منظور از تشکل مستقل کارگری چیست؟
شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰
منظور از تشکل مستقل کارگری چیست؟ آیا در كشوري كه همه چیز رنگ و بوی سیاسی دارد، تشكل کارگری مي تواند از سیاست و احزاب سیاسی مستقل باشد؟
در پاسخ به سئوال اول باید گفت، منظور ما از تشکل مستقل کارگری، تشکل کارگری مستقل از دولت است. ما بر استقلال تشکل کارگری از دولت تاکید می کنیم. تشکل کارگری مستقل از دولت به این معنی است که دولت نباید در هیچ مقطعی از پروسه تشکیل تشکل کارگری دخالتی داشته باشد. دولت نباید هیچ نوع دخالتی در تعیین نوع تشکلی که کارگران ایجاد می کنند داشته باشد. دولت نباید دخالتی در تعیین نوع ساختار تشکیلاتی تشکل کارگری داشته باشد، اینکه کارگران شورا می سازند یا سندیکای کارگری و یا هر تشکل دیگری ایجاد می کنند، امر خود کارگران است. ایجاد تشکل کارگری نباید منوط به اجازه دولت، و یا ارگانهایی مانند وزارت کار و یا خانه کارگر و غیره باشد. در قانون کار و دیگر قوانین کشور باید آزادی و حق ایجاد و برپایی تشکل کارگری بدون کم و کاست به رسمیت شناخته شود و کارگران آزاد و مختار باشند که تشکل مورد نظر خود را در هر پروسه ای و به هر نحوی که خود مناسب می دانند تشکیل دهند. در قانون کار باید تصریح شود که کارگران در ایجاد هر نوع تشکلی اعم از تشکل برای مبارزه اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی آزادند، هر نوع تشکل کارگری در سطح کارگاه، کارخانه، منطقه، شهر و یا ایجاد تشکل سراسری آزاد است. دولت موظف است و باید همه تشکل ها و نمایندگان منتخب کارگران را به رسمیت بشناسد. دولت باید دخالت مستقیم تشکل های کارگری در تمام امورات مربوط به کار و اختلاف کارگر و کارفرما را به رسمیت بشناسد. نه دولت و نه هیچ کسی حق تعرض به این تشکل ها را ندارد. اگر درقانون کار یا دیگر قوانين کشور مزايا و تسهیلاتی براى تشکلهاى کارگرى در نظر گرفته شده باشد تنها ثبت نام این تشکل ها باید کافی باشد تا تشکلهاى کارگرى از آن تسهیلات و مزايا برخوردار شوند. در اختیار گذاشتن این تسهیلات نباید منوط به قبول هیچ پیش شرطی از جانب تشکل های کارگری گردد. بنابراین هيچ قانونى مبنى براينکه تشکلهاى کارگرى بايد داراى چه مشخصاتى باشند تا از طرف دولت برسميت شناخته شوند نبايد وجود داشته باشد. با این توضیحاتی که داده شد روشن است که منظور از تشکل مستقل ، تشکل کارگری مستقل از دولت است. در جنبش کارگری ایران بنا به دلایل مختلفی مبارزه برای حق ایجاد تشکل کارگری مستقل از دولت اهمیت و برجستگی ویژه ای پیدا کرده است.
با این توضیحات می رسیم به بخش دوم سئوال که آيا تشكل کارگری مي تواند مستقل از سیاست و احزاب سیاسی باشد؟
ما هر گاه از تشکل مستقل کارگری صحبت می کنیم، بر استقلال آن از دولت تاکید می کنیم. هدف ما از تاکید بر استقلال تشکل کارگری از دولت به این دلیل انجام می گیرد که از نظر ما حکم و فرمان استقلال تشکل کارگری از سیاست و به تبع آن از احزاب سیاسی درست نیست. البته تشکل کارگری می تواند و باید به لحاظ حقوقی و تشکیلاتی و به لحاظ مالی از احزاب سیاسی مستقل باشد اما این به معنای استقلال از سیاست احزاب بطور کلی و یا سیاست حزب معینی بطور مشخص نیست. یک تشکل کارگری در همانحال که می تواند بلحاظ حقوقی و تشکیلاتی مستقل باشد اما بلحاظ سیاسی تحت تاثیر و نفوذ سیاستها و آراء حزب سیاسی معینی باشد. این موضع گیری را قدری بیشتر توضیح دهیم. همانطور که کسی با دخالت افراد جامعه حال با هر موقعیت اجتماعی، پست و منزلتی که در جامعه دارند در سیاست مخالف نیست، ظاهرا همه کس نیز دخالت فردی کارگران در سیاست را به رسمیت می شناسد. همانطور که یک نماینده مجلس، یک کارمند وزارتخانه، یک استاد دانشگاه، یک سرمایه دار و صاحب کارخانه می توانند سیاست کنند و به عضویت حزب سیاسی معینی در آیند، کارگر هم می تواند به سیاست بیاندیشد، سیاست کند، به عضویت حزب سیاسی معینی درآید و در راس حزب معینی قرار بگیرد.
همانگونه که سرمایه داران می توانند بطور متشکل در سیاست دخالت کنند، در دنیای واقع نمی توان جلو دخالت متشکل کارگران در سیاست را گرفت، نمی توان جلو دخالت تشکل های کارگری در امور سیاسی را سد کرد. مبارزه طبقاتی یک مبارزه متشکل است و بطور متشکل پیش می رود. اگر نگاه کنیم می بینیم که در دنیای واقع سرمایه داران چه در سطح محلی و ملی، چه در سطح منطقه ای و جهانی در انواع نهادها خود را متشکل کرده اند. آنها خود را در دولت در مجلس و پارلمان، در ارتش و پلیس و زندانها، اتحادیه کارفرمایان، در سازمان ملل، در ناتو و در سازمان تجارت جهانی و هزار و یک سازمان و نهاد و تشکل دیگر متشکل کرده اند که هر کدام به نحوی مستقیم یا غیر مستقیم در سیاست دخیل هستند و با هم سیاست و فرهنگ حاکم در دنیا را شکل می دهند. در این میان نمی توان دخالت متشکل طبقه کارگر و تشکل های کارگری را در سیاست منع کرد.
بنابراین همانگونه که کارگران بطور فردی در سیاست دخالت می کنند و می توانند به عضویت حزب سیاسی معینی در آیند. تشکل کارگری هم می تواند در سیاست دخالت کند، از سیاستهای حزب معینی پشتیبانی کند، تحت تاثیر و نفوذ سیاسی و معنوی حزب سیاسی معینی باشد. اما یک تشکل کارگری هر اندازه هم که رابطه سیاسی نزدیک و تنگاتنگی با حزب سیاسی داشته باشد اما می تواند به لحاظ سازمانی و حقوقی استقلال خود را از احزاب حفظ کند. یعنی سوخت و ساز سازمانی و تشکیلاتی آن مطابق اساسنامه و موازین تشکیلاتی همان تشکل انجام می گیرد. تصمیم گیری ها، تقسیم مسئولیت ها از طریق مکانیسم های تعریف شده خود تشکل انجام می گیرد. تاثير گذارى بر تصميمات تشکل کارگرى از طريق مکانيسم هاى سياسى انجام خواهد گرفت. اگر يک حزب خواهان اتخاذ تصميم معينى از طرف تشکل کارگرى است تنها به اقناع اعضاى آن تشکل کارگرى که بخشى از آنها ممکن است اعضاى همان حزب باشند امکان پذیر می شود. اينکه يک تشکل کارگرى به کدام حزب نزديک است و چه نوع رابطه اى با يک و يا چند حزب برقرار ميسازد مسئله اى کاملا سياسى و مربوط به خود آن تشکل کارگرى است و خود اعضاى تشکل کارگری آن را تعيين می کنند. اعضا و فعالین تشکل کارگری هر اندازه هم که به یک حزب سیاسی وابستگی تشکیلاتی داشته باشند اما در درون تشکل کارگری باید از موازین تعریف شده آن تشکل تبعیت کنند.
در ایران تاریخا این دولت های ارتجاعی حاکم بوده اند که بر استقلال تشکل های کارگری از احزاب سیاسی پای فشرده اند. در دوره دیکتاتوری سلطنت پهلوی زمانی که خود را در برابر اتحاديه هاى کارگرى که به رهبرى و توسط حزب کمونيست ايران و بعدها توسط حزب توده تشکيل شده بودند روبرو ديدند مسئله “تشکلهاى مستقل کارگرى” را در جنبش کارگرى مطرح کردند و به تشکلهاى کارگرى موجود آنزمان تحت عنوان وابسته بودن به احزاب چپ حمله کردند. این رژیم ها هدفشان جدا کردن تشکلهاى کارگرى از احزاب چپ و کمونيست بود. از نظر آن دولت ها اتحاديه هاى کارگرى نبايد توسط احزاب چپ تشکيل شود و نبايد در جناح چپ صحنه سياسى کشور حضور يابند. همانطور که گفتیم تاریخا، بحث استقلال اتحادیه ها و تشکل کارگری از احزاب سیاسی و سياست بطور کلی فقط برای مقابله با تشکل ها و اتحاديه هاى کارگرى نزديک به احزاب چپ و کمونیست مطرح شده است.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له