پیشروی جنبش دانشجویی و تملق خامنه ای
جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱
در حالی که تداوم خیزش انقلابی و سراسری مردم ایران علیه جمهوری اسلامی وارد دومین ماه شده است، گسترش ابعاد این خیزش سران رژیم را بیش از پیش نگران و پریشان کرده است. از روزهای اول آغاز خیزش ژینا امینی “مهسا” سران حکومت با این تصور که خواهند توانست این خیزش را نیز مانند اعتراضات گذشته سرکوب و به عقب نشینی وادارند، نیروهای سرکوبگر را وارد میدان کردند به اذیت و آزار و دستگیری و شکنجه پرداختند. اما عدم موفقیت رژیم در رویارویی با این خیزش انقلابی و سراسری و تداوم و گسترش آن که تجارب خیزشهای ٩٦ و ٩٨ و پس از آنرا نیز با خود داشت، پس از ١٧ روز علی خامنەای را به پشت صفحه تلویزیونهای رژیم کشاند. از آنزمان تا کنون او پنج بار به بهانەهای مختلف ظاهر شده و فرصت طلبانه و عوامفریبانه به ابراز مواضع متناقض، نا منسجم و تهدید آمیز در رابطه با این خیزش انقلابی پرداخته است. عروج و گسترش جنبش دانشجویی و پیوستن سریع و فعالانۀ دانشجویان بیش از ۸٠ دانشگاه در سراسر ایران به اعتراضات سراسری، خامنەای را برآشفتەتر و برآن داشت تا این بار فریبکارانه سنگ دفاع و پشتیبانی از دانشجویان را به سینه بزند.
روز چهارشنبه ۲۷ مهرماه، خامنەای جمعی از دانشگاهیان وابسته به رژیم را تحت نام “نخبگان و استعدادهای برتر علمی” گرد آورد. او طی سخنانی ابتدا با تملُق و چاپلوسی به تعریف و تمجید از “نخبگان” دانشگاهی پرداخت و گفت:” دانشگاه یکی از بزرگترین موانع در مقابل سلطۀ استکبار است. برخی از مسئولین در جذب «نخبگان» سنگ اندازی کرده اند و با بی اعتنایی و برخوردهای نامناسب موجب مایوس شدن آنان از دانشگاه شده اند. باید با نخبگان رفتار کریمانه کرد.” و درمقابل عاجزانه از آنان خواست ظرفیت شخصی خود را جهت حل مسائل کشور بکار گیرند.
این اشک تمساح خامنەای برای دانشگاه و دانشجویان درحالی است که شخص وی طی چهار دهه گذشته بیشترین دشمنی را با دانشگاه و دانشجویان به عمل آورده است. از همان ابتدای به حکومت نشاندنشان، سران جمهوری جهل و جنایت اسلامی درِ دانشگاهها را بستند و تحت عنوان “انقلاب فرهنگی” به سرکوب، حذف و اخراج استادان و دانشجویان چپ و کمونیست و پیشرو و مترقی پرداختند؛ با تبدیل صحن دانشگاه به مسجد برای نماز جمعه تلاش کردند فضای دانشگاهها را امنیتی و مذهبی سازند؛ خود خامنەای بارها با حمله به علوم انسانی تلاش کرد تا کتابهای درسی را از محتوای علمی و انسانی خالی و خرافات مذهبی را جایگزین و به خورد دانشجویان بدهند؛ با توطئه طرح “وحدت حوزه و دانشگاه” که دو نهاد کاملا متضاد با هم هستند، تلاش کرد دانشگاه را به زیر مجموعه نهاد ارتجاعی حوزه تبدیل کند و مانع پیشرفت و تکامل دانشگاه شود؛ در مواردی نیروهای امنیتی و پاسداران جنایتکاری چون قالیباف را برای سرکوب و کشتار دانشجویان به جان آنان انداخت و وحشیانه دانشجویان را سرکوب کردند. خامنەای که اینک بیشرمانه سنگ دفاع از دانشجو و نخبگان را به سینه می زند بعنوان رهبر جمهوری اسلامی مسئولیت مستقیم در قتل و ترورهای دولتی استادان و دانشجویان داشته است. او پروندۀ کشتار صدها نفر از نخبگان، فعالان سیاسی، نویسندگان، شاعران، هنرمندان و روشنفکرانی همچون محمد جعفر پویندە، محمد مختاری، سعیدی سیرجانی، سعید سلطانپورها را زیر بغل دارد؛ هزاران دانشجو و استاد سیاسی چپ و کمونیست و مخالف رژیم را تحت عنوان امنیتی “ستاره دار” اخراج و از تحصیل محروم کردند. خامنه ای هرگز نمی تواند لکه های جنایت علیه دانشگاه و دانشجویان را از پیشانی خود بردارد و خود را حامی دانشگاه جا بزند.
با این وجود خامنەای اینبار نیز درمانده تر از گذشته تلاش نمود زهر خود را به جنبش سراسری دانشجویی در اعتراضات کنونی که در آن به ویژه زنان نقش و سهم اساسی دارند، بریزد و این جنبش اصیل اجتماعی را به “دشمن و آمریکا و اسرائیل” منتسب نماید تا به خیال خود مجوز سرکوب و کشتار دانشجویان را برای اوباشان رژیم صادر کرده باشد. او گفت: “هرچه دانشگاه را بتوانند لَنگ و تعطیل و خراب و ناقص کنند، برای دشمنانِ پیشرفت کشور مُغتنم است. اعتصاب و اعتراض در دانشگاهها با تهدید عوامل خارج از دانشگاه صورت می گیرد”. این نگرانی و سراسیمگی خامنەای البته قابل درک است. جنبش دانشجویی خیلی سریع رسالت خود را بازیافت و با خیزش انقلابی “مهسا” برای سرنگونی رژیم عجین شد. گسترش یافت و به یکی از پایه های پرقدرت آن تبدیل گشت. اکنون دامنۀ این خیزش سراسری نه تنها دانشگاه بلکه به مدارس هم رسیده و دانش آموزان را نیز به میدان آورده است. دختران دانش آموز هم در مدرسه و خیابان با شعار نویسی و پائین کشیدن عکسهای خمینی و خامنەای و با برداشتن و سوزاندن حجاب این نماد بردگی زن، علیه حکومت اسلامی و دیکتاتور شعار سر میدهند. اعزام نیروهای سرکوبگر به مدارس برای سرکوب و دستگیری دانش آموزان که در مواردی موجب قتل آنان نیز شده، ظرفیت بالای جنایت حکومت رسوای اسلامی را به نمایش گذاشته است. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان با انتشار فراخوانی خطاب به مردم ایران قتل فجیع و بیشرمانۀ دانش آموزان توسط حاکمان اسلامی را محکوم کرد و سه روز اعتصاب و عزای عمومی اعلام نمود.
اینک و در تداوم این خیزش، اعتراض و اعتصاب موضعی صنایع نفت و پتروشیمی ها، رانندگان تانکرهای حمل سوخت پالایشگاه آبادان و کارگران هفت تپه در حمایت و همبستگی با این خیزش انقلابی اعتماد به نفس بیشتری به جوانان در اعتراضات سراسری بخشیده است. حالا دیگر کسی در توهم تغییر و اصلاح رژیم نیست. خواست سرنگونی به یک خواست همگانی تبدیل شده است؛ شعار مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر دیکتاتور را در هرجا با صدای رسا فریاد می زنند؛ نمادهای جمهوری اسلامی از قبیل پایگاههای بسیج و نیروی انتظامی، دفاتر آخوندها و نمایندگان ولی فقیه، حوزه های علمیه و بنر و مجسمه های خامنه ای و قاسم سلیمانی را به آتش می کشند. این اقدامات و تداوم اعتراضات و اعتصابات بیانگر این واقعیت است که سرکوب، کشتار، دستگیریها، زندان و شکنجه نتوانسته زنان و مردان و به ویژه جوانان را از خواست سرنگونی باز دارند و رژیم را روز به روز بیشتر در موضع ضعف قرار می دهند و وادار به عقب نشینی می کنند. تا جائی که خامنه ای در پایان سخنانش مجبور شد بگوید “کسانی می گویند نظام در حال فروپاشی است. ما تسلیم نشدیم و ایستادیم”.
شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له