نقش زنان در جنبش علیه بیکاری و جایگاه جنبش بیکاری در مبارزه برای رفع ستم جنسیتی!
شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
نیما مهاجر

همانطور که از عنوان مطلب پیداست در این متن به تاثیرات متقابل جنبش بیکاری و جنبش زنان در تقویت همدیگر میپردازم. لازم است موقع بررسی مسئلهی بیکاری ابعاد جنسیتی را هم در نظر گرفت. در واقع لغو آپارتاید و تفکیک جنسیتی و الغای حجاب اجباری به عنوان یکی از موانع سر راه ورود زنان به اجتماع و بازار کار میتواند در صدر مطالبات کارگران بیکار و جنبش بیکاری قرار گیرد. در جامعهی ایران، خانوادهی تک هستهای که یکی از نهادهای اجتماعی مقبول سرمایهداری است، زن را به زائدهی اقتصادی مرد تبدیل میکند تا زنان، ازدواج را اصلیترین حرفهی خود بدانند. بدون شک پایان دادن به ستم جنسیتی بدون تغییر نقش و وظایفی که در چهارچوب خانوادههای کنونی برای زنان در نظر گرفته شده است و آنها را از حضور در اجتماع محدود میکند، ممکن نخواهد شد. نرخ بالای بیکاری در بین زنان ایران و قوانین و تفکرات ارتجاعی که مانع ورود زنان به بازار کار میشوند یکی از چالشهای جدی پیشروی اجتماعی زنان است. حتی آن بخش از زنانی که حق فروش نیروی کار را بدست میآورند عمدتا در کارهایی به کار گرفته میشوند که به تخصص چندانی نیاز ندارد و نتیجتا پیشرفت زیادی به دنبال ندارد. کارهای نظافتی، خدماتی، فروشندگی، سرویس دهی به مشتریان و در مجموع کارهایی با جایگاه اجتماعی و امنیت شغلی پایین از جمله کارهایی هستند که بورژوازی پدر-مردسالار در راستای سود بیشتر سرمایهداران، برای زنان در نظر گرفته است. یکی دیگر از حوزههای اشتغال زنان، کار در خانه تحت نام مقاطعهکاری و دورکاری است.
بخش زیادی از زنان با رانده شدن از کار در سطح جامعه و برای کسب درآمد ناچیزی به تولید لباس و کیف و کفش و وسائل تزئینی یا پاک کردن سبزی و نخود و حبوبات و خیاطی و بافتنی و قالیبافی و… در محیط خانه روی میآورند. کار در خانه هم هزینۀ اجاره مکان، آب و برق، تلفن و استهلاک وسایل کار را به نیروی کار تحمیل میکند، هم شدت کار و رقابت در بین کارگران را افزایش میدهد، هم ضمن بالا بردن ساعات کار دستمزدها را به شدت کاهش میهد. بورژوازی با این کار هم منافع خود را پیگیری میکند هم ضمن خانه نشین کردن زنان، با فرهنگ مردسالارانه و زن ستیزانه دست دوستی و همکاری میدهد. مقاطعهکاری محیط خانه را از مکانی امن و لذت بخش به محیط کار پر فشار و استثمار برای زنان تبدیل میکند؛ باید در نظر داشت که زنان در خانه طبق تقسیم کار سنتی وظایف دیگری همچون آشپزی، روفت و روب، شست و شو، مراقبت از کودکان و بیماران و… را نیز بعهده دارند.
کار در خانه زنان کارگر را منفرد و از هم جدا میسازد، بنابراین امکان اجتماعهای روزمره، مشورت و همفکری و در نتیجه سازماندهی و کار جمعی را به حداقل میرساند. برای این بخش از زنان در همتنیدگی ستم جنسیتی و ستم طبقاتی، در دور کردن عامدانهی زنان از بازار کار و اجتماع و تحمیل بیکاری و شرایط نابرابر کار عینیت یافته و با گوشت و پوست و استخوان لمس میشود. به این اعتبار میتوان ادعا کرد که پتانسیل عظیمی در صفوف تودهی زنان زحمتکش، مخصوصا در محلات حاشیهی شهرها و روستاهای محروم وجود دارد؛ تنها باید که این نارضایتیهای فردی و مبارزات پنهان را به مبارزات متشکلِ جمعی و علنی ارتقا داد. رسالتی که بر دوش بخش پیشرو و آگاه زنان و مردان سوسیالیست قرار میگیرد. در حال حاضر کمتر از ۲۰ درصد زنان ایران اشتغال دارند از همین تعداد ۷۰ درصد به کارهای خدماتی و ۲۰ درصد به کارهای غیررسمی مشغولاند، در حالیکه تودهی وسیعی از زنان دارای تحصیلات بالای دانشگاهی و تواناییهای بالقوه در کارهای تخصصی هستند. بنابراین زنان یکی از نیروهای بالقوه و پایههای اصلی جنبش علیه بیکاری هستند. این بخش از زنان میتوانند با اعتلای شبکهی طبیعی محافل خانوادگی و تشکیل صندوقها و کمیتههای محله، در سازماندهی تشکلهای تودهای بیکاران نقشی محوری داشته باشند و با کمک کادرهایی که در فضاهای خصوصی پرورش دادهاند، راههای ورود موثر به فضاهای عمومی و مبارزاتی را جستوجو کرده و به آزمون بگذارند.
این بیحقوقیها زمانی آشکارتر میشود که میدانیم، مردان عمدهی کارهای تخصصی دارای جایگاه مدیریتی و اجتماعی بالا، و کارهای با درآمد بیشتر را در اختیار دارند؛ در حالیکه اشتغال زنان عمدتا شامل کارهای خدماتی میشود. اینجا هم یکی دیگر از جلوههای نابرابری جنسیتی و موقعیت فرودست زنان دیده میشود. دستمزد ناچیز و نابرابر در ازای کار برابر، شکل دیگری از ستم جنسیتی است که بر زنان اعمال میشود. طبق آمارهای خود رژیم بیش از ۶۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر زندگی میکنند و همزمان با توجه به زنانه شدن فقر این واقعیت نشان داده میشود که جمعیت زیادی از زنان ایران زیر خط فقر هستند. جامعهی بیرحم سرمایهداری برای زنان فقیر و بیکار، انتخاب دیگری جز روسپیگری یا گرسنگی باقی نمیگذارد، و به طرز جنایتکارانهای از این طریق قربانیان مورد نیاز برای رشد صنعت سکس را فراهم میکند. از زاویهی مبارزه با آسیبهای اجتماعی از جمله مبارزه علیه تنفروشی نیز، جنبش زنان باید برای پاسخ دادن به این بحرانهای اجتماعی و زنانهتر شدن فقر قدمهای نقشهمند و عملی بردارد. پتانسیلهای سازماندهی یک جنبش نیرومند علیه بیکاری و ایجاد تشکلهای مستقل زنان در جامعهی همین امروز ایران وجود دارد. اگر در دهههای گذشته حضور اجتماعی تودهی زنان در دانشگاهها و بعدها حضور در بخشهای خدماتی مانند معلمان و پرستاران، تاثیر عمیق و گستردهای بر رشد و اعتلای جنبش زنان داشته است، بدون شک حضور بیشتر زنان در عرصههای مختلف کار اجتماعی، تأثیرات همهجانبهای بر پیشروی جنبش زنان و بهبود موقعیت زن در جامعه برجای میگذارد. به همین دلیل حضور فعالانهی جنبش زنان در مبارزهی اجتماعی علیه بیکاری و پیوند با جنبش کارگری از اهمیت بسزایی برخوردار است. مطالبهی کار شایستهی انسانی یا بیمهی بیکاری مکفی برای همهی زنان بالای ۱۸ سال، اجتماعی کردن کار خانگی و رهایی زن از قید کار پرداخت نشده -یا کار بدون دستمزد- در خانه، برابری دستمزد در ازای کار یکسان زنان و مردان و بالارفتن حداقل دستمزد، تاثیرات چشمگیری بر استقلال اقتصادی و بهتر شدن موقعیت زنان دارد. حضور اجتماعی قدرتمند و گسترده، زنان را در چنان موقعیتی قرار میدهد که تحت هیچ توجیه و بهانهای و با هیچ قدرتی، از جامعه قابل حذف نباشند و کمک میکند تا جایگاه فرودستی زنان به طور عام و برتری مردان را از میان برداشت. زنان ایران بارها با سردادن شعار «بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری» بر روی اهمیت مبارزه علیه بیکاری تاکید داشتهاند، اما این مسئله هنوز در پراتیک جنبش زنان نشو و نما نیافته است. زنان فرودست روستایی و محلات حاشیهی شهرها از پتانسیل بالایی برای پیوستن به جنبش بیکاران و ایجاد تشکل تودهای کارگران بیکار برخوردارند. کار شایستهی انسان امروزی یا بیمهی بیکاری مکفی مطالبات مهم و برحقی است که از ظرفیت عظیمی برای متحد کردن و متشکل کردن تودهی وسیع زنان در کنار مردان بیکار برخوردار است. اگر جنبش سوسیالیستی بارها بر ضرورت اتحاد جنبش زنان و جنبش کارگری تاکید کرده است، به طور عینی و عملی پیوند و همکاری جنبش زنان و جنبش کارگری در پاسخ مشترک به بحران فقر و بیکاری نمود عینی پیدا میکند. یکی از نقشه عملهای کمونیستها برای ارتقای آگاهی فمنیستی-طبقاتی و ایجاد تشکلهای تودهای زنان تحت رهبری فمنیسم سوسیالیستی، شرکت تودهی زنان زحمتکش در جنبش اجتماعی علیه بیکاری است.
[۱] اسفند ۱۴۰۳
در آستانهی فرا رسیدن ۸ مارس، روز جهانی زن
پانویس: [۱]: برای مطالعهی بیشتر بنگرید به تشکل تودهای بیکاران!
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲.