یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 18 - 05 - 2025

Communist party of iran

پ.ک.ک، اوجالان و فروپاشی یک روایت انقلابی


آرام فرج الهی


در زمانه‌ای که واژگان انقلاب، سوسیالیسم و مقاومت به‌راحتی در گفتمان نیروهای غیرانقلابی مصادره می‌شوند، وظیفه‌ی چپ مارکسیستِ انقلابی، نه فقط حفظ مفاهیم بلکه افشای انحرافاتی است که با نقاب رهایی‌خواهی را به پیش می‌برند. پ.ک.ک و نظریات عبدالله اوجالان، دقیقاً در این نقطه قرار می‌گیرند: از انقلابی‌گریِ ضدسیستم به سیاست‌ورزی درون‌سیستمی، از مبارزه‌ی طبقاتی به صلح اجتماعی، و از تخریب دولت سرمایه‌داری به همزیستی با آن.


برخلاف آغاز کار پ.ک.ک در دهه‌ی ۱۹۷۰، که دست‌کم در ظاهر به مارکسیسم-لنینیسم متعهد بود، دوران زندان اوجالان نقطه‌ی چرخش بنیادین این سازمان بود. در حالی‌که سایر نیروهای مارکسیست در جهان در حال بازاندیشی بر پایه‌ی تجربیات شکست بودند، اوجالان به سمت نوعی عرفان سیاسی با الهام از موری بوکچین و گفتمان‌های پست‌مدرن متمایل شد؛ گفتمانی که در آن “دولت بد است” اما “قدرت محلّی خوب است”، “طبقه‌ی کارگر” ناپدید می‌شود و “جامعه‌ی مدنی” جای آن را می‌گیرد. این گذار، از منظر ماتریالیسم تاریخی، یک عقب‌گرد بود: تحلیل ستم طبقاتی و تضادهای زیربنایی با اَشکال ایدئالیستیِ “هویت”، “زنانگی”، و “زیست‌محیطی” جایگزین شد، بی‌آن‌که آن‌ها را در پیوند با ساختار اقتصادی تحلیل کند.


در ظاهر، «کنفدرالیسم دموکراتیک» طرحی نو برای سیاست مشارکتی و غیرمتمرکز به نظر می‌رسد. اما در واقع، این چارچوب به طرز خطرناکی از واقعیت‌های مادی جامعه فاصله دارد. در اقتصادی که تحت سلطه‌ی نئولیبرالیسم و شرکت‌های فراملی است، تقلیل سیاست به “گردان‌های محلی”، نه تهدیدی برای نظام سرمایه‌داری، بلکه تزئینی رنگارنگ بر سازوکار سرکوب آن است. شوراهای محلی‌ای که هیچ کنترل واقعی بر ابزار تولید، توزیع و مالکیت ندارند، نهایتاً به نهادهایی نمادین تبدیل می‌شوند؛ بی‌خطر، بی‌تهدید، و قابل جذب در نظم موجود.


نمی‌توان حضور نیروهای پ.ک.ک/ی.پ.گ در ائتلاف نظامی ایالات متحده علیه داعش را یک تاکتیک گذرا تلقی کرد. حضور در میدان نبرد در کنار ارتش آمریکا، پذیرش کمک‌های لجستیکی ناتو، و حتی گفت‌وگو با مسئولان اسرائیلی – همه نشانگر تغییر ماهوی پ.ک.ک به بازیگری نیمه‌رسمی در نظم امپریالیستی منطقه است. این اتحاد نه تنها با  سوسیالیسم انقلابی در تضاد است، بلکه به‌طور مستقیم تضعیف‌کننده‌ی جنبش‌های مستقل کارگری و ضد امپریالیستی در منطقه است. چگونه می‌توان در عین وابستگی به ارتش آمریکا، داعیه‌ی آزادی خلق‌ها را داشت؟


سیاست‌های ظاهراً پیشرو پ.ک.ک در زمینه‌ی مشارکت زنان، هم‌زیستی با طبیعت و رفع ستم‌های اجتماعی، در نگاه اول تحسین‌برانگیز است. اما اگر این مسائل در غیاب تحلیل طبقاتی و بدون درک از مناسبات تولید مورد بررسی قرار گیرند، تنها به‌عنوان ابزارهایی برای مشروعیت‌بخشی به پروژه‌ای غیربنیادین عمل می‌کنند. در واقع، این فمینیسم و اکولوژیسم “خنثی” نه در پی انهدام ساختارهای سلطه بلکه در پی اصلاحات سطحی در چارچوب آن‌هاست.


عبدالله اوجالان، چه در درون پ.ک.ک و چه در رسانه‌های جهانی، به شخصیتی کاریزماتیک بدل شده که نه با نقد تئوریک بلکه با نفوذ عاطفی رهبری می‌کند. جایگزینی برنامه‌ی حزبی با آموزه‌های شبه‌دینی، و تبدیل شدن نوشته‌های او به نوعی متون مقدس سیاسی، کاملاً در تضاد با سنت انتقادی و دیالکتیکی مارکسیسم است. سوسیالیسم، بر خلاف ایمان کور، نیازمند آگاهی طبقاتی و سیاسی طبقه‌ی کارگر و مشارکت انتقادی توده‌هاست، نه تبعیت از رهبری فردی.


گزارش‌های اخیر مبنی بر برگزاری کنگره‌ی انحلال پ.ک.ک و ابراز آمادگی این سازمان برای ادغام در حاکمیت ترکیه، نه یک چرخش تاکتیکی بلکه مهر تأییدی بر مسیر انحطاط ایدئولوژیک آن است. این انحلال، پایان طبیعی پروژه‌ای است که از کنار گذاشتن تحلیل طبقاتی آغاز شده و با مشارکت در ائتلاف‌های امپریالیستی و پذیرش سیاست‌های هویتی به سرانجام رسیده است. امروز پ.ک.ک دیگر حتی در موضع یک نیروی اپوزیسیون رادیکال نیز عمل نمی‌کند، بلکه خود را به‌عنوان یک بازیگر میانه‌رو و قابل گفت‌وگو در نظم سیاسی ترکیه و منطقه بازتعریف می‌کند. این تغییر وضعیت، نشان می‌دهد که چرخش‌های تئوریک گذشته اکنون در قالب یک استراتژی کامل سازش با قدرت تجسم یافته‌اند.


پ.ک.ک و رهبران آن، با تبدیل مبارزه‌ی طبقاتی به پروژه‌ای هویتی، و با چرخش به‌سوی نهادهای سرمایه‌داری جهانی، عملاً نقش نیرویی تنظیم‌گر در منطقه را ایفا می‌کنند. اگرچه در ظاهر با دولت‌های ارتجاعی منطقه در تضادند، اما در عمل، به ابزاری برای تعدیل تضادها به نفع هژمونی امپریالیستی بدل شده‌اند. برای نیروهای انقلابی، بازخوانی تجربه‌ی پ.ک.ک یک ضرورت تاریخی است: بازگشت به مبارزه‌ی طبقاتی، ساخت سازمان‌های مستقل کارگری، و شکل‌دادن به سیاست انترناسیونالیستی پرولتری.


تنها در این افق است که می‌توان از «رهایی خلق ها» سخن گفت؛ نه در پناه چتر هواپیماهای ناتو.

اشتراک در شبکه های اجتماعی: