دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

نگاهی به پاره ای از رویدادهای جهان در سال ۲۰۲۳میلادی!


نصرت تیمورزاده


هدف این نوشته پرداختن به همه رویدادهای جهان در سالی که گذشت نیست. بیش از همه کوشش این است که با اشاره به مهمترین تحولات، دریافت که جهان با چه مخاطراتی روبروست و رهائی از نتایج هولناک این مخاطرات در گرو کدام پاسخ است.


تشدید رقابت ها و ورود به جنگ گرم

مدتها بود که همه از جنگ سرد صحبت میکردند. بازیگران اصلی این جنگ سرد، آمریکا، اروپا، ناتو، روسیه و چین آشکارا در مقابل هم صف آرائی کرده واین جنگ را در همه حوزه ها به پیش میبردند. از جنگ تجاری تا تحریم های اقتصادی، از امضاء تفاهم نامه ها با متحدین و اعلام پیمان های جدید تا جنگ رسانه ای و آماده باش نظامی، از گفتگوهای بایدن و پوتین تا اجلاس ویژه ناتو، از تمرکز نیروهای نظامی روسیه در مرز اوکراین تا مانورهای نظامی آمریکا و متحدینش در منطقه پاسیفیک و… عرصه های گوناگون تشدید رقابتها که بیان آشکار این جنگ سرد بودند.


اما تجاوز نظامی روسیه به اوکراین اولین پیامش این بود که دوره جنگ سرد پایان یافته و جهان به دوره ای از جنگ گرم گام گذاشته شده است. واین البته چندان غیر مترقبه نبود. ماهها بود که بازیگران اصلی این جنگ و جدال ها به یکدیگر هشدار میدادند. دو ماه نیم قبل از حمله روسیه، وزرای خارجه ناتو در اجلاس فوق العاده ای برای بحث” در باره انگیزه های احتمالی مسکو در استقرار نیرو در نزدیکی مرز اوکراین  در” ریگا ” پایتخت لتونی گرد هم آمدند. در آن گردهمائی آنان هشدار دادند ” که در صورت تجاوز نظامی جدید به اوکراین، روسیه بهای گزافی خواهد پرداخت”. همزمان دبیرکل ناتو به خبرنگاران گفته بود که” اگر روسیه بار دیگر از زور علیه استقلال کشور اوکراین استفاده کند، هزینه زیادی باید بپردازد”. پوتین هشدار ناتو را بی جواب نگذاشته و بلافاصله بیان داشت که ” اگر ناتو به رهبری آمریکا موشک هایی در اوکراین مستقر کند که بتواند در عرض چند دقیقه مسکو را مورد حمله قرار دهد، روسیه مجبور میشود تلافی کند”.


با تجاوز روسیه به اوکراین دیگر بدون اغراق میتوان گفت که آنچه که سیمای جهان را بیش از همه به تصویر میکشد، بحرانهای تو در توست که همزمان جریان دارند. واقعیت این است که دستکم در نیم قرن گذشته جهان چنین با هرج و مرج و نا آرامی روبرو نبوده است. جنگهای نیابتی، کودتا ی نظامی در مالی، نیجر و گینه بیسائو و اخراج نیروهای نظامی سازمان ملل پس از استقرار دهسال از این کشورها و جایگزینی آن با نظامیان و شبه نظامیان وابسته به روسیه، سقوط برخی از دولتهای پرو غرب در آمریکای جنوبی از جانبی و سر کشیدن همتای ترامپ در آخرین ماه سال در آرژانتين از جانب دیگر، عروج جریانات به غایت راسیستی و نئوفاشیستی در فرانسه، آلمان، ایتالیا، هلند، نسل کُشی تمام عیار در نوار غزه، انهدام محیط زیست و شتاب گرفتن سونامی ها از یک سو و خشکسالی از سوی دیگر، بحران پناهندگان و افزایش آمار گرسنگان جهان، جنگهای تجاری بین آمریکا و اروپا با چین و خطر تقابل نظامی طرفین در تایوان، رقابت تسلیحاتی و خطر جنگهای بزرگتر نمونه هائی از سیمای جهان معاصر در سالهای آغازین دهه سوم هزاره سوم است.


هنوز جهان از بحران کرونا و پیامدهای آن رهائی نیافته بود که جنگ در اوکراین، بیرحمانه ترین بیان رقابت قطب های امپریالیستی را به تصویر کشید. و اکنون با گذشت بیش از بیست و دو ماه از آغاز آن جنگ هنوز هیچ دورنمائی برای پایان این رقابت جنگی قطب های امپریالیستی متصور نیست. ” کارل فون کلازوویچ” به مثابه یکی از برجسته ترین تئوریسین های جنگ حق داشت زمانی که گفت ” اولین قربانی در جنگها حقیقت است”. در این قربانی شدن حقیقت آنچه که قرار است افکار عمومی جهان را به سود این یا آن طرف جدال در اوکراین سازمان دهد از صبح تا شام و با آخرین و مدرنترین امکانات مدیائی به میدان آمده است. بطوریکه به سختی میتوان تصاویر واقعی را از تصاویر دروغین از میان کوهی از تبلیغات بیرون کشید.

 
همه جا اینگونه تبلیغ میشود که گویا همه مصائبی که تمامی جغرافیای جهان را در بر گرفته، با هجوم روسیه به اوکراین آغاز شده است. و مردم جهان باید این به اصطلاح تقلب و ریاکاری آشکار را به مثابه حقیقت مطلق بپذیرند. و گویا قبل از آغاز تهاجم روسیه به اوکراین ” ابدیت سرمایه داری” نظمی بر مبنای قواعد شناخته شده  جهانی مستقر ساخته بود و اکنون روسیه این نظم را به هم ریخته است. در این روایت  به شدت کاذب و ریاکارانه گویا همه وقایع بدون مقدمه و تاریخ شکل میگیرند و البته در این میان آنچه که گم میشود ماهیت و جوهر واقعی این وقایع است. همه طبقات، همه جنبشها و همه نیروهای اجتماعی در چهارچوب این وقایع به اصطلاح ناگهانی از دیده ها پنهان میمانند. پوتین میشود بزرگترین جنایتکار تاریخی و سخنی از آن رهبران به اصطلاح دنیای آزاد غرب که در همین هزاره سوم خاک عراق، سوریه، لیبی، افغانستان را به توبره کشیده وهزاران برابر بیش از قربانیان اوکراینی مردمان این جوامع را نابود کردند، منادیان دفاع از دمکراسی لقب میگیرند. تبلیغات کر کننده مدیای غرب که گویا جنگ اوکراین ” جنگ میان دمکراسی و استبداد است ” ذره ای حقیقت ندارد. اگر در یک سو ناسیونالیسم عظمت طلب امپریالیسم روسیه قرار گرفته است. در سوی دیگر دستکم از زمان به اصطلاح ” انقلاب میدان” فاشیستها نقش برجسته ای در دولت، ارتش و دستگاه اداری اوکراین داشته اند. یادمان نرفته است که در دولت بعد از “انقلاب میدان” سه تن از وزیران، معاون رئیس جمهور و دادستان کل از فاشیستهای شناخته شده بودند. همانهایی که همه ساله تولد رهبر فاشیستهای اوکراینی در جنگ جهانی دوم” باندرا” را همچنان جشن میگیرند و مجسمه های او در تعدادی از شهرها دیده میشوند. آنان در سال ۲۰۱۴ مسئول حمله به دفتر اتحادیه کارگری و آتش زدن آن در ” اودسا” بودند که ده ها تن جان باختند. آنها هم اکنون هم به نام باتلیون” آزوف” نقش ویژه ای در ارتش داشته و مسئول محاصره و کشتن هزاران تن از اهالی ” دنباس” در شرق اوکراین از سال ۲۰۱۴ به این سو بوده اند. یادمان نرفته است که تا قبل از تجاوز روسیه به اوکراین، این کشور از جمله فاسدترین کشورهای جهان بوده و درست به همین علت اتحادیه اروپا از پذیرفتن آن خودداری میکرد و اکنون همین دولت فاسد از زبان دولتمردان اروپائی برای به اصطلاح “ارزش های اروپائی” میجنگد. همان به اصطلاح ارزشهائی که اروپا برای حفظ آن همه ساله هزاران مهاجر را در سواحلش قربانی میکند تا قلعه اروپا بی حفاظ نماند. همان ارزشهای اروپائی که به نام آن  برای ممانعت از ورود پناهجویان به قلعه اروپا کثیف ترین معامله با دیکتاتورهائی چون اردوغان انجام میگیرد و یا طرح باز گرداندن پناهجویان به کشورهائی افریقایی از جمله ” رواندا” و به اسارت گرفتن آنان در این کشورها به تصویب میرسند.


در این جنگ نیابتی تنها امپریالیسم آمریکا بیش از یکصد و ده میلیارد دلار کمک تسلیحاتی به اوکراین نموده و کشورهای اروپائی نیز نزدیک به پنجاه میلیارد دلار هزینه کرده اند. در این جنگ اما تنها این اهالی اوکراین نیستند که در بعد میلیونی آواره میگردند. پیامدهای این جنگ همه مرزهای جغرافیای جهان را پشت سر گذاشته است. تورم و افزایش قیمت کالاهای اساسی قبل از همه حلقوم میلیاردها انسانی را فشار میدهد که حتی بدون این جنگ وجدالها هم باید برای کسب لقمه نانی میبایست بجنگند و همزمان بوی تعفن راسیسم و ” میهن پرستی” در همه حوزه های اجتماعی مشام انسان را آزار میدهد.


ساده انگاری است که اگر تصور کنیم جنگ جاری در اوکراین که بیش از نیم میلیون کشته از طرفین به ارمغان آورده است. با تهاجم روسیه در سحرگاه بیست و سوم فوریه ۲۰۲۲ آغاز شده است. به یقین میتوان گفت که در بسیاری از جنگها تصمیم به آغاز جنگ را کسانی در اطاق های فرماندهی سیاست در روز و ساعت معین میگیرند. ولی پایان جنگ دیگر چندان در اختیار اینها نیست. سیاستهایی که منجر به این جنگها میشوند بسیار بیش از آغاز جنگ شکل گرفته اند تا ضرورت جنگ به مثابه ادامه سیاست را ضروری سازند و دینامیزم هائی در جریان جنگ و در میدان نبرد دخالت میکنند که بسیاری از آنان بر کسانی که فرمان آغاز جنگ را صادر کرده اند، قابل پیش بینی نیستند. آلمان در قرن گذشته دوبار نه تنها اروپا بلکه بخشهای بزرگی از جهان را به میدان دو جنگ خونین راند که میلیونها انسان قربانی شدند. امپریالیسم آمریکا در نیم قرن گذشته دهها جنگ برای سیادت بر بخشهائئ از جهان را به پیش برد. نه قیصر در جنگ جهانی اول، نه هیتلر در جنگ جهانی دوم ، نه هیچکدام از رؤسای جمهور آمریکا که فرمان جنگ را صادر کردند، تصور شکست را نداشته و در سودای کسب بازارهای جدید وسود آوری سرمایه به اصطلاح ملی شیپور جنگ را نواختند در همه این جنگها تبلیغات کر کننده در دفاع از ” منافع ملی” در دفاع از ” دمکراسی” در بوق و کرنا دمیده شده و میلیونها انسان در پشت این به اصطلاح الفاظ دهان پُر کن به خط کشیده شده و قربانی شدند. یقین باید داشت که جنگ نیابتی در اوکراین نتایج دیگری راببار نخواهد آورد.


جنگ اسرائیل علیه فلسطین


در هفتم اکتبر درست یک روز بعد از جشن پنجاه سالگی ” یان کیپور” که مصر و سوریه به اسرائیل برای باز پس گرفتن سرزمینهای اشغال شده در جنگ شش روزه، حمله کرده بودند، حماس دیوار امنیتی اسرائیل را شکافت. آنچه را که حماس انجام داد اوج توحش یکی از جریانات اسلام سیاسی بود و ما این نوع توحش را قبلا هم دیده بودیم. توحش بیش از چهار دهه جمهوری اسلامی، توحش داعش در سوریه و عراق، طالبان در افغانستان، بوکوحرام و الشباب در سومالی و سودان.


حماس یک جریان تروریستی اسلامی است. ولی جریانات تروریستی در بستر یک پیش زمینه شکل میگیرند. دولت اسرائیل از سال ۲۰۰۵ از غزه خارج شده  ولی همچنان بیش از دو میلیون انسان را در یک زندان بدون سقف و در مساحتی به وسعت سی و شش کیلومتر مربع نگه داشته و در پی پرتاب هر موشک از غزه، دولت اسرائیل آن جا را بمباران کرده، هزاران نفر از مردم عادی را به قتل رسانده و آنان را از دسترسی به آب، برق، سوخت، مواد غذائی و داروئی محروم کرده است. زمانی که برای یک مدت طولانی مردمی  محاصره میشوند و یک بدیل نیرومند و پیشرو حضور ندارد، در اینصورت زمینه برای به میدان آمدن جریانات ارتجاعی فراهم گشته و مردمی که بسیاری از آنان چندین نسل در اردوگاهها زندگی کرده اند، به سوی آن چیزی میروند که برایشان قابل دسترس است. واین آن فاجعه ای است که در نوار غزه با پیروزی حماس در مقابل جریان فاسد الفتح در سال ۲۰۰۶  اتفاق افتاده است.

 
دولت اسرائیل آنچنان نگاه تحقیر آمیزی به حماس داشت که تصور نمیکرد آنان در شرایطی باشند که از دیوارها عبور کرده و سامانه ” گنبد آهنین” یعنی سامانه پدافند هوائی اسرائیل را از کار انداخته و عده ای را کشته و عده ای را به گروگان بگیرد. فارغ از بعد جنایت حماس آنچه که معلوم گشت این بود که سیاست اشغال و تهاجم های پیاپی و بمباران غزه نتوانسته اند امنیتی را که دولت اسرائیل همواره یادآور میشود ببار آورند. نتانیاهو بلافاصله در همان هفتم اکتبر اعلام کرد که ما در جنگ هستیم و این اولین بار بود که دولت اسرائیل در درگیری با حماس سخن از جنگ میراند. این جنگ اکنون با گذشت نزدیک سه ماه با سبعیت بی نظیری ادامه دارد. تا کنون بیش از پانصد تُن بمب در نوار غزه بر سر اهالی آنجا ریخته شده است. هیچ گوشه ای در غزه از این بمبارانها در امان نیستند. ساختمانهای مسکونی، مدارس، بیمارستانها و هر جائی که مردم پناه میبرند، مورد حمله قرار میگیرد. نیروهای زمینی دولت اشغالگر مسیر عبور خود را پاک سازی میکنند و آنچه باقی میماند، زمین سوخته ای بیش نیست. در برابر این جنگ هولناک تمام دولتهای امپریالیستی غرب در پشت اسرائیل قرار گرفته و به بلند گوی تبلیغاتی دولت نژاد پرست تبدیل شده اند. دولت اشغالگر حق یافت که برای به اصطلاح دفاع از خود به هر جنایتی دست بزند. و همه دول امپریالیستی آگاهانه فراموش کردند که به زمینه واقعی این جنگ هولناک که ریشه در تاریخ بیش از هفتاد و پنج سال اشغال دارد، بپردازند. واقعیت این است که همان دولت های غربی که اکنون در دفاع از اسرائیل گوی سبقت از یکدیگر میربایند و به خصوص اروپائیان در سرکوب یهودیان بیش از چند قرن مسئولیت دارند. بیش از همه هولناک ترین جنایت قرن گذشته توسط نازیها تحت عنوان” حل نهائی مسئله یهود” بار سنگینی برای غرب است. و در این میان این فلسطینیها هستند که باید تاوان نتایج خونبار این ستمگری طولانی را بدهند، ملتی که هیچ نقشی در این ستمگری تاریخی نداشته اند.


واقعیت این است که شکل گیری دولت اسرائیل یک پروژه امپریالیستی بوده که باید در یکی از حساس ترین مناطق جهان نقش حافظ منافع دول سرمایه داری غرب را به عهده بگیرد. این پروژه امپریالیستی از همان ابتدا نه تنها بر پایه یک تقلب تاریخی که گویا “مردمانی هستند که سرزمین ندارند و سرزمینی است که خالی از سکنه است” شکل گرفته و همچنان به مثابه یک اصل در حفظ این دولت اشغالگر عمل میکند.  در تاریخ دیده نشده است که اشغالگری خود را قربانی بداند ونه تنها قربانی که تنها قربانی جهان. اما در تاریخ بارها دیده شده است که قربانیان دیروز به قاتلان امروز تبدیل شده اند.


اگر اعلام دولت اسرائیل با آواره ساختن بیش از هشتصد هزار نفر تنها در فاصله چند ماه صورت گرفت، اکنون نیز استراتژی دولت اسرائیل پاک سازی قومی، نسل کشی و آواره ساختن اهالی غزه است. آنها آشکارا سخن از اسکان دادن ساکنان غزه در صحرای سینا میکنند و این آنقدر وقیحانه است که نق زدنهای ظاهری متحدین دولت اشغالگر را نیز سبب گشته است. تمام کوششهائی که تا کنون چه از جانب کشورهای جنوب و چه سازمانهای حقوق بشر و مدافع کودکان برای پایان دادن به این جنگ و یا آتش بس با وتوی امپریالیسم آمریکا به مثابه اصلیترین مدافع این پروژه امپریالیستی با شکست روبرو شده است. اکنون تنها به میدان آمدن بشریت مترقی در مقیاس میلیونی، بایکوت کارگران بنادر جهت ارسال مهمات جنگی به اسرائیل میتواند گام نخست جهت پایان دادن به این جنگ هولناک باشد. در هفته های اخیر نمونه های خوبی از این اعتراض عمومی علیه دولت اشغالگر و همبستگی با مردم فلسطین شکل گرفته است و این هنوز کافی نیست، صداها باید قویتر و پاها باید استوارتر در خیابانها ظاهر شوند.


اجلاس اقلیمی ” کاپ ۲۸” هیاهوئی برای هیچ


روز پنجشنبه سی ام نوامبر اجلاس ” کاپ ۲۸” در دبی آغاز به کار کرده و در روز سه شنبه دوازدهم دسامبر با انتشار بیانیه ای به کار خود پایان داد. “الجابر” رئیس دولت امارات و همزمان رئیس دوازدهمین کنسرن عظیم نفتی نتایج اجلاس را ” تاریخی” خواند. او بیان داشت که” اجلاس خواستار خروج از انرژیی فسیلی نشد، ولی تصمیماتی جهت کاهش گازهای گلخانه ای گرفت”. گسترش نیروگاههای هسته ای و یا تزریق گاز کربنیک برای دمیدن روح تازه به شعار” سبز شوئی” تا سال ۲۰۵۰ از جمله این تصمیمات بودند.


این آن چیزی بود که در بیانیه پایانی آمده بود. اینکه  کنفرانس در مکانی برگذار شد که یکی از مهمترین تولیدکنندگان انرژی فسیلی است و افزون بر آن زمانیکه در هیأت های اعزامی اکثر دول سرمایه داری نمایندگان کنسرن های عظیم نفت، گاز و ذغال سنگ حضور داشتند، در این صورت از همان ابتدا میشد نتایج کنفرانس را گمانه زنی کرد. آنچه که در کنفرانس به تصویب رسید یک بسته ریاکارانه امپریالیستی بود. به زبان دیگر اینکه حداکثر سود کلان برای دهه ها از انرژی فسیلی، گاز و ذغال سنگ ادامه خواهد داشت. میدانیم که تنها در سال گذشته میلادی کمپانیهای نفت و گاز درآمدی بالغ بر چهار هزار میلیارد دلار کسب کردند. وچرا باید سرمایه مالی بین المللی از چنین حداکثر سودی چشم پوشی کند و البته در این میان مهم نیست که فاجعه زیست محیطی که مدتهاست آغاز شده، تا چه اندازه عمیقتر خواهد شد. شرکت کنندگان در اجلاس میخواهند به ما بقبولانند که تصمیمات اتخاذ شده آنان کمک میکند که به هدفی که در سال ۲۰۱۵ در کنفرانس اقلیمی پاریس مبنی بر نگه داشتن گرمایش یک و نیم در کره زمین، خواهیم رسید. ولی واقعیت این است که امسال بالاترین دمای ثبت شده و بالاترین تولید گاز کربنیک را شاهد بودیم. آن چیزی که گردآمدگان در اجلاس دوبی نادیده میگیرند، فرآیندهای خود تخریبی است که در آن حتی بدون دخالت انسان، دمای کره زمین افزایش مییابد. نتایج حاصل از این تصمیمات معنایی جز این ندارد که فاجعه جهانی تغییرات اقلیمی که از مدتها پیش به عنوان فاجعه اولیه زیست محیطی جهانی آغاز شده است، وخامت بارتر خواهد شد. و این نشان میدهد که صاحبان قدرت آگاهانه بشریت را به ورطه فاجعه زیست محیطی جهانی میکشانند. آنان بعد از دهها سال ابر سود از این انرژیها یک بار دیگر حرکت آزاد انرژی فسیلی جهت فاجعه زیست محیطی را به تصویب رسانده و ریاکارانه از تصمیم ” تاریخی” سخن گفتند. اما در مقابل سازمانهای مدافع محیط زیست اعلام کردند که تصمیمات اتخاذ شده در کنفرانس نادیده گرفتن همه مخاطراتی ست  که دهها سال است که از جانب مدافعان محیط زیست عنوان میشوند. سخنگوی بین المللی جنبش ” جمعه ها برای آینده ” با توجه به نتایج کنفرانس اعلام کرد که” یکبار دیگر معلوم شد که تنها یک اعتراض جهانی میتواند فشار لازم را جهت نجات کره زمین فراهم آورد و از اینرو ما نباید در مقابل آنانی که میخواهند ریاکارانه با ” سبزشوئی” آینده ما را به انهدام بکشانند ، تسلیم شویم”.


واقعیت این است که دمای زمین دائما افزایش یافته و سطح آب دریاها بالا می رود. خشکسالی و بارانهای سیل آسا نابودی تولیدات کشاورزی را سرعت میبخشند. شاخ افریقا یکی از شاخص ترین این نمونه هاست. بعد از سالها خشکسالی اکنون بارانهای سیل آسا ساکنین آن منطقه از جهان را به نابودی میکشاند.

آنانی که در بوق و کُرناهایشان میدمیدند که سرمایه داری پایان تاریخ است و گویا ابدیتی بدون انتها شکل گرفته است، در عمل واقعی آن چیزی را به ارمغان آوردند که نتایجش جنگ های خانمانسوز، فقری که نزدیک به یک هشتم جمعیت جهان را در خود گرفته است، آوارگانی که آخرین توشه های خود را بر پشت نهاده و به دریاها و بیابانها میزنند و زیست محیطی که هر لحظه بر آلودگیهایش افزوده میشود. و همه و همه اینها بارزترین تجلی جهانی است که نظم غارتگرانه سرمایداری در گذر سه دهه گذشته به ارمغان آورده است. در این میان به جرأت میتوان گفت که هیچ رویدادی چون نسل کشی در غزه در ماههای آخر سال بیان جوهر واقعی نظم موجود و بیان گسست توده های مردم در کشورهای مترو پل سرمایه داری با حاکمین نبود.  بسیاری از مردم که هنوز در توهم این بودند که گویا همین دمکراسی موجود مدینه فاضله است، آشکارا جوهر واقعی این دمکراسی روشن گشت. این گسست فرصتی برای به میدان آوردن سوسیالیسم به مثابه بدیل رهائی بشریت از ورطه هولناکی است که سرمایه داری شکل داده است.


همه این مصائب چه آنجا که جنگ های  نیابتی به پیش میروند، چه آنجائیکه یک نسل کشی تمام عیار در مقابل چشمان ما قرار میگیرد و چه آنانی که بیش از همه ناشی از تغییرات اقلیمی قربانی میشوند، با نتایج آن نظم غارتگرانه ای روبرو هستند که سود در مرکز توجه اش قرار دارد. اکنون دیگر روشن شده است که بوق و کُرنا در باره ” ابدیت سرمایه داری” ابدیتی برای نابودی انسان است. نجات بشریت میتواند و باید در دستور کار تاریخ قرار گیرد. در یک کلام میتوان گفت که نظم کهن فرو ریخته، ولی زایش نظم جدید به تعویق افتاده است.

یازدهم دیماه  ۱۴۰۲

اول ژانویه  ۲۰۲۴

اشتراک در شبکه های اجتماعی: