پایان خودکشی، مرگ خاموش و تحمیلی بر كارگران نیاز مبرم به متشکل شدن دارد!
یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱
“اخبار منتشرشده درباره خودکشی کارگران در سال ۱۴۰۱ نشان میدهد از ابتدای امسال تا ۸ دی و طی ۲۸۳ روز، ۲۳ کارگر، به دلیل فقر، معوقات و طلبهای مزدی یا تعدیل و اخراج از محل کار، خودکشی کردهاند که صرفنظر از تاریخ تقویمی ثبت خودکشیها، بهطور میانگین، هر ۱۲ روز یک کارگر برای پایان دادن به زندگی خود اقدام کرده است. تمام متوفیان مرد بودهاند.”
تورم و گرانی سرسام آور، بیکاری و پیوستن روزانه بخش هایی از کارگران به ارتش عظیم بیکاران، عدم پرداخت به موقع دستمزدها، قراردادهای سفید امضاء و عدم امنیت شغلی، دستمزدها ی ناچیز وچندین برابر زیر خط فقر و دهها بی حقوقی دیگر که زندگی کارگران و خانواده های کارگری رابه بن بست کشانده است، یکی از نتایج چنین شرایط تحمیلی به زندگی بخش گسترده ای از مزدبگیران بن بست و ناتوانی در حل مشکلات روزمره زندگی، درماندگی و نهایتا خودکشی فردی است. خودکشی ناشی از استیصال و فلاکت که به کارگر و خانواده های کارگران تحمیل میشود، پیش از آنکه به شرایط روانی فردی مرتبط باشد، ریشه در مناسبات طبقاتی ناعادلانه موجود دارد و علت آن را در شرایط اجتماعی موجود باید جستجو کرد.
استیصال، بی پناهی و فلاکت ناشی از مناسبات غیرانسانی حاکم که برخی از کارگران را تا پرتگاه نیستی خود خواسته میراند، یکی از نتایج خودبیگانگی ساختاری جامعه سرمایه داری است که انسانها را به موجوداتی منفرد و تنها تقلیل میدهد.
کارگری که با وجود همزیستی با میلیونها انسانی که درد مشترک دارند همیشه خود را تنها احساس میکند، هر روز و هر ساعت با احساس ترس و دلهره و بیم از روز بعد زندگی اش را سر میکند، به دلیل عدم وجود گزینه ای دیگر، آخرین راه حل برای غلبه بر هراس و فقر و فشارهای طاقت فرسای زندگی، خودکشی تنها گزینه ایی میشود که به آن پناه میبرد، شاید بدینوسیله بتواند به مصیبتهای زندگی فردی خود پایان دهد.
خودکشی این دسته از کارگران که به دلایلی از قبیل بیکاری یا فقر صورت میگیرد، ناشی از بنیانهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی نظام طبقاتی است که فقر، خشونت، مرگ تحمیلی و… را به فرودستان جامعه تحمیل می نماید. در کنار این خودکشیها، روزانه دهها کارگر در اثر سوانح مختلف کاری کشته و یا معلول میشوند و کسی پاسخگوی این جنایات نیست. این شرایط از نظر سرمایهداران شرایط عادی زندگی مزدبگیران تلقی میشود. آنچه برای آنها مهم است نه زندگی کارگر بلکه نیروی کار اوست که با نازلترین قیمت به فروش میرسد. این فلسفه و منطق سرمایه است سود و ارزش اضافه بیشتر.
خودکشی و مرگ تحمیلی در اثر فقر و فلاکت که حاکمیت اسلامی سرمایه بر کارگران تحمیل می کند تفاوت چندانی با احکام اعدام معترضان و جوانان دستگیر شده در اعتراضات جاری ندارد. تمام این جنایات ریشه در نظام و مناسبات طبقاتی ای دارد که موجودیت خود را با استثمار هر روزه میلیونها کارگر، فقر و فلاکت روز افزون بر آنها، سرکوب و آدمکشی، زندان و شکنجه و تجاوز هزاران انسان آزادیخواه و برابری طلب تعریف میکند.
برای غلبه بر احساس تنهایی، بی پناهی و استیصال فردی و پیشگیری از خودکشی به عنوان راه مقابله ای خشونت بار با مشکلات فردی و خانواده کارگری، در گام نخست کارگران باید به قدرت جمعی خود آگاه شوند و بر تنهایی تحمیلی و فرد گرایی جامعه سرمایه داری غلبه کنند. بر هیچ فعال کارگری پوشیده نیست که قدرت جمعی کارگران تنها در تشکلهای اجتماعی کارگران متبلور میشود. اتکاء به نیروی جمعی و احساس تعلق طبقاتی و اجتماعی در شرایط دشوار زندگی مانع از استیصال فردی کارگران شده و مرجعی برای حل مشکلات کارگران میشود.
برای مقابله با فلاکت و فرودستی کارگران در جامعه طبقاتی، متشکل شدن در تشکلهای مستقل توده ای و طبقاتی را به امری حیاتی برای طبقه کارگر و فعالین آن تبدیل نموده است. تشکل طبقاتی کارگران در قدم اول پاسخی دندان شکن به تعرضات و تهاجمات سرمایه به طبقه کارگر است، این تشکلها سلاح طبقه کارگر درمبارزه جهت بهبود دستمزدها و شرایط معیشتی، درمانی و تحصیلی، ایمن سازی محل کار و پیشگیری از سوانح شغلی و کسب آزادی های اجتماعی و سیاسی برای توده های کارگر و مزد بگیرخواهد بود. در واقع تشکل مستقل، هم استراتژی و هم تاکتیک است که گام برداشتن بسوی آن عاجلترین نیاز حیاتی جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی خواهد بود. طبقه کارگر بنا به خصلت تاریخی- طبقاتی خود، همیشه منافع عمومی اکثریت جامعه در تقابل با صاحبان سرمایه و دولت حاکم را نمایندگی میکند، و از قدرت تعیین کننده ای برخوردار است که میتوان با اتکاء به آن پیشروی های آتی جامعه را تامین و تضمین نمود.
همانگونه که طبقه کارگر برای غلبه بر نابرابری و رهایی ازستم طبقاتی در جامعه سرمایه داری، راهی جز تشکل یابی و اتکاء به نیروی طبقاتی ندارد، به همان میزان نیز کارگران برای حل مشکلات اجتماعی و فردی خود در جامعه موجود راهی به جز اتکاء به قدرت متشکل و رفاقت طبقاتی خود ندارند. خودکشی کارگران نتیجه استیصال و بی پناهی فرد در مقابل شرایط غیر قابل تحمل تحمیلی است، کارگران متشکل هیچگاه در مقابل معضلات زندگی و شغلی احساس تنهایی و رها شدگی نخواهند کرد و همواره برای رودرویی با مشکلات فردی به قدرت جمعی خود تکیه میکنند.
ژانویه ۲۰۲۳
کارزار پشتیبانی از کارگران ایران