نگاهی به برخی رویدادهای سال 2021
پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰
نصرت تیمورزاده
اگرچه سال گذشته میلادی از آغاز تا پایان سال، مهر پایان سال پیش تر، دست کم در گسترش پاندمی کرونا و تبعات آنرا داشت، با این وجود نمی توان تمام رخدادهای سال گذشته را با همه گیری این پاندمی توضیح داد. با وجود اینکه در همان اول سال ترامپ از صحنه ی سیاسی جهان و به طریق اولی از صحنه ی سیاسی آمریکا حذف شده بود، منتهی این بدین مفهوم نبود که تبعات آنچه را که او تحت سیاست “آمریکا اول” خود به پیش برده بود با خروج او از کاخ سفید محو گردد. هرج و مرجی را که او در جنگ های تجاری اش با چین و حتی متحدین اروپایی برانگیخته بود و یا آن گرایش راسیستی و فاشیستی که او را چهار سال پیشتر بر شانه های خود نهاده و روانه ی کاخ سفید کرده بود، به گونه ای همچنان در صحنه حضور داشتند. هنوز بسیاری از نمایندگان جمهوری خواهان در کنگره و سنا پشت سیاست های او صف کشیده بودند. در خارج آمریکا هم بولسونارو رئیس جمهور برزیل، اپوزیسیون دست ساخته در ونزوئلا و بولیوی و حتی دولتمردانی در اروپا همچنان به او و سیاست هایش وفادار مانده بودند.
سال گذشته در عین حال شاهد کودتاهای نظامی در میانمار و سودان بود که هنوز هم با مقاومت و اعتراض عمومی در جامعه روبرو بوده و جنبش های اعتراضی علیه خونتهای نظامی فارغ از اهداف و افق هایشان همچنان بخشی از سیمای جهان را ترسیم می کنند. مضافا اینکه ما با کودتاهای غیر نظامی نظیر کودتای رئیس جمهور تونیس علیه دولت و یا کوشش هایی برای رژیم چینج در برخی از کشورهای آمریکای جنوبی از جانب ایالات متحده روبرو بودیم. کوشش جهت ایجاد اپوزیسیون های پروغرب دست کم در روسیه و اکرایین نمونه های دیگری از این نوع تشبثات بودند. البته همه ی این نمونه ها به مفهوم این نبودند که به تنهایی سیمای جهان در سال 2021 را به تصویر بکشند. ادامه پاندمی کرونا، تشدید رقابت بین غرب و شرق، هزیمت پیمان نظامی ناتو از افغانستان، شتاب انهدام محیط زیست، جنبش جمعه ها برای آینده، کنفرانس اقلیمی گلاسکو، ادامه تشنجات در خاورمیانه، عروج جنبش های اعتراضی در عراق و لبنان، شکست کوشش ها برای ایجاد یک دولت واحد در لیبی، نزدیکی اسرائیل با تعدادی از کشورهای عربی حوزه ی خلیج فارس از یک سو و تشدید تخاصمات بین اسرائیل و جمهوری اسلامی از سوی دیگر، بحران اقتصادی در ترکیه و سقوط نزدیک به پنجاه درصدی واحد پول آن کشور، برگمارده شدن یک قاتل در راس قوه ی اجرائیه در ایران و تبعات آن چه در داخل مرز و چه در مذاکرات موسوم به برجام و بالاخره تحولات ناشی از اعتصابات و اعتراضات عمومی در ایران مولفه های دیگری از اوضاع جهان دریکسال گذشته بودند. بدون تردید پرداختن به تک تک این حجم از رویدادها از محدودیت های حاکم در چهارچوب این نوشته خارج است و لذا سعی خواهد شد که تنها بر روی برخی از مهمترین رویدادها خم شد.
ادامه ی پاندمی کویید 19
فارغ از کشمکش ها و تبلیغات جنگ سردی که بر سر بروز اولیه ویروس موجود است باید گفت زمانی که آخرین سوراخ سنبه های جهان مورد هجوم سرمایه قرار می گیرد، زمانی که دست اندازی به عمق جنگل ها به امرعادی تبدیل می گردد در این صورت نباید تعجب نمود که محیط زندگی جانوران نابود شده و بدین گونه آنها راه به محیط زیست انسانها می یابند. از این رو بدون تردید می توان گفت که نسبت مستقیمی بین پیدایش پاندمی ها در چنین سطح کلان با انهدام محیط زیست موجود است. آمارهای منتشر شده بعد فاجعه را نشان می دهند. نزدیک به 276 میلیون نفر مبتلا و نزدیک به 5 و نیم میلیون تاکنون قربانی این پاندمی گشته اند. کرونا چهره ی کریه نظم سرمایه دارانه را در ابعاد گوناگون به نمایش گذاشت. زمانی که بیمارستان ها را خصوصی می کردند و بودجه خدمات اجتماعی را کاهش می دادند، زمانی که سلامتی انسان در گرو بالارفتن اصل سرمایه و سود بود، چرا باید تعجب کرد که پاندمی چنین میلیون ها انسان را در چنبره خود نگیرد.
هنوز رژه ی کامیون های نظامی در ایتالیا که شبانه اجساد قربانیان را به گورهای دست جمعی حمل می کردند از خاطره ها محو نشده است. دیدیم که در چشم به هم زدنی میلیونها انسان به خیابانها پرتاب شدند تنها در آمریکا قدرتمندترین اقتصاد جهان بیش از 45 میلیون نفر بیکار شدند و دیدیم که رنگین پوستان و لاتینوها بیشترین قربانی را دادند. ایدئولوگ های سرمایه داری و مدیای بستر اصلی از صبح تا شام در بوق و کرناهایشان دمیدند که پاندمی کرونا یک بلای طبیعی است منتها زمانی که به قربانیان این به اصطلاح بلای طبیعی می نگریم بیش از همه امری که می بینم مهر طبقاتی است که بر این پاندمی کوبیده شده است. اگر در آمریکا رنگین پوستان ولاتینوها بیش از همه قربانی شدند در برزیل جایی که بعد از ایالات متحده بیش از همه جای دنیا قربانی داد، این اهالی بومی بودند که بدون هرگونه سپری در چنگال پاندمی گرفتار آمدند . در هندوستان تصاویر میلیون ها انسان که در شهرهای میلیونی آخرین رمق هایشان را به ثمن بخس به حراج می گذاشتند، حتی فرصت آن را نیافتند که به شهرها و روستاهای محل اقامت خود برگردند. و در ابعاد میلیونی بدون هر حفاظی درهم میلولیدند. در همه جای دنیا دول سرمایه داری از محل درآمد عمومی به پشتیبانی از کمپانی های عظیم برخاستند که به اصطلاح رشته های حیاتی جامعه به خطر نیافتد.
کمپانی ها اما در اولین فرصت ده ها هزار نفر از کارکنان خود را از کار بیکار ساختند. لوفت هانزا در آلمان شاید برجسته ترین نمونه بود. درحالی که بیش از 9 میلیارد یورو تزریق مالی شده بود، بلافاصله 30 هزار نفر از کارکنانش را بیکار ساخت.
مثل هر پدیده ی دیگری در جامعه ی سرمایه داری در کنار بازندگان پندمی کرونا ، برندگانی هم موجود بودند. طبق آمار منتشر شده تنها سه کمپانی داروسازی بیون تک، فایزر و مدرنا مشترکا 70 میلیون یورو از محل تولید واکسن سود بردند. آنها ابایی نداشتند که با کشورهای ثروتمند قراردادهای پرآب و نان ببنندند و در مقابل حتی به قراردادهایی که با کشورهای پیرامونی و فقیر بسته بودند وفادار نماندند. زمانی که گفته می شود که این پاندمی جهانی است و اگر واکسن باید جلوی گسترش آنرا می گرفت در این صورت معلوم نیست چرا بخش بزرگی از جهان باید از داشتن واکسن محروم می شدند. لیست برندگان پاندمی بلند بالاست. تعطیلی موسسات و فرستادن کارکنان به “هوم آفیس” سبب گردید که ارزش کمپانی هایی نظیر اپل، فیس بوک، گوگل، مایکروسافت رکورد جدیدی در بازار بورس کسب کنند. ارزش تک تک آنان در بازار بورس به بیش از 1000 میلیارد افزایش یافت.
در ایران برخورد سران رژیم به کرونا اوج تبهکاری بود. در حالیکه شهرهای مقدسشان مرکز بروز پاندمی بود، مردم را به حضور در این آماکن فراخواندند. خامنه ای گلوپاره کرد که این “جنگ بیولوژیکی دشمن” است. روحانی دولت های جهان را به “نمونه ی موفق مقابله با کرونا” در ایران ارجاع داد. یک روز سپاه دستگاه ویروس یاب کشف کرد. روز دیگر مرتجع ترین و فسیلی ترین آدمها در قامت متخصصین طب اسلامی در رادیو تلویزیون ظاهر شده و مردم را به خوردن ادرار فراخواند. در حالیکه صحبت از فاصله گذاری اجتماعی می کردند ولی این نوع فراخوان ها برای میلیون ها انسانی که باید جهت لقمه نانی در غیربهداشتی ترین کارگاه ها جان می کندند بیش از همه یک طنز تلخ بود. از ورود پزشکان بدون مرز به ایران ممانعت کردند و فریاد زدند که چند هفته ی دیگر واکسن تولید داخلی در اختیار مردم قرار خواهد گرفت. نتیجه ی همه ی این سیاست های تبهکارانه این شد که ایران نهمین کشور در شمار مبتلایان و دهمین کشور در شمار قربانیان پاندمی قرار گرفت. زمانی هم که مدارس را تعطیل کرده و دانش آموزان را به خانه فرستادند، در غیاب امکانات حضور در شبکه های مجازی بیش از 3 میلیون دانش آموز ترک تحصیل کردند.
تشدید رقابت
زمانی که دیوار برلین فروریخت بسیاری از پایان جنگ سرد سخن گفتند. و اکنون سی سال بعد از ان کمتر کسی است که سخن از جنگ سرد به میان نیاورد. جنگ سردی که با تمام تفاوت ها و اختلافات ریز و درشت در یک سوی آن آمریکا و غرب و در سوی دیگر روسیه و چین قرار گرفتند. اکنون دیگر اینکه آغاز دوره ی جدید جنگ سرد از چه هنگامی است شاید نقش چندانی بازی نکند. هستند کسانی که آغاز این دوره ی جنگ سرد را از حمله ی آمریکا به افغانستان و سپس لشکرکشی به عراق، سوریه و لیبی می دانند. کسانی هم هستند که آغاز آنرا تغییر دولت در اکرایین، تصرف جزیره کریمه توسط روسیه و ایجاد مناطق خودمختار در شرق اکرایین و یا تنش ها بین آمریکا و متحدینش در حوزه ی اقیانوس ارام و منطقه ی پاسفیک با چین می دانند.
فارغ از تمام این گمانه زنی ها اکنون جنگ سرد تمام عیاری بین آمریکا و متحدینش از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر جریان دارد. برخلاف خوش بینی ها و تصورات خیلی ها که با رفتن ترامپ و آمدن بایدن این جنگ تخفیف یابد نه تنها چنین نشد، بلکه بر شدت آن افزوده گردیده است. دوره ی ترامپ دوره ای است که ترامپ با سیاست “آمریکا اول” نه تها به جنگ تجاری با چین رفت بلکه حتی به درجاتی متحدین غربی اش را هم هدف گرفته بود. دوره ی ترامپ دوره ای است که اساسا این جنگ سرد بین آمریکا و چین و بیش از همه در حوزه ی اقتصاد و تجارت جریان دارد. ولی در عین حال همزمان تمرکز نیروهای نظامی آمریکا در حوزه ی پاسفیک مولفه ی دیگری از این جنگ سرد بود. بایدن با اعلام اینکه “آمریکا برای ایفای نقش رهبری به صحنه باز گشته است” جبهه های جدیدی را گشود. این بازگشت به این مفهوم بود که آمریکا به جانب متحدین قبلی اش رفته و جبهه ی جنگ سرد با روسیه و چین را گشود. هرچند که آماج جنگ سرد از طرف آمریکا، چین و از طرف اروپا روسیه است ولی این به معنای شکاف عمیق در اردوی غرب نبوده و هم در جبهه ی جنگ با چین و هم در جبهه ی جنگ با روسیه همسویی های بسیاری موجود است. می دانیم که در سال 90 قرن گذشته دولت های آمریکا، فرانسه، بریتانیا، آلمان غربی با اتحاد شوروی و آلمان شرقی توافق کردند که در قبال وحدت دو آلمان و عضویت آلمان واحد در ناتو، مرزهای شرقی ناتو همان مرز شرقی آلمان باقی بماند. در این فاصله علاوه برکشورهای سه گانه ی بالتیک یعنی لتونی، لتوانی و استونی، بیش از یازده کشور دیگر به عضویت ناتو پذیرفته شده و اکرایین و گرجستان از سال 2008 کاندید عضویت در ناتو هستند. به زبان دیگر در این فاصله ناتو خود را به مرز شرقی روسیه کشانده است و روسیه این را خطری بالقوه برای امنیت خود می داند. اکنون هفته هاست که میدیای بستر اصلی در غرب مسئله ی حمله ی روسیه به اکرایین را به یک امر واقعی تبدیل کرده است. از سویی روسیه خواهان ضمانت کتبی از ناتوست و از سوی دیگر اکرایین خواهان پیوستن به ناتو. اگرچه دست کم دو نوبت پوتین و بایدن برسر اکراین و حتی ایران گفتگو کردند ولی هردو طرف خود را برای مقابله با یکدیگر آماده می کنند.
جبهه ی دیگر این جنگ سرد با چین است. اگرچه ظاهرا این جنگ سرد در حوزه ی اقتصاد و تجارت در جریان است اما نگاهی به آمار رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی در آمریکا و چین و مقایسه ی این دو با یکدیگر آشکارا نشان می دهد که آمریکا در چشم اندازی نه چندان دور جای خود را در مقام اول اقتصاد جهان به چین خواهد سپرد. آمریکا علاوه بر متحدین قبلی اش در اروپا کوشش می کند که هند و استرالیا را هم به این جبهه بکشاند. آمریکا در حال مسلح کردن استرالیا است و حتی این امر را با بر هم زدن معامله ی تسلیحاتی استرالیا و فرانسه انجام داد. از آن سو چین با پروژه ی “جاده ی ابریشم نوین” نه تنها جنوب آسیا بلکه حتی در حال تصرف بازارهای آفریقاست. بی جهت نیست که ایالت متحده و اروپا در دو سه ماهه ی اخیر سیاست های جدیدی را در تصرف بازارهای جنوب آسیا و افریقا در پیش گرفتند. در ماه های پایانی سال اتحادیه ی اروپا مبلغ 800 میلیارد یورو به مدت 5 سال برای بازسازی زیرساخت های کشورهای پیرامونی و آفریقا اختصاص داده است.
محیط زیست
باوجود پاندمی کرونا زمانی که از رویدادهای سال 2021 صحبت می شود نمی توان از کنفرانس اقلیمی گلاسکو از سویی و جنبش جمعه ها برای آینده از سویی دیگر سخن به میان نیاورد . واقعیت این است که جهان با شتاب فزاینده ای به سوی نابودی زیست محیط حرکت می کند. آب شدن کوه های یخ در قطب، سونامی ها و کولاک های عظیم، آتش سوزی جنگل ها و خشکسالی تنها نمونه هایی هستند. فراموش نکرده ایم که دولت های جهان در سال 2015 توافق نامه اقلیمی پاریس را امضا کرده اند در این فاصله معلوم شده است که این دولت ها به هیچکدام از اهداف اعلام شده در این توافق نامه وفادار نمانده اند. کنفرانس اقلیمی گلاسکو نیز صحنه ی نمایش جنگ با طبیعت بود. کنفرانس بیش از همه بیان آشکار تناقض بین گفتار و کردار سران دول شرکت کننده بود. یکبار دیگر معلوم گشت که نظم سرمایه داری سر آشتی با طبیعت ندارد این طنز تلخی بود که هزاران فعال سازمان های مدافع محیط زیست از کشورهای پیرامونی که قربانی های اصلی وخامت اقلیمی هستند، حتی از حضور در گلاسکو نیز بازماندند چرا که بسیاری از آنها محروم از دسترسی به واکسن کرونا اجازه سفر به اسکاتلند نیافتند. بی جهت نبود که نمایندگان لابی های سرمایه های انحصاری و مدافعین انرژی فسیلی اکثریت شرکت کنندگان را تشکیل داده و بسیار بیشتر از مدافعین محیط زیست بودند.
در گلاسکو سران دول غرب انگشت اتهام را به سوی چین و هند گرفتند و این در حالی است که می دانیم آن نظم سرمایه دارانه که بیش از دو قرن جهان را به میدان تاخت و تاز خود تبدیل کرده، بیشترین تهاجم را به طبیعت سازمان داده است. مگر نه اینکه ثروت امروز جهان سرمایه داری به بهای غارت بی سابقه ی منابع طبیعی و تولید انبوه مواد آلاینده در کشورهای پیرامونی بدست آمده است. اعتراضات و راه پیمایی بیش از 100 هزار نفر در گلاسکو در مقابل محل برگزاری کنفرانس نشان داد که نسلی به میدان آمده است که فریادش از این همه بی عدالتی از این همه انهدام آینده ی آنان و آینده ی تمامی بشریت دارد در همه جای دنیا شنیده می شود.
افغانستان
به جرات می توان گفت هیچ چیز در منطقه فاجعه آمیز تر از قدرت گیری طالبان در افغانستان نبود یک نیروی تبهکار، تروریستی و وحشی مذهبی بعد از بیست سال به قدرت بازمی گشت. 20 سالی که در طول آن دست کم 250 هزار نفر قربانی شده اند. هفت میلیون از جمعیت 38 میلیونی افغانستان آواره گشته اند و هشتاد درصد اهالی بیکار و یا اشتغال موقتی دارند. شصت درصد کودکان از تغذیه ی کافی برخوردار نیستند . آخرین آمار سازمان غذائی وابسته به سازمان ملل سخن از گرسنگی شانزده میلیون نفر در افغانستان راند. آنانی که به نام دمکراسی و آزادی زن به افغانستان لشکرکشی کرده بودند اکنون هردوی اهداف یاد شده را به دست کسانی سپردند که در جوهر خود با این مفاهیم ضدیت دارند.
در واقع باید گفت شکست عظیم ترین پیمان جنگی در مقابل طالبان نشان درهم آمیختگی یک نظمی است که برای ده ها سال سلطه ی خود را برجهان افکنده بود. بدون شک این وضعیت هم خطرات و هم فرصت های جدیدی را به وجود می اورد. از سویی عروج مجدد جریاناتی از نوع طالبان، گسترش رقابت و کشمکش ها و از سوی دیگر فرصت به میدان آمدن نیرویی که افق فراروی از جهان کنونی را در مقابل مردم قرار می دهد. اعتراضات و اعتصابات چند ده هزار نفری کارگران در هفته های اخیر در آمریکا، پیروزی ائتلاف چپ گرا در شیلی علیه همپالگی ترامپ، وجود جنبش های توده ای اعتراضی در سودان، الجزایر تونس ، گواتمالا، اکوادور، عراق و لبنان و بالاخره تحولات عظیمی که جامعه ی ایران با آن روبرو است بارقه های امیدبخشی از درهم کوبیدن نظم غارت گرانه سرمایه داری است.
چهارم ژانویه 2022
چهاردهم دیماه 1400
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
رویدادهای سال