پیش بهسوی همبستگی هر چه بیشتر معلمان، دانشآموزان و خانوادههای زحمتکش؛ «ضرورت تشکلیابی کمیتههای والدین و دانشآموزان با محوریت مدارس در محلات»
شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰
نيما. م
با توجه به بحرانهای عمیق اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه ایران، جز مطالبهگری راه دیگری برای اکثریت زحمتکش جامعه باقی نمانده است. دورهی کمپین زدنها و فعالیتهای خیریهای به سر رسیده است. اکنون دیگر روشن است فقر و فلاکت گسترده را جز با سازمان دادن تودههای مطالبهگر نمیتوان پاسخ داد. و مطالبهگری هم جز با تغییر توازن قوا در سطح سراسری که محصول تشکل، اتحاد و بههم پیوستن بخشهای مختلف اعتراضی جامعه است، به سرانجام نمیرسد. در این بین به کار بردن واژهی صنفی که اصطلاحی پیشاسرمایهداری است و بکاربردنش در جامعهی سرمایه داری کاملا نادرست است، بعضاً در خدمت ایجاد شکاف در میان بخشهای مختلف مطالبهگر قرار میگیرد. تاکید بر صنفی بودن اعتراضات در واقع غیر مستقیم از تضاد و تقابل منافع بخشهای مختلف مطالبهگر خبر میدهد و یا به نوعی چنین تضادی را به رسمیت میشناسد. در واقع برای تاکید داشتن بر خواستههای اقتصادی نباید از واژهی صنفی بودن استفاده کرد. مطالبات معیشتی و رفاهی هر بخش در چهارچوب خواستههای اقتصادی میگنجد که الزاما صنفی نیستند. مثلاً بالا رفتن حداقل دستمزد، خواستهی مشترک اکثریت جامعه است که ارتباطی به صنفی بودن ندارد. خواستههای معیشتی معلمان و مشخصا خواست بالارفتن حداقل دستمزد میتواند به یکی از سرفصلهای مشترک مبارزات متحدانهی کارگران و در کل بخشهای مزدبگیر جامعه تبدیل شود. شعار «حداقل دستمزد نباید کمتر از ۱۲ میلیون باشد» میتواند به شعار مشترک معلمان، کارگران، دانشآموزان و والدین و… تبدیل شود.
در یک کلام، خواستههای اقتصادی مشترک اتحادآفرین هستند و صنفی نام نهادن این خواستهها می تواند اختلافآفرین باشد. اصطلاح «صنف» و «صنفی» واژههایی هستند که بر شکافهای موجود در بین بخشهای گوناگون اعتراضی مهر صحه میگذارد. یکی از این شکافها، شکاف میان معلمان، دانشآموزان و خانوادهها است. شکافی که آگاهانه از سوی سران حاکم بوجود آمده و تعمیق شده است. چنین شکافی سالهاست در خدمت دشمنی با آموزش و پرورش انتقادی قرار گرفته است و در راستای بارآوردن دانشآموزانی فرمانبردار و محافظهکار حرکت کرده است. همین شکاف باعث شده که حکام نظام سرمایهداری در ایران به خودشان اجازه دهند و معلمان را به عنوان عناصری زیادهخواه در جامعه معرفی کنند. همچنین بالا بردن حداقل دستمزد که یکی از مطالبات معلمان و کل بخشهای اردوی کار و زحمت است را عامل تورم بنشانند. چنین تلاشهای تفرقه افکنانهای بدون ایجاد شکافهایی که از گذشته بوجود آمده است به سرانجام نمیرسد. در مقابل لازم است پیشروان جنبش معلمان و پیشروان کارگری در مسیر پر کردن این شکافها گام بردارند.
واقعیت این است که معلمان با اتکا به سطحی از سازمانیابی سراسری توانستهاند در این زمینه پیشقدم شوند. معلمان با مطرح کردن بخشی از خواستههای دانشآموزان و خانوادههای زحمتکش برای از میان برداشتن این شکاف تلاش کردهاند. خواست آموزش رایگان، حق تشکلیابی، عدالت و برابری جنسیتی در آموزش، دفاع از آموزش و پرورش علمی و انتقادی، بالارفتن حداقل دستمزد و… از مطالباتی است که از سوی معلمان و به نمایندگی اکثریت جامعه مطرح شدهاند. مدتهاست که ضروری است صدای همبستگی و مطالبهگرانهای از طرف جامعه هم بلند شود. اما چون کارگران و زحمتکشان نتوانستهاند خودشان را متشکل کنند از این اعلام همبستگی نیز بازماندهاند. با این توضیحات میتوان چنین نتیجه گرفت که سازمان دادن کمیتههای والدین و دانشآموزان با محوریت مدارس و محلات به یک ضرورت مبرم تبدیل شده است. معلمان با توجه به ارتباطاتی که با خانوادهها و دانشآموزان دارند و با توجه به متشکل بودنشان، میتوانند در خودسازماندهی دانشآموزان و خانوادههایشان مؤثر و حمایتگر باشند. توازن قوای سراسری معلمان این امکان را به آنها میدهد. در حال حاضر یک حرکت آکسیونی توسط خانوادهها و دانشآموزان به صورت همزمان با تجمعات معلمان میتواند جنبه تبلیغی و ترویجی بسیار خوبی در مقیاس سراسری باشد. تدوام تجمعات و اعتصابات معلمان در سطح مدارس و پیوستن کارگران و زحمتکشان به این مبارزات، زمینه را برای سازمانیابی دانشآموزان و خانوادهها در مدارس و در محلات فراهم میکند.
۱۹ آذر ۱۴۰۰
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
كميته هاى مشترك