پروژهی قیمومیت سلطنت، توهینی به جنبش انقلابی!
یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱
عباس منصوران
پروژهی «وکالت میدهم» در چهارمین ماه جنبش انقلابی هنگامی در دستور ضد انقلاب بورژوازی و ساماندهی بوروژایی سلطنت طلب قرار داده شد که چشم انداز فروپاشی حکومت اسلامی برای قدرتهای سرمایه جهانی به امری جدی تبدیل شده است. این پروژه را نبایستی به ابتکار و خودجوشی شخص رضا پهلوی و یا تعدادی سلطنت طلب محدود کرد. این پروژه هرچند با نام رضا پهلوی رونمایی شده، اما رهبری فردی وی را پی نمیگیرد، زیرا برنامهریزان آن، رهبری فردی رضاخان سالاری و خمینیستی را به این ارزیابی ساده ناشدنی میدانند که جامعه و سطح آگاهی جنبش، انقلابیتر ازآن است که در پی سرنگونی، سلطگی خودکامگی فردی را بپذیرد. این بخشی از بورژوایی در اپوزیسیون و درون حکومت اسلامی است که برای تداوم مناسبات حاکم و سلطه طبقاتی و سیاسی خویش به تکاپو افتادهاند. این بخش از بورژوازی ایران از سوی بیشتر قدرتهای مهم سرمایه جهانی پشتیبانی میشوند و امنیت این مناسبات را زیر نام سلطنت و پرچم سه رنگ و شیر و شمشیربهترین گزینه ارزیابی کردهاند. شیری که با شمشیری زنگار زده و نماد نرینه برای سلطه بر جنگل به میدان آورده میشود و با وزش باد به تکان در میآید. رژیم چنج» با انتخاب مفهوم «براندازی» سکت سلطنت طلب که آگاهانه وِرد زبان آنهاست- در برابر سرنگونی انقلابی مورد نظر طبقه کارگر، پروژهی جابجایی را پیمیگیرد و نه مناسبات فلاکتبار بردهداری حاکم. رهبری فردی در سرزمینهای فاقد ساختار معمول جامعههای «مدنی» تاکنون تجربهی استبداد سلطنتی و اسلامی را تا مرز تباهی جامعه و منطقه به بار آورده است. اینک پروژهی «وکالت میدهم» آن سودااست تا با یک نمادِ بیفروغ، استبداد مطلق سیاسی-طبقاتی در حال فروپاشی حاکم را با استبدادی دیگر جایگزین سازد.
لازم به اشاره است که «جامعه مدنی»، ضلع سوم [حکومت- مناسبات طبقاتی -جامعه مدنی] است که در جوامع کلاسیک حاکمیت اقتصادی و سیاسی سرمایه، در سده۱۹ میلادی ساختاری متعارف داد. چنین ساختاری در کشورهای پیرامونی در دوران امپریالیستی سرمایه از سالهای ۱۹۰۰ تا اکنون حاکمیت گلوبالیزاسیون با ویژگی ایدئولوژیک نئولیبرالیستی آن، دیگر ناشدنی گردیده است. در ایران و کشورهای پیرامونی با ساختار استبدادِ آسیایی، ضلع سوم یا «جامعه مدنیِ» خودویژهی کشورهای مدرن کاپیتالیستی که هرگز به وجود نخواهد آمد- جز استبداد مطلق یا سوسیالیسم- گزینهی دیگری در برابر ندارند!
وکالت یا کفالت!
لازم است که به کوتاهی به بازنگری مفهومهای وکالت، قیمومیت، کفالت و نیابت و بیعت بپردازیم: وکالت (Advocacy) از سوی فرد یا افرادی به کسی داده میشود که از نظر حقوقی و مالی از سوی موکلان در موضوعی نمایندگی و اختیار تام داشته باشد.اما، موضوع نیابت (Proxy) یا اقدام بهجای دیگری و خلیفهگری و کفالت (deppandet) و قیمومیت سرپرستی معنا مییابد. قیمومیت کبیر بر صغار و عاقل بر دیوانه، شبان بر رمه، ولایت امام بر امت، استعمارگر بر مستعمره، ولایت مرد بر زن و آنچه در سنت اسلام و خمینیسم بر جامعه تحمیل شده و میشود، برمیخیزند. پروژهی «وکالت میدهم» مسخ وکالت به معنای دقیق آن است. پشت عوامفریبی «وکالت میدهم» در عمل، سپردن سرپرستی خود به نمادی مشخص به نام رضا پهلوی که از سوی هواداران و خویش، خود را شاهزاده، وارث سلطنت و رهبر مینامد و برای گفتگو با دولتها، برای ماموریت ویژه، پناه گرفته است. پروپاگانداها و گفتگوهای پنهانی با دولتها و«آیات عظام» از ایران، سپاه، دفتر آیتالله سیستانی و… ماهیت این کفالت و قیمومیت و ولایتگری را تعیین میکند. بنابراین «وکالت میدهم» یک پوپولیسم توهین آمیز به جنبش انقلابی جاری است. رضا پهلوی در عمل نه وکالت، بلکه قیمومیت، ولایت و نیابت را در این بازی سیاسی به عهده گرفته است.
«گداها نمیتوانند انتخاب کننده باشند»
«گداها نمیتوانند انتخابکننده باشند، برای ایرانیان مناسب است» از سوی این باند، ماهیت این قیمومیت ارباب -رعیتی عصر قاجار را برملا میسازد. در توجیه کفالت به رضا پهلوی، مریم معمار صادقی، صادقانه، ماهیت ضدانقلابی سطنت طلبان است. وی برپاکننده آموزشکده توانااست که میگوید: «ما فاندوم (پشتوانهی مالی) خود را از وزارتهای امورخارجهی آمریکا کارمان را آغاز کردیم، هنوز هم از وزارت امور خارجه آمریکا پول میگیریم، از نِد آمریکا– از هلند، گوگل و… پول میگیریم».(۱) این نهاد سیاسی و لابی ضدانقلابی، ققنوس، فرشگرد و… ماهیت این گرایش سطه طلب را بازگو میکنند.
افراد تحت تکلف مجازند که رضا پهلوی که در این ۴۳ ساله نه دانشی اندوخته و نه کار و حضور مثبت و مفیدی داشته و تمام وقت، سرگرم عیش و اسپیکولاسیون یا بورس و سهام بازی بوده را در کارزاری «تویتی» کفیل خود بخوانند، اما نه به کفالت برای فروش «تمامیت ارضی» و قیمومیت بیش از ۸۰ میلیون حکومت شونده و بهپاخاسته در ایران و جهان. برای اعلام این کفالت بود که سَلَفِ دو کودتای امپریالیستی برای مصادره جنبش جاری، ناگهان به پروپاگاندا پرداخت و در یک آگهی تبلیغاتی در تلویزیون «من و تو» ظاهر شد. اینها نه همانند آن کسی که موش به دیگ آش انداخت و گفت: «منهم شریک» یا به زبانی «انَه شریک»، میگوید «تمامیت ارضی» ارث پدری من است، چون دونسل من با قلدری و کودتای امپریالیستی صاحب «ایران زمین» شدند.
او که دو سه سال پیش که از پشت مانیتور بورس و بازار سهام، به بازار سیاست آورده شد و خود را فردی مانند همه مخالفین خواند، از دیروز به اصل خود بازگشت و جامعهی به پاخاسته را تهدید کرد که: «خط قرمز او حفظ تمامیت ارضی است». با چنین ادعایی، وی خود را صاحب «تمامیت» ایران خواند، بدون آنکه کوچکترین حق و حقوقی برای ملیتهای ایران، یعنی صاحبان اصلی این سرزمین به رسمیت بشناسد؛ زیرا که مفهومی به نام ملیت را به رسمیت نمیشناسد. با چنین آغازی است که صدای پای فاشیسم شنیده میشود؛ اما فاشیسمی که فاقد پایگاه تودهای و برههی خمینیسم است. با گذشت بیش نزدیک به نیم سده از انقلابی که جباریت پادشاهی را منسوخ کرد، بازگشتِ سلطنت غیرممکن شده است، اما خطر قدرتیابی گزینهی استبدادی به پشتوانهی سرمایه جهانی موضوعی است که باید جدی گرفته شود.
در روند انقلابی جاری، قرار است که عدهای مشاور و سلبریتی و کسانیکه با مچبند سبز سید حسینی خادم دیگ عاشورا بودند، ریزشیهای حکومت اسلامی، ساواکیهای بازنشسته و فرسوده و تنی چند از مطبوعاتچیهای برگمارده شدهی سابقِ شاه سابق و سرمایهداران دلال و الیگارش سلطنتی هویدا شدهاند. اینان که در این ۴۳ سال بین ایران و غرب در سفر و دلالی بودهاند، در محور «آرکئو تایپ سلطنت» ارزش مصرف پیدا کردهاند. اینها مختارند تا با گریم و دیالوگهای جدید در لوکیشِنهایی که سرصحنه تعیین میشوند آکتوریسم خود را بازی کنند. اینان، مختارند تا بهرسم بیعت، قیمومیت خود را به یک قیم که شیر جنگلی نرینه و شمشیر سمبل اوست، بسپارند. بااین نگرش، خواهی نخواهی، شبان رمهگی آنان مختارند که کفالت و سرپرستی خود را به هرکسی بسپارند تا تعیین تکلیف شوند، اما مجاز نیستند تا کفیل خود را برای معامله با دولتها و قدرتهای جهانی سرمایه بهسان کفیل و نمایندهی جامعه معرفی کنند.
فراخوان نیروی تروریستی و سرکوبگر سپاه- این خونبارترین ماشین سرکوب حکومت اسلامی سرمایه، فراخوان به «مدیران»و «بورکرات»های کنونی در خدمت حکومت اسلامی در مصاحبه رضا پهلوی و انکار ملیت با فراخوان «سران و بزرگان ایلات و عشایر و طوایِف ایران، از لُر و بختیاری و ُکرد و بلوچ تا عرب و قشقایی و ُترک و ُترکمن میخواهم…» و اعلام تماس دفتر آیتالله سیستانی از نجف و آیاتی از قم از سوی رضا پهلوی از زبان اللهیار کنگرلو، مشاور وی در گزارشی در روز ۲۷ ژانویه ۲۰۲۳ گویای طرح بهشکست کشانیدن جنبش انقلابی به ويژه زنان و طبقه کارگر به شیوه مشروعهسازی مشروطه و به پیرو آن به قدرت رسیدن اسلام سیاسی در سال ۵۷ است. پرسش اینجاست که آیتالله سیستانی و آیات مرتجع قم در تماس با پروژهی کفالت که خود را در این شرایط به مداخلهگری ملزم ساختهاند در پی چه سودایی هستند!؟ این وارث کودتاها، روشن نمیسازد که از کدام دفتر سیستانی، نجف، مشهد یا قم که روحلله زم را از فرانسه به سودای ۱۵ میلیون یورو به عراق کشانید و به جلاد سپرد با وی تماس گرفته شده است؟
اینان مجازند که هر پاسدار و «مدیر» حکومتی و آیتالهی که میخواهند رویآورند و بر هر قبلهای پیشانی بیاساند، اما مجاز نیستند که به نیابت جامعهی به پاخاسته به مصادره مامور شوند و کفالت دهند تا دیگران سرنوشت یک جنبش انقلابی- تاریخی را به مصادره بگذارند. اینان حتی فکر نمیکنند که جامعهی جهانی را به شگفتی و ستایش واداشته، اجازه نمیدهد تا سرنوشت جنبش انقلابیاشان در کریدورهای دیپلماسی حکومتهای متروپل و«گوادولوپ» دیگری رقم زده شود. نه آگاهی تاریخی و نه حافظهی تاریخی و نه خون جانفدایان و آرمان تاریخی رهایی و نه طبقه کارگر و پیشتازان انقلاب و زنان شکوهمند، چنین اجازهای نمیدهند و چنین توهینی را به خود روا نمیدارند تا اسلام و امپریالیستپناه دیگری خراطی شود و بر سینهی خونین جامعهی درخون نشسته و انقلابی از بلوچستان تا کردستان، از خوزستان تا گیلان و مازندران و تهران و دهلران و سراسر ایرانِ انقلابی بنشانند. اسلام، سلاح حکومتهای استبدادی در کشورهای اسلامی است. اسلام یک تروما یا زخم تاریخی برگردهی تمامی جوامعی بوده است که با اسلام محمدی در مکه و مدینه با زبان شمشیر و کشتار و خونریزی میلیونها انسان به پیشبرد. این ایدئولوژی، بهسان سلاح تباهی و اسارتآور به همان جامعهی بدوی پیشااسلامی که از اسلامی پیشروتر بود و به ایران ساسانی ویران شده حتا و به دیگرجوامع بشری تحمیل شد، این جوامع را به گودال تاریخ و واپسماندگی افکند.
اینبار ابزار مصادرهی جنبش انقلابی، کودتا زادهای برآمده از دو کودتای امپریالیستی است. او تا همین هفته گذشته مشاوره گرفته بود تا وانمود سازد که فردی «دموکرات» است و همانگونه که در درازای تاریخ همهی خودکامهگان پیش از دستیابی به قدرت وعده میدادند را تکرار کند. وی پیش از این، بهسان فرزند «ذکور شاه» وانمود میکرد که به سوگند پادشاهی خویش برای سلطنت رویکردی ندارد. گاهی از جمهوری خواهی و مشروطهخواهی نیز سخن میگفت، اما این تنها یک تظاهر پوپولیستی بود. با اشارهی سیاستمداران امپریالیستی و بیعت ساواکیها و نیروهای ریزشی رژیم اسلامی به او یادآور شدند که زمان آن رسیده تا قیم شود و او را رضاشاه خواندند. دمکراسیهای بورژوایی و کفالتیها، با عدد معنا مییابند به همانگونه که ادعای ۹۹درصدی خمینی و دیگر جباران تاریخ، توجیه حاکمیت نیابتی و کفالتی- طبقاتی و خودکامهگی خود شمرده شدند. برای فاشیستهایی همانند هیتلر و موسولینی، و نیز برای بایدن و پوتین و اردوغان فاشیست، عدد تعیین کننده بود.
رضا پهلوی در مصاحبهای فاش میسازد که در پی «رهبری با کمک دیگرانی» است: « از نگاه من رهبری این جنبش را من به تنهایی نخواهم داشت و با کمک دیگرانی خواهد بود..»(۲) و در گفتگو با یکی از کارگزاران رسانهای خود، اعلام کرد با آیات عظام داخلی که و حکومتی و نمایندگانش که از ایران آمده بودند گفتگو کرده است». اسلام پناهی آن هم نوع شیعهگری آن تکیه گاه و سلاح حکومتی سلطنت و ابزار نگرشیاست که در کمین قدرت است، پیمان با آیات عظام میبندد و همین را پشتوانه میگیرد که با فراخواندن سپاه پاسداران به عنوان نیروی مسلح خود، با دولتها به معامله بپردازد و «رهبری را با کمک دیگران» به دستگیرد. بیگدار نیست که میگوید «در برابر اسلام ستیزی، بهتر است این جمهوری اسلامی بماند…»(۳)
پدر رضا پهلوی، با دین پناهی و دینخویی و کاربرد دین است که می گوید: «همه میدانند که الهاماتی به من شده است…در کودکی دو بار به من الهام شده است، یک بار در پنج سالگی و بار دوم در شش سالگی. در نخستین بار من حضرت قائم را دیدم که بنابر مذهب ما غایب شده است تا روزی برگردد و جهان را نجات دهد… من این را میدانم زیرا من او را دیدهام، نه در رویا، در واقعیت، واقعیت مادی، میفهمید؟ … کسی که همراه من بود او را ندید. و کسی هم جز من نمی بایستی او را ببیند، زیرا… الهامات من معجزههایی بودند که کشور را نجات دادند. سلطنت من کشور را نجات داده زیرا خدا به من نزدیک بوده است …»(۴) او پس از برکناری در مصاحبهای می گوید «این هم خواست خدا بود». این سخن را سلطان حسین صفوی روزیکه تاج شاهی را از سر برداشت و بر سر محمود افغان گذاشت به زبان رانده بود: «فرزندم! چون اراده قادر متعال بر این قرار گرفته که من بیش از این سلطنت نکنم و به موجب مشیّت باری تعالی وقت آن شده که تو از اورنگ سلطنت ایران بالا روی، من از صمیم قلب سلطنتم را به تو وا میگذارم و از خداوند توفیق تو را میخواهم. » به اینگونه، «تمامیت ارضی» به مشیت الله به محمود افغان و اسلامیستهای خمینی واگذار میشود.
تمامیت ارضی
حفظ تمامیت ارضی، برای تمامی حکومتگران حرف رمز مالکیت تمامیت ارضی است. آنان خود را مالک تمامیت سرزمینی میدانند که با کودتا، جنگ، اشغالگری و استبداد و جنایت برآن حاکم شدهاند. سلاح حفظ تمامیت ارضی اعلام مالکیت انحصاری هستی، آب، خاک، مردم، دارایی و تمامی طبیعت تلاشهای تاریخی گسترهی مرزگذاری شدهی جغرافیایی که برآن حکمرانی مطلق میخواهند و انکار حق طبیعی هر موجود زندهی آن سرزمین وانکار ملیتها، اتنیکها و سازندگان و تولیدکنندگان و سلب مالکیت از طبیعت و مردم و بقا آن سرزمین در مشارکت در تعیین سرنوشت خویش است. اعمال استبداد و سرکوب به اتهام تجزیه طلبی.
رضا پهلوی، مامور میشود تا نقشهای بر سینه چسپانیده و جامعه را به تهدید بگیرد که این مواد را خط قرمز خود میداند و«یک وجبش» را با جت جنگی پاسداری میکند و سالها پیش هم در جنگ به پایین نگاه انداخته است! روشن نیست کدام جنگ! سرکوب آزادیخواهان در ظفار در سال۱۳۵۲؟ جنگ ۸ سالهی حکومت اسلامی با عراق؟ این ادعای خط قرمز و خلبان جنگی و… نه تنها یک تهدید، بلکه یک اعلام جنگ با ملیتهای ایران است. ویرانگری و جنایات حکومت اسلامی در نوروز ۵۸ و فتوای ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ خمینی علیه حلق کرد و سلاخیهای خلخالی زیر نام مبارزه با «تجزیه طلبی»آغاز شد. «ملک، میهن، آبادی» سلطنت طلبان، همان نسخهی «خدا، شاه، میهن» آریامهریاست و شعار «جاوید شاه» در خیابانهای لندن از زبان لمپنها، یعنی سلطنت جاویدان وهمیشگی یک پیشوا که ننگ تاریخی است. سمبل سلطه طلبان، شیر نری است که تنها با وزش باد این سو و آنسوی میشود و با شمشیری آخته برای دریدن. شیر، جانوری که تنها گوشتخوار و درنده و سلطان جنگل و بیابان است و بر جانوران سلطه دارد و به شکار آهوان میپردازد و مشتی کفتار و لاشخور هم پیرامون دارد تا از خوان سلطان پسماندهی به کام کشند. این نماد، حامل یک ایدئولوژی است- ایدئولوژی سلطه و قانون جنگل در پر شتابترین برههی انقلاب کوآنتومی تنها ازذهن نوستالژیک سلطنت طلب برمیخیزد.
شعار «ما آریایی هستم، عرب نمی پرستیم» از ایدئولوژی نازیستی برمیخیزد. پرستش امامان و پیشوایان دینی که همگی برای قدرت سیاسی و اقتصادی در درازای تاریخ، در جنگ و تباهی آفرینی، قارهها را به خاک و خون کشانیدند، بیشاز همهحکمرانان صفوی و قاجار، خانوادهی حکومتگر پهلوی بوده است و گنبد و در و مرقد طلا و نقره ساختهاند. این ایدئولوژی با اسلام سیاسی مخالفتی ندارد، هیتلریستی است و دامن زدن به نفرت پراکنی بین ملیت عرب در ایران و در دیگر کشورها است.
«رهبر ما پهلویه، هرکه نگه اجنبیه» بهمعنای بیگانه خواندن هرآنکس که پهلوی را رهبر نشمارد، اعلام حذف وجنگ است. با این نگرش، بنا به فرهنگ نژادپرستانهی پهلوی، بیگانهستیزی و آوارهسازی صاحبان سازندگان مشترک کسانی است که از سرزمینی که زاد و بوم داشتهاند. عمر و علی، گزینهی پرداخت جزیه را دستکم برای باورمندان به دینهای دیگر در میان گذارده بودند. اما شعار رهبر ما پهلویه…همان «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روحالله» است و «یک ملت یک رهبر یک پرچم» نفی تمامی ملتها،اعلام استبداد و جباریت مطلق، و تحمیل ایدئولوژی سرکوبگرانه را بر پرجم دارد. «مرگ به سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد!» اعلام اعدام و قتلعام است که در این برهه از تاریخ در نزدیک به تمامی کشورها و همان حقوق بشر بورژوایی،اعدام را قتل حکومتی شمرده و ممنوع شده است. پاسخ کوبندهی خیزشگران در کردستان، سیستان و بلوچستان، کارگران، زنان و دانشجویان آزادیخواه در برابر اعلام سلطهی سلطنت طلبان شعار«نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری» بود که در رسانهی اصلی سلطه طلبان «ایران انترناسیونال» سانسور میشود. لمپنها، سخنرانیها، اجراهای هنری و نمایشی ووو (پرفورمانسها) موزیک کردی و گردهماییها و… مورد حمله قرار میدهند. یاسمین همسر پهلوی و همراهانش در دامن زدن به لمپنیسم که یادآور لمپنهای کودتای ۱۳۳۲ است، همگرا با سیاستهای حکومت اسلامی در پراکندگی، درگیری، هرز نیرو، انحراف، نفرتپراکنی و مرگآیینی، پرچمدار شدهاند. این سیاست، مدافع گذشته است و حرف و خواست بینش سلطه، از زبان رضاپهلوی، خواستهای جنبش انقلابی جاری نیست، دشمن آن است.
مفهوم تمامیت ارضی
مفهوم تمامیت ارضی در فرهنگ و موازین بورژوایی در دو محور معنا مییابد:
1- محور بین دولتها، یا حقوق بینالملل بنا بر مبانی سازمان ملل که به تعرض و تجاوز کشوری به کشور دیگر. نمونه حکومت ترکیه به شمال و شرق سوریه (روژآوا)، روسیه و اکراین، اشغالگریهای حکومت اسلامی با گروههای نیابتی حزب اللههای رنگارنگ با شعار صدور انقلاب اسلامی.
2- و از نگاه قانون اساسی درون کشورهای سرمایهداری، تمامیت ارضی در برابر حمله اشغالگرانه کشور دیگری معنا مییابد. ارتش این کشورها ابزار چنین دفاعی معرفی میشود و نه سرکوب خواستهای ملیتها.
در دوره رضا شاه و محمدرضا شاه، دستکم هفت منطقه بدون جنگ با درخواست انگلستان و روسیه، ترکیه، عراق، افعانستان واگذار شدند. بیشتر این واگذاریها در سال ۱۳۱۶خ. میان ایران، عراق، افغانستان و ترکیه و انگلستان انجام گرفت. «عدم تعرض»، پیمانی بود، میان رضاخان با آتاتورک و ملک غازی اول پادشاه عراق و محمدظاهرشاه افغانستان که از سوی وزرای خارجه آنها در سعدآباد تهران امضا شد. واگذاری آرارت (آغری داغ) به آتاتورک که برای سرکوب خلق کرد و سلطه بر آذربایجان نقش استراتژیک داشت، تجزیهای بود از تمامیت ارضی رضاشاه تقدیم به آتاتورک.
نفی سلطه و ایجاب رهایی
اندیشهی سلطه گر، ایدئولوژی مناسبات حاکم و سلطهگر است، ذهن و تلاش سلطهگرانی که به نام سلطنت و مشروطه به راه افتادهاند، به مصادره جنبش انقلابی روانه شدهاند. اینان برای مصادره و دستبرد به جنبش انقلابی، تجهیز میشوند و ماموریت دارند. نیابتگری از ذهنیت ارباب و رعیتخویی و امام و امتی برمیخیزد. شاه و شریعت لازم و ملزوم یکدیگر و مانند دیوار مسجد و بازار هستند، پشت به پشت هم هستند. پروژهی کفالت، چنگ افکندن به ارتجاع و ضدانقلاب در برابر انقلاب است. دویدن به آغوش ضد ارزشهای انقلابی جنبش را با روی آوری به سپاه و آیات عظام و سیستانیها و لمپنها، ماهیت ضد انسانی بورژوازی برای سلطهگری است.
پایان دادان به دولت-ملت و دولت مرکزی و رویکرد به سامانهی خودمدیریتی شورایی برای گذر از اسارات به رهایی در جامعه سوسیالیستی تنها راه نجات بشریت و نجات زمین و زیست و بوم در حال نابودی، رویکرد به دنیای نوین است.
۸ بهمن ماه ۱۴۰۱
زیر نویسها و منابع
۱ (https://twitter.com/memarsadeghi/status/1618772082929827842
“ند” یا “اعطای ملی برای دموكراسی (National Endowment for Democracy -(NED است كه همسوی شاخههای جهانی احزاب دموكرات و جمهوریخواه و اتاق تجارت ایالات متحده آمریکا میباشد. سولیداریتی سنتر برای تخریب جنبش کارگری-سوسیالیستی یکی از ابزار این پروژه است که ٩٠ درصد بودجه خود را از” ند” دریافت میكند. «ند» سیاست خارجی حکومت آمریکا را زیر پوشش سازمان های غیر دولتی (ان جی اُ) به پیش میبرد و مدعی است که گسترش دهنده «دموکراسی» در کشورهای پیرامونی است.اما در واقع مبلغ نئولیبرالیسم یا اقتصاد بازار آزاد تجارت و استثمار و کنترل و حاکمیت فرمانروایان سرمایه در جهان را پشتیبانی میکند.
۲- الله یار کنگرلو از بیعت آيتالله سيستانى و مراجع قم با شاهزاده رضاپهلوى https://www.youtube.com/watch?v=v0M9pNPHaqA)
۳) اسکای نیوز– کیهان لندن -پنج شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱ برابر با ۲۶ ژانویه ۲۰۲۳.
۴) محمدرضا شاه، گفتگو با «اوریانا فالاچی» اکتبر ۱۹۷۳ و نیز کتاب «مصاحبه با تاریخ» شاه.