پلنوم سوم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران برگزار شد! جنبش انقلابی جاری و وظایف کمونیست ها! آبان ۱۴۰۱- نوامبر ۲۰۲۲
جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱
پلنوم سوم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران منتخب کنگره سیزدهم در روزهای شنبه و یکشنبه ۲۱ و ۲۲ آبان ۱۴۰۱ برابر با ۱۲ و ۱۳ ماه نوامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. پلنوم با سرود انترناسیونال و یک دقیقه سکوت برای گرامیداشت یاد جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم و کلیه جانباختگان جنبش انقلابی جاری کار خود را آغاز و بعد از دو روز جلسات فشرده به کار خود پایان داد. در این پلنوم اعضای کمیته مرکزی کومه له منتخب کنگره هیجدهم و کمیته تشکیلات خارج حزب نیز به عنوان ناظر شرکت داشتند. گزارش سیاسی کمیته اجرائی، گزارش فعالیت کمیته ها و ارگانهای مختلف تشکیلاتی، رسیدگی به قرارها و آرایش و تقسیم کار درون کمیته مرکزی حزب از دستور جلسات این پلنوم بودند. گزارش سیاسی کمیته اجرائی که تحت عنوان جنبش انقلابی ژینا و وظایف کمونیست ها تهیه شده و به صورت مکتوب در اختیار اعضای کمیته مرکزی قرار گرفته بود محورهای زیر را در برمی گرفت.
*****
ما در کنگره سیزدهم حزب کمونیست ایران اعلام کردیم که جامعه ایران آبستن انقلاب است. بر این واقعیت تأکید کردیم که بحران ساختاری سرمایه داری ایران درآمیخته با رانت خواری و فساد نهادینه شده در سراسر ارکان حکومت اسلامی و تأثیرات ویرانگر آن بر کار و زندگی و معیشت کارگران و زحمتکشان ایران از یک سو، و روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری و جنبش های اعتراضی در سالهای اخیر از سوی دیگر زمینههای عینی و پیش شرط های اقتصادی و اجتماعی و فضای ذهنی برای یک موقعیت انقلابی را فراهم آورده است. در واقع خیزش انقلابی جاری که با قتل دولتی ژینا جرقه آن زده شد و موقعیت انقلابی ای که جامعه ایران در آن قرار گرفته است بر بستر این شرایط عینی شکل گرفت. جنبش انقلابی ژینا فوران آتش فشان خشم و اعتراض توده هایی بود که زیر فشار گرانی سرسام آور، فقر و بیکاری، خشونت و تبعیض های جنسیتی و محرومیت و بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی به تنگ آمده بودند.
این خیزش انقلابی ادامه خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ است، که به دلیل سرکوب سیستماتیک و به دلیل بحران کرونا برآمد آن با وقفه ای نسبتا طولانی روبرو شده بود. اما روشن است که این خیزش انقلابی تکرار و تداوم خطی خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ نیست. چون خیزش های قبلی زمین را برای خیزش بعدی شخم زده و تقویت کردند و تحولات عظیمی در آگاهی و ذهنیت کارگران و توده های مردم و به ویژه زنان تحت ستم ایجاد کردند. خیزش دی ماه ۹۶ به بیش از دو دهه سلطه گفتمان اصلاح طلبان حکومتی پایان داد و به این اعتبار فصل تازه ای در شرایط مبارزه سیاسی و طبقاتی و مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی را ورق زد. خیزش آبان با یورش به نمادهای حاکمیت رژیم اسلامی و با استقامت و پایداری جانانه ای که در برابر سرکوب سبعانه و خونین حکومت اسلامی از خود نشان داد، به استراتژی گذار مسالمت آمیز اپوزیسیون بورژوایی از رژیم اسلامی ضربه کاری وارد آورد و گفتمان گذار انقلابی از رژیم جمهوری اسلامی را تقویت کرد. این دو خیزش مانند دو موج جوشان مبارزه سیاسی به محرکهای نیرومندی برای مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر تبدیل شدند و میل درونی کارگران را برای مبارزه شدت بخشیدند. فقط در سال گذشته جنبش کارگری ایران حدود چهار هزار اعتصاب و اعتراض بزرگ و کوچک را تجربه کرده است. خیزش انقلابی جاری که با نام رمز ژینا رقم خورد به همه این دستاوردها و داده های عینی متکی بود، از این رو با شکوهی چند برابر عظیم تر از خیزش های قبلی پا به میدان گذاشت. این خیزش انقلابی در همان روزهای اول جنبش رهائی زنان، جنبش انقلابی کردستان و جنبش دانشجویی را به هم پیوند زد و چنان صاعقه آسا گسترش یافت که سران رژیم و نیروهای سرکوبگر آن و حتی قدرتهای سرمایه داری جهانی را غافلگیر کرد.
این جنبش انقلابی با شعار “زن، زندگی، آزادی”، ” نه روسری، نه توسری، آزادی، برابری”، “مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای” و با اقدامات نمادینی مانند پرتاب کردن روسری ها بر کف خیابان و سوزاندن آنها یکی از پایه های قدرت سیاسی و ایدئولوژیک حکومت اسلامی را ویران کرد. این خیزش از آنجا که نیرومند ترین پایگاه اسلام سیاسی با قوانین سخت دینی در خاورمیانه و شمال آفریقا را مورد تعرض ایدئولوژیک قرار داده است، جنبش رهائی زن در منطقه را وارد فاز نوینی خواهد کرد. اگر خیزش های دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ پرونده اصلاح طلبان حکومتی و استراتژی گذار مسالمت آمیز را بستند، جنبش انقلابی جاری پرونده حکومت دینی و آن بخش از اپوزیسیون مذهبی که بعد از پایان کار استبداد دینی سودای حکومت مذهبی بورژوایی دیگری زیر نام “جمهوری دمکراتیک اسلامی” را در سر می پرورانند را نیز بایگانی کرد. سوزاندن روسری و پرهیز از هرگونه مراسم سوگواری با آيینها و نمادهای دینی، مجاهدین خلق را همانند کپی دیگری از اسلام سیاسی بشدت رسوا ساخت. همچنین شعار “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد، چه رهبر”، که در خیابان ها و دانشگاهها طنین انداز شد نشان داد که اپوزیسیون سلطنت طلب هیچ جایگاهی در میان زنان ستمدیده، کارگران و زحمتکشان و تهیدستان جامعه ندارد. این خیزش انقلابی به لحاظ بازتاب جهانی آن و جلب حمایت و همبستگی افکار ترقی خواه و پیشرو در سراسر جهان نیز جایگاه منحصر به فردی در تاریخ جنبش آزادیخواهانه مردم ایران دارد.
این خیزش انقلابی فراتر از این کامیابی های سیاسی در عرصه تاکتیکی هم تکامل یافته تر از خیزش های قبلی است. تاکتیک تلفیق اعتراض های خیابانی با اعتصاب عمومی در سطح شهر، برپائی اعتراض های خیابانی محله محور همزمان در چندین نقطه و محله از شهر و ایجاد راهبندان برای محدود کردن قدرت مانور نیروهای سرکوبگر، به دام انداختن و فراری دادن نیروهای سرکوبگر، در برابر تعرض نیروهای سرکوبگر تعرض متقابل به پایگاهها و مراکز نظامی رژیم، تسخیر و آزادسازی چند منطقه از شهر برای چند ساعت، تبدیل کردن دانشگاهها و مدارس به مرکز اعتراض و اعتصاب که هزینه سیاسی سرکوب در این مکانها برای رژیم سنگین تر است و در آخرین مورد برگزاری مراسم چهلمین روز جانباختگان این خیزش در شهرهای مختلف به عنوان تاکتیکی مؤثر برای توده ای تر کردن این جنبش انقلابی، از جمله تاکتیک هایی بوده اند که در این دوره از جانب فعالین و سازماندهندگان اعتراض ها اتخاذ شده اند. سازماندهندگان این اعتراض ها با به کار گرفتن این تاکتیک های متنوع سران رژیم و نیروهای سرکوبگر آن را سردرگم کرده اند.
این جنبش انقلابی بر خلاف تصور سران نیروهای اپوزیسیون بورژوایی که آن را اساسا یک جنبش خودجوش و خودبخودی معرفی می کنند، حداقل در سطح محلی از درجه نسبتا بالایی از عنصر سازماندهی برخوردار است. در طی دو ماه گذشته ما شاهد حضور نسلی از رهبران و فعالین و سازماندهندگان اعتراض های جاری هستیم که با اینکه جوان هستند، اما دو خیزش عظیم انقلابی طی پنج سال گذشته، خیزش های توده ای مردم خوزستان و اصفهان علیه کم آبی، اعتراض های توده ای علیه فقر و گرانی و تأثیرات اعتصابات باشکوه کارگران هفت تپه و به ویژه کارگران پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی درسال ۱۴۰۰ و تداوم اعتصابها و اعتراضهای دورهای- سراسری معلمان بر فضای سیاسی جامعه را تجربه کرده اند. اینکه این خیزش انقلابی به رغم سرکوب خونین و بگیر و ببند گسترده تداوم داشته و وارد فاز نوینی شده است بخشا محصول نقش این رهبران بوده است. زنان و مردان جوان انقلابی در محلات شهرها در یک شبکه مبارزاتی به هم مرتبط شده اند و ارتباط زنده و ارگانیک با محیط فعالیت خود دارند. نهادها و تشکل های مختلف دانشجویی در دل همین اعتراض ها ایجاد شده اند. در برخی از مدارس تشکل های دانش آموزان شکل گرفته اند. تداوم دو ماه اعتراض های خیابانی هر روزه در محلات مختلف ده ها شهر ایران و مقابله با تهاجم نیروهای سرکوبگر، دو ماه اعتصاب توأم با تجمع های اعتراضی در ده ها دانشگاه و مدرسه، اعتصابات سراسری متناوب معلمان و … همه بیانگر سطح بالایی از عنصر رهبری و سازماندهی است. اما این رهبران محلی از آنجا که از دل همین خیزش انقلابی بیرون آمده اند استراتژی سیاسی روشن و برنامه معینی برای هدایت کل جنبش و اداره جامعه در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی ندارند. این رهبران محلی و سازماندهندگان اعترض های خیابانی هم زیر فشار سرکوب و بگیر و ببند، قطع مدام اینترنت، فیلترینگ شبکه های اجتماعی نتوانسته اند به هم مرتبط شوند. از این رو این خیزش انقلابی با اینکه سراسری است، اما هنوز از فقدان یک رهبری سراسری با افق انقلابی و سوسیالیستی رنج می برد. خلائی که وظایف ویژه ای را در دستور کار فعالین کمونیست و احزاب و سازمانهای جنبش کمونیستی ایران قرار می دهد.
جنبش انقلابی جاری به رغم دستاوردهای عظیمی که داشته و با وجود شور و امیدی که در جامعه ایجاد کرده است، اما تداوم و پیشروی آن همچنان در گرو سراسری تر شدن، توده ای تر شدن و پا به میدان گذاشتن طبقه کارگر در ابعاد اجتماعی و سراسری است. اینکه هنوز اکثریت توده های تحت ستم ایران به این جنبش نپیوسته اند، به خودی خود نقطه ضعف بحساب نمی آید، همه انقلاب های عظیم تاریخ را اقلیتی انقلابی و مصمم آغاز کرده اند و در تداوم خود توده ای شده اند. این جنبش انقلابی اکنون در مسیر هرچه توده ای تر شدن قرار گرفته است. هر اندازه این جنبش انقلابی سراسری تر شود و استانها و شهرهای بیشتری را در بر گیرد، می تواند از تمرکز نیروی سرکوبگر دشمن در کانون های اصلی این مبارزه جلوگیری کند. توده ای تر شدن این خیزش مانع آن می شود که نیروهای سرکوبگر بتوانند صفوف معترضان را پراکنده کرده و این اعتراض ها را به جنگ و گریز خیابانی بکشانند. طبقه کارگر که بدون تردید قلبش با این اعتراضات خیابانی می تپد، در صورتی که با اعتصابات سراسری به میدان بیاید و ماشین سرکوب رژیم را فلج و زمینگیر کند، می تواند تداوم و پیشروی این خیزش انقلابی را تضمین کند. بدون به میدان آمدن طبقه کارگر، بدون تأمین هژمونی و رهبری این طبقه جنبش انقلابی جاری توان سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و تحقق مطالبات و شعارهای آزادیخواهانه آن را نخواهد داشت. تلاش برای غلبه بر همین کمبودها است که وظایف محوری کمونیست ها در این دوره را تعیین می کند.
خطراتی که این خیزش انقلابی را تهدید می کند!
سرکوب خونین و گسترده تر از آنچیزی که تاکنون انجام گرفته است همچنان یکی از خطراتی است که این جنبش انقلابی را تهدید می کند. اگر چه بازتاب جهانی تحولات ایران هزینه سیاسی سرکوب گسترده را برای رژیم اسلامی بسیار بالا برده است، از طرف دیگر با توجه به اینکه سرکوب گسترده اصلی ترین گزینه رژیم برای مقابله با سیر رو به گسترش این جنبش است، از اینرو این آخرین گزینه و حربه را محتاط تر به کار می گیرد، با این وصف سرکوب گسترده یک خطر جدی برای این جنبش است. خطر احتمالی دیگر سازش سپاه پاسداران با آمریکا و قدرتهای غربی است. با روند پیشروی این خیزش انقلابی سپاه پاسداران که بیش از شصت در صد اقتصاد کشور را در دستان خود قبضه کرده و اهرم های اصلی قدرت مانند نیروهای مسلح، دستگاه اطلاعات، دیپلماسی میدانی و صدا و سیما و … را در اختیار دارد و به این اعتبار کودتای خود را از قبل انجام داده است حاضر نخواهد شد همه این منابع قدرت را در راه حفظ نظام ولایت فقیه و دستگاه روحانیت از دست بدهد. از سوی دیگر پروژه آلترناتیو سازی قدرتهای امپریالیستی به کمک نیروهای مختلف اپوزیسیون بورژوازی برای به شکست کشاندن انقلاب نیز، بدون حمایت و مشارکت بخش هایی از سپاه پاسداران و ارتش و نیروهای مسلح، پروژه ای کارتونی و در بهترین حالت فقط نقش اهرم فشار سیاسی بر رژیم اسلامی را خواهد داشت. وجود این خطرات باز هم بر ضرورت به میدان آمدن طبقه کارگر و سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و در هم شکستن ماشین دولتی آن تأکید دارد.
موقعیت انقلابی
همه آنچه گفته شد و روند اوضاع سیاسی در ایران نشان میدهد که جامعه در یک موقعیت انقلابی قرار گرفته است. اما روحیات رزمندگان کف خیابان و شور انقلابی که خصلت نمای یک موقعیت انقلابی است، هنوز در میان توده ی کارگران در مراکز و مجتمعهای بزرگ تولیدی و خدماتی فراگیر نشده است. به رغم تلاش و زحمات فعالین و رهبران رادیکال کارگری بخش های وسیعی از کارگران هنوز به این نتیجه نرسیده اند که برای برون رفت از این همه فقر و بی حقوقی سیاسی و برای عبور از حکومت اسلامی و مناسبات سرمایهداری باید با سلاح نیرومند اعتصاب به این خیزش انقلابی بپیوندند. این تجربه بیانگر این واقعیت است که همه مؤلفه های یک موقعیت انقلابی همزمان با هم آماده نمی شوند. اما تحت تأثیر فضای عمومی جامعه روحیه کارگران هم بسرعت در حال تغییر است، کارگران نیز به مرحله تعرض گام می گذارند. این اوضاع انقلابی کمک می کند که جنبش کارگری با سرعتی چند برابر از سرعت تکامل این جنبش در اوضاع عادی بر ضعف های خود غلبه پیدا کند و با اعتصابات خود راه پیشروی جنبش انقلابی جاری را هموار نماید.
از آنجا که انقلاب محتمل ترین راه به قدرت رسیدن طبقه کارگر است، قرار گرفتن در موقعیت انقلابی از این روی برای کمونیست ها اهمیت حیاتی دارد که برای طبقه کارگر فرصت سرنگونی انقلابی حاکمیت بورژوایی و تسخیر قدرت سیاسی را فراهم میآورد. با این وصف روشن است که قرار گرفتن در موقعیت انقلابی به خودی خود، وقوع انقلاب و پیروزی طبقه کارگر در تصرف قدرت سیاسی را تضمین نمیکند. برای وقوع انقلابی که نظام جمهوری اسلامی را به شیوه انقلابی به زیر بکشد، طبقه کارگر به قدرت سیاسی برسد و تحول در بنیادهای مناسبات سرمایهداری را در دستور کار خود قرار دهد، علاوه بر تغییرات و زمینههای عینی و اجتماعی که از اراده احزاب و نیروهای سیاسی خارج است، لازم است طبقه کارگر انقلابی یعنی لوکوموتیو اصلی انقلاب به میزان کافی سازمانیافته، آگاه و نیرومند باشد تا بتواند رسالت تاریخی خود را به انجام برساند. این کافی نیست که طبقه حاکم نتواند به شکل سابق به حاکمیت خویش ادامه دهد، فقر طبقات فرودست به شرایط و موقعیت غیرقابل تحملی رسیده باشد و کارگران نخواهند به شکل سابق زندگی کنند و به میدان عمل مستقل علیه وضع موجود کشانده شوند، بلکه علاوه بر این پیش شرط ها، لازم است طبقه کارگر توانائی انجام رسالت تاریخی را هم در خود به وجود آورده باشد. طبقه کارگر بدون سازمانیابی در تشکلهای طبقاتی و تودهای و حزب سیاسی کمونیستی خود و ایجاد تشکل و فراگیر کردن نهادهایی از نوع کمیتههای اعتصاب و ایجاد شوراهای کارگری که اعتصابات و مبارزات جاری کارگران را هدایت و رهبری کنند، نمیتواند ظرفیتهای خود را برای ایجاد این تحولات انقلابی به کار گیرد. در لحظه کنونی چیره شدن بر این ضعف و کمبودها و آماده کردن طبقه کارگر برای رهبری این جنبش انقلابی، وظایف سنگینی را بر دوش فعالین و رهبران سوسیالیست جنبش کارگری و احزاب و سازمانهای کمونیستی قرار می دهد.
وظایف کمونیست ها
کمک به تداوم و پیشروی خیزش جاری
از آنجا که تداوم و پیشروی این خیزش انقلابی در گرو هرچه توده ای تر شدن آن است، تلاش در این راستا یکی از وظایف محوری کمونیست ها را تشکیل می دهد. این خیزش انقلابی هر چه ادامه یابد عمیق تر می شود و فرصت بیشتری برای رهبران کارگری جهت بسیج و به میدان آوردن توده ی کارگران ایجاد می کند. سرکوب شدید، نگرانی از سرنوشت مبارزات توده ها، فقدان وجود یک آلترناتیو نیرومند انقلابی که توده ها برای عبور از جمهوری اسلامی و تحقق خواسته هایشان و به آن امید ببندند از جمله فاکتورهای تعیین کنندهای به شمار میآیند که در برابر گسترش این خیزش انقلابی قرار دارند. در حالیکه حکومت اسلامی سرمایه داران دارای نیروی سازمان یافته تا دندان مسلحی است که در کشتار مردم تردیدی به خود راه نمی دهد، جنگ و گریزهای خیابانی با همه اهمیتی که دارند، اما به تنهائی قادر نیستند، این رژیم را به زانو درآورند. آنچه که می تواند کمر رژیم اسلامی را بشکند، اعتصابات سیاسی عمومی و پی در پی و سرتاسری است. اما اعتصاب شکل مشخص و جاافتاده و سنتی جنبش کارگری است. کارگران پیشرو و معلمان مبارز می توانند این شکل طبیعی ابراز وجود مبارزاتی خود را به دیگر بخشهای جامعه تسری دهند. عمق نارضایتی اکثریت مردم از شرایط فلاکتبار اقتصادی، وضعیتی را بوجود آورده است که زحمتکشان و تهیدستان، پرستاران ،دانشجویان دانشگاهها، هنرمندان و روشنفکران، به سهولت به این اعتصابها خواهند پیوست. اعتصاب سیاسی عمومی که اعتصاب کارگران ستون فقرات آن را تشکیل دهد قدرت مانور را از رژیم سلب و ماشین سرکوب آن را زمینگیر و فلج می کند. از طریق اعتصاب سیاسی عمومی توده های میلیونی فعال می شوند و از حرکت جمعی و هماهنگ خود نیرو و امید می گیرند. سرنگونی جمهوری اسلامی بدون بسیج میلیونی توده ها بر علیه وضع موجود ممکن نیست و اعتصاب عمومی که بطور طبیعی سیاسی خواهد بود، امکان این بسیج توده ای را فراهم می سازد.
به میدان آمدن طبقه کارگر
اکنون در شرایطی که حدود دو ماه از آغاز خیزش انقلابی ژینا می گذرد، از زاویه منافع آنی و آتی طبقه کارگر پیوستن به این خیزش انقلابی که سرنگونی حکومت اسلامی را در چشم انداز قرار داده است به یک ضرورت سیاسی و طبقاتی برای کارگران تبدیل شده است. تردیدی نیست که رهبران و فعالین جنبش کارگری به ضرورت سیاسی و طبقاتی به میدان آمدن طبقه کارگر و تلاش برای تأمین هژمونی جنبش کارگری واقف هستند. اما باید توجه داشت که سرکوب شدید، تهدید به اخراج، فقر بی سابقه و نگرانی از تأثیرات پیامدهای اعتصاب بر زندگی خانواده های کارگری در حالی که خط فقر نسبی خانوارها در ایران به بالای ۱۸ میلیون تومان در ماه رسیده است ، از جمله موانعی هستند که فعالین و رهبران کارگری برای سازماندهی اعتصاب و بسیج کارگران با آن روبرو می باشند. اولین موج اعترضی کارگران در صنایع نفت و پتروشیمی در همبستگی با این خیزش انقلابی با سرکوب شدید و دستگیری ده ها تن از کارگران مواجه شد. فراخوان شورای سازماندهی کارگران پروژه ای نفت برای آغاز اعتصاب کارگران در هفتم آبان به دلیل شرایط امنیتی در محیط های کار و بگیر و ببند کارگران به بعد موکول شد. در هفت تپه کارگران نیشکر اعتصابی دو روزه را آزمون کردند که با کارشکنی و اخلال روبرو شد. در فولاد اهواز نیز دورخیزی برای اعتصاب مشاهده شد. کارگران دربخشهای استراتژیک نفت و گاز، پتروشیمی، پالایشگاها، حمل و نقل و مراکز درمانی و بهداشتی و دیگر بخشهای خدماتی و… اعتصابهایی را به آزمون میگذارند تا زمینهی مادی یک اعتصاب سراسری و سرنوشت ساز فرا رسد. احزاب و نیروهای کمونیست باید تمام ظرفیت های خود را در همراهی با فعالین رادیکال و سوسیالیست جنبش کارگری برای رفع موانع سر راه بسیج کارگران بکار گیرند.
گستراندن افق سرنگونی انقلابی
از آنجا که بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران تحت عنوان پرهیز از خشونت انقلاب را تخطئه می کنند، در چنین دورهای یکی از وظایف اصلی ما رواج دادن تصویری کامل از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به معنای در هم شکستن تمامی ماشین دولتی، از جمله انحلال ارتش و سپاه پاسداران، نیروهای انتظامی و کلیه ارگانهای سرکوب و بوروکراتیک حاکم و نهادهای تبلیغاتی و ایدئولوژیک و الغای قانون اساسی و سایر قوانین ضد انسانی رژیم اسلامی است. لازم و ضروری است که چشمانداز و سطح انتظارات کارگران و فرودستان از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را چنان ارتقا داد که هیچ کدام از بخشهای اپوزیسیون بورژوایی نتوانند با جابه جایی و نقل و انتقال قدرت از بالای سر تودهها، انقلاب را عقیم بگذارند. کمونیست ها از زاویه منافع طبقه کارگر انقلابی خواهان انقلاب پیگیر و بی وقفه هستند. برای ما کمونیستها سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، عملی انقلابی با هدف سلب قدرت سیاسی و اقتصادی از کل طبقه سرمایهدار ایران است. بنابراین مبارزه ما برای سرنگونی جمهوری اسلامی، وجه جداییناپذیری از رویکرد سیاسی و مبارزاتی ما برای انقلاب اجتماعی است. انقلاب اجتماعی نه فقط به معنای دست به دست شدن قدرت سیاسی، بلکه به معنای دگرگونی و ریشهکن کردن مناسبات سرمایه داری و بنیاد نهادن نظم و سوخت و ساز نوین اجتماعی می باشد که بر همه بخشهای جامعه اثر گذارد و آزادی و رفاه و برابری همه انسان ها را تضمین کند.
نقد پیگیر اپوزیسیون بورژوایی
یکی از راههای مقابله با خطر به شکست کشاندن خیزش انقلابی جاری و یکی از ارکان تأمین هژمونی طبقه کارگر در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی نقد رادیکال و ریشهای سازشکاریها، راه کارها و آلترناتیوسازی بخشهای مختلف اپوزیسیون بورژوایی از جمهوری خواهان لائیک و سکولار گرفته تا نیروهای مرکز همکاری در کردستان، تا شورای مدیریت گذار و مجاهدین و سلطنت طلبان است. این نیروها کماکان بر گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی یا دست به دست شدن قدرت سیاسی از بالا، جلب حمایت ارتش و سپاه پاسداران و به کمک قدرتهای امپریالیستی امید بستهاند. سلطنتطلبان سیر قهقرایی حیات اجتماعی در ایران بعد از شکست انقلاب ۵۷ را دلیل تخطئه انقلاب آتی میدانند. نباید بگذاریم این نیروها چنین بیپروا، علیه انقلاب، بذر تردید و ناباوری بکارند.
شعارها
از آنجا که شعارها جایگاه معینی در تعمیق این جنبش انقلابی دارند، لازم است تعمیق این خیزش و چشم انداز روشن آن هر چه بیشتر در شعارها بازتاب یابند. بدون تردید شعار “زن، زندگی، آزادی” و شعارهای “مرگ بر دیکتاور” و “مرگ بر خامنه ای” شعارهای انقلابی هستند چون تحقق آنها در گرو سرنگونی حکومت اسلامی است. اما این شعارها به تنهایی افق روشنی از سرنگونی رژیم اسلامی ترسیم نمی کنند. همانگونه که شعار مرگ بر شاه در قیام ۵۷ افق روشنی را ترسیم نکرد، شاه ستمگر با منطق یک قیام توده ای از صحنه سیاسی جامعه جارو شد، اما یک رژیم ستمگرتر و جنایتکارتر جای آن را گرفت. همانطور که شعار مرگ بر مبارک در مصر، مرگ بر بن علی در تونس و مرگ بر قذافی در لیبی در جریان خیزش های توده ای خاورمیانه افق روشنی را ترسیم نکردند، آن دیکتاتورها رفتند، اما حکومت های سرمایه داری مرتجع در جای خود ماندند و کارگران و توده های مردم به رغم جانفشانی به خواسته های خود نرسیدند. بنابراین شعار مرگ بر دیکتاور و سرنگون باد جمهوری اسلامی لازم است در بیان خواستهای توده های ستمدیده که تحقق هر کدامشان تحولی را در زندگی آنان ایجاد می کند معنا یابند. شعارهایی که در همانحال رابطه و پیوند تنگاتنگی با انتظاراتمان از اقدامات عاجل دولت برآمده از انقلاب دارند. برای نمونه انحلال کلیه دستگاه سرکوب و تحمیق توده ها، جدائی دین از دولت، آزادی های بی قید و شرط سیاسی، لغو کلیه قوانین آپارتاید جنسیتی و زن ستیز و برابری زن و مرد، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و لغو مجازات اعدام، تأمین بیمه بیکاری برای همه بیکاران، پایان دادن به تخریب محیط زیست، لغو دیپلماسی سری و … اقداماتی هستند که هر دولت برآمده از قیام پیروزمند توده ها بلافاصله باید انجام داده یا در دستور کار قرار دهد. فراتر از این، شعارهایی از قبیل، ؛نان، کار، آزادی، اداره شورایی”، ” آزادی، برابری، حکومت شورایی”، ” آزادی، برابری ، حکومت کارگری”، “زنده باد سوسیالیسم” که چشم انداز و افق انقلاب پیگیر و بی وقفه تا سرنگونی سرمایه داری را در پیش پای جنبش کارگری و این خیزش انقلابی قرار می دهد هر چه بیشتر توده ای شوند.
سازمانیابی شورایی
در عرصه سازمانیابی لازم است به فکر این باشیم که همین شبکه به هم مرتبط جوانان انقلابی در محلات شهرها و در دانشگاه ها و در مدارس که در سازماندهی این اعتراض ها نقش ایفا کرده اند، سنگ بنای شوراهای محلات و دانشگاهها و مدارس را تشکیل دهند. این شوراها در شرایط کنونی می توانند مانند ارگان سازماندهی و رهبری مبارزات توده ها نقش ایفا کنند و بر بسیج زنان کارکن و زحمتکش و تهیدستان حاشیه شهرها تمرکز نمایند و با تضعیف بیشتر رژیم اسلامی و با هر خلائی که در اداره و مدیریت محلات و شهرها پیش آمد مانند ارگان اداره و مدیریت جامعه عمل کنند. در این شرایط لازم است سازمانها و شوراهای توده ای زنان را پایه ریزی کنیم.
جنبش کارگری ایران طی سالهای اخیر هزاران اعتصاب و اعتراض کوچک و بزرگ را تجربه کرده است. در دل این اعتصابات نسلی از فعالین و رهبران کارگری پرورده شده و به صحنه آمده اند که بسیاری از آنان تجربه سازماندهی و رهبری اعتصاب، تجربه برپائی مجامع عمومی کارگری و دخالت دادن کارگران در تصمیم گیری ها را دارند. کارگران بسیاری از مراکز کارگری مانند نیشکر هفت تپه، فولاد اهواز، آذرآب و هپکو در اراک، اعتصابات کارگری و برپائی مجامع عمومی را تجربه کرده اند. کارگران صنایع نفت و پتروشیمی تجربه ایجاد شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی، سازماندهی اعتصاب سه ماهه و برپائی مجامع عمومی را دارند. کارگران معادن و راه آهن و … تجربه ایجاد کمیته اعتصاب و سازماندهی اعتصابات کارگری را دارند. معلمان راه برپائی اعتصابات و اعتراضات سراسری را نشان دادند. کارگران هفت تپه طی پنج سال گذشته ده ها بار مجامع عمومی کارگران را برگزار کرده اند و در مقاطعی شورا را به نام مجمع نمایندگان زندگی کردند. این تجربه ها به ما یادآور می شوند که ماتریال انسانی و کادرهای سازمانده که با ایده شورایی و ایده دخالت دادن مستقیم کارگران در تصمیم گیرها بار آمده اند در جنبش کارگری ایران موجود هستند. بنابراین کم کم زمینه برای ایجاد شوراهای کارگری مهیا شده است. البته که برپائی شوراهای کارگری در کارخانه ها و مجتمع های صنعتی توازن قوای مناسب تری می طلبد. اما این واقعیت را هم باید در نظر داشت که تلاش سازمانیافته برای برپائی شوراها خود بخشی از مبارزه برای تغییر توازن قوا به نفع جنبش کارگری و سامان دادن به پایه های آلترناتیو حاکمیت شورایی و سوسیالیستی است.
گسترش و تقویت فعالیت های “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست”
در راستای همین بحث ها و جهت گیری ها، در پلنوم سوم بر ضرورت هرچه فعال تر شدن شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست به عنوان یکی از دستاوردهای جنبش کمونیستی ایران تأکید شد. با توجه به اینکه جامعه وارد یک موقعیت انقلابی و سرنوشت ساز شده است، این اوضاع جدید از کلیه نیروهای متشکل در شورای همکاری می طلبد که برای تقویت و انسجام بخشیدن هر چه بیشتر به قطب و بلوک سوسیالیستی تلاش کنند. در این تردیدی نیست که نیروی چپ و سوسیالیستی یک نیروی عظیم اجتماعی در جامعه است و حضور آن در جنبش انقلابی جاری غیر قابل انکار است. اما این نیروی اجتماعی هنوز مانند یک بلوک منسجم سوسیالیستی عمل نمی کند. در خارج از کشور نیز احزاب و سازمانها و نهادهای و کمونیست های مستقل رادیکال چپ و کمونیست با اینکه فعالیت گسترده ای را پیش می برند و اشتراکات زیادی دارند اما هنوز نتوانسته اند مانند بلوک نیرومند و منسجم سوسیالیستی ظاهر شوند. اوضاع متحول کنونی از شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست می طلبد که بیش از گذشته در نقش رهبری سیاسی ظاهر شده و برای انسجام بخشیدن به قطب چپ و سوسیالیستی در داخل و خارج به طور نقشه مند عمل کند. به ویژه در شرایطی که جنبش انقلابی جاری تداوم دارد، عکس العمل به موقع در قبال رویدادها در داخل و خارج، اتخاذ سیاست و تاکتیک های درست که هر کدام به نوبه خود به انسجام این نیروی اجتماعی چپ کمک می کند می تواند از اولویت های فعالیت شورای همکاری در این دوره باشد. در راستای پاسخگویی به همین نیازها لازم است آرایش سازمانی متناسب با انجام این وظایف را در پیش گیرد. این اوضاع همچنین از شورای همکاری می طلبد که فعالیت رسانه ای خود را در کلیه زمینه ها گسترش دهد. بنابراین حزب کمونیست ایران و دیگر احزاب و سازمانهای متشکل در این شورا باید آماده باشند که نیروی بیشتری را به فعالیت های شورای همکاری اختصاص دهند.
وظایف ما در خارج از کشور
برپائی و شرکت فعال در آکسیون های خارج از کشور در حمایت از خیزش انقلابی جاری و حضور در رسانه ها برای معرفی اهداف آن از اولویت کار و فعالیت تشکیلات خارج از کشور حزب کمونیست ایران در این دوره است. بسیاری از پناهندە گان و مهاجرینی که خود در اعتراض بە سیاستهای سرکوبگرانە رژیم جمهوری اسلامی بە خارج کشور پناه بردەاند امروز در صف اعتراض عمومی علیە رژیم و بە نشانه همبستگی با جنبش انقلابی در ایران بە خیابان می آیند. ما بە عنوان بخشی از چپ و کمونیست باید وسیعا تلاش کنیم که همە انسانهای آزادیخواه و مترقی که در اعتراض علیە دیکتاتوری و اختناق در ایران و برای رهایی کارگران، زنان، جوانان، ملیتهای تحت ستم و همە مردم ستمدیدە و جان بە لب رسیدە ایران بە میدان می آیند را در صفهای قدرتمند علیە جمهوری اسلامی بسیج نمائیم. برای جلب این نیروی وسیع بایستی سبک کاری جدید و فراسازمانی که مناسب این شرایط جدید برای جلب همبستگی عمومی باشد در پیش گرفت. در این راستا می توان بر تشکیل شوراهای همبستگی با جنبش انقلابی ایران و یا هر نهاد مبارزاتی دیگری که بتواند کل این پتانسیل اعتراضی علیه جمهوری اسلامی را نمایندگی کند تاکید نمود و برای ایجاد آن وارد عمل شد. نمونەهایی از این شوراها و جمعیت ها که در برگیرندە یک پتانسیل جمعی و فراحزبی از نیروهای چپ و رادیکال و مردم آزادیخواه است هم اکنون در برخی از کشورهای اروپایی شکل گرفتە اند. سیاست ناظر بر این فعالیت ها همانطور که تاکنون در جلسات مختلف بر آن تأکید شده است عبارت از این است: تشکیلات خارج از کشور حزب در آکسیون ها و راهپیمایی هایی که از جانب سلطنت طلبان و یا سازمان مجاهدین خلق سازماندهی می شوند و یا با ابتکار عمل آنها برپا می شوند مطلقا شرکت نمی کند. در راهپیمایی و یا تجمع های اعتراضی عمومی، تنها در صورتی شرکت می کنیم که تشکیلات ما و یا نمایندگان نیروهای چپ در محل از ابتدا تا انتها در سازماندهی و مدیریت آن حرکت معین حضور داشته باشند. نباید نیروی ما و دیگر نیروهای چپ به سیاهی لشکر هیچ نیروی دیگری تبدیل گردد. پیشبرد مؤثر این سیاست در گرو آن است که قبل از آن، کل نیروهای چپ و سوسیالیست در محل زیر یک چتر، ائتلاف و یا بلوک متحد جمع شوند و مشترکا در این موارد سیاست عملی خود را اتخاذ نمایند. در صورتی که شرکت ما در این تجمع های اعتراضی عمومی به اتحاد و همکاری نیروهای چپ و سوسیالیست لطمه بزند نباید در آنها شرکت کنیم. تشکیل شورای حمایت از اعتراضات مردم ایران در کلن آلمان که رفقای ما در همکاری با دیگر نیروهای سیاسی چپ و کمونیست های منفرد ابتکار ایجاد آن را در دست داشته اند، ایجاد شورای همبستگی با مبارزات مردم ایران در لندن که رفقای ما با همکاری دیگر نیروها چپ و کمونیست مبتکر آن بوده اند و یا اقدامات مشابهی که رفقا در فنلاند، یا هامبورگ آلمان انجام داده اند، نمونه های خوبی است که می توان از آنها درس گرفت. گسترش این فعالیت ها در خارج از کشور و انعکاس آن در مطبوعات می تواند هزینه سیاسی سرکوب را برای رژیم اسلامی بالا ببرد، و پیشبرد پروه ژه های امپریالیستی در بند و بست با اپوزیسیون بورژوایی برای به شکست کشاندن جنبش انقلابی و آزادیخواهانه مردم ایران را با موانع بیشتری روبرو کند.
ارگانهای سیاسی و تبلیغی حزب
فعالیت های سیاسی و تبلیغی شبکه های تلویزینی حزب و کومه له و شبکه های اجتماعی و نشریات حزب و کومه له باید تابعی از سیاست ها و وظایف و اولویت های حزب و کومه له در این دوره باشد. به رغم مشکلات و محدودیت هایی که داریم لازم است نیرو و انرژی بیشتری به کار تلویزیون و شبکه های اجتماعی اختصاص دهیم. با اینکه فعالیت این بخش ها از پلنوم قبل تاکنون تحرک بیشتری بخود دیده است ولی هنوز تا پاسخگویی به نیازهای این دوره بسیار فاصله داریم.
*****
نشست کمیته مرکزی حزب بعد بحث حول گزارش سیاسی کمیته اجرائی به پلنوم و تصویب کلیات آن به اتفاق آراء، و تصویب یک قرار داخلی گزارش فعالیت ارگانهای مختلف حزب، کمیته تشکیلات شهرها، شورای تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له، کمیته اداره سایت ها و شبکه های اجتماعی حزب، نشریه جهان امروز، کمیته روابط بین المللی، کمیسیون مالی، هیئت تحریریه نشریه بسوی سوسیالیسم، کمیسیون آموزش، کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) و کمیته اجرائی حزب را استماع و مورد نقد و بررسی قرار داد. پلنوم کمیته مرکزی ضمن تأکید بر ضرورت تحکیم حزبیت و رعایت اکید موازین کار کمیته ای، جمعی و شورایی در انجام وظایفی که در این دوره در دستور کار و فعالیت حزب قرار گرفته است و همچنین در راستای جهت گیری های فوق ارگانهای مختلف فعالیت حزب را تقویت و تجدید سازمان کرد.
پلنوم سوم کمیته مرکزی منتخب کنگره سیزدهم حزب در بخش پایانی کار خود، به منظور هدایت فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی حزب در فاصله دو پلنوم، از میان رفقای کمیته مرکزی حزب که در لیست کاندیداها قرار گرفته بودند نه نفر را به عنوان اعضای کمیته اجرائی حزب انتخاب نمود. اسامی این رفقا عبارتند از: هلمت احمدیان، روژین امینی، خسرو بوکانی، رئوف پرستار، نصرت تیمورزاده، حسن شمسی، رحیم عزیزپور، آرام فرج اللهی و صلاح مازوجی.
کمیته اجرائی حزب کمونیست ایران
آبان ۱۴۰۱
نوامبر ۲۰۲۲