ملاحظاتی در مورد مطلب «جنبش کارگری و دوراهی سرنوشت!» به قلم رفیق م. مهرزاد
دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
نیما مهاجر
اردیبهشت ۱۴۰۴
روز چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ مطلبی تحت عنوان «جنبش کارگری و دوراهی سرنوشت!» با قلم رفیق م.مهرزاد بر روی سایت حزب کمونیست ایران درج شد. این رفیق در مطلب مورد نظر تاکتیک تبلیغ ایدهی شوراها را سرنوشت ساز میداند. در ادامه به نقد این مطلب میپردازم. در هر نبردی لازم است نیروهای خودی و نیروهای دشمن را به خوبی شناخت. یعنی لازم است از یک طرف هم نقاط ضعف و کمبودهای نیروهای خودی را بشناسیم هم امکانات و ظرفیتهای خودمان را، و از طرف دیگر نقاط ضعف و قوت دشمن را شناسایی کنیم. به طور قطع نیروهای چپ در قامت اپوزسیون هیچگاه امکانات مالی و رسانهایِ، هم شکل دست راستی ها را نخواهند داشت. ما میلیونها دلار و کارمندان حرفهای ۲۴ ساعته و تیمهای خبرنگاری حاضر در جاهای مختلف و استودیو و تکنولوژیهای آنچنانی و غیره و ذلک را نخواهیم داشت. این یکی از نقاط قوت اپوزسیون بورژوایی است. به علاوه مبارزهی ما بر آگاهسازی و متشکل شدن تودههای استثمار شده بنا میشود و نقطه قوت ما در مبارزهی طبقاتی هم همین است. شخصیت سازی و سلبریتیها برای بورژوازی نقطهی قوت بشمار میآیند، اما آنچه که بورژوازی را به اهداف فریبکارانه و موجسوارانه میرساند و نقطهی قوتش به شمار میآید، در واقع یکی از نقاط ضعف و آسیبهای جنبش کارگری است. جنبش کارگری در گذشته بارها به دلیل کیش شخصیت سازی و متکی شدن به رهبرانش آسیب دیده است. در مقابل جنبش کارگری تلاش میکند صدها و هزاران کادر پرورش دهد تا در صورتی که با ترور، اعدام، بازداشت، درهمشکستن بر اثر فشار و شکنجه یا تطمیع با ابزار پول سازمانهایی مانند سولادیریتی سنتر رهبران این جنبش به بیراهه کشیده شدند، کل جنبش منحرف نشود. بنابراین ما نمیتوانیم تاکتیکهایمان را از روی نقاط قوت بورژوازی کپی برداری کنیم و بر پایهی ضعفهای خودمان بنیانگذاری کنیم.
تعریف میکنند که فردی داخل حیاط دنبال ساعتش میگردد، از او میپرسند که کجا ساعتت را گم کردهای؟ او پاسخ میدهد داخل خانه. میپرسند پس چرا داخل حیاط را میگردی؟ جواب میدهد چون داخل خانه تاریک است. این که به دلیل دشوار بودن و استبدادی بودن شرایط، امر مهم تشکل یابی را به حاشیه برانیم و در تاکتیکهای آسانتر (تبلیغ یک ایده) به دنبال راه رهایی باشیم، درست مانند آن است که در خانهی تاریکی چیزی را گم کرده باشیم اما در داخل حیاط دنبالش بگردیم، چون حیاط نور دارد. معلوم است که راه به جایی نخواهیم برد.
حالا گوشههایی از مطلب رفیق مهرزاد را با هم بخوانیم. رفیق مهرزاد به درستی مینویسند: «به واسطه شرایط استبدادی و شرایط خاص ایران عموم مردم اخبار و حوادث را از طریق رسانه های غیر حکومتی دنبال می کنند که عموما دست راستی و پر بیننده هستند. آنها بر افکار عمومی تاثیر قابل توجهی دارند و توده های میلیونی #فاقد_تشکل و فضای آزاد جامعه و البته به شدت ناراضی تقریبا تنها کانال ارتباطی آنها با مسائل سیاسی جامعه از طریق این رسانه است و به این اعتبار طبیعی است که گرایش راست کم و بیش بر افکار عمومی تاثیر داشته و شناخته شده تر باشد. آنها هر چند در بخش های متشکل جنبش ها یا نفوذی ندارند یا کمتر تاثیر گذار هستند اما تلاش دارند تا از طریق #امکانات_رسانهای رهبر و #چهره های با نفوذ ایجاد کنند. رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد و … از این جمله هستند.». رفیق مهرزاد از تاثیر گذاری رسانههای پر امکانات دست راستی بر روی تودههای فاقد تشکل و #پراکنده به واسطهی کیش شخصیت و سلبریتی سازی اشاره میکنند.
رفیق م. مهرزاد در ادامه نقطه قوت جنبش کارگری و نقطه ضعف اپوزسیون بورژوازی را به حاشیه میراند: «دومین نکته اینکه هر چند سازماندهی و متشکل شدن همواره استراتژی مهمی در جنبش کارگری و مردمی است اما در جدال آلترناتیوها نمی توان صرفا به انتظار متشکل شدن اکثریت طبقه و مردم نشست تا احتمال پیروزی ما در تقابل با اپوزیسیون راست تامین گردد. متشکل شدن گسترده کارگران و مردم با وجود استبداد با موانع بسیاری روبرو است اما جدال اپوزیسیون ها در انتظار متشکل شدن باقی نمی ماند و آشکارا در میدان سیاست ایران هر روزه در جریان است و لذا تنها زمانی امکان هژمونی در جنبش ها تامین می گردد که اپوزیسیون راست یا چپ قادر شده باشند در دوره استبداد و قبل از بحران های نهایی سرنگونی رژیم، با ابتکارات و تاکتیک ها ی مناسب، برتری خود را بر دیگری میسر کرده باشند. هر درجه از خطا و کم کاری می تواند برتری یکی بر دیگری را تامین کند.»
در ادامه رفیق مهرزاد تاکتیک مورد نظر خود را این گونه شرح میدهد: «تبلیغ و ترویج آلترناتیو شورایی به این معنا نیست که هم اکنون می توان و باید شوراهای سراسری درست کرد بلکه به معنای تلاش برای فراهم نمودن عامل ذهنی مقبولیت سیاسی آلترناتیو سوسیالیستی است. همانطور که هر آلترناتیوی نوع خاصی از حکومت را پس از حکومت موجود ترسیم و تبلیغ می کند، آلترناتیو شورایی نیز بدون ارتباط با مسئله اجرایی آن در شرایط کنونی باید تبلیغ و ترویج شود تا کارگران و مردم بتوانند اراده خود را در شکل گیری شوراها ببینند و لزومی بر این نیست که حتما مارکسیست باشند و به همین اعتبار است که آلترناتیو شورایی می تواند فراگیر گردد و توده ای شود. یک کارگر مذهبی غیر مارکسیست هم می تواند عضوی از شورای محل کار خود باشد و به این اعتبار کارگران و مردم بر ضرورت کسب قدرت توسط خود باید واقف گردند.» رفیق مهرزاد توضیح نمیدهند که ایدهی ذهنی شوراها را دقیقا در صفوف کدام طبقه؟ برای پاسخ دادن به کدام نیازها؟ و برای دستیابی به چه اهدافی باید تبلیغ کرد؟ در اوایل انقلاب جمهوری اسلامی برای بیمحتوا کردن واژهی شورا، شوراهای اسلامی را ایجاد کرد که در خدمت نظم طبقاتی حاکم و برای پاسخ دادن به نیازهای حاکمیت اسلامی و با هدف سرکوب نیروهای چپ و انقلابی بوجود آمد. پس میبینیم در مبارزهی پیچیدهی طبقاتی تبلیغ ایدهها به تنهایی کارساز نیست و بهترین ایدهها هم میتواند به سرعت بیمحتوا شود. رفیق مهرزاد ادامه میدهند: «آلترناتیو شورایی باید در #شعارهای جریانات و تشکل ها و تجمعات وجود داشته باشد. آلترناتیو شورایی در #قطعنامه ها و #بیانیه ها، به زبان ساده یا با بحث های اثباتی، در خلال اعتصابات و اعتراضات و یا در محافل و جمع های کوچک و بزرگ کارگری و … به شکل سیستماتیک و خستگی ناپذیری ضروری است #مطرح شود تا توان رقابت با رسانه های قدرتمند دست راستی را بیابد.» آیا صرف مطرح شدن یک ایده در شعارها و بیانیه ها و قطعنامه ها میتواند عملی شدن و شکل عملی شدن این ایده را تضمین کند؟ واقعیت این است که ما تنها با اتکا به فعالیت ترویجی و پرورش صدها و هزاران کادر حداقل نیمه حرفهای که بتوانند به عنوان مبلغ در مبارزهی طبقاتی شرکت داشته باشند میتوانیم به جدال رسانههای حرفهای بورژوازی برویم و هیچگاه امکانات و موقعیت ایجاد یک رسانهی حرفهای مانند ایران اینترنشنال را پیدا نخواهیم کرد. به نظر نگارنده تاکتیک درست تمرکز بر سر انتخاب یک ایده برای تبلیغ نیست، بلکه پرورش دادن کادرهای مبلغ میتواند راهگشا باشد. کادرهایی که بتوانند ایدهی شوراها را (در کنار دهها موضوع مهم دیگر) هم به صورت ذهنی هم به صورت عملی به میدان مبارزات روزمره ی کارگران ببرند و در زمین واقعی از ماهیت طبقاتی و مترقی شوراها دفاع کنند. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم تودههای نامتشکل، بدون ارتباط ارگانیک با بخش پیشرو و کادرهای سوسیالیست صرفا از طریق تبلیغات کم کیفیت برای ایجاد حکومت شورایی جانبازی کنند. پراکندگی در تبلیغ، محصول پراکندگی نیروها است، ما نمیتوانیم بدون منسجم کردن نیروها یک تبلیغات منسجم داشته باشیم. اگر نقطهی قوت موثر بودن تبلیغات جریانات دست راستی نامتشکل بودن و ناآگاه بودن تودهها است، پس تاکتیک مناسب کمک به ایجاد تشکلهای مخفی، نیمه مخفی و علنی و رشد آگاهی طبقاتی (آن هم نه فقط از طریق تبلیغ یک ایده) است. ما نمیتوانیم با انتخاب راه آسانتر در نبردهای سرنوشت ساز پیروز شویم.
نتیجهگیری:
رفیق م. مهرزاد با اشارهی درستی که به قدرت تبلیغاتی جریانات دست راستی و فاشیستی در اپوزسیون میکند به این نتیجه میرسد که ضرورت دارد بلوک چپ در مقابل بر تبلیغ ایدهی شوراها تمرکز داشته باشد و نقص و ایراد کار را در عدم انتخاب یک ایدهی واحد و درست -حاکمیت شورایی- برای تبلیغ و کم توجهی نسبت به تبلیغ گستردهی این ایده جستوجو میکند. همانطور که میبینیم رفیق م. مهرزاد وزن بیشتری را بر کفهی تبلیغ میگذارد و نتیجتن مسئلهی ترویج و سازماندهی در این مطلب بە حاشیه میرود. نگارنده قبلا در مطلبی انتقادات خود را نسبت به این رویکرد فرموله کرده است و در اینجا دیگر از تکرار آنها پرهیز میکنم.[۱] اما حتی اگر از زاویهی تبلیغ موثرتر به موضوع بنگریم باز هم ضرورت کادرپروری و فعالیت جمعی سازمانیافته عیان میشود. امروزه برای تبلیغ، بیش از هر چیزی به پرورش کادرهای کارکشتهای احتیاج داریم که با روشها و ابزارهای تبلیغات نوین آشنا بوده و آموزشهای لازم را دیده باشند.[۲]
در ثانی ضرورت دارد این کادرها با آگاهی طبقاتی نیز بیگانه نباشند. بنابراین میبینیم مسئله بر سر عدم کشف یا انتخاب یک ایدهی واحد برای تبلیغات نیست، آنچه که بدان احتیاج داریم کادرهای پرتلاش به عنوان مبلغین توانمند است. به علاوه تبلیغات به ابزارها، امکانات و دیسیپلینی نیاز دارد که بدون سازماندهی جمعی و متشکل شدن میسر نخواهد شد. فعالیت تبلیغاتی امروزی با توجه به بخشهای متنوعی که دارد به همکاری و هماهنگی متخصصین متفاوتی احتیاج دارد که تنها در قامت یک تشکل میتوانند دور هم جمع شوند. همهی اینها از آموزش گرفته تا تهیهی تکنولوژیهای مورد نیاز تبلیغات با کیفیت، به تامین هزینههای پولی و ایجاد صندوق های همبستگی مالی وابسته است. میبینیم که تحول کیفی در تبلیغات خود تابعی از بهبود ترویج و سازماندهی است. به علاوه تبلیغ ایدهی «حکومت شورایی» یا «اداراهی شورایی» به شکل عام و به تنهایی نمیتواند به نیاز رشد آگاهی طبقاتی در صفوف کارگران و زحمتکشان پاسخ بدهد. ایدهی شوراها تعین طبقاتی ندارد، یعنی سهامداران یک کارخانه هم میتوانند تصمیماتشان را از طریق شورا بگیرند و کارگران را استثمار کنند. در ایدهی شوراها الزاما افکار مترقی و برابری طلبانه هم حرف آخر را نمیزند مثلا ممکن است کارگران یک کارخانه از طریق مشورت شورایی به این نتیجه برسند که کارگران افغانستانی را از شرکت اخراج کنند یا کارگران زن را به قبول دستمزدهای کمتر از مردان مجبور سازند. پس میبینیم که تبلیغ ایدهی شوراها به تنهایی نمیتواند جوابگوی نیازهای مبارزهی طبقاتی باشد. همچنین، کارگران به دلیل جذابیت ایدهی شوراها به میدان مبارزه جلب نمیشوند. پروسهی یک تبلیغات کارآمد نه از ایدههای ذهنی بلکه از واقعیات زندگی مادی زحمتکشان آغاز میشود. بیش از هر چیز لازم است، تبلیغ پایش بر روی زمین سفت باشد و این به معنای حضور کادر و سازمان و وجود ارتباط ارگانیک با جنبش تودهها است. کارگران به دلیل فقر، گرانی، بیامکاناتی، بیکاری، نابرابریهای اجتماعی و الی آخر به مبارزات خودجوش روی میآورند. تشخیص درست پاسخ دادن به یکی از این نیازها در زمان و مکان مشخص از اهمیت زیادی برخوردار است و یکی از رسالت های تبلیغات درست نیز همین است. برای مثال در شرایط کنونی تبلیغ مبارزهی کارگران و زحمتکشان در حاشیهی شهرها برای مبارزه علیه گرانی و بیکاری و محرومیت از امکانات شهری و (قطعی آب و برق) از اهمیت بالایی برخوردار است. علاوه بر تبلیغ حضور کادرهای سازمانده در این مناطق نیز حیاتی است. کادرهایی که از قبل پرورش پیدا کردهاند و سر فرصت با فراهم کردن بستر تجمعهای تودهای و برگزاری مجامع عمومی در محل کار و زیست به جهت دهی ارادهی جمعی برای پیشبرد امر مبارزه میپردازند. تنها در چنین شرایطی است که میتوان امیدوار بود به کمک تبلیغ و ترویج و در روند عملی تکامل مبارزات، کارگران را در مقیاس تودهای به ایدهی تصمیم گیری شورایی یا ادارهی شورایی و… جلب کرد. بحث را با ذکر مثالهایی به پایان میبرم. در جریان خیزش انقلابی ژینا تلویزیون ایران اینترنشنال با هدف موج سواری تشکل ساختگی «جوانان محلات تهران» را ایجاد کرد و متعاقبا فراخوانهای جعلی برای تجمع صادر میکرد. اگر چه این رسانهی تبلیغاتی مخاطبان میلیونی داشت یعنی در امر تبلیغاتی در بالاترین سطح قرار داشت اما به دلیل اینکه در میدان واقعی فاقد کادرهای مبارز بود به سرعت بیاعتبار شد و جعلی بودن این تشکل آشکار شد. این در حالی بود که در شهرهای کردستان تشکلهایی واقعی با نامهای «جوانان انقلابی محلات» و «کمیتهی سرخ» بوجود آمدند که به کادرهای کمونیست متکی بودند. این کمیتهها علیرغم کوچک بودنشان اما به دلیل اینکه روزانه در مبارزات تودهای شرکت داشتند و فقط به صدور فراخوان و تبلیغات اکتفا نمیکردند، روز به روز معتبرتر میشدند. رسانههای تبلیغاتی این کمیتهها با اینکه از کمترین امکانات برخوردار بودند و در سختترین شرایط امنیتی بسر میبردند اما با اتکا بە کادرهایشان و تشکل واقعیای که داشتند به سرعت مخاطبین خود را پیدا کردند و به یک رسانهای تبلیغاتی مهم و معتبر هر چند در سطح محلی تبدیل شدند. در نمونهای دیگر شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان با اتکا به انجمنهای صنفی در شهرهای مختلف و کادرهای پیشاهنگی که در جریان مبارزات سالهای اخیر پرورش یافتهاند، به بهترین نحو از شبکههای اجتماعی همچون یک رسانهی مستقل مردمی استفاده میکند.
یادداشتها:
[۱]: تبلیغ کافی نیست! ترویج و تشکلیابی نقاط قوت ما در مبارزه ی طبقاتی! نیما مهاجر
[۲]: در این مورد میتوانید به مطلب «ابزارها و شیوههای نوین و موثر در تبلیغ، ترویج، آموزش و سازماندهی در مقیاس تودهای!» به قلم نیما مهاجر نگاه کنید.