شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ | 07 - 06 - 2025

Communist party of iran

نحوه‌ی برخورد کمونیست‌ها با هواداران احزاب بورژوایی


نیما مهاجر


با نگاهی به سخنان کاک فواد مصطفی سلطانی در مورد حزب دمکرات!


هدف پیشروان سوسیالیست از صحبت و تبلیغ در میان توده‌ها این نیست که مانند روشنفکران خرده بورژوا دانش خودشان را به رخ توده‌ها بکشند، آن‌ها را نادان بخوانند و با نگاهی از بالا به پایین خودشان را در جایگاه بالاتری از مردمان ستمدیده قرار دهند. این رفتارها تنها فاصله‌ی مبلغ با توده‌ها را بیشتر و بیشتر می‌کند. در حالیکه یک مبلغ کمونیست سعی دارد فاصله‌های احتمالی با توده‌ها را از بین ببرد و ضمن حوصله‌ای که به خرج می‌دهد با صمیمیت کارگری به زحمت‌کشان نزدیک شود. یک مارکسیست به خوبی می‌داند، بورژوازی همزمان که طبقه‌ی کارگر را از امکانات معیشتی و حداقل‌های زندگی محروم می‌کند، با تمام امکاناتی که دارد آگاهانه سعی می‌کند که طبقه‌ی فرودست جامعه از عنصر علم و آگاهی طبقاتی نیز محروم باشد. بنابراین رسالت یک کمونیست فحاشی یا توهین کردن به آنچه که عناصر ناآگاه، مقدس و ارزشمند می‌پندارند یا درهم‌شکستن و ناچیزشمردن این انسانها به خاطر افکار اشتباهشان نیست. یک کمونیست می‌داند که افکار حاکم بر هر جامعه‌ای افکار طبقه‌ی حاکم است و‌ تاوان و‌ گناه اصلی افکار نادرست، تنها بر عهده‌ی انسانهای منفرد نیست؛ هر چند که هیچ انسانی را نیز نمی‌توان به تمامی از مسئولیت افکارش مبرا دانست. یک مارکسیست تلاش می‌کند در جدال با افکار طبقه‌ی حاکم و ابزارهای تبلیغاتی این طبقه موفقیت بدست بیاورد و جامعه‌ی هدفش -زنان و مردان کارگر و زحمتکش- را به آگاهی طبقاتی مسلح سازد. بنابراین معیار یک تبلیغ موثر جلب توده‌ها به سمت افکار سوسیالیستی است، نه شکست دادن آ‌ن‌ها در یک پلمیک و جدال نظری و دور کردنشان از آرمان رهایی طبقه‌ی کارگر. حقیقت این است که نیروهای ارتجاعی و دشمنان طبقاتی ما در جامعه به اندازه‌ی کافی برایمان تنش بوجود می‌آورند و پتانسیل‌های ارتجاعی را علیه ما تحریک می‌کنند و از حالت بالقوه به فعل درمی‌آورند. وظیفه‌ی ما این است که چنین تنش‌هایی را از بین ببریم یا به حداقل برسانیم و فضایی آرام بوجود بیاوریم تا بتوانیم در چنین فضایی به تفاهم و درک متقابل در میان توده‌ها دست پیدا کنیم. در چنین فضایی که تنها بر شعار و تهییج متکی نیست می‌توان با اتکا به سوسیالیسم علمی و ادبیات انتقادی روشنگری کرد و آگاهی طبقاتی را بالا برد. کاک فواد مصطفی سلطانی در مورد برخورد با هواداران حزب دمکرات به عنوان یک حزب بورژوایی در کردستان می‌گوید که قبل از هر چیز لازم است بین رهبری این حزب و هوادارانش تفاوت قائل شد: «ما به تجربه و در بین مردم دیده‌ایم که افراد ساده و پیشمرگ‌های حزب دمکرات تفاوت زیادی با رهبری این جریان دارند، آدم از این لحاظ نباید اشتباه کند. مثلا پیشمرگی که در (ئامێد) و جاهای دیگر با دل و جان علیه فئودالها جنگیده است، مثل رهبری فاسد این جریان نیست که در مقابل خوانین دچار تزلزل است. و باید راهی پیدا کنیم که زیر پای رهبری حزب دمکرات را خالی کنیم، وقتی زیر پایشان خالی شد کسی مثل قاسملو باید برگردد پیش آقایش (خمینی).»


رفیق جان‌باخته فواد مصطفی سلطانی در ادامه‌ی صحبتهایش می‌گوید: «مخصوصا لازم است افشاگری در مورد مسائل مشخص صورت بگیرد. ما باید از خودمان بپرسیم که افشاگری‌هایمان در مورد حزب دمکرات برای چه کسانی است؟ اگر برای کسانی است که سیاست‌های حزب دمکرات را به خوبی می‌شناسند، فایده‌ی زیادی ندارد. اگر برای کسانی است که خیلی به حزب دمکرات مومن هستند، خب آن‌ها را هم عصبانی‌تر می‌کند. اساسا افشاگری نسبت به حزب دمکرات برای کسانی است که حالتی بینابینی دارند. برای کسانی است که امکان آن وجود دارد افشاگری در پشیمان شدنشان تاثیر بگذارد. به همین دلیل در مورد آن‌ها به نظر من مخصوصا در اوایل نباید لحن ما تند و زننده و هر چقدر به اصطلاح پرطمراق‌تر و ظاهراً انقلابی‌تر باشد، این طور نیست، بلعکس هر چقدر منطقی‌تر و اصولی‌تر باشد تا به دل مردم بنشیند. برای‌شان روشن کنیم که در فلان مورد مشخص، مثلا در مورد خلع سلاح همین چهار نفر از اعضای اتحادیه‌ی دهقانان چه نقش و عملکردی داشته‌اند. بدون اینکه از جملات و اصلاحات آن چنانی مثل فرصت‌طلبان، خائنین و فلان و بهمان استفاده کنیم، و با ادبیاتی بسیار ساده، طوری که به استدلال دو دو تا چهار تا متکی باشد، یک سری اعلامیه‌های این چنینی منتشر شود. این هم نه به دلیل سازشکاری با رهبری این جریان که عصبانی نشوند، بلعکس برای کسی است که ممکن است به آن‌ها تمایلاتی داشته باشد، اگر در همان آغاز به رویش شلاق بکشی، مقداری حساسیت نشان می‌دهد. ولی وقتی دید که حرفت منطقی است گوش می‌دهد.»


می‌بینیم که از دیدگاه کاک فواد تبلیغ برای آگاه‌سازی کارگران و توده‌های زحمتکشی که به احزاب بورژوازی توهم پیدا کرده‌اند با اتکا به تحلیل مشخص از شرایط مشخص و انتخاب آگاهانه‌ی ادبیات اقناعی و نه ادبیات تهییجی صورت می‌گیرد و به نتیجه‌ی مطلوب می‌رسد. این موضوع مربوط به تبلیغ و تاثیرگذاری در میان توده‌ها است، واضح است که کمونیست‌ها در رودررویی با رهبران و ایدئولوگ‌های بورژوازی و در مقاطع سرنوشت ساز محکم و قاطع موضع می‌گیرند. در حقیقت ادبیات تنش‌زا و تحریک‌آمیز راه به جایی نخواهد برد و خشم و کف به دهان آوردن بدون سازماندهی نقشه‌مند، مانند کف روی آبی است که به سرعت محو می‌شود. کاک فواد در رابطه با افشاگری می‌گوید: «افشاگری از دو طریق انجام می‌شود. یکی با اعلامیه صادر کردن و دیگری با فعالیت عملی در بین مردم. افشاگری از طریق کار عملی مهم‌تر است. برای مثال عدم حضور کومه‌له‌ای‌های مهاباد و بوکان در تضاهرات دیروز کار اشتباهی بود. در حالی که اکثر رفقای کومه‌له‌ای اینجا فکر می‌کنند [عدم حضورشان] کار صحیحی بوده، و این به برخی از اختلافات عقیده‌ای برمی‌گردد. من فکر می‌کنم حتی جدا کردن صف‌ها از عدم حضور بهتر است. دلیلش این است که مسئله فقط حزب دمکرات نیست، ما باید به یک مسئله‌ی اساسی توجه کنیم و آن موضوع مردم است. ما معتقدیم هر کجا که توده‌ها گرد هم بیایند باید حضور پیدا کنیم. علی‌رغم [مستقل از] اینکه این مردم به ابتکار چه نیرویی جمع شده‌اند. مثلا به دوره‌ی شاه نگاهی بیندازیم. آن‌ها [دمکراتی‌ها] تظاهرات بزرگی به راه می‌انداختند اما به زور مردم را به مشارکت ترغیب می‌کردند. من معتقدم وظیفه‌ی نیروی انقلابی این است که از این نیروی مردمی صرف نظر و چشم پوشی نکند و در حرکت شرکت کند و همانجا مثل دوره‌های قبلی افشاگری ممکن نبود ولی در کوچکترین جمع هم می‌توان افشاگری کرد. یکی از بزرگان می‌گوید که تمام فعالیت ارتجاع این است که اجازه ندهد نیروی انقلابی به میان توده‌ها برود، برای مثال به ساواک و هر چیز دیگری متوسل می‌شد که نگذارد روشنفکری به میان مردم برود. حالا وضعیتی پیش بیاید که تجمع توده‌ای را ایجاد کند و ممانعتی هم بوجود نیاورد اما تو خودت در میان توده‌ها حضور پیدا نمی‌کنی. خب این اشتباه است. من به خاطر اینکه چه کسی دعوتت کرده نمی‌روم، به خاطر مردم می‌روم. و آنجا هم افشاگری می‌کنم. افشاگری چگونه صورت می‌گیرد؛ یکی اینکه شعار مشخص خودتان را داشته باشید. اولا کومه‌له هم اینجا جماعتی هوادار دارد با کمک این هواداران می‌توانستید شعاری را که به دل مردم بنشیند را سر بدهید. مثلا در مریوان شعار می‌دادیم خمینی خمینی حق کورد را پایمال نکنی. این درحالی بود که اصلا دمکراتی‌ها این شعار را نمی‌دادند، آن‌ها عکس خمینی را در دست داشتند. خب خیلی روشن پیداست که مردم مهاباد و آن‌هایی که به تظاهرات آمده بودند واقعا خمینی را دوست ندارند، مگر اینطور نیست؟ همین‌طوره. روحیه‌ی عمومی این است که کسی خمینی را دوست ندارد. بنابراین اگر شما شعار نرمی هم علیه خمینی سربدهی، شعار خمینی حق کورد را پایمال نکنی که اهانت به خمینی نیست، به باور من حتما مردم این شعار را تکرار می‌کردند. خب بیایید ببینیم، آن‌ها ممکن بود با بلندگو با این شعار مخالفت کنند، آن موقع شما و مردم در مقابل حزب دمکرات قرار می‌گرفتید. اشکالی ندارد. آن‌ها جلوی شما را می‌گرفتند، شما با عده‌ی کوچکی هم که باشد شعار مردم را سر می‌دادید. بازرگان بازرگان، استقلال برای کوردستان. مخصوصا می‌شد چند شعار علیه خوانین و فئودال‌ها مطرح کرد. مثلا مخالفت کردن با تسلیح خوانین. حتی امکان داشت که آن‌ها فحاشی کنند و یورش ببرند اما در بین مردم آن‌ها به عنوان آشوبگر مطرح می‌شدند. من پرسیدم از رفقای اینجا، حزب دمکرات بهشان گفته که برایتان وقت و زمانی لحاظ کنیم که پیغامتان را بفرستید، گفته‌اند نه! خب اگر من بودم می‌گفتم بله برایم زمانی در نظر بگیرید، حتی اگر شعار هم نمی‌دادیم و همه‌مان هم نمی‌رفتیم، میشد چند نفر از جماعت برویم و پیام خودمان را می‌فرستادیم. پیامهای آن‌ها که همه شبیه هم هستند و نسبت به دولت قاطع و برنده نیست. در حالی که روحیه‌ی مردم ما نسبت به دولت تعرضی است. و ما می‌توانستیم در پیغام خودمان این روحیه‌ی مردم و این حالت تعرضی را بیان کنیم. یعنی در اجتماعی که توسط ماموستا [شیخ عزالدین] و حزب دمکرات ۱۰ الی ۱۵ هزار نفر جمع شده‌اند، تو در چنین جمعی افکار و مرام خودت را تبلیغ می‌کنی. و اینجا یقین داشته باش، اولا وقتی نماینده‌ی حزب دمکرات صدا می‌زند که کومه‌له بیاید پیامش را بفرستد این به معنای آن است که تو را به رسمیت شناخته است. ثانیا در آنجا وقتی مردم می‌بینند که با وجود تبلیغات منفی حزب دمکرات علیه کومه‌له، شما حرف حسابی‌تری می‌زنی پیام کومه‌له به دل مردم می‌نشست و در آینده تاثیرات بیشتری می‌گذاشت.


و در اینجا درست بلعکس، به عقیده‌ی من کومه‌له‌ای‌های اینجا اشتباه کرده‌اند. به حزب دمکرات امکان داده‌اند که به شکلی عوام‌فریبانه بهشان حمله کند، که این‌ها دروغ می‌گویند و چرا نیامدند در تظاهرات شرکت کنند. عینا این را هم گفته‌اند، من شنیده‌ام که گفته‌اند این‌ها جهان وطن هستند و اصلا به مسئله‌ی کورد اهمیتی نمی‌دهند، چرا نیامده‌اند؟ و این طرفداری از دولت است. آن‌ها خودشان در تظاهرات‌هایشان درست بلعکس عمل می‌کنند و اصلا شعارهای ضد دولتی نمی‌دهند، ولی برای قانع کردن مردم درست از این روحیه‌ی مردمی استفاده می‌کنند. اتهام می‌زنند که ما شعاری علیه دولت سر نداده‌ایم و از دولت دفاع کرده‌ایم.»


در آن زمان کاک فواد و دیگر رفقایش در مریوان  کمونیسم را در چنان موقعیتی قرار داده بودند که حتی اعضای حزب دمکرات نیز رهبری حزبشان را از زاویه منافع طبقاتی تحت فشار می‌گذاشتند. در ادبیاتی که کاک فواد و رفقایش بکار می‌بردند هیچ خبری از لفاظی و اتهام زنی ناشی از استیصال وجود نداشت، بلکه از جایگاه قدرت تشکیلاتی و اعتبار اجتماعی‌ای که با احساس مسئولیت و تلاش و فداکاری در طول سالیان بسیار بدست آورده بودند، از یکسو به رشد آگاهی طبقاتی و سازماندهی طبقه‌ی زحمتکش می‌پرداختند و از سوی دیگر اهداف و سیاست‌های ضدانقلاب به قدرت رسیده و حزب بورژوازی دمکرات را با ادبیاتی روشن و بدون دستاویز قرار دادن دروغ و تهمت‌های بورژوامابانه افشا می‌کردند. کمونیست‌ها همواره همه‌ی حقیقت را به توده‌ها توضیح می‌دهند در حالیکه احزاب بورژوازی سعی می‌کنند در یک فضای مملو از کذب و افترا و با اتکا به تبلیغات دروغین و فریب‌کاری‌های سیاسی کیک قدرت را ببلعند. رفیق فواد در سال ۱۳۵۸ در پاسخ به این سوال که حزب دمکرات در مریوان چه وضعیتی دارد؟ می‌گوید: «حزب دمکرات در مریوان ضعیف است. پایگاه دارد؟ الان نمونه‌ای را بازگو می‌کنم. در یکی از آن روستاهایی که اتحادیه‌ی دهقانان جایگاه نیرومندی دارد، چندی قبل در روز جمعه، حزب دمکرات به همراه تفنگدارانش یعنی کاربدستانی که اهل مریوان هستند حضور پیدا می‌کنند. با تمام شدن نماز جماعت یکی از مسئولین حزب دمکرات که یک کارمند روشنفکر و از اهالی همان روستا است شروع به سخنرانی می‌کند و از مردم می‌خواهد که به حزب ملحق شوند. یکی از اهالی روستا بی رو در بایستی پاسخ می‌دهد می‌گوید: ما به حزب شما ملحق نمی‌شویم شما اگر دروغ نمی‌گویید به اتحادیه‌ی دهقانان ملحق شوید. و در مقابل این وضعیت و افکار عمومی مجبور می‌شود به نفع اتحادیه‌ی دهقانان تبلیغ کند. البته واقعیتی هم وجود دارد، اینکه افراد حزب دمکرات در مریوان با رهبری‌شان تفاوت دارند، بیشترشان آدم‌ها خوبی هستند. واقعا آدم‌های خوبی هستند چون قبل از این حزب دمکرات پایگاه تاسیس کند در جریان مبارزات ما با هم همکاری کردیم. مثلا در بین‌شان هست که به شدت ضد قیاده موقت است و به هیچ وجه جریان قیاده موقت را قبول ندارد. من چند مورد با بعضی‌شان صحبت کرده‌ام که گفته‌اند اگر روزی با جریان قیاده موقت در مریوان جنگی دربگیرد، حتی اگر کمیته مرکزی دستور بدهد ما باز هم در صف مردم هستیم، اگر کمیته مرکزی با فئودالها پیمان ببندد ما صف‌مان جداست اما از لحاظ باور و عقیده…


به خاطر این تظاهرات‌ها من دیروز و پریروز در مریوان بودم، البته من بیرون پیش پیشمرگ‌ها بودم و چند دقیقه‌ای برگشتم به پایگاه (بنکه) کمی کار داشتم دیدم کاربدستان حزب دمکرات همشون در پایگاه اتحادیه‌ی دهقانان نشسته‌اند و از اتحادیه‌ی دهقانان درخواست کمک می‌کردند، هر چند اعلامیه‌ی ما در مقایسه با اعلامیه‌ی آن‌ها خیلی رادیکال‌تر و با زبان تندتری نوشته شده بود، چون به دولت حمله کرده بود. درخواست کمک می‌کردند از اتحادیه‌ی دهقانان. در هیچ کجای دیگری حزب دمکرات چنین کاری را انجام نداده است، مخصوصا در مهاباد هیچ وقت از کومله‌ای‌ها درخواست کمک نمی‌کنند. این موضوع ناشی از دو موضوع است. یکی اینکه مسئولین حزب دمکرات در مریوان با رهبریشان در اینجا (مهاباد) خیلی فرق دارند. بعدش هم در مریوان اونها ضعیف‌تر هستند. یعنی می‌دانستند که بدون کمک اتحادیه‌ی دهقانان آن‌ها قادر نیستند یک تظاهرات کوچک هم راه بیاندازند. لازم است چند مورد دیگر را هم بگویم. چند فئودال در منطقه‌ی مریوان خواسته‌اند عضو حزب دمکرات بشوند که به صورت آشکار توسط مسئولین دمکرات در مریوان پاسخ منفی گرفته‌اند و درخواست عضویتشان رد شده است. یعنی گفته‌اند که ما عضویت فئودال‌ها را قبول نمی‌کنیم. مثلاً چند نفر انسان زحمتکش می‌شناسم که به عضویت حزب دمکرات درآمده‌اند اعلام کرده‌اند که اگر یک نفر فئودال به عضویت حزب دربیاید ما حاضر نیستیم عضو حزب باشیم. وضعیت آنجا فرق دارد.»


می‌بینیم که تبلیغ پیشروان زمانی می‌تواند موثر باشد که در کنارش همین پیشروان تشکل‌های توده‌ای طبقاتی از نوع اتحادیه‌ی دهقانان آن دوران را بوجود آورده باشند. کاک فواد تاکید می‌کند که وظیفه‌ی نیروی انقلابی فقط افشاگری نیست، از نظر او دخالتگری در مبارزات روزمره و فعالیت سازمانگرانه در میان توده‌ها اهمیت بسیار زیادی دارد: «وظیفە نیروی انقلابی در شرایط انقلابی رفتن به میان تودەها و سمت و سو دادن بە آن حرکت های اعتراضی است. نە بە بهانە ی اینکە چون آن حزب یا آن گروە سیاسی این حرکت اعتراضی را سازمان دادە باید آن را بایکوت کرد. چون این گردهمایی و حرکت های اعتراضی بهترین محل و مکان است برای عرض اندام نیروی انقلابی و پیشرو، و در همین حرکت اعتراضی هم می توان بە شیوەای کە باعث بوجود آمدن یک اغتشاش و درگیری با هواداران آن احزاب و گروەها نشود افشاگری هم کرد. حزب و سازمان پیشرو و مترقی باید همە جنبەهای کار آگاه گرانە را در نظر بگیرید از کار و تبلیغ حزبی در میان تودەها گرفتە تا انتشار نشریەهای تئوریک و سازماندهی کادرهای فعال و خوشنام در میان تودەها. آن وقت می توان همە حلقەهای اعتراضی جامعە اعم از طیف روشنفکر و و غیرە را کە همگی خواستار آزادی و برابری جامعە هستند را دور یک حزب انقلابی و پیشرو جمع کرد.» رفیق فواد در همین رابطه ادامه می‌دهد: «مخصوصا به یک روحیه در میان توده‌ها توجه کنیم. این روحیه خیلی مهم است. آنهایی که آگاه نشده‌اند رهبری حزب دمکرات چیست، احزاب فرصت طلب کدام است؟ خیلی طرفدار اتحاد نیروهای مخالف رژیم هستند. باید این را به مردم ثابت کنیم که ما طرفدار اتحاد هستیم و چه کسی طرفدار اتحاد نیست؟ و چرا متحد نمی‌شویم؟ اگر این موضوع ثابت نشود واقعا تاثیر بدی روی مردم می‌گذارد. باید در عمل نشان دهیم که چه کسانی مخالف اتحاد هستند و چرا؟ باید نشان داد چون آنها عکس خمینی را بلند می‌کنند و بر علیه رادیو تلویزیون شعار می‌دهند در حالی‌که ما بر علیه دولت شعار می‌دهیم اتحاد شکل نمی‌گیرد. آنها به همین دلیل به ما حمله می‌کنند و باید به مردم گفت که ما اینها را می‌گوییم، آیا چیز بدی گفته‌ایم؟ باید بپرسیم که چرا آنها از دولت دفاع می‌کنند؟ ولی حالا به دلیل عدم حضور ما درست بلعکس این موضوع اتفاق افتاده است و ما را به طرفداری از دولت متهم می‌کنند. ما اگر در این تظاهرات شرکت می‌کردیم ممکن بود جلوی خواندن پیغاممان را بگیرند، خب این هم به یک نوع افشاگری علیه خودشان تبدیل می‌شد. ما تا الان تصمیم گرفته‌ایم که در این موضوع عجله نکنیم و افشاگری را از طریق اعلامیه و کار عملی پیش ببریم. ما معتقدیم که هر گونه مبارزه با فرصت طلبان، مبارزه با دولت و هر چیز دیگر باید ابتدا بر پایه‌ی توده‌ای بنیان شود. یعنی اگر ما پایگاه توده‌ای و مردمی داشته باشیم و چنان شد که توده‌ها از اهداف و آرمان‌هایمان دفاع کنند آن وقت می‌توانیم قرص و محکم مبارزه کنیم. می‌توانی اعلامیه صادر کنی، محکوم کنی… ولی مادام چنین وضعیتی بوجود نیاید به این می‌ماند که عده‌ای روشنفکر از راه دور (از اروپا) اعلامیه بدهند. این موضع ما برای افشاگری است حتی نسبت به دولت.»


متاسفانه بعضی اوقات ارتباط ارگانیک و برخورد اصولی با توده‌ها تحت نام نقد پوپولیسم به فراموشی سپرده می‌شود. در این که انقلاب امر توده‌ها است و کارگران تنها با اتکا به نیروی خودشان رهایی می‌یابند تردیدی نیست. بعلاوه کمونیست‌ها هرگز به نیابت و‌ جدای از توده‌ها قادر نیستند انقلاب اجتماعی را به سرانجام برسانند. اما همزمان کمونیست‌ها هیچگاه در برخورد با فرهنگ ارتجاعی موجود در بین توده‌ها مماشات نمی‌کنند، دنباله‌رو حرکتهای خودبخودی توده‌های معترض نخواهند شد و همیشه با دوراندیشی انقلابی قدم بعدی مبارزه را متناسب با اهداف و‌ آرمان‌های سوسیالیستی و توازن قوای موجود در چشم انداز دارند. آن‌ها عناصری هستند که در صفوف زحمتکشان بیش از سایرین به آگاهی طبقاتی دست یافته و در جریان مبارزات عملی نیز جلوتر از بقیه گام برمی‌دارند. این عناصر که اقلیت پیشروان را تشکیل می‌دهند رسالت تبلیغ، کادرسازی و سازماندهی تشکل‌های کارگری-توده‌ای را در صفوف زنان و مردان کارگر و ستمدیده بر عهده می‌گیرند. کمونیست‌ها همچنین انسانهایی قائم به خود هستند. یعنی خود را صرفا در تقابل با اندیشه‌های مذهبی یا ناسیونالیستی تعریف نمی‌کنند، بلکه جدای از تفاوتهای فکری‌ای که با دیگران دارند دارای برنامه‌های مستقلی در مسیر اداره‌ی سیاسی و اقتصادی جامعه هستند. کادرها و پیشروان کمونیست با اتکا به روابط زنده و ارگانیکی که با اردوی کار و زحمت دارند به سازماندهی توده‌ای در بطن روابط اجتماعی با زحمت‌کشان در محل کار و زیست می‌پردازند. واضح است که جدال بر سر شکل حاکمیت، دفاع از مصالح کارگران و تقویت جناح کار در تضاد با منافع سرمایه به یک نیروی مادی و سازمان‌یافته احتیاج دارد و فقط از طریق تبلیغ و تهییج راه به جایی نمی‌برد. بنابراین هر نیروی رادیکالی در کنار ادعاهایی که مطرح می‌کند لازم است ابزار مورد نیاز برای تحقق ادعاهایش را بوجود بیاورد و متناسب با اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدتش گام بردارد. در واقع با در نظر گرفتن توازن قوا بهترین تاکتیک‌ها را در جهت تحقق اهداف استراتژیک بکار گیرد. چنین نیرویی هرگز به مشاهده‌ی امواجی که در سطح آب وجود دارند اکتفا نمی‌کند و همواره با تحلیل و ارزیابی دقیق تغییراتی که در عمیق‌ترین نقاط دریای توده‌ها جریان دارد را در نظر می‌گیرد. هرگز از فرصت‌ها یا تهدیدات بالقوه غافل نمی‌شود و با استفاده از امکانات بالفعل خود را برای استفاده‌ی بهینه از تندپیچ‌های تاریخی آماده می‌کند.


منابع:

بخشی از گفتەهای رفیق و رهبر جانباختە کاک فواد مصطفی سلطانی در یک نشست تشکیلاتی در شهر مهاباد سال 1979 (۱۳۵۸)

خرداد ۱۴۰۴

اشتراک در شبکه های اجتماعی: