کنترل گردند و هرگاه که اکثریت انتخابکنندگان اراده کنند باید برکنار شده و با شورای منتخب دیگری جایگزین شوند.» اگر ادعا کنیم کارگرانی که در کردستان دست به مبارزه، اعتراض و اعتصاب میزنند، یا کارگرانی که در اعتراضات در دیگر مراکز کارگری در شهرهای دیگر ایران شرکت میکنند، کومه له را با نام کمونیسم تداعی میکنند و یا با کمونیست ها احساس نزدیکی میکنند، سخنی به گزاف نگفته ایم. به همین معنا زمینه های عینی مبارزات طبقاتی جنبش کارگری و حاکمیت شوراهای مردمی تاریخن در کردستان و مناطق کردنشین از ظرفیت و پتانسیل مبارزات طبقاتی بالایی برخوردار است. به این معنا از زاویه نگاه طبقه کارگر نمایندگی در شوراهای مردمی، جمعیت انتخاب کننده اختیار تصمیم گیری و به اجرا درآوردن آن را برای خود محفوظ میدانند و بر این اساس به نمایندگان منتخب خود تنها مسئولیت اجرایی کامل تصمیمات اتخاذ شده جمعی را میدهند. به بیانی کامل تر بر اساس چنین رابطه ی تعریف شده، انتخاب کنندگان اختیار آن را خواهند داشت که هر زمان و در مقطعی که صلاح بدانند نمایندگان خود را عزل کرده و نمایندگان دیگری را انتخاب کنند.
نباید فراموش کرد یکی از پایه ای ترین اصول علم مبارزه طبقاتی، به ما گوشزد می کند که انقلاب، کار توده ھا است. جنبش کارگری در کردستان ارتباط تنگاتنگی با مبارزات سراسری ایران دارد برهمین اساس تامين رهبری شواراهای مردمی در راس آن کارگران و لایه های پایین جامعه برای بدست گرفتن قدرت سیاسی یک ضرورت سیاسی اجتماعی است. در حالی که بورژوازی به انحاء مختلف در تلاش برای آلترناتیو سازی است، کردستان و مناطق کردنشین به عنوان بخشی از ایران از این شرایط سیاسی اقتصادی مستثنا نیست. هر گونه پیشروی در جنبش کمونیستی کردستان و یا هر تحرک انقلابی در مقیاس سراسری، تاثیرات تقویت کننده متقابلی بر یکدیگر خواهند داشت. به معنای دیگر هیچ دیوار چینی و یا اختلاف فازی میان پیشروی انقلاب در مقیاس سراسری و در کردستان وجود ندارد. اگر منافع بورژوازی کُرد در کردستان در اساسی ترین فاکتورهای خود با منافع سرمایه داری در سطح سراسری ایران پیوند خورده است، به همان اندازه از استثمار کارگران و مزدبگیران جامعه در بازار کار ارزان و اشباع از توده های وسیع کارگران بیکاری که حاضر است برای رهایی از گرسنگی و فقر به هر قیمتی و تحت هر شرایطی تن به کولبری بدهد، به این معنا سرمایه داران از نیروی کار بهره میجویند، به بیان دیگر بورژوازی در کردستان نه تنها خود بخشی جدا نشدنی از بورژوازی ایران است بلکه درصدد دفاع و بازگرداندن استثمار طبقاتی به عرصه عمومی جامعه می باشد. به باور ما کمونیست ها انقلاب تنها سرنگونی جمهوری اسلامی نيست، سرنگونی اين رژيم می تواند در اثر يک کودتا و يا دخالت دولت های ابر قدرت هم بوقوع بپيوندد، بدون آنکه انقلابی بوقوع پيوسته باشد. بر همین اساس تضمین سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در گرو درهم شکستن قطعی قدرت بورژوازی با مناسبات نظام سرمایه داری در سطح سراسری است.
با توجه به اینکه شرایط انقلابی در حال حاضر در ایران برای پیروز شدن راهی ندارد جز اینکه پروسه سرنگونی، در عین حال پروسهی بی وقفهی شکل دادن به حاکمیت شورایی به سوی سوسیالیسم آینده باشد. یعنی در متن مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی نهادهای نظام جدید نیز پی ریزی شوند. انقلاب هم در گرو ترسيم چشم انداز روشنی از آينده و تفاوتهايش با وضع موجود، ايجاد سازمان سراسری در سازماندهی انقلاب و برآمدن رهبران پیشرو جنبش های رادیکال، با توجه به پيچيدگی های وضع موجود، با اين تعبير که جامعه بر سر يک دوراهی سرنوشت ساز قرار گرفته، باید تلاش کرد از همین حالا و در این دوران انقلابی، گفتمان سازی حاکمیت شوراهای مردمی را به بحث روز همه تشکل های موجود در کردستان تبدیل کرد. بی گمان در این میان هم احزاب و هم فعالینی مستقل و غیره متحزبی که دل در گرو دفاع از منافع طبقه کارگر و تهی دستان دارند میتوانند با تقویت این گفتمان سازی چه در وجه نظری و هم در باب عملی نقش اساسی را داشته باشند. بارها گفته ایم یکی از خصوصیات مبارزاتی در کردستان و مناطق کُردنشین نسبت به سطح سراسری تحزب یافتگی امری انکار ناپذیر است. بر همین اساس تقسیم بندی سیاسی دو بلوک سیاسی از چپ و راست در این مبارزات، پُر واضِح است در راستای استراتژی خود دست به آلترناتیو سازی میزنند. با توجه به اینکه وجود ستم ملی در کردستان واقعیتی انکار ناپذیری است، برای رفع ستم ملی راه حل های مختلفی پیش پای مردم کردستان قرار داده می شود. نباید فراموش کرد رفع ستم ملی از سوی احزاب بورژوا ناسیونالیست در کردستان به معنی بهبودی در شرایط زندگی توده وسیعی از مردم کردستان نیست. اینها خودشان یکی از موانع جدی در حل رفع ستم ملی در کردستان هستند به این معنا در آینده ی تحولات کردستان ایران موی دماغ هر جریان رادیکال پیشرو و احزاب و فعالین سیاسی آزادیخواه و برابری طلبی در دل جامعه کردستان ایران هستند. تاریخن همه نیروهای سیاسی وابسته به طبقات فرادست از هیچ کوششی برای مصادره مطالبات عمومی مردم و سوار شدن بر موج اعتراضات فروگزاری نخواهند کرد. از این زاویه شعار راه حل رفع ستم ملی از طرف این احزاب نه تنها به معنی از میان رفتن استثمار، داشتن بیمه بیکاری، کاهش ساعت کار، رفع ستم بر زنان، آزادی بیان و داشتن حق تشکل و اعتصاب کارگران نیست، بلکه در خدمت جابجایی قدرت سیاسی و باز تولید تمام مناسبات نظام سرمایه داری در دست بورژوازی کُرد و حاکمیت احزاب بورژوا ناسیونالیست با شعارهای پُر َطمطراق، در قالب یک ساختار فدرالیستی متکی بر سیستم پارلمانی بعد از سرنگونی رژیم اسلامی را از بالا به مردم تحمیل کنند. با ترفند سیاست زدایی و شعار دوری از ایدئولوژی و ادعاهای کلیشه ای «دموکراسی خواهی» و «حقوق بشری» در واقع درتلاش برای تهی کردن مبارزات طبقاتی به نفع سلطه نظام حاکم است. در حالیکه این دسته واژهها در جهان امروز معنای صرفن قالبی و حقوقى براى پروسه تصمیم گیرى است، نه الگو و معیارى براى محتوای مضمونی خود تصمیم ها، با این وصف تمام حکومتهای که در جوامع بشری هرچند خود را دموکراتیک مینامند، نباید فراموش کرد در بازتولید مناسبات نظام سرمایه داری و مالکیت خصوصی نقش اساسی بازی میکنند. در شرایط پیشروی جامعه همان نیروهائی که خواهان حفظ مناسبات سرمایه دارانه کنونی هستند فرصت را از دست نخواهند داد برای اینکه نگذارند جامعه در شرایطی قرار بگیرد که مناسبات نظام سرمایه داری را به زیر کشید. به عبارت دیگر اگر بورژوازی منافع خود را در فردای سرنگونی رژیم در حفظ همین مناسبات مبتنی بر کار مزدی میداند، منافع طبقه کارگر و زحمتکشان در جایگزین، حاکمیت شورایی و تداوم انقلاب به سوی تحقق بدیل سوسیالیستی در فردای سرنگونی این رژیم است. بر همین مبنا در حالیکه جنبش شورایی و یا حاکمیت شوراهای مردمی باید زمینه های چشم انداز رهایی از سلطه طبقاتی را فراهم نماید. در بُعد انقلابی آن، به تعبییر ما کمونیستها، تجزیه و تحلیل جامعه طبقاتی که سوای استثمارگسترده و انواع ستم از جمله ستم بر زنان، ستم ملی و دیگر اشکال استثمار مطمئنن بدون تئوری انقلابی راه به جایی نمیبرد و در بازتولید انواع اقسام ستم نقش مستقیمی بازی خواهد کرد.
بدون شک یکی از فاکتورهای عینی دوره جدید بعد از خیزش شهریور ۱۴۰۱تغییر توازن قوا در جامعه به سود توده های میلیونی مردم است. ادامه این تغییر توازن قوا تا به زانو در آوردن رژیم نیاز به ملزوماتی دارد که فراهم کردن آنها بیش از همه به عهده طبقه کارگر است. هر اندازه که کارگران بتوانند وحدت مبارزاتی خود را تعمیق بخشند، هر اندازه درجه سازماندهی خود را بالا ببرند، به همان اندازه هم تعرض خود به رژیم را میتوانند افزایش دهند و هم زمینه ارائه خویش به مثابه رهبر جامعه را مهیا میسازند. کارگران و فعالین کارگری در کردستان سوسیالیسم و حاکمیت شوراهای مردمی را به خوبی میشناسند و واژه کمونیسم تنها در یک واژه خلاصه نمیشود، نه تنها بار معنایی دارد بلکه تاریخ پُر افتخاری را در جنبش کمونیستی در کردستان در نقد نظام سرمایه داری به عنوان چشم انداز مبارزاتی خود مقبولیت بخشیده است. کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، نه از زاویه تنگ نظرانه و سِکت سازمانی و حزبی بلکه به عنوان یک جنبش اجتماعی در دل مبارزات مردم کردستان و حتا در سطح سراسری نقش اصلی در این تاریخ داشته است و میدانیم ضرورت تشکیل شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان در ۶ ماه گذشته ریشه در دل مبارزات تاریخی مردم انقلابی کردستان دارد. همزمان ضروری است که تشکل های موجود کارگری به رغم اختلاف نظرهایی که با هم دارند، با اتحاد عمل و هماهنگی و همکاری های خود، ارتباطات کنونی را توسعه دهند. چنین ارتباطاتی می تواند علیرغم تفاوت هایی که در شیوه های کار و دیدگاه ها و گرایش های سیاسی فعالین و پیشروان جنبش کارگری وجود دارد، با هدف پاسخ دادن به ضرورت سیاسی اجتماعی مبارزات کنونی، می تواند ضرورت پیشروی جنبش کارگری و مبارزات جاری مردم در کف خیابان ها را عملا به هم پیوند دهد و راه را برای برداشتن گامهای بعدی در جنبش کارگری هموار کند. از این زاویه مهم است که نیروهای چپ و کمونیست در راستای سرنگونی انقلابی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی همرا و همگام با فعالین عرصه جنبش کارگری، زنان و دیگر جنبش های رادیکال اجتماعی در تقویت چشم انداز حاکمیت شوراهای مردمی برای بدست گرفتن قدرت سیاسی در فردای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی که زمینه های عینی و مادی آن در دل جامعه وجود دارد، با افشای ماهیت سیاسی احزاب بورژوا ناسیونالیست، در راستای جواب به یک ضرورت سیاسی در کردستان چشم انداز حاکمیت شوراهای مردمی در کردستان را برای بدست گرفتن قدرت سیاسی تقویت نمایند.
۱۹ خرداد ۱۴۰۱