موقعیت خیزش انقلابی و چشم اندازها!
شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
عباس منصوران
روند جاری خیزش انقلابی در ایران دارای قانونمندیهای دیگر خیزش اجتماعیِ حکومت شوندگان، از خودویژگیهای نوینی نیز برخورداراست که میبایستی بهسان نقشهی عمل و مبارزه انقلابی در نظر گرفته شوند.
خیزش انقلابی، انباشت خواستها و ادامهی جنبش به خیانت کشیده شده مشروطه به وسیلهی روحانیت، اشراف، بازار، فئودالیسم و بورژوازی کمپرادور تا ریشه وابسته به امپریالیسم را بر دوش دارد. خیزش کنونی ریشه درجنبشهای پاسخ ناگرفتهی گذشته و تداوم انقلاب بهمن ماه ۵۷ دارد که با مداخلهی امپریالیستها، در نبود رهبری سازمانیافته وآگاه جنبش کارگری، فریبکاریهای مذهبی و خوشباوری ستمبران و دهها سبب دیگر ناتمام ماند.
خیزش جاری، از آن زاویه نیز تاریخی و خودویژه است که در برابر تبهکارترین حکومت طبقاتی برخاسته که در تاریخ ۱۴۰۰ سالهی اشغال اسلامی جغرافیای ایران برای نخستین بار به حکومت رسیده است.
و خودویژه است زیرا که خواهان سرنگونی حاکمیت صدر اسلامیاستکه در برههی گلوبالیزاسیون، منافع نئولیبرالیسم سرمایهداری و بردهداری مدرن که با سلاح ایدئولوژیک مذهبی برههی را به عهده دارد.
شباهنگام که دژخمیان حکومتی سراسیمه تلاش میکردند تا پیکر ققنوسی را در سیاهی شب در گورستان آیجی سقز به خاک بسپارند، هرگز گمان نمیبردند که گسل مرگ خود را به جنبش میآورند. خیزش تابستان خونین ۱۴۰۱پاسخ به تداوم یک خواست تاریخی بود که زنان در سقز-زادگاه ژینا- سنندج و دیگر شهرهای کردستان ایران و در سیستان و بلوچستان و سراسر ایران و سپس در سراسر جهان بازتاب دادند. درآن شب تاریخی، زنان حاضر در کنار پیکر نماد خیزش در پاسخ به پیام ژینا، روسریهای خود را از سر برداشتند و با خواندن سرودهای انقلابی، پیشتازی زنان و ماشهی آغاز ماراتون دورهی انقلابی چکانیدهشد. زنی از خویشان ژینا او را «شهید جوانان» که «ژینا راه آزادی را برایمان گشود» خواند.
این فرایند پویا از ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۱ (۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲) که با خیزش ژینا (مهسا) امینی فوران یافت و نام رمز خود را از زن به اعتبار گرفت. زن بهسان عنصر تاریخی به پا خاسته در برابر نفی هویت به بردگی گرفته شده در تاریخ، مُهر خود را به این خیزش کوبید و پیشتاز شد. این دورخیز، با منشور زن، زندگی، آزادی، دادخواستی برای رهایی بود.
زنان بهسان زیرستمترین بخش اصلی جامعه، درهمهی کشورهای عربی و اسلامی منطقه و حتا غربی مفهوم زن، زندگی، آزادی را بیاننامهی مشترک خود دانسته که درد مشترک و تاریخیاشان را بازتاب میدهد.
دو ویژگی مهم این خیزش، عنصر زن بهسان یک شناسنامهی نفی هویت شده در تاریخ و نیز عنصر جوان، یعنی نیروی پویا و آیندهخواهی که برای زندگی مقاومت میکند، برجستگی دارند. این دو نیروی مادی و زندگیبخش، به خیابان آمد تا فریاد زند که تنها«توی خیابون، به دست میآد حقمون» و حاضر بود تا با تجربهگیری از خیزش سراسری و خونین سالهای ۹۶ و ۹۸ بهایی باپرداخت جان هزینه کند. این دو نیروی اجتماعی، به تمامی شیوهها و ابزار به وسیلهی حاکمیت اسلامی و باندهای دلال سرمایه جهانی، تحقیر شده و بیافق و ناامید شاهد تباهی خویش بود که به آستانهی انفجار رسید.
• زنان، با شعار«مرگ بر کلیت نظام» علیه خواری و بندگی، پیشتاز شدند و بهاین گونه منشور «زن، زندگی، آزادی» بیاننامهی جنبش اجتماعی در ایران و بخشهای منطقهای کردستان گردید. روسریهای اسارتباری که از قرآن و روایتهای اسلامی جواز میگرفتند، بهسان زنجیر بردگی زن در سراسر ایران، باید گسسته، بهدور افکنده و سوزانده میشدند. تقلیل خیزش انقلابی به مخالفت با روسری و حجاب اسلامی، توهین به خودآگاهی زن و انسانهاییاست که سطح درک و آگاهی این جنبش را با عوامفریبی تنزل میدهند. گویی برای این خواست، تنها دست رضاخانی باید تا کلاهفرنگی را بر سر زنان بگذارد و زن را همانند دهقانان بریده از زمین، بنا به نیاز سرمایهداری روانهی تنور سوخت و تولید و ارزش افزایی سازد. حکومت اسلامی، رسانههای اپوزیسیون بورژوایی کوشیدند تا این خیزش را تا سطح برداشتن ارگان سرکوب و اسلامی «گشت پلیس ارشاد»، و حجاب اسلامی تنزل دهند. و پاسخ کوبندهی از خیابان که: «گشت ارشاد بهانه است، اصل نظام نشانه است!»
پایههای مادی و ضرورتهای خیزش و مفهوم خودرهایی زن و زندگی، آنچنان کوبنده و فراگیر بوده و غیرقابل چشم پوشی که تلاش شد تا فراگیری و پویایی آن مورد دستبرد و مسخ نهاهای سیاسی ضدانقلابی و رفرمیستی قرار گرفت.
زنان، برای دفاع و حفظ هویت و ارزشهای انسانی و حاکمیت بر سرنوشت خویش، نماد اسارت خود را علیه حکومت و شریعتاش، همانگونه که در انقلاب جهانی کمون پاریس، گیوتین به دست کموناردهای انقلابی در پاریس به سال ۱۸۷۱، بهسان نماد خونریزی و اعدام سوزانیده شد، بهآتش کشیدند. پرتاب و سوزاندن روسریهای اسارت و گیسوبری، بنا به آیین باستان، نماد اعتراض و سوگ قهرمان در ایران وجهان است که در خیزش جاری، بازآفرینی شد؛ زیرا که بهبیان حافظ شوریده و مهرآیین:
گیسوی چنگ ببُرید به مرگِ می ِناب
تا حریفان، همه خون از مژهها بگشایند
زن نماد خودویژگی تاریخی این خیزش
پاسخ به چرایی پیشتازی و شجاعت زنان برای رهایی، به ماهیت طبقاتی و به ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک تاریخ و پارادایم رهایی زن باز میگردد. بررسیهای جامعه شناسانه و ماتریالیسم تاریخی به ویژه انگلس و مارکس بیانگر آن هستند که اسارت زنان بهسان مولدین زندگی و ماندگاری جنس بشر از همان آغاز جامعهی طبقاتی صورت گرفت. از درون مناسبات اشتراکی آغازین بشری، زن رهبری اشتراکی و مادیت زندگی بود که در یک روند بی قانون و بی نظم تاریخی، فارغ از آنکه ارادهای موهوم ماورایی و فرازمینی در آن دخیل و یا ارادهی جامعه در کار باشد، افزون بر ۲۵هزار سال پیش به اسارت گرفته شد. این بردگی، پیش از بردگان طبقاتی بر زنان آوار شد.
ارادهی اسطورهای و میتولوژیک زنان، یعنی نخستین بردگان تاریخ، ریشه در چنین تاریخی دارد و چکامهی خیزش، شجاعت و اراده در خیابان، کوچه، محل کار و آموزش، بر پرچم، نشانگر سرشت انقلابی و آنتاگونیستی مبارزهای بود که اوج گرفت. خواستهای بی پاسخ مانده و سرکوب شده و انباشته شدهی دستکم از مشروطهی نافرجام تا کنون بر پرچمِ قیام ستمکشان، از همین روی جاری در کارخانه، خیابان، مدرسه، دانشگاه، زندان و محل کار نیرو گرفت. خیزش جاری، حکومت اسلامی را نخستین خاکریزی میداند که باید برداشته شود و درپی سرنگونی، بیدرنگ به دیگر خاکریزها برای دستیابی به رهایی پرداخته شود. مفهوم سرنگونی انقلابی، در برابر شعار انحرافی «براندازی» و ضدانقلابی رسانهها و ارگانهای بورژوایی رقیب حکومت اسلامی برای حاکمیت اقتصادی و سیاسی از مفهوم انقلابی – طبقاتی برآمد تودهها سرچشمه میگیرد.
نئولیبرالیسم و حکومت اسلامی
حکومت اسلامی از سال ۵۷ تا کنون به کمک تمامی تجارب تبهکاریها و روش تمامی کانابالیستهای تاریخ، به رؤیای بازگشت به صدر اسلام، مجری سیاستهای فاشیستیترین جناح سرمایه، پیشبرندهی مبادلات اقتصادی،سیاسی ضدانسانی نئولیبرالیسم درایران و منطقه خاورمیانه بوده است. این جانیان، با رانتهای سیاسی و اقتصادی، کارگزارِ کلان دولتهای سرمایهداری جهانی و سازش آنها، در این۴۴ سال همراه با حفظ منافع جنگافروزانهی آنها، به آستانهی تولید سلاح اتمی رسیده و ضرورت حکمرانی سرمایهی گلوبال به شمار میآمده است. به همین سبب، از هر نظر از سوی گلوبالیزاسیون سرمایه ازآمریکا تا اتحادیه اروپا، انگلستان، چین و روسیه ووو بههمانگونه که حتا زامبیهای طالبانی و داعشها در سوریه و عراق و افغانستان و فاشیسم اردوغانی در ترکیه، مورد پشتیبانی بوده و دوام یافته، نیرویی نیابتی آنان نیزبوده است. حکومت اسلامی در ایران، برای بقاء خویش، در نقش باند مافیای قاچاق بینالمللی در قدرت، درخدمت و کارگزار سران روسیهی پوتینی و رئیس اتاق فکر اروآسیایی آن، یعنی آلکساندر دوگین و حاکمیت اژدهای مسمومیت زا و جهانخوار چین، ماموریت یافته تا در نقش نیروی نیابتی نئوتزاریسم روسیه، تنور آتش جنگ امپریالیستی در اکراین را شعلهورتر سازد. حکومت اسلامی در ایران، به یاری سپاه قدس و دیگر نیروهای نیابتی و تروریستی خویش در منطقه، و به کمک کارتلهای تبهکار جهانی، با پیشبرد تروریسم دولتی و تولید و ترافیک مواد مخدر و سلاحهای کشتار جمعی از جمله سلاح شیمیایی در جهان، در خدمت سیاستها و گردش سرمایهی جهانی باشد. باندهای حاکم در ایران و در راس همه، سپاه پاسداران، با جنگ افروزی و چرخش کارخانههای سلاحهای کشتار جمعی تازه و از رده خارج و کهنهی زرادخانههای کلان سرمایهداران گرفتار بحرانهای اقتصادی و هژمونی جهان در نقش چرخدندهی لوکوموتیو سرمایه عمل میکرده و بهسان شریک و رانتخوار سیاسی و اقتصادی سرمایهداران جهانی یاری رسان تبه کاریهای کارتلهای سلاح و چرخش مناسبات کاپیتالیسم جهانی بوده و سیاستهای متروپلهای سرمایه را در نیم سدهی طلایی اخیر در دریای خون بهپیش میبرده است.
باندهای سهگانهی خامنهای-سپاه- اصلاحطلبان که با لگام اصلاحات باند اصلاحات که نقش ستون سوم حاکمیت را ایفا میکردند، با ایدئولوژی اسلامی، وظایف نیابتی و رانتی سرمایهی جهانی را بهپیش میبرده و برمتن رئال پولتیکِ مناسبات سرمایهداری تقسیم کار مناسبات استثماری را عهدهدار بودهاند.
حکومت باندها در ایران اینک گرفتار بحرانهای گوناگون، ازجمله بحرانهای مشروعیت و رکود و تورم، توانایی خود را برای حاکمیت، مهار، و حاکمیت هراس به شیوهی سابق از دست داده است. تودههای به پاخاسته نیز دیگر حاضر به بازگشت به شرایط سابق نیستند.
برای نشان دادن درماندگی حکومت کافیاست به کاربرد حمله شیمیایی رژیم در مدارس دخترانهی سراسر ایران اشاره کنیم: در حالیکه خیزش انقلابی بهروشها و ابتکارات گوناگون بهویژه شبانه در سراسر ایران جاری بود حمله با گازهای سمی برای انتقام، هراس، تعطیلی مدارس و دانشگاهها در دستور تروریسم حکومتی قرار گرفت. سلاح تجاوز، خودکشی سازی، بازداشت، قتل، شکنجه ووو هیچکدام برای مرعوب ساختن و مهار خیزش انقلابی زنان و دختران کارآیی نداشتند و هجوم شیمیایی که جنایت علیه بشریت و نسل کشی به شمار میآید نیز.
خودویژگیهای خیزش
– خیزش فرارونده در ایران، یک خیزش برههای و مطالبهگری در چارچوب حکومت و سیستم موجود نیست.
– بررسیهای تا کنونی خیزش، گواهی میدهند که انقلاب، دیگر نه یک ایدهیانتزاعی و ایدهآلیستی، بلکه به گفتمان عمومی و جنبش خیابان تبدیل شده است و به همین برهان به چشمانداز انقلاب مینگرد، خود را انقلابی مینامد و به کمتر از سرنگونی رای نمیدهد.
– برآمد اعتراض پرخروشی که از کف جامعه جان گرفته و اوج یابنده، پیوستارِ برآمدِ ستمکشان علیه حاکمیت و مناسباتیاست که به روز سیاهشان نشانیده، ریشه در جنبشها و مبارزات و ستمگری حکومتهای کودتایی و اسلامی و سرکوب دههی خونبار۱۳۶۰ تا کنون دارد که از شهریور۱۴۰۱ باردیگر فوران گرفت و اینک در هشتمین ماه تاریخی ادامه دارد.
– حضور پیشتازانهی زنان از دختران دبستانی گرفته تا دانشجو، بیکاران میلیونی، کارگران، تهی دستان افزون بر ۶۰ میلیونی به فقر مطلق نشانیده شده و.. در این خیزش انقلابی، در تاریخ کمسابقه بوده است.
– ایجاد ارزشمندی تاریخی همبستگی و همرزمی سراسری میان اتنیکهای کرد، عرب، سیستانی-بلوچستانی، ترکمن، فارس، لر، بختیاری و… با شعارهای «زاهدان و کردستان، چشم و چراغ ایران»، «آذربایجان اُیاق دی، کردستانا دایاق دی» (آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است)، «کُرد، بلوچ و آذری؛ آزادی و برابری»…علیرغم دیوارکشیها و نفرتپراکنیها و تشنجآفرینیهای سلطنتی و اسلامی،
– همبستگی بین درون و بیرون ایران و فراگیرشدن بینالمللی آن،
– مجموعهای از عناصر عینی انقلابی و عوامل در محور اقتصاد و هویت یابی زن و جامعه، نیروی پویا و پیوسته دینامیک و خلاقی هستند که ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ با شعلهی انفجار، گلوله، آتش و فریاد و خروش، شورآفرین گردیده است.
– ویژگی چشمگیر این خیزش، دینامیسم برآمد مقاومت و اعتراضهای سراسری در برابر ستم مناسبات ضد انسانی طبقاتی و حکومت مذهبی آن است- ستمی که بین دو طبقه اصلی جامعه- در یک سو، سرمایهداران و حکومت آنها و در سوی دیگر، کارگران و تهی دستان شهر و روستا و زنان و اتنیکهای زیر ستم، گسلی ژرف آفریده است.
– این گسل پرناشدنی بین ستمگران و ستمکشان، بین سارقینی که به نقدینهها و داراییهای کهکشانی رسیده و در سوی دیگر، کارگران و تهی دستان و زاغه نشینان، یعنی «محرومانی» که هستی و زندگیاشان ربوده شده، شاخص یک خیزش اجتماعی در جغرافیای جهان است.
– به حاشیه و به تنگنای زندگی و کام مرگ رانده شدهگان، جوانان نا امید و بیکار و بی افق زندگی، و قبرستان خوابها، کارتن خوابها، سوخت بران و کولبران، آوارهگان، ارتش بیکاران، بازخرید و بازنشستگی اجباری بسیاری از شاغلین، گروگانگیری و زورگیری حکومتی، میلیونها کودکان کار و زنان پرتاب شده به خیابانهای اسلامی شب و نکاح سیاه، مالباختهگان، بازنشستهگانِ هستی برباد رفته، زنان تنهای نان آور خانواده، دستفروشان و به خواری نشستهگان در سراسر ایران، اتنیکهای زیر ستمهای چندگانه، دگراندیشان و دگرباشان جنسیتی ووو حکومت شوندگانی هستند که دیگر نبایستی و نمیخواهند در گرداب فلاکت و بی حقوقی، به قوانین و ایدئولوژی ضدانسانی حاکم، سر بسپارند.
– از این روی خیزش انقلابی درایران، نه یک خیزش محلی و لوکال، بلکه بخشی از اعتراض جهانی علیه مناسبات، یورشها و بحرانهای سرمایهداری و تمامی فلاکتها، ایدئولوژی و سیاستهای نئولیبرالیستی آن است که به جنگ بلوکهای سرمایهداری جهانی با محوریت اکراین تمرکز یافته است.
– مبارزه و رویارویی نابرابرگرسنهگان تهیدست و آواره، روی غنیترین میدانهای نفت و گاز و دارایی، در برابرآنانی که با مهمیز آیههای جهل و جنایت و گروگانگیری، با شلاق بر گردههای ستمبران، سواری میگیرند، ویژگی دیگراین خیزش است.
– اینک با این گسل بی بازگشت بین حکومت شوندگان و حکومتگران، بین دلالان حاکم و تهیدستان بینان و بیخانمان، بین حکومت لمپنها و دلالان و انگلهای به ثروت و مالکیت کهکشانی و قدرت سیاسی دست یافته و غرق در فسادهای نهادینه و برآمده از فسادهای نهادینه، خیزش جاری به سوی موقعیت انقلابی رویکرد دارد.
– شلیک گازهای سمی و تهاجمهای شیمیایی در سرتاسر مدارس دختران در ایران، پدیدهای فاشیستی و هیتلری و نشانهی درماندگی حکومت اسلامی در برابر خروش تهیدستانی است که با دستان تهی از سلاح و نان و کار و آزادی، سرنگونی حکومت را فریاد میزنند.
– تداوم خیزش به شیوهها و ابتکارها و ازمونهای گوناگون در سنگرهای سراسری، رویاروی دار، شکنجه و کودککشیهای اسلامی و با ایستادگی زیر باران شلیک تیربارها، با شجاعت، شور و امید، ارادهای تاریخی باشکوهی را به نمایش گذارده است.
– این جامعهی بهپاخاسته هر روزه با ابتکارهای نوین و خیرهکننده در برابر یکی از دژخیمترین و مجهزترین حکومتهای مذهبی تاریخ بشر و دارای بزرگترین نیروی سرکوب مذهبی، حکومت را زمینگیر ساخته است.
– سرمایهداری جهانی نیز حیران و ابتکارعمل از دست داده، هرچند رژیم را بی آینده میبیند، اما هنوز گزینهی مادی خویش را که تضمین کننده منافع سیاستهای نئولیبرالیسم سرمایه به ویژه در روند بحرانزا و شتابنده کنونی باشد به توافق و تحلیل نهایی نرسیده است. هرچند این به معنای نپرداختن به آلترناتیو خود و آماده سازی نیروهای کارگزار و نیابتی و مادی بومی و برون مرزی و درون حکومتی نیست.
– این رویکرد، گرانیگاه مبارزهایاست بین خونآشامانی که زیستشان در گرو نابودی و هستی نکبتبارشان در گرو نیستی و مرگ دیگران که باید به فقرمطلق نشانیده شوند تا ارزش افزایی مطلق به بار آورند.
– انواع قتلهای حکومتی که به انحراف به هدف پوشاندن ماهیت جنایتهای حکومتی، «اعدام»، «خودکشی»، «مرگ ناگهانی» پس از آزادی موقت، پرتاب در رودخانه و از بلندی ووو نامیده میشوند، نشانهی بن بست و درماندگی حکومت اسلامیاند.
جمعبندی مروری بر شرایط کنونی:
– تابوها و مطلقِ شکست ناپذیری حاکمیت شکسته شده است،
– اعلام روزهای چهلم جانباختگان، و حضور هزاران نفره در آرامگاههای جانباختهگان، و شعر و سرودهای رزمی و امیدبخش،
– تکامل و به روزرسانی تاکتیکهای مبارزاتی و اعتراضی از جمله: شعارهای شبانه، همبستگی سراسری، پیامهای همبستگی، دیدار نمایندگان کارگری-نمونه هفت تپه و خانوادههای جانباختگان – نمونه پدر و مادر نوید افکاریها با خانوادههای جاباختهگان در ایذه و کردستان و …
– تبدیل تسخیرخیابانها به شبکههای محلی و کوچهها، و بازگشت دوباره به خیابانها درهر فرصتی،
– آمادگی ذهنیت کاربرد مقاومت و قهرانقلابی در برابرخشونتهای حکومتی و شناسایی و آدرس و چهرهی آدمکشان حکومتی و تنبیه برخی از آنان، به آتش کشانیدن پایگاههای و خودروهای نیروهای سرکوب، تسخیر و به آتش کشیدن پارتیزانی پایگاههای نظامی، ایجاد هراس در ماشین سرکوب و ریزش نیروهای حکومتی و…
– تاکتیک همایشها و فریادهای شبانه از کوچه و خانه، با مرگ بر حکومت و شعارهای انقلابی، صدای شهرهای ایران،
– در جنوبهای فقر شهرها یعنی پایگاههای سنتی مذهبی، مسجدها و سرکوب رژیم، در نازیآبادها، جوادیهها و شهر ریها،اینک پایگاههای اعتراض و مقاومت مردمی، با درگیری در برابر نیروهای سرکوب، خلع سلاح موردی و به آتش کشانیدن خودروهای نظامی، حکومت را به هراس افکندهاند،
– شهرک اکباتان در تهران، نمونه همبستگی و مقاومت که رژیم با شبیخون روز ۱۷ می به تخریب کافههای شهرک دست زد و با همبستگی کوبندهروبرو گردید،
– شعار نویسی و بنر با نمادها و ریتمهای ابتکاری، هنری و انقلابی،
– رقص و شادی و پوششها و سرایشهایی نافی قوانین و اجبارهای حکومتی و شریعتی،
– آتش زدن عکسها و بنرهای سران حکومتی، گفتمان فرار برخی و انتقال پول و ارز سران حکومتی و خانوادههایشان به خارج، گفتمان و اعتراف برخی از سران حکومتی به شکست و بیفرجامی و اعتراف به بیم فروپاشی،
– سازمانیابی شوراها و کمیتههای محلات، زنان، دانشجویان، دانشآموزان، معلمان و دیگر فرهنگیان، به صورت سراسری، کارگران پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی، مس و دیگر معادن و مراکز کارگری از جمله اقداماتیهستند که روز به روز تکامل و گسترش تازهتری مییابند.
– چشمانداز یک روند انقلابی و سرنگونی حکومت اسلامی به یک گفتمان اجتماعی تبدیل شده و امری حتمی را در برابر گسترانیده است
– گسترش اعتصابها و اعتراضهای کارگری، به ویژه درصنایع و مراکزی کلیدی نفت، پتروشیمی، گاز، مس و دیگر معادن
– پرورش رهبران سازمانده محلی و آگاهی نسبی در جنبش کارگری، بازنشستهگان کارگری، زنان، دانشجویان،دانشآموزان…
– جنبش میلیونی دادخواهان و خانوادهها و مادران خاورانها و افزون بر صدهزار انسان به قتل رسیده در ۴۴ سالهاخیربه دست حکومت اسلامی،
– همایشهای سراسری یکشنبههای بازنشستهگان تهی دست در سراسر ایران،
– پرهیز جنبش از فرد محوری با پرورش سازماندهنگان و رهبران محلی و مورد اعتماد خود، شرایط عینی و ذهنی سرنگونی انقلابی را ساختار میدهد.
اگر پرسش تاریخی هرانقلاب را قدرت سیاسی بدانیم، این واقعیتی انکارناپذیراست که در زیر پوست و کف جاری این رود عظیم، یک مبارزهای طبقاتی و روند انقلابی در جریان است. زنان و مردان و فرزندان کارگران در شرایط کنونی، بدون سازمانیافتگی کامل، نیروی مادی تعیین کنندهای هستند که بهایی سنگین میپردازند.
شرط لازمِ این دگرگونی تاریخی، انقلاب مداوم و سرنگونی حکومت – ملت است. به بیان انگلس «تا زمانیکه حکومت (استات-state) هست، آزادی نیست و آنگاه که آزادی فرا رسد، دیگر حکومت نیست.» کارگران، جدا جدا، در بخشهای تعیین کنندهی نفت و گاز، پتروشیمی، پالایشگاها، ترانسپورت و آموزش و فرهنگ، پولاد و نیشکرهفتتپه، مراکز درمانی و بهداشتی و دیگر بخشهای تولیدی و خدماتی و…، اعتصابها و اعتراضهای هر روزه، با آزمون و خطا فرایند اعتصابهای عمومی را تجربه میکنند تا نیروی طبقاتی و سراسری خویش را برای نبرد طبقاتی سرنوشت ساز به میدان آورند و اعلام کنند که «گل همینجاست، همینجا برقص»!
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
تقدیم به کارگران سر بهدار جنبش اخیر