پیشگیری از جنگ داخلی در کردستان تنها با به میدان آمدن تودههای وسیع مردم ممکن است
دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
ناصر زمانی

این شعار که گویا روابط میان احزاب و سازمان های سیاسی در کردستان از طریق نشست های مشترک و توافقات سیاسی می تواند مانع از درگیری ها و جنگ داخلی شود، بیش از آنکه یک تحلیل عینی و مبتنی بر واقعیت های طبقاتی و تاریخی باشد، بیشتر یک توجیه سیاسی برای پوشاندن ضعف بنیادین این احزاب در برقراری یک مبنای اجتماعی واقعی و پایدار برای اتحاد است. چنین نگاهی، نه تنها نقش تضادهای عمیق طبقاتی، ایدئولوژیک و منافع متضاد این احزاب را نادیده می گیرد، بلکه مسئولیت اصلی در برابر خطر جنگ داخلی را از دوش ساختار طبقاتی جامعه و روابط قدرت مسلط برمی دارد و به سطحی ترین شکل ممکن به مسئله ی ساختاری، پاسخ شکلی می دهد.
به این معنا که توافق و بیانیه های مشترک میان احزاب مختلف در کردستان، از راست ناسیونالیست تا چپ رادیکال، ممکن است در ظاهر و در کوتا ه مدت به کاهش تنش ها و جلوگیری از درگیری های مسلحانه کمک کند، اما به هیچ وجه نمی توانند تضمینی پایدار برای جلوگیری از جنگ های داخلی باشند. این توافقها معمولن بر مبنای منافع مقطعی، فشار افکار عمومی صورت می گیرند و به دلیل فقدان پایگاه اجتماعی مشترک و تضاد منافع طبقاتی میان این نیروها، عمیق و باثبات نیستند. نیروهای ناسیونالیست، مذهبی یا لیبرال بورژوایی، در بزنگاه های تاریخی همواره در برابر منافع طبقه کارگر و جنبش های انقلابی ایستاده اند و اغلب در لحظات بحرانی به سازش با نیروهای ارتجاعی یا حتی به تقابل مستقیم با نیروهای چپ و انقلابی گرایش یافته اند. در عمل نیز بارها شاهد بودیم که این نوع توافقات میان احزاب در شرایطی که پای منافع اساسی و قدرت سیاسی در میان بوده، به راحتی شکسته شدهاند و حتی به تشدید درگیری انجامیده اند.
از اینرو، شعارهایی که بر نقش توافق میان احزاب در جلوگیری از درگیری تأکید می کنند، در عمل بیشتر ابزاری شده اند برای پنهان کردن تناقضهای بنیادین، یا به عبارتی؛ انحراف افکار عمومی و تقلیل مسئله جنگ داخلی به یک مسئله صرفن دیپلماتیک است. در صورتی که تنها نیرویی که می تواند بطور واقعی از جنگ داخلی جلوگیری کند، ورود آگاهانه، متشکل و سازمان یافتهی طبقه کارگر و توده های زحمتکش به صحنه ی سیاسی است. وقتی کارگران، زنان، جوانان و توده های مردم حاشیه نشین از پایین قدرت سازمان یافته ایجاد کنند، دیگر نه احزاب می توانند به راحتی وارد رقابت های خشونت آمیز شوند، و نه جنگ داخلی میتواند شکل بگیرد، چرا که توازن قدرت واقعی نه در دست احزاب از بالای سر مردم کردستان بلکه در دست توده های وسیع مردمی در شوراهای محلات و شهرها قرار دارد.
به عبارت دیگر نقش به میدان آمدن توده های وسیع مردم از لایه های پایین جامعه، مشخصن طبقه کارگر و زحمتکش، زنان ستمدیده، جوانان بیکار و محرومان روستایی و شهری، یک عامل تعیین کننده و اساسی در جلوگیری از جنگهای داخلی در کردستان است. این نیروی اجتماعی هنگامی که آگاهانه، متشکل و مستقل وارد صحنه سیاسی شود، نه تنها توازن قوا را به نفع خود تغییر میدهد، بلکه می تواند از پایین ساختارهایی ایجاد کند که پایه ی دموکراسی واقعی، اداره ی جمعی و همزیستی مبتنی بر منافع اکثریت جامعه را فراهم می سازد.
شوراهای مردمی، به عنوان اشکال قدرت سیاسی از پایین، دقیقن در چنین لحظاتی پدیدار میشوند؛ زمانی که طبقه کارگر و متحدانش در جریان مبارزه و دفاع از منافع خود، به این نتیجه می رسند که باید قدرت را در دست بگیرند و اداره ی زندگی اجتماعی را خودشان به دست گیرند. تجربه انقلاب ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ روسیه، انقلاب آلمان ۱۹۱۹، شوراهای کارگری در مجارستان ۱۹۵۶، کردستان ۱۳۵۸ نشان داده اند که هر کجا توده های مردم وارد میدان شوند و اراده ی خود را در نهادهای خود ساخته اعمال کنند، هم امکان جلوگیری از جنگ داخلی و هم زمینه ی دگرگونی ریشه ای اجتماعی فراهم می شود. واقعیت اینست، تأکید بر رابطه ی احزاب و رسیدن به توافق میان آنها، بدون حضور تعیین کننده توده ها وسیع کارگر و زحمتکش، نه تنها هیچ تضمینی برای جلوگیری از درگیری ندارد، بلکه غالبن به ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر تضادهای واقعی و حفظ نظم مسلط بدل میشود.
این نگاه، که منشأ جنگ داخلی را به نبود تعامل میان رهبران حزبی تقلیل می دهد، یک توجیه ساده انگارانه و غیرواقعی است. چون در نهایت، احزاب نیز نماینده ی منافع طبقاتی و اجتماعی متفاوتی اند، و زمانی که جامعه در بحران قرار گیرد، این تضادهای پنهان به سطح می آیند و اگر نیروی مهارکننده ای از پایین وجود نداشته باشد، به راحتی میتوانند به جنگ و درگیری بیانجامند. بنابراین، پیشگیری از جنگ داخلی نه از مسیر نشست میان احزاب و توافق آنها بر بالای سر جمعیت میلیونی در کردستان و مناطق کُردنشین، بلکه از خیابانها، کارخانهها، محلات فقیرنشین و روستاها می گذرد؛ جایی که مردم واقعی، با منافع واقعی، وارد مبارزه ی واقعی میشوند. تنها از طریق سازمانیابی این نیروهای اجتماعی در قالب شوراها ی مردمی، نهادهای همبستگی طبقاتی، سازمانیافته و شبکههای مستقل کارگری و اجتماعی، می توان سازوکارهایی ایجاد کرد که نه تنها مانع جنگ های داخلی شود، بلکه پایه ای برای ایجاد یک قدرت سیاسی نوین و سوسیالیستی نیز باشد. در غیر این صورت، توهم به توافقات میان احزاب، صرفن بازتولید مناسباتی است که خود ریشه ی درگیری و خشونت اند.
از اینرو برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان پاسخی عملی به نیاز حیاتی مشارکت توده های وسیع جامعه در قدرت سیاسی است. اگرچه این برنامه، یک برنامه سوسیالیستی نیست، اما نقش مهمی در ایجاد زمینه برای حضور فعال مردم در ساختارهای تصمیم گیری دارد که می تواند مانع از ایجاد جنگ های داخلی و اعمال خشونت مسلحانه میان احزاب و سازمان های سیاسی شود. این مشارکت سیاسی مردم، بخصوص از طریق شوراهای مردمی، می تواند ساختاری دموکراتیک و از پایین شکل دهد که در آن منافع واقعی توده های وسیع کارگر و زحمتکش جامعه نمایندگی شود و به جای منازعات حزبی، منافع عمومی حاکم شود. همزمان، این برنامه نه تنها به عنوان ابزاری برای مدیریت بحران های سیاسی عمل می کند، بلکه به عنوان پیش زمینه ای ضروری برای تحقق چشم انداز سوسیالیستی در کردستان مطرح است.
کومه له به عنوان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، استراتژی خود را بر پایه همین ضرورت سیاسی استوار کرده است؛ بدین معنا که پیش شرط هر تحول ریشه ای و پایدار، حضور گسترده و سازمانی افته توده های مردم در عرصه قدرت است که می تواند راه را برای تغییرات بنیادین اجتماعی و اقتصادی هموار کند. به این ترتیب، برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان نه فقط راهکاری برای صلح و ثبات در کوتاه مدت، بلکه گامی کلیدی در جهت ساختن جامعه ای برابر، بدور از هر نوع خشونت و سوسیالیستی است
ژوئن ۲۰۲۵