چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ | 23 - 04 - 2025

Communist party of iran

پرسش «جهان امروز» از احمد بخردطبع


برگرفته از نشریه جهان امروز


در آستانه اول ماه مه روز جهانی کارگر، سئوالاتی را برای چند فعال کارگری ارسال کرده ایم که در شماره قبل پاسخ سه فعال کارگری را منتشر کردیم. در این شماره نشریه پاسخ احمد بخرد طبع رَا ملاحظه می کنید.
///


جهان امروز: موقعیت عینی طبقه کارگر را چگونه می بینید؟ چرا جنبش کارگری با کارنامه ای درخشان از حرکت های اعتراضی در عرصه سازمانیابی، از ایجاد تشکل های مستقل و سراسری خود با چالش مواجه است؟


احمد بخردطبع: موقعیت طبقه‌ی کارگر در ایران را باید از دو دیدگاه بررسی نمود. یکی شرایط و داده های داخلی است و دیگری وضعیت جهانی. زیرا این دو لازم و ملزوم یکدیگراند و حیات و سرنوشت یکسانی دارند. بعنوان نمونه مطالبات اقتصادی طبقه ی کارگر فرانسه و ایران هر دو از صلابت و ارزش های بارزی برخوردار است، چرا که طبقه کارگر فرانسه بیش از سایر هم طبقه ای های خود در اروپا با بورژوازی دست به گریبان است و به همان اندازه کارگران ایران سرآمد چنین مبارزه ای در سطح خاورمیانه می باشند. ولی بحث اساسی در اینجا است که با وجود پیکارهای مستمر، حصول به نتایج و مطالبات اقتصادی، مطلوب نیست و این دو طبقه بیش از بیش نسبت به معادلات کار تولیدی ، خدماتی و آموزشی فقیر تر می شوند و سهمی ناچیز از عواید اجتماعی و تولید ناخالص ملی نصیب شان می شود. دو جامعه ای که با دو سیستم متفاوت، یکی با دیکتاتوری عریان و دیگری با استبداد پوشیده، راه مبارزات نیروهای کار را به بن بست می کشانند، که در اولی هر مبارزه ی صنفی، از روی اجبار رنگ سیاسی نیز بخود می گیرد و یا در شکل دیگری در “استالانتیس” (Stallantis) با آنکه کارخانه های اتومبیل سازی پژو، سیتروئن، فیات بیکدیگر ممزوج می شوند (Fusions) ، باز به نتایج مطلوب نمی رسند، زیرا سندیکاهای بروکرات با بهره گیری از اعتصابات محدود و ناپیگیر، مبارزات کارگران فرانسه را به بند کشیده اند و در ایران ما از اهداف استراتژیک طبقاتی بی بهره ایم و قادر نیستیم که سطح مبارزات شجاعانه ی صنفی ـ سیاسی را ارتقا دهیم و خود را به شکل مبارزات شجاعانه خیابانی محدود و بسنده میسازیم و در این راه انترناسیونالیسم کارگری نقشی ندارد. در صورتی که ارتباط منطقی قادر است دیالوگ کارگری را در راس قرار داده و وارد معضلات و بحران جهانی شود. بنابراین نیروهایی که دارای آلترناتیو کارگری و در چنین مسیری انقلابی اند، باید پرچم انترناسیونالیسم پرولتری را به اهتزاز آورند.


جهان امروز: ملزومات کسب قدرت سیاسی با نقش هژمونیک طبقه کارگر کدام هاست؟


احمد بخردطبع: کسب قدرت سیاسی نیاز به شرایط بحرانی دارد، جائی که ستم و استثمار، کارگران را در بن بست معیشتی قرار می دهد و سطح دستمزدها نیز بنا به تئوری علم اقتصاد مارکس، همواره سیر نزولی مییابد. یعنی هر اندازه سود سرمایه بالا میرود، دستمزدها گرایش نزولی خواهند داشت. هیچ محاسبه ای چه از نوع “هماهنگی” سطح تورم اقتصادی و یا فاکتورهای دیگر، قادر نیستند بحران تعمیق یافته ی مناسبات مزدی را رو به بهبودی نهند. همه ی دلایل یاد شده در فوق در تمامی جوامع موجود است ولی به تنهایی ملزوماتی نیستند که منجر به انقلاب شوند. زیرا می تواند بحران سیاسی ـ اجتماعی و استثمار آن موجود باشد (همانند جنبش مهسا امینی در ایران) و کارگران نیز در آن شرکت یابند، ولی نمی توان از کسب قدرت سیاسی کارگری صحبت نمود. به این دلیل یکی از الزامات اساسی کسب قدرت سیاسی بوسیله کارگران، غلبه ی طبقاتی آن است که با انواع سازشکاری ها از نوع سوسیال دموکراسی و چپ بورژوایی فاصله خواهد گرفت و با چنین هدفی خود را سازماندهی خواهد کرد. طبقه کارگر نمی تواند هم خواهان کسب قدرت سیاسی شود و هم با مواضع سازشکارانه ی سوسیال دموکراتیک نیروهایی که مخالف قدرت گیری کارگری هستند، در ظرف مشترکی قرار گیرد. زیرا الزامات انقلابی از قبل همانند علوم موسوم به دقیقه ظهور نمی یابند و می توانند به گفته مارکس در خیزشی برآمده از اعتراضات سراسری، فعالیت بیست ساله را به یک روز رقم زنند. بنابراین طبقه کارگر در دوره های پیشا انقلاب، یعنی بطور تدریجی اگر از پروسه “رکود” مستثنا شویم، از دوره‌های “رو به اعتلا” و سپس “اعتلا” و در تعاقب آن “وضعیت و موقعیت انقلابی” که در صورت پیروزی به دگرگونی اجتماعی منجر میشود، باید خود را آماده نماید و با تراوشات سازشکاری مبارزه کند، زیرا یکی دیگر از ملزومات انقلاب کارگری که غلبه طبقاتی را به تثبیت میرساند، جذب و روی آوری نیروهای واقعن موجود که از پایه های نسبی اجتماعی برخوردار میباشند، بسوی معادلات انقلابی است، یعنی ارتقای آنها تا به سطح دگرگونی اجتماعی و کسب قدرت شوراهای کارگری و متعاقبن لغو کارمزدی است که در این مختصر نباید ملزومات انترناسیونالیستی و ارتباط با طبقه کارگر سایر ملل را به فراموشی سپرد و با پارلمانتاریسم و نیز اتحادیه های بروکراتیک فاصله گرفت.


جهان امروز: آیا بدون یک حزب انقلابی، کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر ممکن است؟


احمد بخردطبع: طبقه کارگر نیاز حیاتی دارد جهت برقراری حاکمیت شوراها و جامه ی عمل پوشاندن به اهداف انقلابی، ابتدا خود را در حزبی واحد متشکل و سازماندهی نماید. حزب کارگری وسیله ای برای تحقق انقلاب کارگری است که در چنین مسیری گفتمان و تصمیمات همگانی با نظم و آرایش شورایی، راه پر فراز و نشیب اجتماعی را هموار میکند که در این مختصر فقط میتوانم اشاراتی بدان داشته باشم. یک تشکل حزبی میتواند حامل دیدگاه و فراکسیون هایی در داخل خویش باشد که همه‌ی بخش های آن باورمند به انقلاب و کسب قدرت سیاسی شوراهای کارگری باشند. خلاصه اینکه حزب کارگری که پرچم کمونیسم را بر فراز خود دارد از برخی موازین سنتی دوری می جوید و مسئولیت‌ها بصورت شورایی و با گفتمان همگانی به جمعبندی نهایی میرسند و بوسیله ی سخنگویانی که از قبل در کنگره های حزبی انتخاب شده اند، تبلیغ و ترویج می شوند. حزب باید گریبان خود را از انتخاب “دبر کل” رها سازد و بجای آن سخنگویان قرار میگیرند. بعنوان نمونه؛ اهداف تشکیلاتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیکی، اندیشه ورزی اجتماعی ـ طبقاتی، مالی و… بطور جداگانه و در هر بخشی از آن، سخنگویان انتخاب میشوند که مقام ویژه ی فردی “دبیر کل” ها را ندارند. اینگونه است که تشکل حزبی از حالت “هرمی” خارج میگردد. لنین در اواخر عمر خویش معضل یاد شده را احساس نمود و کرنش های مبتنی بر دیکتاتوری فردی استالین را تقبیح نمود. ما در اینگونه موارد به استدلال‌های عنی نیاز داریم که در این مختصر نمی گنجد.

اشتراک در شبکه های اجتماعی: