یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 28 - 04 - 2024

Communist party of iran

مهندسی نسل کشی در فلسطین و محور مقاومت!


م. مهرزاد


وارد چهارمین ماه کشتار مردم فلسطین در غزه شدیم. آخرین تحولات در این رابطه متهم کردن اسرائیل توسط آفریقای جنوبی در دادگاه بین‌المللی لاهه است و دیگری قطع کمک‌های بشر دوستانه توسط کشورهای غربی به دلیل همکاری دوازده نفر از امدادگران سازمان ملل با حماس در جریان حمله هفت اکتبر به اسرائیل. کشتار مردم غزه بی‌وقفه ادامه دارد. نزدیک به ۲۷۰۰۰ نفر در زمان نوشتن این مطلب در غزه کشته شده‌اند و هر روز بر تعداد آنها افزوده می شود. تقریباً تمام ساکنان دو نیم میلیون نفری غزه آواره شدند و فاقد امکانات اولیه زندگی از جمله غذا و آب آشامیدنی سالم، دارو و سرپناه هستند. همه این‌ها در مقابل چشم جهانیان و آشکارا انجام می شود. اعتراضات گسترده جهانی تا کنون نتوانسته دولت نژاد پرست اسرائیل را متوقف کند. تمام خانه‌ها و زیر ساخت ها تخریب شده اند. اکثر بیمارستان ها تخلیه شدند. تعداد زیادی خبرنگار کشته شدند. تعداد زیادی از پرسنل سازمان ملل کشته شدند. اکثریت کشته شدگان در غزه غیر نظامیان هستند. از زمین و هوا و دریا غزه بمباران می شود.


اما چطور چنین جنایت گسترده و علنی در مقابل چشم جهانیان انجام می‌شود و با وجود اعتراضات گسترده سر باز ایستادن ندارد؟ دلیل مشخص آن حمایت همه جانبه آمریکا و متحدان غربی آمریکاهستند. این حمایت ها شامل چند بخش و چند شکل هستند. امپریالیسم آمریکا با کمک‌های مالی گسترده، کمک های تسلیحاتی، وتو کردن آتش بس در شورای امنیت سازمان ملل، مستقر کردن نیروهای نظامی خود در دریای سرخ در محافظت از اسرائیل سنگ تمام گذاشته است و دیگر کشورهای غربی که ابتدا حمایت همه جانبه خود را ازاسرائیل اعلام کردند اما سپس تحت فشار افکار عمومی مردم ظاهراً کمی عقب نشینی کردند و عملاً پاسدار منافع و روابط با اسرائیل هستند. آنها با وجود فشار گسترده افکار عمومی حتی یک کاردار اسرائیل را اخراج نکردند و تمام روابط سیاسی و اقتصادی با اسرائیل را حفظ کرده اند. اخبار نسل کشی در غزه را بسیار کمرنگ منعکس می‌کنند تا اعتراضات افکار عمومی در غرب و جهان را کنترل کنند یا حداقل کاهش بدهند و اکنون به اعلام همکاری دوازده نفر از نیروهای سازمان ملل در جریان حمله هفت اکتبر به اسرائیل تمام کمک‌های غذایی و دارویی خود از طریق سازمان ملل به غزه را قطع کردند. این در حالی است که حدود سه هزار امدادگر و نیروهای سازمان ملل در فلسطین و اسرائیل مشغول به کار هستند و همکاری این دوازده نفر بسیار ناچیز و حاشیه‌ای بوده است. نه نفر از این دوازده نفر قبلاً اخراج شده بودند یک نفر کشته شده است و دو نفر دیگر هم‌اکنون اخراج شدند. اما این بهانه ایست برای همکاری با نسل کشی اسرائیل در غزه. بهانه‌ای بهتر از این پیدا نمیشد تا مردم گرسنه، تشنه، نیازمند کمک‌های دارویی و پزشکی را از همین حداقل ها هم محروم و البته افکار عمومی را نیز مهندسی کنند. این اقدامی نیست جز همکاری با نسل کشی اسرائیل در غزه. نسل کشی در غزه ادامه دارد و با طولانی شدن آن مردم کشته شده به عددهایی تبدیل شده‌اند که هر روز بر تعداد آنها افزوده می شوند. عادی شدن کشتار و دلسردی از عدم امکان ممانعت از آن خطرناکترین چیزی است که برای فلسطینیان می‌تواند اتفاق بیفتد.


شکایت کشور آفریقای جنوبی به دادگاه بین‌المللی لاهه هر چند افکار عمومی را متوجه تلاش برای جلوگیری از کشتار اسرائیل کرد اما از سوی دیگر خطر به اتاق انتظار رفتن بخشی از افکار عمومی جهان برای نتیجه این دادگاه را به دنبال دارد. در صورتی که اولاً بررسی و صدور حکم از طرف این دادگاه دارای ضمانت اجرایی نیست و دوماً حدود دو سال این بررسی و صدور حکم زمان می‌برد و این در شرایطی است که هر ساعت مردم فلسطین قتل عام می شوند. این دادگاه حتی حکم به آتش بس نیز نداد. اساساً نهادهای بین‌المللی حقوق بشری در چار چوب منافع کشورهای سرمایه داری غربی فعالیت می‌کنند و در نهایت برای مهندسی افکار عمومی کار برد دارند. ما سوسیالیست ها موظف هستیم موقعیت و سمت سوی آنها را را افشا کنیم و امید واهی داشتن به آنها  را نزد توده ها روشن کنیم. نتیجه این دادگاه هر چه باشد دردی از مردم فلسطین دوا نخواهد کرد.


البته اعتراضات گسترده مردم در کشورهای غربی شکافی بین حاکمان و مردم ایجاد کرده است. پس از سال‌ها بخشی از مردم چشمشان به روی عملکر واقعی «مدافعان حقوق بشر» باز شده است. به جرأت می‌شود گفت سال‌های مدیدی بود که وجهه دولت های غربی تا این حد به چالش کشیده نشده بود. مردم در حمایت از فلسطین و غزه در این کشور ها رودروی دولت های خودی قرار گرفتند و این یک پیشروی و ضربه به موقعیت دولت های غربی است و به عبارتی دیگر این یک دست آورد برای مردم در این کشورها است. اما از زاویه ای دیگر تلاش جریانات ارتجاعی اسلامی و بخصوص محور مقاومتی ها به سردمداری جمهوری اسلامی که سعی داشتند بر موج اعتراضی علیه اسرائیل در این کشورها سوار شوند نیز کاملاً شکست خورد و حمایت از فلسطین با موضع مخالفت با حماس و حزب الله لبنان و غیره همراه شد. عموما نیروهای چپ، صلح طلبان، و مردم مستقل این اعتراضات و آکسیون ها را پیش بردند. و این دومین دست آورد این مبارزات بود و سومین دست آورد اینکه ادامه نسل کشی برای اسرائیل با هزینه زیادی برای آن دولت پیش می رود. هر چند دولت نژاد پرست اسرائیل جنایاتش را با فشار افکار عمومی متوقف نمی‌کند اما هرگز تا به این حد نزد افکار عمومی جهان منفور و محکوم نشده بود و تأثیر این موج سیاسی اعتراضی تا سال‌های سال علیه دولت و دولت های بعدی اسرائیل نیز باقی خواهد ماند. به هر شکل نقش اعتراضات مردمی را نباید دست کم گرفت و تأثیر آن بیش از هر اقدام دولت ها یا نهادهای حقوق بشری است.


«محور مقاومت» و نقش جمهوری اسلامی!

 «محور مقاومت» که کلکسیونی از نیروهای مسلح اسلامی و ارتجاعی وابسته به جمهوری اسلامی هستند در جریان حمایت از حماس به تمامی به کار گرفته شدند. از حزب الله لبنان گرفته تا حوثی های یمن و کتائب حزب الله در عراق. واضح است که درگیری‌های آن‌ها با اسرائیل و آمریکا در چارچوب جدال‌های منطقه ای بر سر کسب یا حفظ منافع است. حمله حماس به اسرائیل که عموما غیر نظامیان را هدف قرار داد و بسیاری از آنها را به گروگان گرفتند، دست اسرائیل را بیش از پیش برای کشتار مردم فلسطین باز کرده است. در ‌واقع حماس و حزب الله لبنان برایشان ذره‌ای منفعت و شرایط مردم فلسطین اهمیت ندارد بلکه پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی و ارتجاعی خودشان است که در مجموع به آرمان رهایی بخش مردم فلسطین ضربات بسیاری تا کنون وارد کرده است. دخالت نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی موسوم به «محور مقاومت» حمایت جهانی و نیروهای مترقی و پیشرو را از مردم فلسطین کاهش میدهد. جمهوری اسلامی از ادامه کشتار مردم فلسطین بهره را می‌برد که با درگیر کردن نیروهای نیابتی سمپاتی بیشتری در منطقه بخرد و «محور مقاومت» را تقویت کند. به عبارتی دیگر جمهوری اسلامی می‌داند که حماس تقریباً نابود شده و جایگاه قبلی را باز نخواهد یافت و به این اعتبار تلاش دارد تا با درگیری‌های غیر مستقیم خشم و کینه مردم نسبت به اسرائیل و آمریکا که در منطقه رو به فزونی است را به سمت تقویت «محور مقاومت» کانالیزه کند. نباید فراموش کنیم که هم‌اکنون نیروهای حوثی حدود دویست هزار نیروی مسلح دارند، مجموع نیروهای حشدالشعبی حدود هفتاد هزار نفر افراد مسلح هستند و حزب الله لبنان بیش از بیست هزار نیروی مسلح دارد. «محور مقاومت» نه فقط بالفعل خطری جدی برای جنبش ها و مبارزات مردم در منطقه است بلکه خطری بالقوه برای جنبش و انقلاب مردم ایران نیز هست. دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی که به تمام روش‌های فاشیستی علیه مردم تا کنون متوسل شده و می‌شود در شرایطی که در مقابل انقلاب کارگران و مردم در معرض سرنگونی قرار بگیرد قطعاً از نیروهای نیابتی خود در منطقه بهره خواهد برد. تا کنون نیز موردی و محدود اقدام به چنین کاری کرده است- استفاده از لشکر فاطمیون در جریان سرکوب مردم در چابهار و حشد الشعبی ها در خوزستان- اما این‌ها محدود و موردی بودند زیرا نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی چند صدهزار مزدورند که بازوی اصلی سرکوب مردم هستند، تا کنون توانسته اند سرکوب را پیش ببرند هر چند هر روز از تأثیر سرکوب آن‌ها کاسته می شود. به این اعتبار ما نباید «محور مقاومت» را صرفاً نیروی خارج از ایران و حاشیه ای ارزیابی کنیم بلکه در جریان انقلاب ایران و تحولات منطقه «محور مقاومت» بخشی از بدنه جمهوری اسلامی است که در معادلات و محاسبات آرایش سیاسی و توازن قوا باید مد نظر قرار بگیرند.


اما به طور واقعی چه می‌توان انجام داد؟ جمهوری اسلامی  پایه‌های اجتماعیش را نه تنها از دست داده است بلکه نفرت و کینه عمومی مردم که هر دم شعله‌ور می‌شود و در مقابل رژیم وسیعا صف آرایی کرده است را داریم. اکثریت وسیع مردم علیه جمهوری اسلامی هستند و شرایط زیست اقتصادی و اجتماعی به شدت بحران زده ای دارند و همه این‌ها زمینه‌های جنبش های گسترده و اعتصابات پیاپی چند ساله گذشته است که طبیعتاً باز هم به میدان خواهند آمد. در مقابل صف گسترده و زیاد مزدوران و دستگاه سرکوب را داریم که تا کنون توانسته است خود را حفظ کند و به سرکوب و جنایات ادامه بدهد. اما در بیرون از مرزهای ایران و مشخصاً در خاور میانه «محور مقاومت» هر چند اینجا و آنجا پایه‌های اجتماعیش تضعیف شد. مثل لبنان و عراق که غیر شیعیان علیه این نیرو ها هستند اما به هر شکل هنوز توهمات توده‌ای نسبت به آن‌ها وجود دارد. قوی‌ترین و منسجمترین نیرویی که حریف اصلی آن‌ها است سوسیالیست ها و دیگر مردم آگاه در ایران هستند که به دلیل تفاوت در زبان مخاطبین یکدیگر نیستند. مردم خاور میانه عمدتا عرب زبان هستند و مذهب نیز نقش بیشتری در زندگی آن‌ها دارد. اکنون زمان آن فرا رسیده است که احزاب کمونیست ایران بتوانند اطلاعیه ها و مقالات خود در مورد خاور میانه و نقش جمهوری اسلامی و دیگر دولت های سرمایه داری را به گوش مردم منطقه برسانند. جریانات چپ انقلابی و مشخصاً حزب کمونیست ایران می‌توانند اطلاعیه ها و مطالب مهم در مورد منطقه را ترجمه و برای مخاطبان عرب زبان ارسال کنند. این مطالب به مرور مخاطبان بیشتری پیدا خواهد کرد و اذهان مردم را تحت تأثیر قرار خواهد داد. این واقعیتی است که هر چند محور مبارزه طبقاتی با جمهوری اسلامی در داخل کشور است و توازن قوا در داخل کشور تعیین کننده سرنوشت جمهوری اسلامی خواهد بود اما از تقابل با نیروهای منطقه ای جمهوری اسلامی نیز نباید غافل بشویم. مردم منطقه باید به ماهیت جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن پی ببرند و تنها احزاب انقلابی چپ ایران از عهده چنین امر مهمی بر می آیند. «محور مقاومت»  چیزی نیست جز محور جنایت علیه مردم منطقه در راستای اهداف جمهوری اسلامی ایران.

اول فوریه 2024

اشتراک در شبکه های اجتماعی: