دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

چرا باید بر ضرورت حزبیت کمونیستی تاکید داشته باشیم!


آرام فرج الهی



وقتی بیش از ۱۵۰ سال پیش مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست گفتند ” وقت آن است که کمونیستها نظریات، هدفها و تمایلات خویش را آشکارا در برابر تمام جهان بیان کنند و در قبال افسانه هایی که پیرامون شبح کمونیسم بافته می شود، مانیفست خود را عرضه دارند” بر واقعیتی انگشت گذاشتند که هنوز هم مهمترین بحث در تغییر و تحولات اجتماعی در همه ی کشورها و مخصوصا ایران است.


با توجه به اینکه بیش از ۸ ماه است از خیزش انقلابی مردم ایران می گذرد و مباحث سیاسی مختلفی در این رابطه شکل گرفته، تقریبا همه ی جریانهای مختلف سیاسی سعی کرده اند که با ارائه برنامه و خط سیاسی خود تلاش کنند تا این خیزش انقلابی را به نوعی تحت تاثیر قرار دهند.

هرچه می گذرد تفاوت و ماهیت جریانات سیاسی آشکارتر می شود. تا آنجا که به جریانات ارتجاعی و راست از هر نوعش بر می گردد تقریبا وضعیت مشخص است. مثلا جریانات بنیادگرا و ارتجاعی به ظاهر مخالف جمهوری اسلامی مانند مولوی عبدالحمید و یا جریانات مرتجع دیگر در کردستان (صرف نظر از تعداد کم و زیاد طرفدارانی که دارند) حالشان معلوم است. اگرچه نباید از خطر چنین جریاناتی غافل بود و بر ماهیت و تاریخ سیاسی این گونه جریانات در همدستی با جمهوری اسلامی چه در گذشته و چه در حال حاضر تاکید کرد اما موضوع این مقاله مشخصا جریانات سیاسی است که به اسم چپ و مترقی در جای جای مختلف و با ادبیات خاص خود سعی دارد اتفاقات را به گونه ای دیگر تفسیر کرده و از آن بهره برداری کند. به عنوان مثال تا آنجا که به شرایط کردستان بر می گردد این خط سیاسی می کوشد شعار “زن، زندگی، آزادی” را نه نقطه ی آغازین این جنبش (که فقط به کردستان محدود نمی شود) بلکه به عنوان آرم و مانیفست این جنبش به مردم حقنه کند. شکی در این نیست که کردستان در طول این خیزش انقلابی و حتی در طول چهل و اندی سال گذشته حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است که چرا به “سنگر انقلاب” مشهور شده است. اما این خط سیاسی آگاهانه تلاش دارد بر واقعیتهای تاریخی اتفاق افتاده شده در جنبش انقلابی کردستان چشم بسته و با یک دید ایدئالیستی، ترقی خواهی و اجتماعی بودن مبارزه را در کردستان به کامل، همه گیر، به جا و انقلابی بودن شعار”زن، زندگی، آزادی” خلاصه کند. خود اینکه چرا هیچگاه جریانات سلطنت سلطب حتی لحظه از تکرار شعار زن زندگی آزادی تعلل نکرده اند، موضوعی است که باید به آن پاسخ داده شود. مبارزات اجتماعی و مترقی در کردستان ناشی از چندین دهه مبارزات احزاب کمونیستی و مترقی در کردستان است. با هردرجه انتقادی که به این احزاب و جریانات وارد است اما خط بطلان کشیدن بر فضای سیاسی تاریخی مردم و احزاب در کردستان و ربط دادنش به سر دادن شعاری در گورستان آچی، نوعی از فرصت طلبی ای است. پرش از روی واقعیتهای تاریخی و مبارزات مردم که نه تنها در کردستان بلکه در رابطه با دیگر ملل تحت ستم مانند ترکمن صحرا در ادبیات سیاسی این جریانات به کرات اتفاق می افتد. چه مبارزات ترکمن صحرا، چه کردستان و چه اتفاقاتی که در خوزستان رخ داد و به قلع و قعمع کردن بسیاری از کمیته های کارگری که غالبا به جریانات کمونیستی وصل بودند، امری نیست که بشود به این آسانی ها از تاریخ محود گردد.

و اما در رابطه با مبارزات زنان، تلاش برای اینکه کمپین یک میلیون امضا که یک کمپین انحرافی در خدمت جریان اصلاح طلبی بود را به عنوان یکی از نقاط برجسته جنبش زنان معرفی کنند. در حالیکه ما در سراسر ایران و در طی این چهل و اندی سال با مبازرات مادران خاوران، مادران پارک لاله، مادران دادخواه آبان، مادرانی که در کردستان فرزندانشان را از دست داده اند و روزی نیست که بر سر مزار آنها پیمان تازه نکنند، روبرو هستیم. با مبارزات زنان گمنام و صاحب نامی روبرو هستیم که حتی زمین زندانهای جمهوری اسلامی را زیر پای بازجویان و قضات جنایتکار داغ کرده اند.


استفاده از عبارتهایی مانند ملل غیر فارس، استعمار داخلی، به جای ملل تحت ستم، مناسبات سرمایه دارانه و…. تلاشی است که با دادن رنگ و بوی پست مدرنیستی هم در عین اینکه خود را صاحب مبارزات مردم معرفی کنند هم به شکلی وانمود کنند که حرف تازه ای برای گفتن دارند. بر کسی پوشیده نیست که در عین اینکه ملل تحت ستم مانند کوردها، عربها، بلوچها و.. تحت ستم مضاعف قرار دارند اما ملت فارس هم به شدیدترین وجهی استثمار می شوند و همه ی اینها در چهارچوب مناسبات سرمایه دارانه و روابط کالایی است که شکل گرفته است. کم کردن وجهه ی طبقاتی و تاکید کردن بر بستر مناسبات سرمایه دارانه، اشتباهی سهوی نیست بلکه یک خط سیاسی مشخص است که در نهایتا و مشخصا در کردستان ترکیه با زیرآب کردن سر جریانات کمونیستی آب را به آسیاب کسانی مانند اردوغان ریخته اند. با نگاهی به آمار انتخابات اخیر در کردستان ترکیه، آشکارتر از همیشه می توان دید بخشی از مناطق کردستان که در انها احزابی با خط غیرانقلابی فعالیت دارند بیشترین رای را به اردوغان داده اند.

با نگاهی به تغییر و تحولات اجتماعی در کشورهای پیرامونی، یا بعد از به اصطلاح بهار عربی که در کشورهای مصر و تونس اتفاق افتاد، می بینیم که بعد از سرنگونی حکومتهای مستبد و نظامی، اعتراضات به وجود آمده، جریانات مرتجعی سر کارآمدند که نه تنها مبارزات مردم به نتیجه ای نرسید بلکه عملا هزینه های گزافی که مردم متقبل شدند به نوعی ناامید و یاس بدل گردید. این مسئله در فرانسه هم موضوعیت دارد. جنبش جلیقه زردها که چندین ماه اعتراضات صدها هزارنفری سازمان داده و اعتصاب به راه انداختند عملا نه تنها به هیچ نتیجه ای نرسید بلکه حتی در این اواخر تصویب قوانین سختگیرانه بازنشستگی بار بیشتری را بر گرده ی طبقه ی کارگر نشاند. آنهم در کشور کموناردها.


به جرأت می توان ادعا کرد که اگرچه که کمیته ها، جنبش ها و مبارزات مردمی چه نقش ارزنده و تعیین کننده ای دارند اما در عین حال رهبری این مبارزات و شکل رهبری هم به همان اندازه مهم است. و درست به این اعتبار است که وظیفه ی کمونیستها است که در لحظه به لحظه ی مبارزات بر رهبری یک حزب لنینستی، بر بستر مبارزات مردم تاکید داشت.

خرداد۱۴۰۲

اشتراک در شبکه های اجتماعی: