جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ | 11 - 04 - 2025

Communist party of iran

پرسش جهان امروز از فعالین جنبش رهایی زن


پاسخ آرزو بیکس، روناک آشناگر، مرضیه نظری، شیوا سبحانی و صدیقه محمدی

فعالین “جنبش رهایی زن” چه وظایف و رسالتی برای خود در ایران که در آن یک آپارتاید جنسیتی حاکم است، قائلند؟


آرزو بیکس
در ایران تحت حاکمیت رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، که ساختارهای سیاسی، حقوقی و فرهنگی، نابرابری جنسیتی را به‌عنوان یک اصل تثبیت کرده‌اند، “فعالین جنبش رهایی زن” وظیفه‌ی مهمی در راستای مقابله با این شرایط بر عهده دارند. این جنبش با هدف ایجاد تغییرات بنیادین در قوانین، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی، تلاش کند تا زنان را از جایگاه فرودستی که به آن‌ها تحمیل شده است، خارج کند. وظایف و رسالت‌های این جنبش را می‌توان در چند محور اساسی بررسی کرد:

  1. آگاهی‌بخشی و تغییر نگرش‌های عمومی
    یکی از ریشه‌های اصلی تبعیض جنسیتی در ایران، وجود باورهای سنتی و مذهبی‌ای است که زنان را در جایگاهی پایین‌تر از مردان قرار می‌دهند. بسیاری از این باورها توسط نهادهای حکومتی تقویت می‌شوند و از طریق رسانه‌های رسمی، آموزش و تبلیغات فرهنگی در جامعه بازتولید می‌شوند. ازاین‌رو، فعالین جنبش رهایی زن وظیفه دارند که این تفکرات را به چالش بکشند و آگاهی عمومی را نسبت به نابرابری‌های جنسیتی افزایش دهند.
    آن‌ها باید از ابزارهای مختلفی برای این کار استفاده کنند، مانند: انتشار مقالات، کتاب‌ها و محتواهای آموزشی، استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای انتشار روایت‌های زنان از تجربه‌های شخصی‌شان و برگزاری کارگاه‌های آموزشی درباره‌ی حقوق زنان. همچنین، تلاش کنند که با تأکید بر نقش زنان در تاریخ و مبارزات اجتماعی، تصویری قدرتمند و مستقل از زنان ارائه دهند که در تقابل با تصویر کلیشه‌ای زن منفعل و وابسته باشد.
  2. مبارزه با قوانین تبعیض‌آمیز و تلاش برای اصلاح ساختارهای حقوقی
    در نظام حقوقی ایران، قوانین بسیاری وجود دارند که زنان را از حقوق برابر با مردان محروم می‌کنند. از جمله این قوانین می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
    حجاب اجباری که زنان را از حق انتخاب پوشش محروم می‌کند.
  • حق طلاق که عمدتاً در اختیار مردان است و زنان برای طلاق با موانع حقوقی زیادی روبه‌رو هستند.
  • حضانت فرزند که پس از طلاق، حق اولویت با پدر و خانواده‌ی پدری است.
  • محدودیت‌های شغلی و تحصیلی که زنان را از برخی مشاغل و رشته‌های تحصیلی محروم می‌کند.
    • نابرابری در ارث و شهادت در دادگاه که سهم زنان را کمتر از مردان در نظر می‌گیرد.
    فعالین جنبش رهایی زن، با اعتراضات، نامه‌نگاری‌های رسمی، درخواست‌های حقوقی و فشار به نهادهای بین‌المللی، تلاش کنند که این قوانین را اصلاح یا حذف کنند. آن‌ها همچنین با کمک گرفتن از تجربه‌ی سایر کشورها، الگوهای برابری‌طلبانه را معرفی کرده و به جامعه نشان دهند که تغییر قوانین، امری ممکن و ضروری است.
  1. حمایت از قربانیان خشونت جنسیتی و توانمندسازی زنان
    یکی از مهم‌ترین مشکلات زنان در ایران، خشونت جنسیتی در ابعاد مختلف است. زنان در فضای عمومی، محیط کار، خانواده و حتی نهادهای رسمی با انواع خشونت مواجه‌اند که شامل خشونت فیزیکی، روانی، اقتصادی و حقوقی می‌شود. بسیاری از این خشونت‌ها به دلیل نبود قوانین حمایتی و ساختارهای سنتی که زنان را مجبور به سکوت می‌کنند، پنهان می‌مانند.
    فعالین جنبش رهایی زن باید تلاش کنند که با ایجاد شبکه‌های حمایتی، ارائه‌ی مشاوره‌ی حقوقی و روان‌شناسی، و برگزاری کمپین‌های ضدخشونت، به زنان کمک کنند که از موقعیت‌های خشونت‌آمیز خارج شوند. آن‌ها همچنین بر توانمندسازی اقتصادی زنان تأکید کنند، چراکه یکی از دلایل اصلی ماندن زنان در روابط خشونت‌آمیز، وابستگی اقتصادی به مردان است. حمایت از اشتغال زنان، کارآفرینی و دسترسی به منابع مالی، از جمله راهکارهایی است که این جنبش برای افزایش استقلال زنان میتواند دنبال کند.
  2. همبستگی با دیگر جنبش‌های آزادی‌خواه و برابری طلب
    جنبش رهایی زن نمی‌تواند به‌تنهایی و بدون ارتباط با دیگر جنبش‌ها به موفقیت برسد. آپارتاید جنسیتی در ایران بخشی از یک سیستم سرکوبگر بزرگ‌تر است که گروه‌های مختلف را تحت فشار قرار می‌دهد، از جمله کارگران، معلمان، دانشجویان، اقلیت‌های قومی و مذهبی و فعالان حقوق بشر. بنابراین، بسیاری از فعالین جنبش زنان، در کنار دفاع از حقوق زنان، با دیگر جنبش‌های آزادی‌خواه نیز همکاری کنند.
    برای مثال، آن‌ها در اعتصابات کارگری شرکت کنند، از آزادی بیان و حقوق زندانیان سیاسی حمایت کنند، و تلاش کنند که گفتمان برابری جنسیتی را در تمامی عرصه‌های اجتماعی و سیاسی گسترش دهند. این همبستگی متقابل به تقویت کلی جنبش‌های آزادی‌خواه در ایران کمک می‌کند و به‌تدریج امکان تغییرات عمیق‌تر را فراهم می‌سازد.
  3. مقاومت مدنی و روش‌های خلاقانه‌ی مبارزه
    در شرایطی که ‌رژیم جمهوری اسلامی هرگونه اعتراض و فعالیت مدنی را سرکوب می‌کند، فعالین جنبش رهایی زن از روش‌های خلاقانه و متنوعی برای ادامه‌ی مبارزه‌ی خود استفاده کنند. برخی از این روش‌ها عبارتند از:
  • نافرمانی: مانند برداشتن روسری در اماکن عمومی، عدم رعایت قوانین محدودکننده‌ی پوشش، و یا ورود به فضاهای مردانه‌ی ممنوعه.
  • هنر اعتراضی: از طریق موسیقی، نقاشی، فیلم‌سازی، تئاتر و شعر، پیام‌های برابری‌طلبانه را به مخاطبان منتقل کنند.
  • فعالیت‌های آنلاین و شبکه‌های اجتماعی: ایجاد کمپین‌های مجازی برای آگاهی‌بخشی، به چالش کشیدن قوانین و حمایت از قربانیان تبعیض و خشونت.
  • شبکه‌سازی بین‌المللی: برقراری ارتباط با سازمان‌های مترقی و آزادیخواه در سطح جهانی و جلب حمایت‌های بین‌المللی برای افزایش فشار بر حکومت ایران.
    این روش‌ها، باوجود خطرات و هزینه‌های بالایی که برای فعالین دارد، به‌تدریج باعث تغییر در نگرش جامعه و افزایش آگاهی عمومی نسبت به حقوق زنان می‌شود.

    نتیجه‌گیری
    فعالین “جنبش رهایی زن” در ایران، رسالت سنگینی را بر دوش دارند، چراکه با سیستمی مواجه‌اند که نه‌تنها قوانین تبعیض‌آمیز را اجرا می‌کند، بلکه از ابزارهای سرکوب برای خاموش کردن هرگونه اعتراض نیز بهره می‌برد. بااین‌حال، این جنبش توانسته است با آگاهی‌بخشی، مقاومت مدنی، حمایت از قربانیان خشونت، و پیوند با سایر جنبش‌های اجتماعی، گام‌های مهمی در مسیر برابری جنسیتی بردارد.
    جنبش زنان ایران، باوجود تمامی سرکوب‌ها، همچنان زنده است و با هر کنش اعتراضی، با هر صدایی که برای تحقق مطالباتشان بلند می‌شود، و با هر زنی که برای حقوق خود می‌ایستد، یک گام دیگر به تحقق آزادی و برابری نزدیک‌تر می‌شود.
    |||

روناک آشناگر
در نظام های سرمایه داری و به ویژه در کشورهای مانند ایران، ستم بر زنان صرفا به قوانین و سیاست های جنبستی محدود نمی شود، بلکه بخشی از ساختار طبقاتی و اقتصادی جامعه است. رژیم ایران نه تنها با قوانین اسلامی و مردسالارانه، بلکه با سیاست های اقتصادی نولیبرالی، استثمار طبقه کارگر و سرکوب سیاسی، شرایطی را ایجاد کرده که زنان به طور مضاعف تحت ستم قرار بگیرند.
در ایران مانند بسیاری از جوامع سرمایه داری، زنان بخش بزرگی از کار خانگی و مراقبتی را به صورت رایگان انجام می دهند. این امر نه تنها یک مسئله جنسیتی، بلکه یک مسئله اقتصادی و طبقاتی است، زیرا کار رایگان زنان به سرمایه داری امکان می دهد که هزینه ی باز‌تولید نیروی کار را کاهش دهد. همچنین زنان در بازار کار ایران با تبعیض های گسترده ای مواجه اند. آنها معمولا در مشاغل کم درآمد، ناپایدار و بدون امنیت شغلی به کار گرفته می شوند. زنان کارگر در کارخانه ها، کارگاه های تولیدی و بخش خدمات با دستمزدهای پایین‌تر از مردان، ساعات کار طولانی تر و فقدان حقوق اولیه مانند بیمه و مرخصی زایمان روبرو هستند. این شرایط، نتیجه سیاست‌های سرمایه‌داری است که نیروی کار زنان را به عنوان نیروی ارزان و مطیع استثمار می کند.
زنان طبقه کارگر و زحمتکش بیشتر از زنان طبقات مرفه تحت سرکوب قرار دارند. فقر، بیکاری و سیاست های ریاضتی اقتصادی که توسط دولت های سرمایه داری اعمال می شود، زنان را بیش از پیش به حاشیه می‌راند. در چنین شرایطی، بسیاری از زنان به کارهای غیر‌رسمی، تن فروشی، یا ازدواج های اجباری به عنوان راهی برای بقا تن می دهند.

بنا به این توضیحات، من معتقدم که اصطلاح آپارتاید جنسیتی هر چند بخشی از واقعیت را منعکس می کند، اما، کافی نیست. این اصطلاح می تواند به اشتباه چنین القا کند که تنها مسئله زنان در ایران، تبعیض قانونی و فرهنگی است، در حالی که ستم جنسیتی و طبقاتی در هم تنیده اند. یک زن کارگر با یک زن فقیر در ایران چندین برابر بیشتر از یک زن ثروتمند تحت فشار است، پس این واقعیت به ما نشان می دهد که رهایی واقعی زنان در ایران تنها از طریق سرنگونی سرمایه داری، نابودی مناسبات طبقاتی و استقرار سوسیالیسم ممکن است. بنابراین جنبش رهایی زن باید نه تنها علیه مردسالاری، بلکه علیه سرمایه داری و استبداد به عنوان عوامل اصلی بازتولید ستم بر زنان مبارزه کند.


اما اگر به سئوال شما برگردم اینکه وظایف فعالین جنبش رهایی زن چیست، باید بگویم که یکی از مهمترین مسئولیت های فعالین جبش رهایی زن، جلوگیری از تقلیل مبارزه زنان به مطالبات صرفا اصلاح طلبانه یا لیبرالی است. رهایی واقعی زنان تنها در صورتی امکان پذیر است که در راستای یک انقلاب سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی قرار بگیرید. باید فعالین جنبش رهایی زن از اتحاد جنبش زنان با جنبش های کارگری، دانشجویی و دیگر جنبش های اجتماعی حمایت کنند، مهم است که اجازه داده نشود که بورژوازی چه در داخل و چه در خارج از کشور، مبارزات زنان را به ابزاری برای مشروعیت بخشی خودش تبدیل کند.
یکی از ضعف های این جنبش در ایران این است که بیشتر بر زنان طبقات متوسط و روشنفکر متمرکز شده اند، در حالی که زنان کارگر و زحمتکش بیشترین ستم و استثمار را تجربه می کنند، این تمرکز باید در محیط های کارگری، کارخانه ها، مزارع و محلات فقیرنشین حضور داشته باشد.

فعالین جنبش رهایی زن در ایران باید مبارزه مستقیم علیه قوانین زن ستیز دولتی را از طریق اعتراضات خیابانی کارزارهای آگاهی بخش سازماندهی کنند. سرکوب زنان نه تنها از طریق دولت، بلکه از طریق ایدئولوژی های مذهبی و فرهنگ مردسالارانه نیز تقویت می شود. این ایدئولوژی ها نقش کلیدی در توجیه سرکوب زنان دارند. جنبش رهایی زن با نقد ایدئولوژی های مذهبی و فرهنگی که نابرابری را توجیه می کنند، آگاهی طبقاتی و جنسیتی را گسترش می دهد.

در نهایت، از دیدگاه من، رهایی واقعی زنان تنها در یک جامعه سوسیالیستی امکان پذیر است، جایی که نه تنها تبعیض های جسیتی، بلکه تمامی اشکال استثمار و ستم طبقاتی از میان برداشته شود، بنابراین، وظیقه فعالین جنبش رهایی زن در ایران، فراتر از مبارزه با قوانین زن ستیز، در پیوند با مبارزه وسیع‌تر علیه سرمایه داری قرار دارد و باید همدوش با فعالین دیگر جنبش‌های اجتماعی به سوی سازماندهی اعتراضات و کارزارهای معترضین علیه قوانین ارتجاعی ضد زن رفت. در شرایطی که حکومت اسلامی در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد، باید فعالین کمونیست جنبش رهایی زن از مرحله طرح مطالبات فراتر برده و وارد اقدامات عملی و سازماندهی برای دوران گذار و انقلاب سوسیالیستی شوند، لذا کمک به ایجاد هسته های مخفی و نیمه مخفی در محیط‌های کارگری، دانشجویی و محله ها برای آماده سازی اعتراضات و اقدامات هماهنگی، ایجاد شوراهای انقلابی در محلات، کارخانه ها و دانشگاه‌ها، سازماندهی اعتصابات عمومی، ایجاد شبکه های اعتصاب در محیط های کار که زنان در همه این عرصه‌ها نقشی موثر دارند وظیفه ماست.

هشت مارس و مبارزات زنان جایگاه ویژه ای در تاریخ مبارزات حق طلبانه دارد. جنبش رهایی زن، نه در حاشیه، بلکه در قلب مبارزه انقلابی برای سرنگونی کامل نطام سرمایه داری/ مردسالار قرار دارد. آینده ای که برای آن می جنگیم، آینده ای است که در آن هیچ زنی برده‌ی کار مزدی، قوانین مردسالار، یا ستم مذهبی نیست. این آینده، نه در وعده های اصلاح طلبان، سلطنت طلبان، بلکه در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، و محلات، در دستان زنان مبارز و انقلابی ساخته خواهد شد.
|

مرضیه نظری

مبارزه برای آزادی و در دفاع از حقوق و منافع زنان، امر کل طبقه کارگر است. مبارزه برای مطالباتی همچون برابری زن و مرد در همه سطوح جامعه، حق و فرصت برابر برای اشتغال، دستمزد برابر در مقابل کار برابر، آزادی پوشش و لغو حجاب اجباری، بیمه بیکاری برای زنان بیکار و یا خانه دار و خیلی مطالبات دیگر مربوط به زنان، وظیفه جنبش زنان و جنبش کارگری و دیگر جنبش‌های رادیکال و انقلابی در ایران است. جمهوری اسلامی با تحمیل یک آپارتاید کامل جنسیتی بر زنان ایران، و از طرف دیگر تحمیل فقر و بیکاری و ناامنی شغلی و یک موقعیت دشوار اقتصادی بر آنان بعنوان بخشی از طىقه کارگر ایران، زنان را با ستمی چندلایه روبرو ساخته است. این موقعیت بس دشوار و ناعادلانه زنان، این را از جنبش زنان کارگر و سوسیالیست می‌طلبد که خود بیش از هر نیرویی در جامعه به میدان مبارزه آمده و پرچمدار دفاع از مطالبات، خواست‌ها و حقوق خود باشند. اما این بدان معنا نیست که طبقه کارگر باید بی‌توجه به مطالبات زنان باشد. برعکس، توجه جنبش کارگری به مطالبات زنان و مبارزه برای حقوق زنان، این جنبش را نیرومندتر کرده و بین جنبش زنان و جنبش کارگری پیوند و اتحاد طبقاتی ایجاد می‌کند، امری که برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در گام اول ضرورتی مبارزاتی است.

این روزها مبارزه زنان ایران علیه حجاب اجباری چنان گسترده و ریشه دار شده است که از یک طرف پایه های نظام جمهوری اسلامی را به لرزه در آورده و از طرف دیگر روحیه مبارزاتی و جنگندگی لایه های مختلف در طبقه کارگر را تقویت کرده است. در این شرایط، وظیفه فعالین سوسیالیست جنبش زنان است که پرچمدار لغو حجاب اجباری بعنوان گام اول در راه رهایی زنان ایران از آپارتاید جنسیتی باشند و توجه جنبش کارگری و دیگر جنبش‌های رادیکال و پیشرو در جامعه را به این مسئله معطوف کرده و آنها را در این مبارزه همراه خود کنند. مبارزه زنان ایران تنها علیه حجاب اجباری نیست، بلکه علیه تمامی تبعیض‌ها و بی حقوقی‌ها و ستم‌هایی است که توسط جمهوری اسلامی در همه عرصه های کار و زندگی بر زنان، بعنوان نیمی از طبقه کارگر تحمیل کرده است.

از دیگر وظایف مهم فعالین سوسیالیست در جنبش زنان، به میدان آوردن توده های میلیونی زنان کارگر و زحمتکش، زنان خانه دار، زنان بیکار، زنان محروم محلات فقیرنشین حاشیه شهرها و متشکل و متحد کردن آنها حول مطالبات خودشان است. بدون حضور میلیونی این زنان در جنبش کنونی، نمیتوان مبارزه علیه حجاب اجباری و تبعیض‌های جنسیتی و در کل علیه جمهوری اسلامی را به مقصد رساند. همچنین لازم است این توده های میلیونی زنان کارگر و زحمتکش را با نیروی سازمانیافتەتر طبقه کارگر در کارخانەها و مراکز صنعتی، با اعتراضات معلمان، بازنشستگان، پرستاران و دیگر جنبش های اعتراضی پیشرو و رادیکال در جامعه به هم پیوند داد.
درحالیکه باید در چارچوب همین نظام، مطالبات عاجل و کوتاه مدت زنان را به حکومت اسلامی و سرمایه داران تحمیل کرد، ولی نباید فراموش کرد که بدون تغییرات ریشه ای در مناسبات موجود در جامعه، رهایی کامل زن از ستم و تبعیض ممکن نیست. لذا همزمان با مبارزه برای مطالبات عاجل زنان، فعالین جنبش رهایی زن وظیفه دارند آگاهی نسبت به ریشه طبقاتی ستم بر زن را ترویج داده و نشان دهند که بدون در افتادن با نظام طبقاتی سرمایه و بدون داشتن یک برنامه روشن با چشم اندازی سوسیالیستی، نمی توان به تبعیض و نابرابری های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و مناسبات مردسالارانه و ظالمانه ای که زنان را در چنگال خود می فشارد پایان داد.
|||


صدیقه محمدی

جنبش زنان در اشکال متنوعی سالهاست در مقابل رژیم سرمایەداری، بنیادگرا و مردسالار جمهوری اسلامی بە مقابلە برخاستە است. این اشکال متنوع ناشی از تفاوت دیدگاه ها و گرایشات متفاوت در جنبش زنان است. از زمانیکە خمینی علنا مخالفت خود و رژیمش را با آزادی زنان و برابری آنان اعلام کرد، زنان با فتوای وی و احکام اسلامی کە حقوق و آزادی هایشان را در عرصەهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و .. محدود کرد، بە اشکال فردی و گروهی مبارزە کردە و با تشدید فشارها، این مبارزات بە اشکال وسیع‌تری در جامعە گسترش یافتە است.
افزایش این فشارها کە بتدریج قانونی شد و نهادهای سرکوب برای تحمیل آن ایجاد کردند از طرفی و از طرف دیگر بیکاری وسیع زنان، افزایش فشار اقتصادی بر کل جامعە و علی الخصوص بر مزدبگیران و طبقە کارگر، زندگی اکثریت جامعە تحت تاثیر جنگ ایران و عراق، پروژەهای هستەای و کمک های بیدریغ رژیم بە جریانات مرتجع و بنیادگرا در منطقە و همچنین فساد مالی مسئولین سبب شد کە حاکمیت با بحران های بسیاری مواجە شود کە نتیجە آن، آگاهی مردم، دست بکار شدن رهبران عملی جنبش ها برای سازمان دادن اعتراض بە نارضایتی ها و طرح مطالبات، عروج جنبش ها و نتیجتا تشدید مخالفت رژیم و افزایش سرکوب شد.

در این میان جنبش زنان و جنبش کارگری با توجە بە اینکە بیشترین فشارها را متحمل می شدند بیش از سایر جنبش ها اجتماعی شدە و در سطح جامعە مطرح و بە همین نسبت تحت بیشترین سرکوب ها قرار گرفتند. افزایش نهادهای نظامی و انتظامی، حراست، برای شناسایی فعالین این عرصەها و بازداشت و شکنجە و تجاوز و اعدام نە تنها نتوانستە طی این سالها از مبارزاتشان بکاهد، بلکە در واقع نتیجە عکس دادە، مبارزاتشان رادیکالتر شدە و بجای اشکال لیبرالی و بورژوایی مبارزە کە زنان اصلاح طلب پرچمدارش بودند، زنان معترض بتدریج متوجە ماهیت حاکمیت، نقش دین در دولت و ریشەهای ستمکشی زنان شدەاند.

تشدید فقر و مصائب اجتماعی، تعمیق مبارزە را ضروری تر کردە و منجر بە آگاهی شدە، این آگاهی و شناخت سبب تغییر در اشکال مبارزە زنان و فعال تر شدن این جنبش منجر شدە است. کمپین های مختلف لیبرالی چون “کمپین یک میلیون امضا” و ان جی او ها نتوانست گرهی از مشکلات زنان زحمتکش بگشاید بهمین دلیل تقویت گرایش سوسیالیستی در جنبش زنان ضرورت یافتە و دخالت فعال عناصر سوسیالیست در جنبش زنان و سایر جنبش ها امر ترویج، تبلیغ و سازماندهی را در اولویت خود قرار دادە، از جملە مطالبەگرایی در جنبش ها، اعتراضات در محلات و تشکیل نهادهای گوناگون برای سازمان دادن نارضایتی ها و همچنین در خیزش های سال ٩٦، ٩٨ و ١٤٠١ نقش چشمگیر زنان در اعتراضات و حتی رهبری آن خیزش ها بازتاب جهانی داشتە است. ما اکنون شاهد اشکال جسورانە مبارزە زنان در جامعە و حتی در زندانها هستیم. آپارتاید جنسیتی حاکم بجای پاسخگویی بە مطالبات آزادیخواهانە زنان اکنون بە اعدام زنان می پردازد، صدور احکام اعدام بە بهانەهای مختلف برای فعالین رادیکال این عرصە از مبارزە، خود نشانگر تشخیص درست و جسارت زنان پیشرو است کە برای نمونە از گفتەهای سپیدە قلیان “خامنەای ضحاک، میکشیمت زیر خاک و وریشە مرادی باید با معنا و متعالی زیست!” میتوان عمق آگاهی پیشروان رادیکال این جنبش را دریافت.

یکی از خصلت های جنبش رادیکال زنان اینست کە در شرایطی کە طبقە کارگر هنوز تشکل مستقل و سراسری ندارد، زنان این طبقە با حمایت همە جنبش های دیگر امر رهبری انقلابی را بعهدە گرفتەاند. شبکە وسیع مادران و خانوادەهای دادخواە نمونە دیگری از رشد مقاومت خانوادەها و بخصوص زنان است. جنبش زنان و رهبران عملی این عرصە علاوە بر مبارزە علیە حجاب اجباری و مطالبات زنان، بە سایر جنبەهای مبارزە نیز می پردازند از جملە اعتراضات علیە کمپین “سەشنبەهای علیه اعدام” در زندانها، نمونە بارزی از این جسارت و رهبری است کە بیش از یک سال است هر هفتە در تاکنون ٣٥ زندان، ادامە داشتە و بتدریج فراگیرتر شدە است.
برای رهایی از انواع ستم و استثمار، زنان بە این نتیجە رسیدەاند کە این رژیم باید بە زیر کشیدە شود تا قانون شریعت دیگر مبنا نباشد، زن استقلال اقتصادی داشتە و شهروند درجە دو نباشد و دست دین از دخالت در زندگی زنان کوتاە شود. برای تامین حقوق انسانی زنان باید دولت همە امکانات ایجاد شغل، تامین اجتماعی، معیشت و رفاە، آموزش و بهداشت، مسکن، بیمە بیماری، بیکاری، بازنشستگی و از کارافتادگی برای همە شهروندان بالاتر از ١٨ سال فراهم کند. عدم وابستگی زن بە مرد و استقلال اقتصادی زنان باید شرط اولیە رهایی آنان باشد.

پیشروان سوسیالیست این رسالت خود را باید بە میان تودەها ببرند، تبلیغ و ترویج و سازماندهی کنند، در همە جنبش ها با ارتباط با هم، بە همە مشکلات و محدودیت ها بیندیشند و از مطالبات زنان بمثابە نیمی از طبقە کارگر حمایت و به فکر هماهنگی و سازمانیابی برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با سیستم شورایی و ادارە جامعە از پایین توسط خود مردم باشند. اکنون از خیزش ١٤٠١ ببعد، حضور گستردەتر زنان را در رهبری اعتراضات شاهد هستیم ، فعالین جنبش زنان با جسارت در همە جنبش ها شرکت فعال و در رهبری نقش دارند. از اعتراضات پرستاران و معلمان گرفتە تا بازنشستگان و جنبش دادخواهی تا اعتراضات هر روزە در خیابان و دانشگاە، زنان مهر خود را بر مبارزات زدە و در ادامە راە بفکر گسترش این اعتراضات و یک کاسە کردن امر رهایی خود و کل جامعە شدەاند. رسالت و وظیفە رهبران جنبش های اجتماعی اینست کە با همفکری بفکر سازمانیابی سراسری و اتحاد جنبش ها باشند و در شرایطی کە رژیم بیش از هر زمانی تضعیف شدە مبارزات را سراسری و هماهنگ کنند. برای برچیدن بساط ستم و استثمار زن و مرد طبقە کارگر دوشادوش یکدیگر باید بە مسائل مبارزاتی همە اقشار جامعە توجه نمودە، هژمونی و رهبری جبنش سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را سازمان یافتەتر در سطح سراسری بعهدە بگیرند. زنان محلات باید بە شکل تودەای بە اعتراضات بپیوندند و با تودەای شدن جنبش، همفکری و هماهنگی میتوان بە حاکمیت حدود نیم قرن استبداد، استثمار، ستم و تبعیض پایان داد و شرایطی فراهم کرد کە زنان و مردان بر تعیین سرنوشت خود حاکم گردند.
نقش پیشرو رهبران سوسیالیست در مقطع زمانی کنونی بیش از هر زمان دیگری در هدایت مبارزات انقلابی اکنون ضروری، سرنوشت ساز و تعیین کنندە است. لغو احکام اعدام همە زندانیان سیاسی از جملە شریفە محمدی، پخشان عزیزی، وریشە مرادی و آزادی همە زندانیان سیاسی، شاید آغازی باشد برای پایان دادن بە ستم و تبعیض حدود نیم قرن سلطە استبداد بر مردم و بخصوص بر زنان در ایران.
|||


شیوا سبحانی

به نظرم فعالین جنبش رهایی زنان با یک موقعیت خطیر روبرو هستند، به دلایل زیادی. اول اینکه باید با یکی از هارترین حاکمیت‌ها یعنی جمهوری سرمایه‌داری اسلامی مبارزه کنند، این سیستم طی این قریب به 5 دهه با جنایت های خارج از حد تصور توانسته به عمر خود ادامه بدهد، مشخصا اینکه در دهه‌ی شصت با اعدامهای چندهزار نفره ی انقلابیون ضربه ی بزرگی علی العموم به مبارزات مردم و مشخصا جنبش زنان و زنان انقلابی وارد کرد. دوم اینکه با به وجود آمدن تغییر و تحولات اجتماعی، آلترناتیوهای باصطلاح مختلفی که به میدان می‌آیند، اساسا راست هستند. به این معنا که این آلترناتیوها هراندازه از همدیگر متفاوت باشند اما نهایتا راه برون رفت مردم را از مشکلات، در چهارچوب نظام سرمایه داری جستجو می کنند. این مسئله باعث میشود سنبه آلترناتیو راست نسبت به یک آلترناتیو انقلابی و رهایی بخش پرزورتر باشد چرا که جریانات مختلف راست در داخل و خارج ایران به عناوین مختلف همدیگر را تقویت و حمایت میکنند، عمیقا معتقدم که در حال حاضر مردم ایران فقط علیه جمهوری اسلامی مبارزه نمی کنند، بلکه دشمن بزرگتری به نام امپریالیزم همیشه علیه منافع مردم ایران و مشخصا زنان عمل کرده و هنوز هم هزینه های گزافی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود می کند.

سوم اینکه خود آلترناتیو انقلابی به شکلی هنوز درگیر مناسبات پدرمردسالارانه است و این امر متاسفانه اگرچه یک روند تاریخی داشته اما هنوز هم در سازمانها و جریانات انقلابی قابل تشخیص است، به نظر من علی العموم جنبش کمونیستی نتوانسته به جنبش رهایی زنان دینش را ادا کند، مثلا هشت مارس سال 57 باید یک درس تعیین کننده به جنبش کمونیستی می داد. در 8 مارس سال 57 که توده‌ی زنان علیه فتوای خمینی در رابطه با حجاب به خیابان آمدند و هوشیارانه و آگاهانه به یک اقدام جمعی مهم دست زدند که با بی اعتنایی شسکت ساز جنبش کمونیستی روبرو گشتند. این نگرش ادامه پیدا کرده و حتی اعتراضات مختلف سالها و قیامهای گذشته و مبارزات زنان نتوانست این پرده ی زنگار گرفته را به شکلی بدرد. قیام انقلابی ژینا اما توانست ضربه‌ی مهمی به جمهوری اسلامی، به فرهنگ پدر مردسالاری هم درون جامعه ایران و هم به اپوزیسیون انقلابی وارد کند. حضور پررنگ زنان هم در رهبری و هم در بدنه‌ی قیام ژینا بسیار پرمعنا و تاثیر گذار بوده و هست. شکست اسلام سیاسی هم در ایران و هم در منطقه فقط شکست سیاستهای جمهوری اسلامی نبوده، بلکه شکست سیاستهای کشورهای امپریالیستی هم هست و همه‌ی این ویژگیها باعث شده که توجه ها بار دیگر به جنبش زنان معطوف گردد. تمام این جنبه ها منجر به این شده که فعالین راستین جنبش رهایی زنان وظایف مهمی پیش روی خود داشته باشند. یکی از این وظایف افشای سیاستهای آلترناتیو راست است. توضیح اینکه آلترناتیوهای راست متشکل از طیف جمهوری خواه، مشروطه خواه، لیبرال و یا حتی جریانات فاشیستی سلطنت طلب عملن یک تغییر از بالاست به نفع بالایی‌ها، نه به نفع مردم و کسانی که تاریخا هزینه ی مبارزات و قیامهای مختلف را متقبل می شوند به عهده‌ی زنان انقلابی می افتد.

فعالین راستین جنبش رهایی زنان باید ضمن اینکه بی پروا بر ضرورت و ممکن بودن یک آلترناتیو انقلابی، یعنی ایجاد یک دولت سوسیالیستی، تاکید کنند درعین حال باید نسبت به رسوا کردن و خطرات راست هم حساس باشند. وظیفه‌ی دیگر فعالین جنبش رهایی زنان این است که بی محابا هر شکل از پدرمردسالاری را مطرح کرده و سعی کنند توجه دیگران را هم به این مسئله جلب نمایند. واقعیت این است که پدر- مردسالاری فقط در مبارزه با جمهوری اسلامی معنا پیدا نمیکند، بلکه پدرمردسالاری یک پدیده تاریخی پیچیده است که حتی در به اصطلاح امن ترین مکانها برای زنان یعنی درون خانواده می تواند منجر به شنیع ترین جنایت ها گردد. فکرش را بکنید پدری که سر دخترش را در خواب می برد، زنانی که به دست برادران و دیگر مردان فامیل به قتل می رسند، کودک همسری، تجاوزات به محارم که یکی از تابوترین عرصه های ستم گری بر زنان است و یا دیگر خشونتهای وحشتناکی که مردان علیه زنان اعمال می کنند. این درست است که می توان گفت به طور کلی جامعه به نوعی علیه زن کشی و قتلهای ناموسی است اما باید به شکلی آشکار توضیح داد که پدرمردسالاری فقط آخرین سطح خشونت یعنی قتلهای ناموسی و زن کشی نیست، بلکه این فرهنگ از شکل لباس پوشیدن، شکل حرف زدن، محدودیتهای آموزشی و تفریحی و… شروع می شود و به آخرین، بیرحمانه و شنیع ترین مرحله ی آن یعنی قتلهای ناموسی و زن کشی می رسد.
یکی از مهمترین وظایف حال حاضر سازمان یابی زنان است. من قائل به این هستم که زنان باید تشکلات مستقل خود را داشته باشند و خود برای صفر تاصد تشکلات مربوط به خود تصمیم بگیرند. اما درعین حال تلاش برای ارتباط گیری با فعالین جنبش های اعتراضی دیگر هم از ضرورتهای مبرم جنبش رهایی زنان است. فعالین زنان باید بتوانند وضعیت دیگر جنبشهای اعتراضی را دنبال کنند و سعی در ارتباط گیری با این جنبشها داشته باشند و تلاش کنند که یک شورای سراسری برای هماهنگی و همکاری هرچه بیشتر به وجود بیاورند. اگر به واقعیت های جامعه نگاه کنیم می بینیم که بیشتر ستم هایی که جمهوری اسلامی اعمال می کند، شامل حال زنان می شود، مثلن اکثرکودکانی که به دلیل فقر و نبود امکانات ترک تحصیل کرده اند، دختر می باشند. تفکیک جنسیتی در دانشگاهها، سهم کمتر بازار کار به زنان، دستمزد کمتر در مقابل کار برابر، انجام کار خانه داری، کارخانگی، فرزندآوری، تربیت آنها و نگهداری از سالمندان عملن به عهده ی زنان گذارده شده است. همه‌ی این ستم ورزی ها باعث می شود فعالین زنان در هر جنبش اعتراضی یک مطالبه ی مهم برای پی گیری داشته باشند پس تلاش برای پیوست و تقویت دیگر جنبشهای اعتراضی هم یکی دیگر از وظایف زنان است.

روشن است زنان مبارز در ایران طی چند سال گذشته به الگوی مبارزه و مقاومت بدل گشته اند. مبارزه ی زنان زندانی هم سیاسی و هم غیر سیاسی علیه اعدام یک عرصه ی دیگر پیکار است که از اهمیت زیادی برخوردار است. کارزار سه شنبه های نه به اعدام که با مشارکت زنان سیاسی در جریان است نمود عرصه ی واقعی مبارزه و اهمیت مبارزه با اعدام را می رساند. گسترده کردن این شکل از مبارزه و تلاش برای توده ای کردن این مبارزه هم یکی دیگر از عرصه ی مبارزه و پیکار زنان رادیکال و انقلابی است. در مجموع هر فعالیتی در رابطه با زنان یعنی آن خواسته هایی که فقط به زنان برمی گردد یعنی مبارزه با حجاب و تلاش برای کسب حق کنترل بر بدن هم به صورت قانونی و هم فرهنگی، عرفی اجتماعی تا مطالباتی که با دیگر جنبشها مشترک است مثلا تلاش برای دستمزد بیشتر و یا کسب حقوق معوقه، همگی در یک راستا هستند و مبارزه در هرکدام از این عرصه ها به پیشبرد مبارزه و دستاوردها در عرصه های دیگر منجر خواهد شد. بنابراین مثل هر جنبش دیگری وظایف فعالین جنبش رهایی زنان مبارزه در هر عرصه ای به مبارزه با سرمایه داری اسلامی ختم می شود. به طور خلاصه باید گفت این مبارزه اما باید آنچنان هوشمندانه باشد که در شرایط دیکتاتوری و سرکوب جمهوری اسلامی با هژمونیک کردن مطالباتی رادیکال عرصه را بر جریانات دیگر بست.

تا آنجا که به جنبش زنان برمی گردد، حق کنترل بر بدن هم برای ما و هم برای آلترناتیو راست، قابل دفاع و پیگیری است، پس باید با برجسته کردن مطالبه ای مثل هژمونیک کردن تبدیل کردن کارخانگی به کار اجتماعی تلاش کرد تا به این وسیله هم راه را برجریانات راست بست و هم آن بخش از زنان مثل زنان خانه دار که تحت ستم ترینها هستند را به میدان آورد این شکل از مبارزه می تواند بسیار تاثیرگذار باشد و دیگر جنبشها ها را هم متاثر کند. نکته ی آخر این است که ما ناچاریم دست به خلاقیت و اقداماتی بزنیم که شاید بعضا کم سابقه بوده باشد بنابراین حساسیت داشتن به اتفاقات اجتماعی و وضعیت زنان یک وظیفه ی حی و حاضر است.
19.02 2025 هامبورگ

اشتراک در شبکه های اجتماعی: