مقایسه افتراقی کومه له ی حزب کمونیست ایران و کومه له با رهبری کنونی آن (قسمتهای ١ تا ٦)
جمعه ۲۴ دی ۱۴۰۰
عباس منصوران
مقایسه افتراقی کومه له ی حزب کمونیست ایران و کومه له با رهبری کنونی آن (۱)
اختلافات سیاسی و تشکیلاتی:
نگاهی کوتاه به مهمترین اختلافات کومه له ی شاخه حزب کمونیست ایرانی که می شناختم و تاریخ و شناسنامهی انقلابی و اعتبار پرافتخار خود را دارد و کومهلهای که به ویژه به وسیله رهبری کنونی و پس از کنگره ۱۷ از تابستان ۲۰۱۷ نمایندگی میشود:
۱-انقلاب،۲– رفرم،۳–اتحاد،۴– حاکمیت،۵ سرنگونی، ۶– سازمان سیاسی، ۷– سبک کار، ۸– پرنسیپهای انقلابی،۹– دیپلماسی،۱۰– عضو گیری،۱۱– تشکیلاتی و…
نوشتاری از تنها نگارندهی رهبری کومه له کنونی (جمال بزرگپور)، بحران کنونی در کومهله را اینگونه فرموله میکند: «…واقعیت این است کە بازتاب تمایل ناسیونالیستی در کومەلە در مقاطع مختلف، با توجە بە شرکت و دخالت کومەلە در جنبش برای رفع ستم ملی در کردستان، انکار ناشدنی است….تا جائیکە بە کومەلە بر میگردد، این تمایل بە دلایل واقعی و موقعیت سیاسی و اجتماعی کە از آن برخوردار است نتوانستە است علیرغم بروزات گاە و بیگاە خود بە وزنە سنگینی در جهت گیری های سیاسی در کومەلە تبدیل شود.» [ج. بزرگپور ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱، پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟»]
من در همان روزهای انتشار این بیاننامهبحران از دید ایشان را نقد کرده و نوشتم: «همان مبارزه و نیروی طبقاتی کارگران و تهی دستان شهر روستاها جاری در ایران و کردستان و جنبش کارگری و سوسیالیستی قرار داشته است. این نیروی طبقاتی- اجتماعی در برابر ناسیونالیسم مهلک رهبری کنونی کومهله، همان نیروی طبقاتی و رادیکال و اجتماعی است که حل مسئله ملی و ستم مظاعف بر تودههای مردم در کردستان و هر جای جهان را مشروط به سرنگونی انقلابی حاکمیت اسلام سیاسی سرمایه، انقلاب کارگری، حاکمیت شورایی کارگران و فرودستان می داند. و رهایی از ستم و نه تنها آزادی را در گرو انقلابی می بیند که تحقق سوسیالیسم یعنی لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و پایان دهی استثمار، رهایی و برابری زنان و اکولوژی را در برنامه و استراتژی دارد.»[ع منصوران، پلاتفرم سیاسی رهبری ائتلاف کمیته مرکزی کومه له ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱]
انقلاب از دیدگاه کومه له ی حزب کمونیست ایران (س.ک.ح.ا)
از موضع کمونیستی کومهلهی سازمان کردستان حزب بهسان سازمان حزب کمونیست ایران،به انقلاب کارگری بدون مرحله بندی برای گذار (بورژوا دمکرایتک طیف توده ای) به سوسیالیسم استوار است. همان نگرشی که مارکس و انگلس اینگونه در مانیفست حزب کمونیست فرموله میکنند: «این تشکل پرولتاریا به شکل طبقه و سرانجام حزب سیاسی…» که برای انقلاب و گرفتن قدرت سیاسی رهنمون و پشتوانه میگیرد. این بیان کمونیستی برای دستیابی به اقدامات سوسیالیستی و آن سوسیالیسمی است که در مانیفست بیان شده است: «مبارزه پرولتاریا بر ضد بورژوازی در آغاز، اگر از لحاظ مضمون، کشوری نباشد، از لحاظ شکل و صورت کشوری است. پرولتاریای هر کشوری طبیعتاً در ابتدای امر باید کار را با بورژوازی کشور خود یکسره نماید.» [مارکس، انگلس، مانیفست کمونیست]
انقلاب از نگاه رهبری کنونی کومه له(ر. ک. ک)
نگرش رهبری کومه له کنونی، چنین است که زمان «فراکشوری انقلاب جهانی» یا انقلاب کارگری در ایران فرانرسیده است، پس: «طبقه کارگر باید از طبقه ای در خود، به طبقه ای برای جنبشهای اجتماعی» تبدیل شود. این یک دستبرد و تحریف مفهوم طبقاتی مارکس بود. برای نفی نقش طبقه کارگر، باید فرمول مارکس کودکانه تغییر داده میشد. مخالفت با تحقق سوسیالیسم در یک کشور، مخالفت با آن در ایران است. این یعنی مرحله بندی انقلاب کارگری و سوسیالیستی که حزب توده از سالهای ۱۳۳۰ تا کنون طوطی وار تکرار و یا سوسیال دمکراتهای جانپناه مناسبات سرمایه در سراسر دنیا تبلیغ میکنند.
دبیر اول کومه له، رفیق ابراهیم علیزاده، برای توجیه پشتکرد به استراتژی انقلاب کارگری، مجال و شرایط مهندسی شده را مناسب دید. او پس از کنگره ۱۷ کومهله، رهبری کومهله را یک بنی ساخت تا کومهلهی دلخواه و مناسب با اقلیم را از آن بسازد. این چینش رهبری با لیست رفیق ابراهیم علیزاده مورد بایکوت جناح انقلابی گرفت. طبقه کارگر باید هرچه ناچیزتر نشان داده میشد و با نام نبردن از طبقه کارگر و در واقع انکار حضور طبقاتی و تاریخ ساز این طبقه، در رسای «طبقه متوسط اینچنین تبلیغ کرد: از این فرمول، خواهی نخواهی آشتی طبقاتی استثمار گران و استثمار شوندگان تبلیغ می شد . آنچه که از این مغلطه بیرون به دست میآمدِ، یک رویکرد سیاسی دور شدن از کومهلهی انقلابی بود. هرچه که بود، دور شدن از طبقه کارگر در محور آن قرار داشت و از «طبقات ناراضی» و «سرنگونی طلب»ی حرف زدند که نه «روبرویهم»، قرار گیرند و پافشاری کردند که اینها، «نیروی اجتماعی واقعی هستند و میلیونها هم هستند. نیروی اجتماعی- طبقات متوسطه-«لیبرال»- با «پایگاه داخلی میلیونی». این یک برداشت و اشتباه و لغزش ناگهانی نبود. این یک سمت گیری به سوی راست و همان «طبقه متوسطی» و نیروهایی بود که در تحلیل ر ابراهیم علیزاده بیشترین شانس را پس از سرنگونی حکومت اسلامی برای به دست گرفتن قدرت سیاسی دارا خواهند بود. الگوی اقلیم کردستان عراق، مدل دلخواه کومهلهای بود که ر.ابراهیم علیزاده رهبری آنرا قبضه کرده میکرد. توجیه حذف طبقه کارگر از رهبری انقلاب و به پیروزی رساندن انقلاب کارگری و بزرگنمایی و اقتدارتراشی برای «طبقه متوسط» و «لیبرال» هایی بود که ابراهیم علیزاده آنها را «طبقه متوسط» و بورژوازی لیبرال (پیدا کنید لیبرال در ایران را!) مینامید: این شاه بیت لالایی ایشان است: « این طبقات اجتماعی ناراضی که دلخشویی از چپ، سوسیالیسم … ندارند» و این «نیروی اجتماعی- طبقات متوسطه-«لیبرال»- با «پایگاه داخلی میلیونی» که به بیان ایشان « طبقات ناراضی، که دلخشویی از چپ، سوسیالیسم و جمهوری اسلامی ندارند» را بهسان نیروی «سرنگونی طلب»، و «طیفی» نه «روبروی هم» بلکه با «شعارهای مقابل هم» در کنار هم و متحد در نظر بگیریم و بهسان «دو طیف» که همه با هم «سرنگونی طلب هستند».
او کمونیست ها را اینگونه به همراه طبقه کارگر انکار میکند و در دیگ مذاب پوپولیسم«چپ» می ریزد: «چپ» که «تنها چیزی که دارد برنامه روشنی برای تغییر زندگی کارگر و… دارد» شاید ر ابراهیم می دانند که هر چپی ضرورتا کمونست نیست. ر. ابراهیم علیزاده با این بیان تحقیرآمیز توجیه آن تزی را پی میگیرد تا سازمانها و نیروهای سوسیالیست و کمونیست و چپ رادیکال را نفی و نیز جنبش کارگری و سوسیالیستی را انکار کرده باشد. از سوی وی، تنها به یک «برنامه چپ» روی کاغذی اشاره میشود و همین و بس. از همهی این نام نبردنها و نیز از نام نبردن افزون بر ۲۴ میلیون زاغه نشین، تهی دستان شهر و روستا به سان متحدین طبیعی طبقه کارگر و یا بخشی از طبقه کارگر، چشم پوشی از شمار افزون بر پنجاه میلیونی کارگران با خانواده، و…
و با این ترفند، ر. ابراهیم علیزاده نه تنها «طبقه متوسط» بلکه دیگر طبقات دیگر (!) را در بلوک اتحاد و ادغام طبقاتی خویش وارد میکند: «چپ، که پشتیبانی بینالمللی، مالی این حرفها را ندارد…» و «مثلاً اینکه در جامعه طبقاتی، توازن به نفع طبقه کارگر نیست…» و «دچار این تصور نباید شد که همه چیز مقدرات این جامعه به تصمیم گیری کمونیستها گره خورده است! این علمی نیست، عینی نیست…»
ر. ابراهیم علیزاده از یک منطق و عقلانیت و رئال پولیتیک کمک می گیرد و با «دو دو تا چهارتا» کردن، همانند کسی که در بازار به داد ستد و میپردازد به فاکتورهای برنده و بازنده شدن تکیه میکند که چه کسی پشتوانهمالی و بینالمللی و سیاسی بینالمللی دارد و امکان برنده شدناش بیشتر است. از این روشنتر و آشکار تر نمی شود گفت که کمونیست ها یعنی سازمان های دارای استراتژی انقلاب کارگری، یعنی سازمان سیاسی طبقه، یعنی سوسیالیست های انقلابی، چون «توازن به نفع طبقه کارگر نیست» نباید «دچار تصور» انقلاب کارگری باشند. دبیر اول کومهله کنونی و همراهان با ترازویی در دست، نیروها را وزن میکنند و حکم میدهند، که به «تصورات» خود در باره انقلاب کارگری پایان دهند. یعنی همانگونه که در نشست های حزبی با خشم منتقدین را دچار«مالیخولیا» خواند به «مقدرات این جامعه» اگر«مقدرات» را «سرنوشت» محتوم و محکومیت به تقدیر بنامیم، به تقدیر (سرنوشتی که سوم شخص ها- مذهب، الله، شاه، رهبر، ووو تعیین و تحمیل می کنند) خود خشنود باشند که چنین «تصوری» یعنی انقلاب کارگری «علمی نیست، عینی نیست». به این گونه ر. ابراهیم انقلاب کارگری را انکار میکند. پرسیدنی است که با نفی انقلاب، در پی چیست؟
با این«چپ بی پشتوانه مالی و بین المللی و این حرفها» چه بکنند؟
دبیر اول کومهله کنونی، با «غیر علمی» و «غیر عینی» بودن «تصور» انقلاب کارگری، گزینه ی دیگری پیش روی میگذارد و توصیه میکند: «به میان مردم بروند تا مردم انتخاب کنند»!
این یعنی روانه کردن «دنبال نخود سیاهی» که خود ایشان چند بار تکرار کردهاند (با پوزش از خوانندگان از گفتاورد این ضربالمثل کهن ایرانی که بسیار ضد زن و واپس مانده است). انکار انقلاب کارگری، برای مشروعیت بخشیدن به حکومت احزاب. و حکومت احزاب یعنی پارلمانتاریسم و پارلمانتاریسم یعنی، حکومت احزاب بورژوایی و شرکت دادان و بخشیدن سهمی به «چپ». رفراندم به شیوه پارلمانتاریستی و مجلس موسسانی، البته به همراه احزاب همراه و همسو. این یعنی مشروعیت بخشیدن به مناسبات استثماری و استثمار طبقه کارگر.
با داد و هوار و غبار افروزی میگویند: اعضا و رهبری حزب کمونیست و کومله حزب کمونیست ایران «اختلاف ها را بزرگنمایی» میکنند! باشد، به همین بسنده میکنیم و میپذیریم که اختلافهای ما پیرامون همین مفهوم «کمرنگ» است. ما اعلام می کنیم که ما با ائتلاف رهبری کومه له کنونی، اختلافی «ناچیز» و «کم رنگی» داریم و آن اختلاف پیرامون «انقلاب» است. آنان این «اختلاف را کمرنگ» مینامند تا با کشیدن داربست زیر ساختار حزب و کومهله حزب، و اشغال تمامی مراکز و منابع و ارگانهای سازمانی ۴۰ و چند سالهی کنونی، کومهلهی خود را برپا کنند.
ایشان میگویند: «به میان مردم بروند تا مردم انتخاب کنند» یا همانگونه که در برخی سخنرانی های خود خطاب به ما پیشنهاد کرده اند، این «به دنبال نخود سیاه فرستادن است.» این دیدگاه، نه به طبقه کارگر بهسان نیروی انقلابی باور دارد و مینگرد و نه به حزب کمونیست به سان پیشاهنگ طبقه کارگر. این دیدگاه به قدرت و شرکت با طبقات و دیگر احزاب راست و ناسیونالیست و محلی و ایرانی و مرکز میاندیشد و نیروهای رقیب بورژوایی و خرده بورژوایی پیرامونی و به حزب و سازمان های دارای پشتوانههای مالی و داخلی و سیاسی و وزن آنان چشم امید بسته است.
دبیر اول کومه له کنونی در توجیه این رویکرد ادامه می دهد:
«کومه له چه باید بکند؟»
ابتدا تصویری ورشکسته و ناتوان از طبقه کارگر و در برابر آن، تصویری توانمند از بورژوازی اینگونه زمینه سازی میکند تا آلترناتیو خود را مناسب با این فرمولبندی معیوب ارائه دهد. «از نظر تعداد»:
«یعنی طبقه متوسط و طبقات بالا از نظر تعداد بیشتر هستند… و اینکه در این جامعه، طبقه کارگر در کارگاهها، در مراکز کوچک کارگری پراکنده و هنوز کارگران زیر سقف یک کارخانه نیستند، تشکلها وجود ندارند…»
البته، تحکمانه و در نقش دبیر اول، کمونیست ها هم بی نصیب نمیگذارد و ما را «پندار گرا» و دچار «تصورات» بودن متهم میکند و به «مقدرات» یعنی «تقدیر» حواله میدهد.
در این مرحله از نگاه سید ابراهیم علیزاده، طبقه کارگر جایی ندارد. طبقه کارگر در جنبش سراسر ایران جای خود را به پوپولیسم و همه با همی و مردم ایران … می دهد می گوید که:
«باید کاری بکنیم، این جنبش قدرتمند در برابر دولت مرکزی ظاهر شود و مردم ایران، مردم معترض در ایران، به جنبش کردستان اتکا میکنند، احساس کنند که نیروی واقعی پشتیبان است… بحثهای زیادی داریم که سعی میکنیم قد علم کند. بحث همکاری با نیروهای دیگر، به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال – ناسیونال کرد، طیفی از نیروهای چپ هم هستند.» با این توجیهاتُ و مردود شماری طبقه کارگر و جنبش کارگریُانقلاب کارگری نیز کردود شمرده میشود. اینست مهمترین اختلاف به اصطلاح کمرنگ سید ابراهیم علیزاده با حزب کمونیست و کومهله حزب کمونیست.
ایشان به همین توجیه به نفی ضرورت انقلاب کارگری در ایران نیز میپردازد و این نفی را با یک معترضه زمینه سازی میکند. «مردم ایران، مردم معترض در ایران، به جنبش کردستان اتکا میکنند.» بنابراین بیایید یک همه با همی با کردستان برپا کنیم:
ر.ابراهیم علیزاده در کنفرانس تشکیلات حزب در آلمان، همزمان گفته بود: «در این باره صحبت کردهایم. دو سه هفته گذشته [سال ۲۰۱۸] نشستهایی بین احزاب در منطقه صورت گرفته…»! ابراهیم علیزاده بدون مشاوره یا تصویب و یا نمایندگی از سوی کمیته اجرایی و کمیته مرکزی و اعضاء حزب، البته مانند همیشه خود و یا یکد دو معاون خود از آنجا که کومه له را ملک شخصی می داند و اینگونه تبادلات را حق خود می داند، از نشست هایی بین احزاب منطقه صورت گرفته» نام می برد! به ناگهان در کلن آلمان پس از تبادلات و مروادات و خویش «سیاست ما» را به شیوه و سنت خویش از «سانترالیسم دمکراتیک» اعلام می کند:
«سیاست ما»:
ابراهیم علیزاده بدون خبر و گزارش به حزب، اعضا کومهله، کمیته اجرایی حزب و کمیته مرکزی..، پس از آن دیدارها و توافقات و تبادلات… میافزاید:
«یک حداقلی از یک وحدت قابل قبول که حساسیت زیادی ایجاد نکند.«و ما پیشنهاد کردیم، خیلی هم بحث شده در یک سال اخیر سازمانهای سیاسی مختلفی در کردستان وجود دارند، قضاوتی هم نداریم[یعنی مهم نیست، تحلیل طبقاتی نمیکنیم که بورژوایی، اسلامی …اند] که کی از کی خوبتر و بدتر است حتمن آنکه مقنعه سر کرده و با آنکه فکل و کراوات دارد، بدتر یا بهتر نیست… ما انتخابی نداریم، بین آنها بیاییم یک فرمولی پیدا کنیم [یعنی با مبادله امتیاز و بده بستان، میانگینی برای سازش!!]،
رفیق ابراهیم علیزاده ادامه میدهند که: «قبلاً هیئت نمایندگی خلق کرد داشتهایم [در نوروز ۵۸] با هم گفتگو کردیم هرچه بود مذاکره جنگ بود، صلح بوده هرچی بوده، انجام میداده، حالا هم بیایند، کومهله و دمکرات با هم جمع شوند. منتهی حالا کومهلهایها زیاد شدهاند، دمکراتیها هم زیاد شده اند. به اصطلاح … حالا هرکه به نام کومه له، مستقل از آن که چقدر حق داشته که حق نداشته، و این اسم را تصاحب کرده، شناسانده شده مسئلهی دیگری است. حالا بیایید نه اینکه کومهلهایها و دمکراتها بنشینند با هم نه اینکه جبهه یا تقابلی، بلکه بنشینند چاره جویی برای حل این معضلات.» و «در برابر دولت مرکزی ظاهر شود » و «بحث همکاری با نیروهای دیگر، به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال –ناسیونال کرد، طیفی از نیروهای چپ هم هستند…» جبهه بورژوا ناسیونالیستی، یکی از «کومهلهایها که زیاد شدهاند».
البته ر ابراهیم علیزاده هنوز روشن نمیکند که هدف کومه له ۴۲ سال پیش و هیئت مذاکره با طالقانی و بنی صدر و نمایندگان خمینی، چه بود و شرایط کردستان و سراسر ایران چگونه بود! او پاسخ میدهد: «بنشینند چاره جویی برای حل این معضلات.» و «در برابر دولت مرکزی ظاهر شود » و «بحث همکاری با نیروهای دیگر، به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال –ناسیونال کرد.» البته روشن نیست برای مذاکره یا برای تشکیل بلوکی برای سرنگونی!؟ البته اشاره شده بود برای چاره جویی! در خوشبینترین تصور، تصویری جز حکومت احزاب از این بینش به دست نمیآید.
سخنرانی ر. ابراهیم علیزاده در پیش در روز ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۸ به مناسبت گرامیداشت روز کومهله خطاب به احزاب سیاسی راست در کردستان «مسئلۀ دیگر، مسئلۀ حاکمیت است… بیاییم و بنشینیم و توافق کنیم که پروسۀ واگذار کردن حاکمیت به مردم چگونه است و بر روی جزئیات آن به توافق برسیم.» «اما البته ما واقع بین هستیم، ما در خیال زندگی نمیکنیم، ما می دانیم که مرحلۀ گذار هم هست، شما به ترافیک لایت، چراغ راهنمایی، نگاه کنید چراغ راهنمایی، زرد و قرمز و سبز دارد…»!
بر خلاف ر.ابراهیم علیزاده و نگارنده اشان، ما از دنیای موهومات (تصورات) نمیگوییم ، بلکه در جهان واقعی (عینی و علمی) پای داریم. از آگاهی طبقاتی و دانش مبارزه طبقاتی انقلابی برخورداریم و نه به برداشت ر ابراهیم به «دانش سیاسی» یا رئال پولتیک و نه به مفهوم پولیتیک یا سیاستمدارانهی دنیای سیاست آن، و میدانیم و به تجربه تاریخی مبارزه طبقاتی آگاهیم که زیر هر تیر چراغ یک پلیس و تفنگچی و دیدهبان مسلح به پاسداری ایستاده است. و رفیق ابراهیم ما را به رعایت چراغ راهنمایی و به قول خودشان «لایتی» هشدار میدهد که این چراغها و ایست و عبور برای آیندهای است که احزاب مورد عنایت و متحد ایشان به حکومت مینشینند. این یک توافق و ایجاد اتحاد پایدار و نیابتی نه از سوی حزب کمونیست و کومهله بود. باید اعلام کرد که کومهله به یک جنبش تعلق دارد که سوسیالیسم پرچم آن است. نه حزب و نه کومهله قلمرو و ملک خصوصی فرد و یا افراد و ابزار مبادله نیست تا آن را به داد و ستد گذاشت.
کومهله بسان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که بر فراز سر یک تاریخ پرافتخار هزاران جانباخته و خانوادههای عزیزشان و هزاران عضو و پشتیبان کومهله و حزب و کارگران و تهیدستان در کردستان و سراسر ایران بوده است. این سازمان سرفراز و رزمنده نباید اینگونه به داد و ستد گذارده و تقدیم شود. قرارداد اجتماعی مونتسکیو در انقلاب فرانسه سال ۱۷۸۹برای یک جامعهی منطبق بر مناسبات طبقاتی بورژوایی کارکرد یافته بود. به توجیه رهبری کنونی کومه له مبارزه طبقاتی به مادون ترین سطح قوانین چراغ راهنمای رانندگی شهری تبلیغ می شود و چراغ راهنما، برآمده از یک قانون رانندگی و نه مبارزه طبقاتی است. این توجیه، توهینی به فهم و خرد طبقاتی کارگران و هر انسانی است که اتیک (پرنسیپ ها و اصوال انسانی که با اخلاق یا مورال تفاوت ماهوی دارد) را اصول خویش میشمارد. پناه بردن به منتسکیو و نیز دستاویز چراغ راهنمایی، توجیه موازین بورژوایی است. اینگونه توجیهات، زمینه سازی دیدگاهی است تهی از عناصر انقلابی و بومی سازی آن را راهنمای خویش میداند.
در بخشهای آینده به تفاوتهای استراتژیک کومهله انقلابی با کومهله ابتر دلخواه رهبری کنونی به برداشت رهبری کنونی پرداخته میشود… ادامه دارد.
عباس منصوران
۵ مهرماه ۱۴۰۰
مقایسه افتراقی کومەلەی حزب کمونیست ایران و کومەله به رهبری کنونی (۲)
در نوشتار پیشین از اختلافهای سیاسی و تشکیلاتی درون شاخه کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله) سخن رفت و از یازده مورد از مهمترینها آنها نام برده شد.(۱)
هدف این نوشتار مروری است برمهمترین اختلافهای کومهلهی سازمان کردستان حزب کمونیست ایرانی که من میشناختم و تاریخ و شناسنامهای انقلابی و اعتبار پرافتخاری دارد و کومهلهای که به ویژه به وسیله رهبری کنونی آن که در پی کنگره ۱۷ از تابستان ۲۰۱۷ نمایندگی میشود.
نگرش این رویکرد راست، روز ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱ در رسانههایی رونمایی شد. ر. جمال بزرگپور در نوشتاری(۲) وظیفه مند تنظیم انتشار پلاتفرمی شد که خود سالها پیش، برای نخستین بار پس از رجعت آقای عبدالله مهتدی واگویههای بازتولید ناسیونالیسم را به زبان آورده بود. این یاران امروزین دور هم، با این همه، سالها روی به بیرون چیزی نگفته بودند. خاموشی آنها نشانه ی جدی برای انحلال بود. این طرح را به گفتگو نگذاشتند با چراغ خاموش اما در عمل پشتیبان و پیشبرنده ی اقدامی بودند که نویسنده آن در کنگره ۱۲ حزب مجال دفاع از آنرا مناسب ندانسته و اعلام کرده بود که آنرا پس نگرفته، بلکه در «تاقچه» گذارده است. این دوستان، بدون اینکه یک صفحه آ۵ به صورت مستند ارائه دهند، بیشتر از آنجا که مخاطبین اشان محدود و منطقهای بودند، در رسانه های کردی و نشستها و دیدارهای هفتگی و گاهی در هفته چندین بار، به صورت خودکامه، ناخشنودی از وجود حزب کمونیست ایران و کمونیسم و ناسزا به کمونیست ها و «چپ»ها (زیر نام چپ حاشیهای، چپ محجبه ووو) را به زبان میآوردند و به تصفیه و اخراج و تعلیق مخالفین خود میپرداختند و بر خلاف اعلام کمیته مرکزی و کمیته اجرایی حزب و اعضای جدیدی را پس از پذیرش و آماده سازی ذهنی به عضویت بلوک خویش در میآوردند. اما از اختلافات چیزی نمینوشتند تا دیوار انکارشان، بلند باشد. مدافعین خط رسمی حزب کمونیست و کومه له در هر مجال، کنگره، پلنوم، بولتن و نوشتارهای درونی و بیرونی به نقد آن برآمدند و آنها را به دیالوگ و سازماندهی بولتن مباحثات خواندند تا اشتراک ها و اختلاف ها نمایان شوند. نیامدند و حاشا کردند و در عمل اما، اقدامات انحلال طلبانه خویش را به پیش میبردند. سخنگویان و رهبری راست اما، د رهر فرصتی به صورت شفاهی بی آنکه چیزی بنویسند (منهای ر جمال بزرگپور پس از ۷ سال تا سال ۱۳۹۹)، مبانی استراتژیک طبقه کارگر و حزب را به پرسش گرفته و وارونه جلوه داده و خدشه دار میکردند
مفهوم طبقهای درون خود و طبقهای برای خود
رهبری کومه له کنونی در یک دستکاری مفهوم طبقاتی طبقه کارگر، می گوید:
«طبقه کارگر باید از طبقهای درخود، به طبقهای برای جنبشهای اجتماعی» یعنی داوطلبانه به خودزنی بپردازد و به طبقه ای برای دیگران تبدیل شود. از دیدگاه مارکس این یک آدرس گمراه کننده بود و از تجدید نظر این رهبری در کمونیسم خبر میداد. این بازتولید نگرش مخالفت با انقلاب کارگری در ایران تنها موردِ انحراف از سوسیالیسم انقلابی نبود. این بیان، ترفندی بود برای انکار انقلاب کارگری در ایران. مخالفت با امکان تحقق سوسیالیسم، نیاز به آن داشت که طبقه کارگر را ناتوان جلوه دهند و به رفرمیسم بکشانند. با چنین رویکردی بود که کارگران را دستکم در کردستان به درون دیگ قربانی برای دیگر طبقات (جنبش اجماعی) بخوانند تا فرمول «طبقه برای خود» از طرف رهبری کنونی کومهله، به «طبقه برای دیگر جنبش ها» تبدیل شود. مخالفت با تحقق سوسیالیسم، نیاز به آن دارد که طبقه کارگر را ناتوان جلوه دهند و در رفرمیسم غرق سازند. این پشتکرد آشکار به سوسیالیسم، در برابر اصل کمونیستی «طبقه برای خود» به اصل بورژوایی«طبقه برای دیگر جنبشها»، آدرس گمراه کنندهای بود که رهبری کنونی کومهله در دست داشت. این آدرس، به بیراهه رویکرد داشت و مخالف راهنمای طبقه کارگر و تهی دستان برای رهایی، مانیفست، منشور و برنامه عمل و تئوری سوسیالیستی بود. مفهوم مارکسی «طبقه درخود، به طبقه ای برای خود»، به معنای سازمانیابی و آگاهی طبقاتی طبقه کارگر برای انقلاب کارگری است. این مفهوم به«طبقهای برای خود» یعنی بهسوی سازمانیابی سیاسی- طبقاتی، در راستای خودآگاهی و خودرهایی طبقاتی افق دارد.
اقلیم گرایان، با تجدید نظر و دستکاری در مفهومهای طبقاتی کمونیسم، در عرصهی تشکیلاتی، ذهن بی خدشهی جوانان روی آور به حزب را مناسبترین هدف برای دستکاری یافته بودند. آنان با مهندسی کردن و امکاناتی که در بخش پذیرش پیشمرگهها در اردوگاه و یا در خارج از کشور به دست آورده بودند، به تبلیغ دیدگاه راست، به شایعه و عضوگیری پرداختند و با مهندسی کردن انتخابات کنگره ۱۷ کومهله و کمیته خارج (از سال ۱۳۹۵)، به انحلال حزب راستا گرفته بودند. رهبری کنونی کومه له، با نزول دهی، یعنی رداکشیونیسمِ طبقه کارگر تا فروکاهی آن بهسان ابزاری همانند اسب ترووای دیگر طبقات، برتری«طبقه متوسط» و ضرورت اتحاد با آنها و حتا لیبرال ها را اختراع کردند. این بینش با سبک کار غیرانقلابی و حذف هرگونه آموزش انقلابی، کادر پروری و جلوگیری از برگزاری سمینارهایی برای پرورش و نقد و بررسی و دخالتگری اعضا، سیاست و اهداف خویش را در کومهلهای که خود شکل میدادند میپوشاندند. به جای پرورش عضو و کادر انقلاب، شرایطی را برای رشد لیبرالیسم و سقوط کومهله و حزب فراهم می آوردند. این سبک کار، مناسبات، پرورش، پیشبرد سیاست در عمل و پراتیک، به ساختار و ارگانهای حزبی به گونه ای ارگانیک ربط پیدا میکرد و به پیآمد عملی میانجامید. این سیاستها و عمکردها، همانند حلقهی زنجیری به دیگر ارگانهای استراتژیک و استراتژی حزب کمونیست ایران و طبقه کارگر سرایت میکرد و سرانجام کل انقلاب و سوسیالیسم و حزب انقلابی، کومهله انقلابی و عضو کادر و شخصیت انقلابی را به کنار می گذاشت.
رفیق جمال بزرگپور از جانب رهبری کومهله کنونی در سال ۱۳۹۹، بینش انحلال و «رجعت» به گذشته را: «سوسیالیسم و کمونیسم انتقادی- آرمانشهری» شمرد و آنرا ریشهی بحران در کومهله اعلام کرد. او تشکیل حزب را عامل به کج راهه بردن کومهله از محدوده کردستان به سوی حزب کمونیست نامید. و ریشه بحران کنونی در کومهله را در تشکیل حزب کمونیست اعلام کرد. وی میگفت: «چنین تمایل و نگرشی یا بهتر است بگویم چنین فرهنگ سیاسی… در مسیر فعالیت توانست چون یک فرهنگ سیاسی و تشکیلاتی عمل کند». وی برای توجیه این پس از نزدیک به ۴۲ سال ازاعلام علنی کومهله، با وارونه نمایی از مانیفست کمونیست هم گفتاوردی نامربوط آورد که: « شکل نارس مبارزە طبقاتی و محیط پیرامون آنان موجب میشود تا این گونە سوسیالیستها خود را در جایگاهی بس والاتر از تمام مبارزات طبقاتی بپندارند.» وی به سان صادق ترین نماینده این بینش، پرچمدار درفشی شد که ر. ابراهیم علیزاده به دست او داده بود تا خود پشت آن قرار گیرد. ر. علیزاده که بیشترین نظرات خود را شفاعی بیان میکند و کمتر نوشتهای از او در دست است، خود جز انکار اختلافها، چیزی نمیگفت. به اینگونه ر. جمال بزرگپور مسئولیت را به دوش گرفت و ر. ابراهیم علیزاده فرصت یافت تا خود را از هر پیآمدی بی طرف نشان دهد. غافل از اینکه شدت یابی مبارزه طبقاتی، همه را به تعیین تکلیف و چرخش به سویی وامیدارد.
نظرات ر. ابراهیم علیزاده را ر. جمال بزرگپور چنین تبلیغ میکرد که:«چپ پندارگرا… «کومەلە را از جامعە خود و مسائل مربوط بە آن دور میکرد.» این چپِ «پندارگرا» به بیان انحلال طلبان در روزهای کشتار در سراسر ایران، به کردستان میگریزد و از همان زمان برای کومهلهی مورد نظر اقلیم گرایان، «شوربختی» و «فاجعه» به بار میآورد. صاحب چنین بینشی شاید آرزو میکند: ای کاش که از همان سال ۱۳۶۰هرگز پای این چپها به کردستان نمیرسید و به جای رویآوردن به کردستان «این رهبری جریانات سیاسی چپ [که] زیر تهاجم ارتجاع اسلامی متحمل ضربات سختی شدە، منحل و یا پراکندە شدند.»(۳) در حوالی همان کشتارگاههای اسلامی میماندند. این بینش، افسوس میخورد که «درست در این مقطع ما بە پای تشکیل حزب کمونیست ایران رفتیم»! صاحب چنین بینشی آرزو میکند که ای کاش نه میآمدند و نه پایشان به منطقه کردستان می رسید و «ما به پای چنین تشکیلی» نمیرفتیم. این بینش بهغایت ناسیونالیستی و دور از هرگونه حس همبستگی میان انسانها، به زمین و ملک خویش مینگرد. بینشِ دهقانی، البته بسیار تنگ نظر است. پلاتفرم انحلال به اینگونه اعلام میکند که آنچه که: «کومەلە را از جامعە خود و مسائل مربوط بە آن دور میکرد.» «این چپها»، حزبیت و غریبهها بودهاند. به بیان دیگر، انکار میکند که بسیاری از همین «چپهای» دردسر آفرین و حزب گرا، از همان سرزمین کردستان بودند. نگارندهی مبانی رهبری کومهله کنونی وانمود میکند که آنان در کردستان، مخالف حزبیت و خواهان یک سازمان محلی کردی بودند که به جای همبستگی و اتحاد با کارگران و تهی دستان آنسوی شهرها و روستاهای کردستان، به «جامعهی خود» و مسایل مربوط به آن بپردازند. این بینش با بینش و شعار «خودمختاری برای کردستان، دمکراسی برای ایران» حزب دمکرات به رهبری زنده یادان: قاضی محمد و دکتر قاسملو، ۵۰درصد همانندی (خودمختاری) و نزدیک به۸۰ سال (با فرمول جمهوری کردستان سال ۱۳۲۴) عقب ماندگی دارد.
این حکم، علیه نیاز طبقه کارگر به سازمان طبقاتی و پیشاهنگ خویش، علیه ضرورت مسلح شدن کارگران و تهیدستان به دانش مبارزه طبقاتی و نیروی مسلح انقلابی خود، حکمی است در نفی انقلاب کارگری. رهبری کومه له با محکوم کردن کمونیستها، حزب کمونیست، سازمانها و گرایشهای چپ و سوسیالیست سراسر ایران را «چپ پندارگرایی» که از «واقعیت می گریزد» و آنرا «چپ پس از خرداد ۶٠ درهم شکستە شده… زیر تهاجم ارتجاع اسلامی متحمل ضربات سختی شدە، منحل و یا پراکندە..» معرفی میکند.
همین بینش به غایت تنگ نظرانه و محلی گرا است که میگوید: «موجب میشود تا این گونە سوسیالیستها خود را در جایگاهی بس والاتر از تمام مبارزات طبقاتی بپندارند.» با این مغالطهی مضاعف، یعنی با یک فرض غلط برای ارائهی یک حکم و نتیجهی غلط، به مخاطبینی همانند خویش، پس از۴۰ سال از سازمانیابی کومهله و حزب کمونیست ایران، تلقین میکند که هنوز دورهی مبارزه طبقاتی برای رفع و نفی مناسبات بردهگی سرمایهداری فرا نرسیده است، یعنی طبقه کارگر هنوز «نارس بوده» و یا وزنه ای به شمار نمیآید.
بنای حزب کمونیست ایران در شهریور ماه سال ۱۳۶۱ با دیرکردی تاریخی، پاسخی ضروری بود تا به کمبود سازمان سیاسی پیشاهنگی بیاندیشد که وسیلهای شایسته و طبیعی راه رهایی و مبارزه کارگران باشد. این ساختار سیاسی، برای مبارزه طبقاتی در راه دست یابی به تمامی خواستهای صنفی و سیاسی کارگران و ابزار سازمانیابی و رهبری سازماندهی انقلاب سوسیالیستی و پیروزی طبقه کارگر یک ضرورت حیاتی و سرنوشت ساز بود. سازمانیابی این ضرورت نیز مورد اختلاف انحلال طلبان است.
بخشی از رهبری وقت کومهله، پیش از ۱۳شهریور ماه سال ۱۳۶۱ و اعلام حزب کمونیست ایران، این ضرورت را در سال ۵۸ دریافته بود.
شماره نخست «شورش»، ارگان سیاسی سازمان انقلابی زحمتکشان ایران (کومهله)، در آبان ماه ۱۳۵۸به روشنی بیانگر ماهیت و نخستین اهداف کمونیستی و سراسری کومهلهای است که به انقلاب کارگری و حاکمیت شورایی مینگرد. نگرشی معتبر و در رهبری کومه لهی تازه اعلام موجودیت علنی کرده در بخشی از این نشریه چنین اعلام کرد:
«… تئوری انقلابی بیان فشردهی تجربهی جنبش تودهها از دیدگاه جهان بینی طبقه کارگر است. محال است بدون شرکت در پراتیک جنبش بتوانیم به این تئوری انقلابی دست پیدا کنیم. اما شرکت در جنبش هم به تنهایی ما را به تئوری انقلابی نمیرساند. اندوختن تجارب اگر به جمعبندی و ارتقاء آن تا مرحله تئوری نرسد، نمیتواند به چراغ راهنمای جنبش تبدیل شود… ما فکر میکنیم امکان آن را داریم با تحلیلهای خودمان از شرایط مشخص در راه کشف تئوری انقلاب ایران، نقش مثبتی ایفا کنیم.»(۴) «شورش» سپس با نقل قولی از کتاب «دولت و انقلاب لنین» نتیجه میگیرد:«مارکس از تمام جریان تاریخ سوسیالیسم و مبارزه سیاسی چنین استنتاج نمود که دولت باید محو گردد و شکل انتقالی در جریان این محو شدن (یعنی گذار از دولت به سوی جامعه بدون دولت) عبارت خواهد بود از«پرولتاریای متشکل به صورت طبقهی حاکم»…. کمون- آنچنان شکلی است که انقلاب پرولتاریا آن را «سرانجام کشف کرده است.» (لنین دولت و انقلاب مجموعه آثار [منتخب آثار] یک جلدی، ص۵۳۷).(۵)
این یک شناخت و دریافت محلی و منطقهای نبود، بلکه یک بیان طبقاتی، سراسری و انترناسیونالیستی بود. رهبری کنونی کومهله با جدا کردن کردستان از سراسر ایران به یک مغلطهی دیگری متوسل میشود و مینویسد: «وظیفه سازمان دادن انقلاب کارگری در ایران و بر قراری فوری سوسیالیسم در ایران اگر چه آرمان و افق فعالیت کومهله را تشکیل می دهد اما نمیتواند وظیفه فوری و بلاواسطهی کومهله باشد.» به این رهبری راست باید یادآور شد که در هیچ یک از سندهای کومهله و حزب کمونیست ایران از «بر قراری فوری سوسیالیسم انقلاب» نشانی نیست. در برنامه حزب از از انقلاب کارگری برای تحقق سوسیالیسم نام برده شده و درسندی نیز در بارهی استراتژی کومهله مصوب کنگره ششم کومهله چنین آمده است: «برای ترسیم خط مشی فعالیت آتی کومه له هم به جای اینکه از یکی از عرصههای تاکتیکی فعالیت کومه له یعنی مبارزه برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم کردستان شروع کنیم، بایستی از اهداف کارگری کومهله و نیازهای مبارزه طبقاتی کارگران در کردستان شروع کنیم و سپس از تاکتیکهای کومه له در مبارزه بر علیه ستمگریهای ملی هم برسیم.» این سند حل قطعی ستم ملی در گرو سرنگونی انقلابی حاکمیت بورژوایی و پیروزی انقلاب کارگری میداند. راست انحلال طلب، معترض است که چرا «اول مبارزه طبقاتی و سپس مبارزه ملی!» به این گونه، رفع ستم ملی را در چارچوب حاکمیت بورژوازی میداند و به سهمی از قدرت محلی چشم دوخته تا با فدرالیسمی مرکزگرا و در زیر حاکیمت نظامی و اقتصادی و سیاسی مرکز، خود در نقش مرزبان و حاکمیت احزاب محلی در قدرت و سرکوب جنبش طبقاتی شریک شود.
بینش رهبری راست کومهله، با این سند استراتژیک حزب کمونیست ایران مربوط به «استراتژی ما در جنبش کردستان» مخالف است. یعنی مخالف این سند استراتژیک و انقلابی است که میگوید: «استراتژی ما در جنبش کردستان برپایی انقلابی است که نیروی محرکهی آن را مردم کارگر و زحمتکش تشکیل میدهند. در این میان کومهله میکوشد برنامه سیاسی خود برای حاکمیت مردم در کردستان را به تأیید شورای نمایندگان سراسر مردم کردستان برساند و بلافاصله آن را به مورد اجرا بگذارد. این برنامه از همین امروز مبنای فعالیت عملی ما در کردستان خواهند بود.»
انحلال طلبان میپرسند: «آیا برقراری حاکمیت شورایی در کردستان ممکن است؟» و این را «آرمانها و باورهای حزب کمونیست ایران» (۶) میداند و نه استراتژی حزب کمونیست و کومهله. این بیش با سفسطه و پیش روی نهادن پرسشهای صلبی و نفی کننده، در درون خود، حاکمیت أحزاب کردی را زمینه سازی میکند و… ادامه دارد.
عباس منصوران
۲۸ مهر ۱۴۰۰(۲۰ اکتبر ۲۰۲۱)
منابع:
–۱ http://www.chiran-echo.com/454.htm تار نمای چشم انداز کارگری
۲-جمال بزرگپور، «پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟» ، ۱۳۹۹.
۳– همان منبع شماره ۲.
۴– شورش، ارگان سیاسی سازمان انقلابی زحمتکشان ایران (کومهله) شماره نخست پاییز ۱۳۵۸.
۵– همان منبع شماره ۴.
۶– همان منبع ۲.
در نوشتار پیشین از اختلافهای سیاسی و تشکیلاتی درون شاخه کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله) سخن رفت و از یازده مورد از مهمترینها آنها نام برده شد.([i])
مقایسه افتراقی کومەلەی حزب کمونیست ایران و کومەله به رهبری کنونی (۳)
نوشتار بخش پیشین، با این فراز به پایان رسیده بود:
انحلال طلبان میپرسند: «آیا برقراری حاکمیت شورایی در کردستان ممکن است؟» و این را «آرمانها و باورهای حزب کمونیست ایران» میداند و نه استراتژی حزب کمونیست و کومهله. این بیش با سفسطه و پیش روی نهادن پرسشهای صلبی و نفی کننده، در درون خود، حاکمیت أحزاب کردی را زمینه سازی میکند. در این بخش به بقیه نوشتار میپردازیم.
نویسنده رهبری کنونی کومهله با این پرسش، بی باوری به سوسیالیسم و انقلاب و باورمندی خود به قدرت مطلق سرمایهداری و مرکز و نیز نبود امکان گذار به سوسیالیسم را سرانجام اینگونه به زبان می آورد:
«اگر از اوایل قرن بیستم، دوران انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم از لحاظ عینی درمقیاس جهانی فراهم شده است، در عمل اما هنوز در آستانه قرن بیست و یکم ارتجاع سرمایهداری حاکم است (یعنی اگر ارتجاع سرمایهداری حاکم نبود، هنوز جای امید و امکانی برای سوسیالیسم بود!!) نادیده گرفتن این واقعیت و چرایی آن، یعنی عدم آگاهی و بدون راز و رمز کارگران به رسالت خود، از جانب هر جریانی، عدم درک از وظایف اساسی این دوران گذار را نشان میدهد.» و میافزاید: «ارتجاع سرمایهداری درجهان حاکم است» و از آنجا که شرایط عینی در مقیاس جهانی موجود است» ولی « عدم آگاهی… کارگران به رسالت خود» حاکم است، از انقلاب در ایران و جهان چشم بپوشید و بی جهت خود را دچار امید واهی و آرمانگرایی نکنید.
«چپ متحزب، همراه با حزب کمونیست ایران نیز صرفنظر از تعاریفی که از خود و موقعیت خود دارند، اما با موقعیتی که در دنیای واقعی هرکدام با گذشت چندین دهه فعالیت از آن برخوردارند، با پایان یک دوره فعالیت چپ متاثر از تمایل فرهنگ پندارگرایی را اعلام می کند.»([ii]) به این گونه رهبری انحلال به مراسم جشن و سرور خود نزدیک میشود، تا پای کوب و دست افشان، پایان این «چپ پندارگرا» را در مراسمی شادمانانه با «ههل پهرکه» جشن بگیرد.
نتیجه گیری این بینش چیست؟
پاسخ رسمی خود رهبری راست کومهله چنین است:
«کومهله باید خود را آماده و پذیرای اصلاحاتی در شیوه و سبک کار در همه عرصههای مختلف فعالیت خود کند.» البته گارنده این پلاتفرم (ر. جمال بزرگپور) در یک نشست تشکیلاتی، معترضانه روی به رفقای خویش اعلام کرد که : «از سوی رفقای خود زیر فشار بوده که چیزی نگوید و خودسانسوری کند.»
این بینش، با «اول مبارزه ملی و… سپس طبقاتی…» کردنها، به نفی انقلاب کارگری میرسد و نام کردستان را از خودمدیریتی شورایی، خط میزند و به حکومت مرکزی و حاکمیت أحزاب کردستانی وامیسپارد.
بینش محلیگرا در توجیه نفی انقلاب کارگری در ایران و حاکمیت شوراها در کردستان می گوید: «باید گفت کە تحقق چنین استراتژی در کردستان با توجە بە ویژگی های این جامعە ، چندان هم فراهم نیست و ترسیم استراتژی انقلاب کارگری در جنبش کردستان ، بار سنگینی است کە نمیتواند بر عهدە این جنبش باشد ، از اینرو امروز با “باید کردن” مسیر انقلاب کارگری و برقراری حاکمیت شورایی در کردستان چندان هموارنخواهد شد.»
نگارنده پلاتفرم انحلال، برای محکم کاری پرسش نفی گرایانهی دیگری را پیش روی اذهان ساده میگذارد که: «آیا مردم زحمتکش از چنان آمادگی برخوردار هستند کە بتوانند حاکمیت شورایی را تحمیل (شاید منظور تحمل باشد) کنند! اگر چنین است و این آمادگی تأمین است، چرا باید منتظر ماند؟» در واقع، پاسخ دلخواه ایشان به این پرسش پوپولیستی قاعدتن باید چنین باشد: مردم زحمتکش کردستان از چنان آمادگی برخوردار نیستند کە بتوانند حاکمیت شورایی را تحمل کنند! اگر چنین نیست و این آمادگی تأمین نیست، چرا باید منتظر نماند؟
بنابراین باید «مبارزهی غیر طبقاتی» همان راهی که ر. ابراهیم علیزاده «خشت روی خشت گذاشتن» و «مطالبات اجتماعی» و پیوستن به «طبقه متوسط» و «لیبرالها» مینامد را در این «دوره گذار» برگزینند. نماینده و امید رهبری و سخنگوی خارج کشور رهبری کومهله که خود سوسیال دمکرات راست افراطی و نابی است سخن را تمام میکند: «در عین اینکە این هدف نهایی خودمان تعیین میکنیم، تمام تلاش خودمان بە جریان انداختیم و در جریان هست در حال حاظر برای بە وجود آوردن اصلاحات در جامعە، بلە همین مناسباتی کە بهش گفتە میشە نظام سرمایەداری تلاش میکنیم اصلاحاتی کە… بلە جهانی و در ایران هم حاکمە در کردستان هم حاکمە. اصلاحات در چهارچوب این جامعە و این نظام هم جزو کار و اولویتهای خودمان میدانیم.»([iii])
اسناد کمیسیون کمیته خارج([iv]) این جریان به وسیلهی همین سخنگوی ائتلاف راست، که به ویژه سه سال پیش به شدت مورد نقد شفاهی و نوشتاری مدافعین حزب کمونیست ایران قرار گرفت، نمونهای از یک خروار واگویههای راستترین سیاستآموز مدرسهی علوم سیاسی است. پرچمدار این بینش در رهبری کومهله و کمیته خارج رهبری کنونی کومهله، تربیت شدهی مکتبی که برای مسخ کمونیسم، گفتاوردهایی لا بهلای بینش «نئوناسیو سوسیال» آسیایی خود می گنجاند تا مفهومهای انقلابی مارکس را از سرشت انقلابی واژگون کنند. این برشها، نمونههایی از کلام این امید رهبریاند:
«برای کمونیستها بر مبنای این، هیچگاه … برای ایفای نقش دگرگونساز اجتماعی به وجود نخواهد آمد» و بنا براین حکم، چنین فراخوان میدهد: و«آنها [کمونیستهایی مانند خودشان] ھمواره مجبور خواهند بود… موقعیت بهتری در بدە بستان با سرمایه داران قرار دهد.» و به اینگونه و بنا به رهنمود و چنین رویکردی است که ادامه میدهند:
تا «از فشار سرمایهداران، اختناق سیاسی و سرکوب پلیسی بکاهد، موقعیت اقتصادی کارگران را بهبود بخشد، سطح آگاھی آنها را بالا ببرد، اعتراضات کارگری و آزادیخواهانه را برانگیزد» ولی، خیال همه را راحت می کند که پس از این تلاش و وعدههای این رهبر کومهله، هیچ چیزی به دست نخواهند آورد و بیهوده خود را خسته نکنند. زیرا که با یک «اما»ی کوچک روبرویند: «اما ساختار سیاسی حاکم طوری است که چنین رویکردی را با دشواری مواجه کرده است. رشد ساختار اقتصادی ایران و تبدیل شدن آن به یک اقتصاد سرمایهداری موجب رشد ساختار سیاسی به یک نظام متعارف بورژوازی نشده است که بتواند خود را با مولفههای یک حاکمیت مدرن سرمایهداری تطبیق دھد.»([v]) الهامبخش و رهبر این بینش یعنی ر. ابراهیم علیزاده راه حل و تحلیل رفیق خود برای اتحاد با احزاب برادر تکمیل میکند.
ایشان در مصاحبه با رادیو دیالوگ به زبان کردی برداشت خود از سوسیالیسم را اینگونه بیان میکند: «برای سوسیالیسم بایستی به قدر کافی کارخانه برای تهیه کفش و لباس ووو به وجود بیاید». این آن سوسیالیسم چینی سال ۱۹۴۰ است و به معنای سپردن سوسیالیسم به آینده دور، و یا در واقع نفی سوسیالیسم انقلابی می باشد که به وسیله سه همراه دیگرر. ابراهیم علیزاده،(جمال بزرگپور، حسن رحمانپناه و عادل الیاسی) به شیوه های گوناگون واگویه می شود. نام بردن از سوسیالیسم کافی نیست. به برداشت، حزب توده و سوسیال دمکرات های منطقه ای، این «سوسیالیسم» می تواند از جمله همان گونههایی باشد که به شدت در مانیفست کمونیست مورد نقد قرار گرفتند. سوسیالیسمی که قرار است برای همه در آیندههای دور و پس از «دوره گذار» و آینده ای در یک بی تاریخ بیاید، و به «مردم» وعده میدهند، سوسیالیسمی است کلیسایی.
انکار به چه هدفی؟!
با این همه اختلاف های استراتژیک به ویژه در نفی انقلاب کارگری و سوسیالیسم انقلابی، دبیر اول در کنار دبیر دوم و سخنگوی اول و نویسنده اولِ رهبری کنونی کومهله، نه تنها از آشکارسازی دیدگاه خویش به صورت زلال، شانه خالی میکند، بلکه، وجود اختلافها را نیز منکر میشود.
ایشان در پلنوم [اول اوت ۲۰۲۰] در دنیای مجازی گفتند: «اختلافات جدی نیستند و بزرگ نمائی میشوند.» و «در میان این رفقایی که خود را جهت متفاوت معرفی میکنند، تاکنون یک صفحه آ چهار در هیچ کنگره و پلنومی ارائه نداده اند که نشان بدهد آنها خط دیگری هستند در مقایسه با آن خط دیگر وجود ندارد. آنچه هست فقط برچسپ چپ و راست و ناسیونالیسم و سوسیالیسم و مجموعه کلمات هستند که با آنها بازی میشود.» و «چند نفری براساس ذهنیت خودشان گرایش تراشی کردە، تشکیلات را به راست و چپ تقسیم کردە و بغل دستی خودشان را دشمن حساب می کنند، … و این بحران نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری است»… آیا به راستی اختلاف پیرامون رفرم و انقلاب کارگری، اختلاف پیرامون اتحاد با نیروهای چپ و کمونیست به جای اتحاد با «مرکز احزاب کردستانی»، اختلاف پیرامون حاکمیت شورایی در کردستان و نپذیرفتن فرمول رهبری کنونی کومه له که اصرار در حاکمیت احزاب به جای شوراهای انقلابی، یگانهای مسلح شورایی و انقلابی زنان و مردان برای نگاهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن، اختلاف پیرامون انحلال حزب کمونیست ایران و تبیدل آن به کومه له ای همردیف با احزاب و نیروهای «مرکز احزاب کردستانی»، اختلاف پیرامون نقشهی اقلیمگرایی و شوراگرایی و اختلاف پیرامون ناسوینالیسم و انترناسوینالیسم و دهها اختلاف دیگر.. به زعم و تبلیغ رهبری کنونی کومه له:«چند نفری براساس ذهنیت خودشان گرایش تراشی کردە، … و این بحران نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری است»!؟ … ادامه دارد
عباس منصوران- با پوزش از خوانندگان گرامی که به ناچار و برای پرهیز از ارائهی نوشتارهای بلند، علیرغم خواست خود، ناچارم مدام مزاحم أوقات شوم.
۲۹ مهر ۱۴۰۰(۲۱ اکتبر ۲۰۲۱)
منابع:
–۱ http://www.chiran-echo.com/454.htm تار نمای چشم انداز کارگری
[ii] -جمال بزرگپور، «پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟» ، ۱۳۹۹.
[iii]– عادل الیاسی،گفتگو با تی وی آریا. تابستان ۱۴۰۰.
[iv] – عادل الیاسی، گزارش سیاسی به کنفرانس ۱۱ کمیته خارج حزب کمونیست ایران مارس ۲۰۱۷
[v] – همانجا.
مقایسه افتراقی کومهلهی حزب کمونیست ایران و کومهله به رهبری کنونی (بخش چهارم- مذاکره)
در نوشتارهای پیشین تا کنون از برخی اختلافهای سیاسی و تشکیلاتی استراتژیک درون سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله) سخن رفت و از یازده مورد از مهمترینها آنها نام برده شد.
رفیق ابراهیم علیزاده، در سال ۲۰۲۰ در یک گفتگوی رادیویی، اختلافها را برای چندمین بار، بدون اینکه یک جمله در دفاع از ماهیت بحرانی که وجود داشت، چیزی بنویسد، مدعی شد که: «چند نفری براساس ذهنیت خودشان گرایش تراشی کردە، … و این بحران نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری است.»
ایشان در مصاحبهای دیگر با همان رسانه، از سویی در مصاحبه با “رادیو دیالوگ” میگوید:
«وجود اختلافات در حزب کمونیست ایران واقعی است» و بلافاصله آنرا بزرگ نمایی وزارت اطلاعت و اکثریت کادرها و کمیته مرکز حزب میافکند و ادامه میدهد: «هر چند اطلاعات جمهوری اسلامی و تا حدودی مخالفین سیاسی ما سعی میکنند، آنرا بزرگ نمایی کنند، اما با اطمینان، اکثریت قاطع تشکیلات حزب و کومهله متحد هستند و از این بابت نگرانیای نداریم. …»
بحران کنونی اما یک شبه پدیدار نشد، بلکه از همان اوان شکل گیری کومهله و حزب کمونیست ایران، زمینه مادی داشت، بازتولید شد و در برهههای تاریخی تا کنون دستکم به سه انشعاب و دهها جدایی دستجمعی اعتراضی و دیدگاهی سه چهار نفره و یا بیشتر انجامیده است. شدت یابی بحران کنونی، از کنگره دهم کومهله در سال ۱۳۸۱خ (۲۰۰۲م) خودنمایی کرد و در کنگره ۱۷(۲۰۱۷م) به اوج خود رسید. در کنگره ۱۲ حزب در سال ۲۰۱۶ زمزمهی انحلال حزب- زیر نام ادغام حزب کمونیست در کومهله- از آن جناح آغاز شد، که ارائه دهندهی کتبی این پروژه ـ (ر. جمال بزرگپور) با واکنش تئوریک مدافعین استراتژی جرب کمونیست ایران و کومهله از جمله در بولتنهای درونی تدارک کنگره ۱۲ حکا روبرو شد. در برابر چنین شرایطی، او بنا به پیشنهاد همگرایان خویش (از جمله ر. ابراهیم علیزاده) طرح آنرا در کنگره مناسب ندانست و به گفته خود تا زمان مناسب «در تاقچه گذاشت».
نگارنده در سال ۱۳۹۵خ (۲۰۱۶م) در دو نوشتار بلند در بولتنهای پیشاکنگرهی ۱۲ حزب از ضرورت حزب کمونیست دفاع کرده و ادغام را یک انحلال طلبی نامیدم. در مارس ۲۰۱۸ در نوشتاری زیر عنوان «نگاه و ارزیابی متفاوت از ضرورت حزب کمونیست ایران و نقش کومهله» به صورت درونی به کمیته مرکزی حزب که رفیق ابراهیم علیزاده و سه تن از همراهان کنونی ایشان هنوز اقلیتی از آن هستند نوشتم:
«ارزیابی و گرایشهای متفاوت در اتحاد عملها با گروهبندیهای منطقهای (در کردستان) و سراسری و تنظیم روابط ما با نیروهایی که تا کنون در برنامهها و مصوبات کنگرهها آنها را مخالفین استراتژیک طبقه کارگر و انقلاب کارگری و حزب کمونیست ایران و کومهله اعلام کردهایم.
- برخورد به موضوع اتحاد و پروژه ایجاد و تحکیم قطب چپ و سوسیالیستی از جمله شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست…
- · … دریافت متفاوت در ارزیابی ها و تحلیل های متفاوت از بورژوازی در اپوزیسیون حکومت اسلامی در ایران و به ویژه در کردستان که ما را به گرفتن دو مشی مختلف سیاسی می رساند.
[به باورم این مهمترین ریشه اختلاف و تفاوت استراتژیک در حزب کمونیست ایران است]
- درک متفاوت از تاکتیک و نقشه و پروسه برای پیشگیری از درگیریهای ناخواسته بین گروهنبدی های سیاسی در منطقه، که گرایشی پیشگیری را در گرو اتحاد از هم اکنون مییابد و بینشی سازمانیابی پرولتاریا و متحدین طبقه کارگر، سراسر ایران و بلوک چپ و سوسیالیستی را نیروی بازدارنده تعرض بورژوازی به حزب کمونیست و کومهله میشمارد… و …
در این نگرشها، و گرایشها، دیالکتیک است که قانون میراند، و خط مشی و سبک کار، پراتیک و سازماندهی، انتخابات درون تشکیلاتی، روابط درون حزبی، پیشبرد وظایف و به بیان کلی، روبنا و زیر بنای ساختاری ما را سازا میشوند. سبک کار کمونیستی، ضرورت دانش مبارزه طبقاتی، فلسفه طبقه کارگر، سازماندهی، اتحاد عملها، و کل مبارزه طبقاتی از تئوریک گرفته تا ایدئولوژیک و عملی ووو از سویی و در سوی دیگر محفلیسم، و بحران زایی و انکار ضرورت حزب و سبک کار و مناسبات حزبی-کمونیستی، فرد منشی به جای سبک کار شورایی وخرد جمعی، مونولوگ به جای دیالوگ و دیسکورس و دیسکورس موازی، اخراج و انکار و ووو به سان دو وجه دیالکتیک تثبیتگرای وضع موجود و وجه دگرگون خواه به سوی انقلاب در رهبری و پایه های و حوزه سرایت یافته است.
متاسفانه هیچ یک از اختلافها، مستند نشده، اما در هر مجالی از سوی رفقایی، در نوشتارها، در کنگرهها و پلنوم ها و در مراسمی جلوه می یابند، بی آنکه رسمیت داده شوند و یا به رسمیت شناخته شوند.
پذیرش یا انکار
به جای پذیرش وجود گرایش ها، به انکار گرایش های تاکید میشود. پذیرش واقعیت، ما را به چه باید کردها رهنمون میسازد. خاموشی و در بینابین نشستن در شرایط کنونی، تنها به وجود ابهام و مزمن شدن آسیبها یاری میرساند. گویی چشم به راه مجالی نشستهایم که زمانه، خود پاسخ را به ما تقدیم کند و یا ما به سان عنصر آگاه و ارگانیک، خود به پویایی، تاریخ را سرعت میبخشیم. برخی در ابهام میمانند، شایعهها دامنه میگیرند، اطلاع رسانی نمیشود، بدنه حزب و دوستداران بی خبر میمانند، دودلی، بدبینی و یأس و پراکندگی گسترش می یابد. پیوستن به حزب و کومهله به ویژه در این شرایط روی آوری به مبارزه طبقاتی و خیزش سراسری را سد می کند…»
درونی، به کمیته مرکزی، سوم مارس ۲۰۱۸
مذاکره با میانجیگر انحلال
در ادامه اختلافها، در این نوشتار به موردی پرداخته میشود که میان انکار و غوغا گم شد.
این «دایره تنگ» که رهبری کمیته مرکزی کنونی کومهله مدتها است به سوی آن جهت گرفته بود، همان رجعت شتابنده به گذشتهای نه به اعتبار سال ۱۳۵۷، که در بی شکوهی این زمان بود. و آن، رویکردی بود به دام ناسیونالیسمی که به وسیله مرکز همکاریهای کردستان نمایندگی میشد. این سمت گیری، برای این نگارنده و عضو کمیته مرکزی حزب به نمایندگی از اعضایی که افتخار نمایندگی از استراتژی طبقه کارگر را به او سپرده بودند، یکی از مهمترین اختلافها به شمار میآمد. به روشنی قابل مشاهده بود که دوستان ما، با نزدیک شدن به این مرکز، به سوی ناسیونالیسم سازشکار و مذاکره جو و همیشه قربانی شده با دولتهای مرکزی گرایش مییابند. ما با تمامی وجود، از فروافتادن دوستان خود به ورطهی راست، نگران بودیم و تلاش کردیم که از آن جلوگیری کنیم. فراموش نشده است که هردو حزب دمکرات کردستان ایران و هر دو سازمان جدا شده از کومهله به رهبری آقایان عمر ایلخانی زاده و عبدالله مهتدی تلاش کردند تا نمایندگانی از همین کمیته مرکزی کنونی کومهله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) پس از کنگره ۱۷ را در سال ۱۳۹۶ به مذاکره مستقیم در نشست نروژ با نمایندگان حکومت اسلامی همراه سازند. البته نمایندگان کومهله کنونی به مذاکره با رژیم در نروژ نپیوستند و تنها در دو مذاکرهی مستقیم و پنهان از حزب و اعضا کومهله و حتا برخی از رهبری خود، با میانجیگر نروژی شرکت کرده بودند. مذاکرهی پنهانی این رهبری، برای دور سوم برنامه ریزی شده بود که نمایندگان نروژی بنا به دلایلی نامشخص از دعوت آنها به نشست سوم خودداری کردند. میانجیگر نروژی حتا به پیشنهادهای یکطرفهی نمایندگان کنونی کومهله را که یکی از آنها «تعطیلی فعالیت نیروی پیشمرگه» را بدون هیچ پیش شرطی وعده داده بود را پاسخی نیاوردند و آنانرا به مذاکره سوم فرانخواندند.
بیش از یکسال و نیم این گفتگوها و پیشنهادها از حزب و جامعه مخفی مانده بود. تنها یک گزارش شفاهی در دست است که در آن اشارهای جانبی و کوتاه از گفتگو با افرادی از نروژ شده است. بنا به این گزارش شفاهی ادعا شده است که «افرادی نروژی به عنوان میهمان به اردوگاه آمده و در باره فعالیتهای ما پرسشهایی کردند و این رخدادی معمول و روتین است که همیشه صورت میگیرد»! اما واقعیت چیز دیگری بود، نمایندگان مرکز احزاب کردستانی، جداگانه با این ارگان نروژی عضو ناتو، نشستهای برنامه ریزی شدهای داشته و به ویژه دبیر اول کومهله را از این نشستها و اهداف آن آگاه کرده بودند. آنان تلاش داشتند که با میانجیگری «نورف» [NOREF] کومهله را با خود به مذاکره مستقیم با رژیم همراه سازند. برخلاف توضیح دبیر اول کومهله، یعنی رفیق ابراهیم علیزاده در گفتگو با رادیو پیام کانادا، پس از رسانهای شدن پیرامون این مذاکرات پنهانی با احزاب ناسیونال-بورژوایی با میانجیگر نروژی، واقعیت چیز دیگری بود.
سه سال پیش پس از آشکار شدن نشست با میانجی (نورف) و پیش نشستهای مذاکره برای این رهبری مشخص کردیم که نورف، برخلاف برداشت رفیق ابراهیم علیزاده، نه یک «سازمان و یا انجمن غیر دولتی که کارهای خوبی هم انجام داده» بلکه یک ارگان وابسته به وزارت امور خارجه نروژ (عضو ناتو) و از سوی سرمایهی جهانی وظیفه دارد تا به انحلال جنبشهای مسلحانه در جهان بپردازد. این دو مذاکره رهبری کومهله کنونی با نورف که میانجیگر حکومت اسلامی و سازمانهای مخالف بود، از سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ بیش از یکسال و نیم تا آستانهی نشست مستقیم نمایندگان مرکز احزاب کردستانی با حکومت اسلامی در نروژ که افشا شد، از دید همهگان پنهان مانده بود. من در مخالفت و افشای این اسکاندال و دام، ماهیت و اهداف نورف و نیز اهداف این مذاکرات، نخست درون حزب و سپس به صورت بیرونی با طرح ۱۰۲ پرسش در پانزدهم ژولای ۲۰۱۹ در نوشتاری زیر نام «آسیب شناسی توطئه حکومت اسلامی و احزاب بورژوایی در کردستان و عبور از خط قرمزها» برآمدم.([i])
افزون بر آن از جمله در نهم و دهم ژولای ۲۰۱۹ در نوشتاری بیرونی زیر عنوان (سازمان «غیردولتی» نروژی-نورف» در دفاع از أصول و اعتبار و تاریخ کومهله، از جمله برای یاری به رفیق ابراهیم علیزاده و دوستان همراه، مسئولانه تلاش ورزیدم.([ii])
از آنجا که ماهیت و اهداف نورف لاپوشانی میشد و نبایستی افکار عمومی جامعه به بازی دیپلماسی مخفی قرار میگرفت، روز نهم اگوست ۲۰۱۹ ماهیت نورف را در نوشتاری علنی اینگونه آشکار کردیم:
سازمان «غیردولتی» نورِف([iii]) غیر دولتی نیست، بلکه، «ارگانی است تا مغز استخوان دولتی که همانند همهی «ان جی اُها»ی مورد تایید سازمان ملل، برای سوخت و ساز و نظم جهانی سرمایه برپا و به رسمیت شناخته شده است. هدف استراتژیک این نهاد، مبارزه و نابودی ارگانهای انقلابی، مقاومتهای مسلح انقلابی و سوسیالیستی و انحلال ارگانهای خودسازمانیافته و مستقل کارگری به ویژه شوراهای کارگری و تهی دستان شهر و روستا است. نویسنده این نوشتار از سال ۲۰۰۱ تا کنون افزون بر ده نوشتارپیرامون ماهیت و اهداف ان جی اُ ها نوشته است اما متاسفانه «ان جی اها» از سوی نیروهای سیاسی پیشرو کمتر مورد کنکاش قرار گرفتهاند. در سایت اینترنتی و معرفی سازمان نورف([iv]) واسطه حکومت اسلامی چنین آمده است: «نورف سازمانی غیر دولتی است که برای پایانیابی مبارزه مسلحانه و رسیدن به پیمان مشترک بین نیروی مسلح و طرف مقابل از سال ۲۰۰۸ برپا شده است… این سازمان بنا به سنت دیپلماتیک غیر رسمی نروژ، با وزارت امور خارجه نروژ رابطه تنگانگی دارد و تلاش میورزد». و خود را «میانجی و فراهم آوری دیالوگ بین سازمانهای مسلح و مدنی» میشناساند و اینکه «تا دستیابی به صلح به مخفی کاری قاطع پایبند است». استراتژی این سازمان میانجی برای سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ از جمله دو نقشه درازمدت و کوتاه مدت تعیین شده است. این سازمان از نروژ، یعنی کشوری پشتیبانی میشود و وظیفه میگیرد و به همراه سوید بزرگترین کشور سازنده مین در شراکت با آمریکا است و برای «صلح» جایزه نوبل میدهد. این سیاست، دو چهرهگی سوسیال دمکراسی و دمکراسی سرمایهداری را به نمایش میگذارد.
نروژ کشوری است کوچک، با جمعیتی کمی بیش از ۴ میلیون (نزدیک به شیراز) اما دارای بزرگترین منابع نفت در دریای شمال که قیمت روز نفت را در جهان رقم می زند و بزرگترین تولید کننده و فروشنده نفت و گاز و سهامدار در تمامی شرکتهای نفتی جهان است. «استاندارد اویل» نروژ که اکنون تغییر نام داده شریک حکومت اسلامی است تا نفت اقلیم در کردستان عراق و عربستان و یمن وووو به کمپانیهای نفتی سرازیر کند. نروژ عضو نیرومند پیمان نظامی- تهاجمی ناتو و از ثروتمندترین کشورهای جهان و دارای بالاترین ذخیره ارزی در جهان است. سازمان نورف برای حفظ منافع سرمایه جهانی، و ناتو به ویژه ایالات متحده آمریکا سیاستهایی را زیر نام «ان جی اُ» با مرکزیت نروژ برای حل درگیری در جهان وظیفه حیاتی و تجارب حیات بخشی برای حاکمیت سرمایه دارد.
این ارگان امپریالیستی، میانجیگر و پیشبرندهی تسلیم رزمندگان مسلح فارک در کلمبیا بوده است، میانجیگر تسلیم رزمندگان شبه جزیره تیمور شرقی در اندونزی، که با قتل عام هزاران نفره زحمتکشان تیمور، جنبش خلقی زیر ستم را به نابودی کشانید، این سازمان «غیردولتی» نقش به تسلیم کشانیدن «ببرهای تامیل» را به عهده داشت و با پیروزی کامل به پیش برد. جنبش آزادیبخش خلق تامیل (ایلم) ـ که رزمندگان مردمان زیر ستم اش در شجاعت به ببرهای تامیل شناخته شده بودند، هدف خویش را آزادسازی بخشی از خاک جزیره سریلانکا از فرمانروایی حکومت مرکزی و دستیابی به خودمختاری مردم تامیل، اعلام کرده و تا مرز پیروزی بود که با میانجیگری نورف به نابودی کشانیده شد. این ارگان امپریالیستی برای انحلال مقاومت و با سازش کشانیدن پ. ک. ک نیز تلاش ورزید، و رهبران آن هشیارانه تلاشهای توطئه آمیز نورف را علنی و خنثی ساختند. دستکم دبیر اول کومهله و همراهان ایشان در کردستان از این ماجرا با خبر بودند. تجربهها و دستاوردهای به اصطلاح «سازمان غیردولتی» نروژی که نقش میانجی و به تسلیم کشانیدن جنبشها را به عهده دارد، در سوریه برای بقاء اسد تلاش میورزد و به سود کمپانی نفتی «استات اویل» نروژ و شرکای جهانی آن با حکومت ایران چندین سال است که رابطه داشته و میانجیگر شده است. این ارگان دلال و دیالوگ و توطئه، میانجیگری مخالفین قابل خرید و بند و بست، داد و ستد را به میز سازش میآورد. این سازمان امپریالیستی ماموریت یافته است که همان نقشی را که در تیمور شرقی و نابودی جنبش ببرهای تامیل در سریلانکا و جنبش مسلحانه فارک و نیز جنبش مورو در فیلیپین را به پیش برد، در ایران و سوریه نیز ایفا کند. حکوت نروژ ۱۹ سال در پی نابودی جنبش گریلایی فارک در کلمبیا بود و سال ۲۰۱۵سازمان امپریالیستی «غیر دولتی نورف» موفق به تسلیم کشانیدن و نابودی مقاومت مسلحانه در کلمبیا شد. نمایندگان فارک به مذاکره آمدند، خلع سلاح را پذیرفتند و به پستهایی دست یافتند، اما به زودی در پی خلع سلاح و تثبیت حاکمیت مرکزی، از صحنه به دور افکنده شدند.
تلاش دویچهوله فارسی (خبرگزاری آلمان) در پی دیدار اخیر نمایندگان حکومت اسلامی با چهار جریان مزبور، در پرسش از نهاد امپریالیستی «ان جی ا – نورف» بی نتیجه مانده است. خبرگزاری آلمانی به زبان فارسی اما اعلام کرد: «برخی منابع نزدیک به احزاب کرد به دویچهوله فارسی گفتند که دست کم در یک دیدار با نمایندگانی عالیرتبه از وزارت امور خارجه و دفتر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، دبیران کل این احزاب حضور داشتهاند. با این حال، ایلخانیزاده در پاسخ به این پرسش که این ملاقاتها در چه سطحی صورت گرفته؟ تنها گفت:«از طرف جمهوری اسلامی نمایندگانی در سطح بالا و از طرف احزاب کرد هم نمایندگانی در سطح رهبری در این دیدارها شرکت کردهاند.»([v])
این سازمان امپریالیستی؛ در شرایطی کردستان را نشانه گرفته بود که حکومت ایران در گرداب گرفتار آمده و به هر جلبکی آویزان میشود. کردستان مرکز و سنگر مقاومت مسلحانه و کومهله حزب کمونیست ایران با مقاومت و مبارزهای افتخار آفرین محور امید کارگران و زحمتکشان کردستان، هدف این سازمان میانجیگر است. کردستان را به تسلیم کشانیدن و زیر مهمیز ناسیونالیستها در شراکت با حکومت مرکزی دست نشانده کردن، هدف جهانی سرمایه و ماموریت نورف است. کسانی که با دلالی این سازمان امپریالیستی به وعده به این هدف، تسلیم گفتگو شدند، و توجیه کنندگان این دیالوگ ضد مردمی جز رسوایی بهرهای نمیبرند… نمایندگان «مرکز همکاری احزاب کردستان ایران» در پست ابزار، آکتورهای این بازیاند و وظیفهمندند تا همکاریها را گسترش دهند و عضو جدید نیز میپذیرند.»
این نوشتارهای بیرونی، از درون با توفان تومارها و تهاجم انحلال طلبان، روبرو شدند و بیش از ده رفیق انقلابی حزب در منطقه را با تهدید، خلع عضویت، اخراج و یا به فراخوانی در دبیرخانه و وادار به پس گرفتن دیدگاه خود و امضاء برائت نامه در «دبیرخانه»، ماهها محرومیت از تماس و حصر خانگی زیر فشار قرار گرفتند. در پی تلاشهای مسئولانهی ما بود که دو تن از رهبران اصلی کنونی کومهله، یعنی ر. جمال بزرگپور و ر.ابراهیم علیزاده در رادیو «پیام کانادا» برای نخستین بار، به گفتگو در باره مذاکره برآمدند. این رفقا، پس از سکوت یکسال و نیمه در دفاع از شرکت و گفتگو با میانجیگر مذاکره (نورف) و فاش شدن مذاکرات احزاب کردستانی برآمدند. این دوستان هنوز واژهای در نقد مذاکره و نشست و مذاکرات خود با میانجیگر نروژی و یا مذاکرات و نقد دوستان خود با حکومت اسلامی به زبان نیاوردهاند. این دوستان بهجای توضیح پیامهای دور از اصول و استراتژی و سیاستهای کومهله انقلابی، اشتباه خویش را نقد میکردند، و به جای اینکه سکوت خویش در دو نشستِ نزدیک به دوساله را توضیح دهند به توجیه برآمدند. و این شایسته و بایسته یک نیروی انقلابی نبود. این دوستان به جای بیان حقیقت و بازگشودن اهداف ارگان امپریالیستی انحلال مقاومتهای مسلحانه، نورف را «انجمنی» که کارهای «خوبی هم انجام داده و یک سازمان غیردولتی» جلوه دادند (رفقا، ابراهیم علیزاده و جمال بزرگپور). تا اینجا فرو نیافتادن دوستان خود در این دام چاله، خوشحالیم… ادامه دارد
عباس منصوران
۲۸ مهرماه ۱۴۰۰
زیر نویس ها و منابع:
[i] http://www.azadi-b.com/G/2019/07/post_225.html
[ii] http://www.azadi-b.com/G/2019/07/post_225.html
سازمان «غیردولتی» نروژی – نورف
[iii] NOREF − Norwegian Centre for Conflict Resolution
[iv] https://noref.no/About-NOREF
[v] -http://www.azadi-b.com/G/2019/07/post_225.htm
مقایسه افتراقی کومهلهی حزب کمونیست ایران و کومهله به رهبری کنونی (بخش پنجم- مذاکره و پراگماتیسم)
در نوشتارهای پیشین از اختلافهای سیاسی و تشکیلاتی استراتژیک درون حزب و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله) سخن رفت.([۱]) تلاشهای ما برای دیالوگ یعنی به میان گذاردن اختلافها و اشتراکها در پیشگاه جامعه با سکوت و انکار نگرش راست روبرو شدند. با این همه، استناد به گذشته و ریشه اختلافهای مهم به این سبب ضروری دانسته تا از سویی ریشهی اختلافها نشان داده شوند و از سوی دیگر، اهمیت و ماهیت آنها نمایان شوند.
رفیق ابراهیم علیزاده و همراهان در حالی که با برنامه ریزی و مهندسی، مهمترین ارگانها و اهرم های کلیدی سازمانی را با موقعیتی که در اردوگاه داشتند در انحصار گرفته بودند و حزب را از داشتن کوچکترین نظارت و دخالتی در امور لژستیکی و مالی و رادیو و تلویزیونی و عضوگیری و جلوگیری از اخراج و تعلیق ووو محروم کرده بودند، در پلنوم [اول اوت ۲۰۲۰] در برابر حیرت همهگان، اینگونه به انکار اختلافها میپرداختند: «اختلافات جدی نیستند و بزرگ نمائی میشوند.» و «در میان این رفقایی که خود را جهت متفاوت معرفی میکنند، تاکنون یک صفحه آ چهار در هیچ کنگره و پلنومی ارائه نداده اند که نشان بدهد آنها خط دیگری هستند در مقایسه با آن خط دیگر وجود ندارد. آنچه هست فقط برچسپ چپ و راست و ناسیونالیسم و سوسیالیسم و مجموعه کلمات هستند که با آنها بازی میشود.» و «چند نفری براساس ذهنیت خودشان گرایش تراشی کردە، تشکیلات را به راست و چپ تقسیم کردە و بغل دستی خودشان را دشمن حساب می کنند، … و این بحران نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری است.» پرسیدنی است که مگر اختلافات، انشعاب هستند که باید در اغاز در کنگرهها و پلنومها ارائه داده شوند تا رسمیت یابند! آیا اشاره ایشان به «آنچه هست و چپ و راست و ناسیونالیسم و… به چپ و راست تقسیم کردن تشکیلات» خود تاییدی بر وجود نوشتارهای درونی و بیرونی نیست که آنها را انکار میکند!
این انکارها در حالی تکرار میشدند که مدافعین استراتژی حزب کمونیست با بیان و تببین اختلافها به صورت بولتنهای ویژه در کنگره ۱۲ حزب و سپس در دهها نوشتار درونی و بیرونی و دهها سخنرانی و صدها صفحه نشان داده بودند. در این راستا، به راستی اختلافهای سیاسی عمیقی پیرامون انقلاب کارگری، رفرمیسم، اختلاف پیرامون اتحاد با نیروهای چپ و کمونیست به جای اتحاد با «مرکز احزاب کردستانی»، اختلاف پیرامون حاکمیت شورایی در کردستان و نپذیرفتن فرمول رهبری کنونی کومهله که اصرار در حاکمیت احزاب به جای شوراهای انقلابی یگانهای مسلح شورایی و انقلابی زنان و مردان برای نگاهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن، اختلاف پیرامون انحلال حزب کمونیست ایران و تبدیل آن به کومهلهای همردیف با احزاب و نیروهای «مرکز احزاب کردستانی»، اختلاف پیرامون نقشهی اقلیمگرایی و شوراگرایی و اختلاف پیرامون ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم و دهها اختلاف دیگر وجود داشتند. و بر همین مبنا بود که جناح راست را به مشارکت در سازماندهی گفتگوها، دیالوگ و برداشتن گامهایی سازنده جهت کنترل بحران و سمت و سو دهی گفتگوها بر محوری سازنده فرا خوانده میشد. برخلاف ادعاها و تبلیغات رهبری کنونی کومهله که در عمل با نقشه و مهندسی انحلال حزب کمونیست ایران و مسخ آن به شکل سازمانی منطقهای و «کومهله»ای همخوان با تشکلهای «مرکز همکاریهای اخزاب کردستانی» را از سالها پیش به پیش میبردند، اختلافها و بحرانی که ابراهیم علیزاده با تناقضگویی از آنها نام میبرد، میان :«چند نفری براساس ذهنیت … نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری» نبود.
در این بخش به یکی دیگر از اقدامات رهبری کنونی کومهله میپردازیم تا ماهیت اختلافها نمایانتر شوند:
موضوغ مذاکره
در سال ۱۳۹۷برخی رسانههای جهانی و نیز بخش کردی تلویزیونهای کردستان عراق و کومهله، تنها به گوشههایی پیرامون مذاکراتی پرداختند که تا آن برهه از سوی مذاکره کنندگان، به سکوت و پنهان کاری ادامه داشت:
رادیو فردا در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۷ خبر داد: «نمایندگان چهار حزب فعال در کردستان در تلاش برای مذاکره با نمایندگان حکومت جمهوری اسلامی ایران هستند.» و افزود: «در این گزارشها از «حزب دمکرات کردستان»، «حزب کومله کردستان»، «حزب کومله زحمتکشان کردستان ایران» و «حزب دمکرات کردستان ایران» به عنوان طرفهای احتمالی گفتوگو با ایران به میان آمده است…عمر ایلخانیزاده، دبیرکل حزب کومله زحمتکشان ایران در گفتوگو با شبکه تلویزیونی کردی «روداو» تایید کرده که تلاشهای مقدماتی برای انجام مذاکرات صورت گرفته است. ابراهیم علیزاده، دبیر سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، که در جریان این تلاشهای مقدماتی بوده، نیز در گفتوگو با تلویزیون کومله وابسته به این حزب خبر یاد شده را تایید کرده است. او گفته که این حزب یک بار با نمایندگان یک سازمان نروژی که نقش میانجی را بازی میکند، دیدار کرده ولی در دور بعدی گفتوگوها حضور نداشته است.
سازمان نروژی که به عنوان واسطه بین نمایندگان احزاب کرد و جمهوری اسلامی، معرفی شده، «اندیشکده نورف» است. سازمان نروژی نورف که در سالهای اخیر در میانجیگیری بین مخالفان دولت سوریه نیز فعال بوده، روابط خوبی با مقامهای جمهوری اسلامی دارد. مقامهای ارشد این سازمان دیماه پارسال به ایران سفر و با کمال خرازی، رئيس شورای راهبردی سیاست خارجی ایران، دیدار کردند.»([۲])
بنا به مرکز خبری رادیو فردا، «سفرهای کمال خرازی به اسپانیا، فرانسه و ایتالیا، دیدار وی با معاون وزیر خارجه بریتانیا و دیدارهای پی در پی وی با «سازمانهای غیردولتی» اروپایی، نشاندهنده افزایش نقش و وزن او در معادلات سیاست خارجی ایران است.»
نتیجهی سه نشست، نشست چهارم نمایندگان دو حزب دمکرات و دو حزب جدا شده از کومهله با نمایندگان حکومت اسلامی در نروژ بود. از سوی دفتر مرکز همکاری احزاب کردستان ایران چهار نماینده، و از سوی حکومت اسلامی نمایندگانی از شورای عالی امنیت ملی و وزارت خارجه شرکت داشتهاند. ریاست هیأت حکومت اسلامی در این نشست را محمد کاظم سجادپور، معاون پیشین نماینده دائم رژیم در سازمان ملل متحد در ژنو بر عهده داشته است. نتیجه و ادامه یابی مذاکره پنهان ماند. رفقا جمال بزرگپور و ابراهیم علیزاده تنها کسانی بودند که دیدارها و مذاکرات را تایید کردند. اما جمال بزرگپور که این ویژگی ارزنده را دارد تا دیدگاه خویش را انکار نکند، آشکاراتر به جزییات پرداخت.
رفیق ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومهله نیز، در گفتوگو با بخش کردی تلویزیون “کومله” خبر گفتوگو میان چهار حزب و دیپلماتهای جمهوری اسلامی را تائید کرد. او گفت که نمایندگان این سازمان غیردولتی نروژی با کومهله دیدار و گفتوگو داشتند و این حزب شرطها و خواستههایش را برای گفتوگو بیان کرده است.
ر. ابراهیم علیزاده در شامگاه پنجشنبه ۱۳ تیر۹۷ یعنی ۵ روز پس از مذاکره نمایندگان حکومت اسلامی و با چهار حزب مرکز همکاریهای احزاب کردستانی نیز در گفتوگو با تلویزیون «روداو» کردستان عراق، بار دیگر رایزنی برای گفتوگو میان جمهوری اسلامی و احزاب کردستانی و شرکت نمایندگان کومه له در مذاکره با اعضای «سازمان غیردولتی» نروژی در آلمان گفتوگو کرد. ایشان از بیان نام این سازمان خود داری کرد.
ر. علیزاده، پیشتر گفته بود، «سازمان متبوع وی به دور نهایی گفتوگو فراخوانده نشده، اما اطلاع دارد که چهار حزب دیگر با دیپلماتهای جمهوری اسلامی دیدار و گفتوگو کردهاند». او بار دیگر اصل خبر را تائید کرد، اما این بار گفت که از محتوای مذاکرات بی خبر است.
عمار گلی، سردبیر سایت خبری «روژ» در گفتوگو با رادیو زمانه، میگوید «حداقل یک دور گفتوگو میان نمایندگان چهار حزب کردستانی و دیپلماتهای جمهوری اسلامی با میانجیگری یک سازمان غیردولتی نروژی انجام شده اما از محتوای مذاکرات بیخبر است.»([۳])
بنا به این گزارش : «سازمان غیردولتی نروژی پیش از مذاکره میان نمایندگان ایران و احزاب، برای دیپلماتهای ایرانی و هیات نمایندگی احزاب کردستانی یک کارگاه شیوه مذاکره هم برگزار کرده است.»
بنا به گزارش آزاد شریفی از رادیو تلویزیون رودا: «پیشنهاد مذاکره به دنبال بازدید سالانه سازمانهای غیردولتی نروژی از اردوگاههای احزاب مستقر در اقلیم کردستان عراق مطرح شده است.» به گزارش آزاد شریفی:
«آنها هر سال از اردوگاههای احزاب بازدید میکنند، در جریان همین بازدیدها به احزاب میگویند که تا چه زمانی میخواهید این وضعیت را داشته باشید؟ اگر پیشنهادی برای حل مسئله باشد، حاضر به گفتوگو هستید؟.» و «از دل همین پیشنهاد هم طرح میانجیگری میان ایران و حزبهای کردستانی مستقر در اقلیم کردستان بیرون آمده است.
طرحی که به دنبال یافتن راهکاری برای پایان دادن به منازعه مسلحانه میان حزبهای کردی مخالف جمهوری اسلامی و دولت ایران است.»
به گزارش شریفی: «علیزاده در دو گفتوگوی تلویزیونی گفت که در دیدار با نمایندگان سازمان میانجی، پیششرطهایی برای گفتوگو مطرح شده است. او یکی از پیششرطها را پایان دادن به سرکوب و زندانی کردن فعالان سیاسی و مدنی در کردستان و آزادی فعالیت نهادهای صنفی و سیاسی عنوان کرد. شرط دوم هم به گفته او، برطرف شدن موانع بازگشت فعالان سیاسی و مدنی تحت تعقیب به ایران بود.
این پیششرطها بدون پاسخ مانده و آنگونه که شریفی میگوید، چهار حزب دیگر هم خواستههای مشخصی برای آغاز گفتوگو داشتند. وی میافزاید:
«در بیانیهای که به سازمان نروژی دادند اعلام کردند که به جمهوری اسلامی بیاعتماد هستند، گفتوگوها باید علنی باشد و جمهوری اسلامی به صورت رسمی بپذیرد و اعلام کند که با احزاب کردستانی برای حل مسئله کرد، گفتوگو میکند».
شریفی اما میگوید که نمیداند این شرطها پذیرفته شدند، یا آنطور که علیزاده میگوید، بیپاسخ مانده است([۴]). خبرگزاریها به جزییات گفتوگوها و تماس با کمال خرازی یعنی رئیس شورای راهبردی سیاست خارجی حکومت اسلامی نمیپردازند. آنچه آشکار است در درازای دو سال گذشتهی پیش از افشای مذاکرات، وی در نقش یکی از عناصر مهم و مسئوال در پیشبرد سیاست خارجی حکومت اسلامی نقش تعیین کنندهای داشته است
در پی افشا شدن نشستهای پنهانی، رفیق جمال بزرگپور، نظریه پرداز و عضو رهبری کنونی کومهله پیرامون مذاکره که پس از دو نشست با میانجیگر نروژی که از سوی وزارت امور خارجه نروژ پشتیبانی میشود در نقش سخنگو در گفتگو با رادیو پیام کانادا ظاهر شد و به نکاتی پرداخت که تا آنزمان پنهان مانده بودند.
رادیو پیام کانادا، از ر. جمال بزرگپور از نتیجه نشست نمایندگان احزاب کردستانی به نمایندگان حکومت اسلامی در نروژ در باره سومین نشست میپرسد. سومین نشست پنهانی در انتظار پاسخ حکومت اسلامی بود. به پیشنهاد بدون هیچ شرط «تعطیل کردن نیروی پیشمرگ» از سوی نمایندهگان کومهله کنونی و برخی پیشنهادهای غیر مستقیم دیگر به حکومت اسلامی، علیرغم انتظارشان، پیامی شنیده نشد. چرایی اینکه حکومت اسلامی برای مذاکره با چهار نیروی مرکز احزاب کردستانی علاقه نشان داد و نماینده فرستاد و برای گفتگو با نمایندگان کومهله، پیگیری نکرد، شاید این بود که نورف و حکومت اسلامی و مرکز احزاب کردستانی، در انتظار زمان مناسبتری بودند تا به جای یک محفل از کومهله،یک سازمان جدا شده از حزب کمونیست را با خود همراه سازند. لازم به اشاره است که تا کنون ارگانهای رهبری به محکومیت این دیدارها سخنی نگفتهاند و سندی به دست نمیدهند. تنها پس از فاش شدن دیدارهای پنهانی و نشر یک نوشتار بیرونی و نیز گفتگوی تلویزیونی با رادیو پیام با نگارنده، رفقا جمال بزرگپور و ابراهیم علیزاده به مصاحبه برآمدند.
رادیو پیام کانادا از ج. بزرگپور در نقش نماینده کومهله در مذاکره، از چرایی فرانخواندن کومهله از سوی نورف میپرسد:
-شما را دعوت نکرد؟
- ب.«ما شرکت نداشتیم و تا کنون هم پیامی دریافت نکردیم…
- ب. مذاکره با ج. ا سلامی ما رد نکرده و رد نمیکنیم اما نباید تلاشی باشد برای تفرقه افکنی و این حزب یا آن حزب به نام خود تمام کند…»
از این پاسخ میتوان چنین برداشت کرد که: نماینده کومهله به رهبری ر. ابراهیم علیزاده راغب شرکت در ادامه مذاکرات بوده و از سهیم نشدن در نتایج آن، ناخشنود است و تنها نگران است که نباید به نام «این حزب و آن حزب» یعنی چهار نیروی دیگر تمام شود!
- ج. ب. هنوز جمهوری اسلامی به آن درجه نرسیده که یک مذاکره سالم به پیش برده شود.»
با این پاسخ ر. ج بزرگپور چنین برمیآید که «جمهوری اسلامی هنوز به آن درجه نرسیده» و گرنه «مذاکره را سالم به پیش برده میشد».
– ج. بزرگپور: «در این مذاکرهای جریانات متاسفانه هشیار نبودن و درست عمل نکردند…»
به بیان دیگر، ایشان مذاکرات «احزاب دوست» را رد نمیکنند، بلکه تنها ملاحظهای که دارند این استکه «متاسفانه هشیار نبودن و…» شاید که اگر اینان هم حضور داشتند، هشیارانه عمل میکردند!
رادیو پیام: این «ان جی اُ» چه اهدافی را دنبال میکند؟
- ج بزرگپور: «اهداف آنها را از زبان خودشان نشنیدیم…»
نماینده کومهله در اینجا انتظار دارد که اهداف دشمن «را از زبان خودشان بشنویم»!!! ما بی درنگ اهداف آنها را به زبان میآورد:
– «اینها میخواهند به طور مسالمت آمیز بحرانها را حل کنند و مسئله فلسطین و اسرائیل هست و این کار کردند منجر به معاهده اسلو شد و تلاش کردند به طور مسالمت آمیز حل کنند…!»
چه تصویر سازی زیبایی! ر.ج . ب. نمیگوید که اسحق رابین و یاسر عرفات نیز به پاس همین انحلال جنبش فلسطین «به طور مسالمت آمیز» در نروژ، جایزه صلح نوبل هم دریافت کردند. ایشان، در دفاع از مذاکره و نقش نورف سنگ تمام میگذارند: «اینان برای حل بحران تلاش میکنند.» و نمونه فلسطین را یادآور میشود. و وانمود میکند که گویی بحران بین کومهله و حکومت اسلامی به دور از چشم و حضور جامعه، پشت درهای بسته و بین دو سه رهبر احزاب کردستان و نمایندگانی از سرمایهی جهانی «به طور مسالمت آمیز بحرانها را حل میکنند».
وی، «حل مسئله فلسطین» بین اسحق رابین و عرفات را گواه میآورد که «مسالمت آمیزحل» شد و ربطی به تودههای کارگر و زنان و زحمتکشان فلسطینی هم نداشت. چرا کردستان و حتا اعضا و رهبری حزب و کومهله چنین حقی را نداشته باشند! تا فلسطین دیگری برپا نشود! بگذار،از بالا و بین خودشان حل شود و چه بهتر که به واسطهی این میانجیگر و خبرهی حل بحرانهای بین احزاب و حکومتها نمونه فلسطین و اسرائیل، فارک و حکومت کلمبیا وووو] که به بیان رفیق ابراهیم علیزاده «کارهای خوبی هم انجام داده» و خیرخواهانه» حل شود!
- ج. بزرگپور میافزاید: «به ما گفتند ما مسئله کورد و به ویژه کوردستان ایران را به ما گفتند که به شیوه مسالمت آمیز حل کنند…»
میبینیم که آنها در انتظار همان شیوهای فلطینی- عرفاتی بودند تا «بحران» و «مسئلهی کرد» نیز همانند فلسطین و اسرائیل و کلمبیا و تیمور شرقی وووو حل شود!
- ج.بزرگپور:«آنچه به ما گفتند همین…از ما خواستند که کارشان پیش برود و ما هم رسانه ای نکردیم تا این موقع …»
کدامین کومهله و کومهلهای است که با نمایندگان جهانی سرمایه و میانجی حکومت اسلامی که اهدافآنها به بیان خود شما،چیزی جز انحلال سازمانهای مسلح نیست، نزدیک به دوسال مخفیانه با تعهد سکوت به گفتگو مینشیند!؟ آیا در هیچیک از برنامهها و مصوبهها و اسناد کومهله حل مسئله کرد را اینگونه یشنهاد شده؟ آیا چنین سنتی در کومهله وجود داشته؟ آیا از سوی کومهله چنین مسئولیتیبرای «حل مسئله کرد» داشتید؟ آیا این شیوه «حل مسئله» همان حل مسئله به شیوه کنونی احزاب برادر نیست؟ آیا به همین وعده نبود که به پنهانکاری تعهد دادید و باور کردید؟ اما شما با تعهدی که به نورف داده بودید،نزدیک به دوساله و تا آستانه نشست سوم،پنهانکاری کردید تا آنکه رسانهای شد و به ناچار با بیش از یکماه تاخیر و پس از افشا شدن مذاکرات به توجیه آن برآمدید!
- ج. بزرگپور میگوید: «ما به اونها گفتیم نمیتوانیم تا الیالابد صبر کنیم و اونها از ما خواستند که صبر کنیم تا با طرف جمهوری اسلامی مطرح کنند و پیشنهادها را ببرند تا اون موقع و ما هم همین کار را کردیم…»
در اینجا نیز میبینیم که از بردن پیشنهادها به حکومت اسلامی و «صبر کردن تا با طرف جمهوری اسلامی مطرح کنند.» به آشکارا از یک مذاکره غیرمستقیم با حکومت اسلامی گفتگو میشود.
رادیو پیام: «از پایان دهی به میلیتاریزه کردن در کردستان و آزادی زندانیان سیاسی در کردستان میگویید آیا رژیم به چنین شرایطی تن میدهد؟»
- بزرگپور: «هرگز … جمهوری اسلامی اهداف دیگری را دنبال میکند…»
رادیو پیام: دستکم به طور شفاهی اینکه این دوستان چهار جریان که با شما پیمانهایی هم بستهاند، بدون خبر با رژیم نشست داشتهاند یا با خبر بودید و یا بی خبر، به هر روی ما نمیدانیم چرا این نارو به خودتان را محکوم نکردید؟
- بی پاسخ…
مجری میپرسد:
«با توجه به این جنبش کارگری و اعتراضها در ایران و جدا از اینکه با این جزیانات ناسیونالست میتواند قابل فهم باشد اما، طرح مذاکره آن هم در این شرایط با جمهوری اسلامی آیا فکر نمیکنید ایجاد توهم و عبور از خط قرمز باشد و یک نوع تو دهنی به این حرکت ها و به جامعه باشد…»
ج. بزرگپور: «دقیقن»
در اینجا، پاسخ «دقیقن» به هیچ روی مفهوم نیست. آیا دقیقن،به معنای تایید تودهنی به جنبش دی ماه ۹۶ است یا پرسش مامفهوم است!؟
- ج. بزرگپور: «خط قرمزهای ما روشن است جمهوری اسلامی باید شروطی که ما داریم جمهوری اسلامی عبارت از آن خواهد بود که …شرایط مذاکره قابل فهم و دید باشد …اگر مفهوم نشد و جمهوری اسلامی بخواهد دور بزند نوعی تفرقه آمیز است… برای اینکه این اتفاق رخ ندهد ولی ما مذاکره را رد نکرده و رد نخواهیم کرد. …ما باید از جمهوری اسلامی این حرکت را ابتدا ببینی …اگر رعایت نشود … به عکس خود تبدیل میشود…»([۵])
…. ادامه دارد
عباس منصوران
۲۸ مهرماه ۱۴۰۰
[۱] -http://www.chiran-echo.com/481.htm تارنمای چشم انداز کارگری: تبیین ریشههای بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری کنونی کومه له ـ مجموعه بخش های اول تا هفتم ـ
[۲] – رادیو فردا، میانجیگری یک موسسه نروژی برای «مذاکره احزاب کرد و حکومت ایران، ۱۸/تیر/۱۳۹۸
[۳] – مذاکره در اسلو میان چهار حزب کردستان ایران با نمایندگان جمهوری
[۴] همانجا منبع شماره ۳
[۵] – http://www.azadi-b.com/G/2019/07/post_251.htmlآسیب شناسی توطئه حکومت اسلامی و احزاب بورژوایی در کردستان و عبور از خط قرمزها
مقایسه افتراقی کومهلهی حزب کمونیست ایران و کومهله به رهبری کنونی (بخش ششم- مذاکره و پراگماتیسم)
در نوشتارهای پیشین از اختلافهای سیاسی و تشکیلاتی استراتژیک درون حزب و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله) سخن رفت.(i) تلاشهای ما برای دیالوگ یعنی به میان گذاردن اختلافها و اشتراکها در پیشگاه جامعه با سکوت و انکار نگرش راست روبرو شدند. این وظیفه خود دانسته تا برای داوری افکار روشننگر و آزاد از بردگی فکری جامعه و آیندگان، ریشهی اختلافها نشان داده شوند و از سوی دیگر، اهمیت و ماهیت آنها نمایان گردند.
در پیشدرآمد بخش پنجم، اشاره رفت که رفیق ابراهیم علیزاده و همراهان در حالی که با برنامه ریزی و مهندسی، مهمترین ارگانها و اهرم های کلیدی سازمانی را با موقعیتی که در اردوگاه به شیوهای ضدسازمانی در انحصار گرفته بودند و حزب را از داشتن کوچکترین نظارت و دخالتی در امور لژستیکی، مالی، رادیو و تلویزیونی و رسانهای، عضوگیری و جلوگیری از اخراج و تعلیق ووو محروم کرده بودند، در پلنوم [اول اوت ۲۰۲۰] در برابر حیرت همهگان، در پشتیبانی از نماینده خود در همه جا(عادل الیاسی)که گفت: «بروید انشعاب کنید به درک»! نه تنها سکوت کرد، بلکه اینگونه به انکار اختلافها پرداخت که: «اختلافات جدی نیستند و بزرگ نمائی میشوند.»
بخش پایانی نوشتار پنجم در پاسخ ر. جمال بزرگپور به پرسش رادیو پیام کانادا مبنی بر اینکه:
«با توجه به این جنبش کارگری و اعتراضها در ایران (۹۶دیما) و جدا از اینکه با این جزیانات ناسیونالست میتواند قابل فهم باشد اما، طرح مذاکره آن هم در این شرایط با جمهوری اسلامی آیا فکر نمیکنید ایجاد توهم و عبور از خط قرمز باشد و یک نوع تو دهنی به این حرکت ها و به جامعه باشد…»
چنین آمده بود : یقینن..
- ج. بزرگپور: «خط قرمزهای ما روشن است جمهوری اسلامی باید شروطی که ما داریم جمهوری اسلامی عبارت از آن خواهد بود که …شرایط مذاکره قابل فهم و دید باشد …اگر مفهوم نشد و جمهوری اسلامی بخواهد دور بزند نوعی تفرقه آمیز است… برای اینکه این اتفاق رخ ندهد ولی ما مذاکره را رد نکرده و رد نخواهیم کرد. …ما باید از جمهوری اسلامی این حرکت را ابتدا ببینی …اگر رعایت نشود … به عکس خود تبدیل میشود…»(ii)
باید از «نمایندگان کومهله» در این مذاکره پرسید: دیدیم که جمهوری اسلامی و نورف دور زدند و تفرقه بین شما و دوستان ایجاد نشد،اما مذاکره قابل فهم بود! پیشنهادهای شما را دریافت کردند! هیچ پیش شرطی نداشتید! شروط حکومت اسلامی هم حتا اگر شما و دوستانتان در مرکز همکاری أحزاب کردستانی دریافت کردهاید، تا کنون آشکار نکردهاید. پرسش اینجاست که باید «از جمهوری اسلامی این حرکت را ابتدا ببینی.» هنوز ندیدهاید؟! منتظر چه حرکتی بودهاید! که باید «ابتدا ببینی»؟ میگویید: «اینکه با احزاب چگونه برخورد میکند» و مسئله کردستان و حتی حق تعیین سرنوشت و در آنجا که به میانجیگری انحلال جنبش انقلابی، در میان است که «رفع ستم ملی و با مردم کردستان چگونه عمل خواهد شد این میتونه به بعد موکول بشه برای بعد.» آیا این پیشنهاد سپردن همه تصمیمها به ویژه پیشکشانه «تعطیلی نیروی پیشمرگه» به معنای انحلال و خلع سلاح داوطلبانه نیست؟
آیا در این مبادله پیامها، از سوی چه کسانی نمایندگی داشتید؟ آیا مجاز بودید که داوطلبانه و پیشاپیش با بخششهای اینچنینی و تقدیم کومهله، خواستهای انقلابی و پایهای کارگران و زحمتکشان در کردستان را به داد و ستد بگذارید؟
- آیا شما به نمایندگی از حزب کمونیست ایران و تصمیم گیری حزب و سازمان کردستان و یا برگزاری کنگره یا پلنومی اضطراری و یا ویژهای ماموریت گرفته بودید که به حکومت اسلامی، پیشاپیش و یکجانبه، بدون هیچ پیش شرطی به رژیم پیام بفرستید که: «نیروهای مسلح اگر چه جای خاصی در استراتژی ما دارد،می توانیم علیه جمهوری اسلامی به کار نگیریم… ما این پیام را فرستادیم و به این نهاد میانجی گر گفتیم.» آیا این پیشکش مبانی استراتژیک، اعتبار و بنیانهای انقلابی و مبارزاتی کومهله در مقاومت مسلحانه علیه حکومت بورژوایی در ایران نیست؟
- آیا رژیم، این پیشنهاد را به معنای انحلال نیروی مسلح ارزیابی نمیکند؟ و سازمان ناتو از شادی، کومهله را به فارک و یاسر عرفات تداعی نمیکند؟
این پیام به چه مرکزی فرستاده شد و به چه معنا بود؟ آیا اینها از ملک و مالکیت خودتان بخشیده میشد یا از نیم سده مبارزه و ارزشها، اعتبار و تاریخ پرافتخار کومهله و جنبش انقلابی در کردستان که سوداگرانه و کالا وار به مبادله گذارده میشد؟
- آیا با چنین پیشنهاد پیشاپیش «مسالمت آمیزی» برای گفتگو و امتیاز بخشی از هستی کومهلهی انقلابی، از خط قرمزهای انقلابی عبور نکردهاید؟ آیا این وعده به رژیم غرق در بحران مشروعیت، بی اعتمادی خلق کرد (بیش و پیش از همه) و بی اعتمادی به کومهله و رهبرانش به بار نمیآورد؟
- آیا پس از این همه اطمینان بخشی به ارگان امپریالیستی نورف (که شما به نام «انجمن» و «ان جی اُ» از آن، تداعی مثبتی اختراع کرده و به دست میدهید) استراتژی و نیروی مسلح کومهله، جای دیگری جز موزه و طاقچه و فراموشی برای حضور و معنا مییابد؟
- در آنجا که پس از این بخشش به هزینه جنبش انقلابی و آن همه جانباخته و مبارزه انقلابی، پیام میدهید که: «که اول ما حرکت هایی از جمهوری اسلامی ببینیم و به طور جدی برای ما نشون بده…» آیا ۴۰سال حاکمیتِ «حرکتهای» رژیم برایتان مفهوم نشده؟ آیا هنوز آن حرکتها را ندیدهاید؟ و دیگر چه چیزی برایتان پوشیده مانده تا ببینید؟ آیا هنوز «جدی براتون نشون» نداده؟ و یا تا کنون با این همه جنایت و ویرانی همه سوء تفاهم بودهاند؟
- آیا این توهم افکنی نیست که از رژیمی که عراق، یمن، سوریه، لبنان و ایران را رسمن اشغال کرده و در سراسر جهان با نیروهای تروریستی و دخالت نظامی ویرانگری دارد، در کردستان و مرکز استراتژیک همه کردستانها و عراق و منطقه خاورمیانه،«به میلیتاریزه کردستان خاتمه بده»؟
- و اگر به فرض محال خاتمه داد، این همه نیرو و لشکرهای سپاه و ارتش و سپاه قدس و حشد الشعبی وووو را که مقاومت دلیرانه مردمان زیر ستم در کردستان در حال آماده باش دارد، به آسودگی از کردستان و سازش و «حل مسالمت آمیز» مورد نظر شما و نورف، بیرون میروند!؟
- آیا این سیگنالها، به معنای گزینه سازش و انحلال جنبش انقلابی به جای آن برقراری حاکمیت محلی حزبها با شرکت و نظارت مرکزی حکومت اسلامی برداشت نمیشود؟
- این پیام از سوی شما که «باید جمهوری اسلامی نشون بده، اگر جدی است در این مسئله این ها را بردارد. نشون بده… ما مسئله را جدی بگیریم…»!
آیا حکومت اسلامی از نوروز ۵۸ تا کنون «جدی بودن» خود را نشان نداده است؟! آیا به شوخی اگر نیروهای سرکوبگر خود را پس از «حل مسئلهکردستان» به آسودگی به سرکوب جنبش احتماعی و کارگری سراسر در ایران گسیل نمیدارد؟ و برای شما که هنوز خود را با رنگ سرخ میآرایید، «حل مسئله کردستان، در گرو همبستگی با اتنیکهای بلوچستان و سیستان عرب و آذربایجان و ترکمن صحرا ووو با کارگران و زنان و تهی دستان سراسر ایران، نیست!؟
- آیا در آنجا که میگویید: «به نظر میرسد نیروهای دیگر کردستان هم در یک نهادی به نام مرکز همکاری به یک شکلی این پیامها را هم آنها به یک شکلی به جمهوری اسلامی رساندند.» نشان از همراستایی و هماهنگی شما در «رساندن پیام» با آن۴جریان و تماس و مبادله نظر پیرامون مذاکره و نشست با رژیم ندارد؟
- آیا با توجه به نبود هیچ پیش شرطی و بدون تماس با شما به بیان خودتان، چهار جریان دوست شما به گفتگو ننشستند؟ آیا توهم پراکنانه نیست که هنوز چشم امید «حل مسئله مسالمت آمیز» با حکومت اسلامی را تداعی میکنید و میگویید «ما امیدداریم این جریانات مانع عوامفریبی و دست اندازی مانع تفرقه اندازی جمهوری اسلامی بشن …»
- آیا اینان ماندات و نمایندگی شما را نیز داشتند که انتظار و امید به آنها بستهاید که «مانع عوامفریبی و دست اندازی و مانع تفرقه اندازی جمهوری اسلامی بشن»؟
- آیا امیدواری شما به معنای تایید نشست آنان با حکومت اسلامی نیست؟ و آیا در این توهم شما، این معنا به دست نمیآید که اگر شما را هم باخبر میساختند و به نشست اسلو میبردند، توازن قوای شرکت کننده (۵ به علاوه یک) «مانع دست اندازی و تفرقه اندازی جمهوری اسلامی» میشدید؟
- اقرار دارید که نه چهارجریان بورژوایی و نه میانجی نروژی انحلال جنبش های انقلابی، شما را با خبر نکردند. آیا به راستی اگر با خبر میکردند با همان تعهد به مخفی کاریهای دو نشست پیشین، با همگرایان خود برای گفتگوهای مقدماتی روانه نمیشدید و یک هیئت ۵ به علاوهی یک برای «حل مسالمت آمیز مسئله کرد» با نمایندگان به گفتگو نمینشستید؟(iii)
در همین نوشتار سال ۲۰۱۹ با پرسشهایی۱۰۲ گانه در آسیب شناسی این رویکرد مطرح کردم و نوشتم: «کاربرد مفهوم کلی مذاکره، یک عام گویی است و کسی که به عام گویی متوسل میشود، باید در جستجوی توجیهی برای هدفی باشد. موضوعی کنکرت و مشخص در میان بوده است. شما یکسال و نیم به طور پنهانی و وعده به پنهانکاری با واسطه، با حکومت اسلامی پیام و پسغام داشتهاید و به تداوم آن پای میفشارید. در این رابطه مشخص است که موج اعتراضی عظیمی در نقد و محکومیت این رابطه مشخص در سراسر ایران و برون از ایران برخاسته است. آیا کسی است که مذاکره با دشمن را برای همیشه رد کند؟ آیا شرایطی که عمر ایلخانی زاده (در گفتگو با رادیو دویچه وله) برای توجیه مذاکره و نیز شما برای مذاکره تکرار کرده و به زبان میآورید از ۴۰سال پیش تا کنون تغییر نیافته؟
دو سال پیش در همان نوشتار تاکید کرده بودم «پرداختن به هر یک از بندهای۴۸گانه بالا که میتوانست تا ۱۵۰ پرسش هم افزایش یابد، ضروری نمییینم. تمام تلاش من در طرح این پرسشها و نوشتار کنونی این خواهد بود و نیز از خوانندگان این خواهش را دارم که از بینش و گرایش گفتگو شونده چشم بپوشیم و تنها و تنها به داوری روی آنچه در گفتاوردها آمده برآییم. … و امید است که رفقا ابراهیم علیزاده و جمال بزرگپور و یا هر فرد دیگری که به نام «نمایندگان ما» از آنها نام میبرد در برابر جنبش انقلابی کردستان و حزب کمونیست ایران و کومهله و افکار عمومی و جنبش کارگری و سوسیالیستی به پاسخ برآیند. این پرسشها تنها مرحله مقدماتی یک بررسی گسترده و اضطراری- سیاسی است.»
متاسفانه تا کنون از سوی ارگانهای رهبری حزب کمونیست ایران و کومله نیز به این مهم پرداخته نشده و باور ندارم که چنین موضوعی مشمول مرور زمان و فراموشی شود.
برای مشتاقان مذاکره، و بر مبنای همین اختلافهاست که حزب و کومهلهی انقلابی باید مسخ و دگرگون شوند. زیرا که استراتژی و أصول حزب کمونیست و کومهله انقلابی با سیاستها و رویکردها و ائتلافهای رهبری کنونی کومهله منافات دارند و تن به انحلال و سازش و مسخ و دیپلماسی نمیسپارند.
میبینیم که در این رویکرد نیز متاسفانه، اعتبار، اصول، تاریخچه و هویت یک سازمان انقلابی و سوسیالیستی به مزایده گذارده میشود.
میبینیم که «بازگشت» و «شان نزول» منشور کمیته مرکزی کومهله به قلم ر. جمال و سیاستهای رفیق ابراهیم علیزاده، همراستا سازی کومهله «خود» با « مرکز همکاری احزاب کردستانی» زمینه و ذهنیت و رویکرد دیرینهای دارد. این احزاب و نیز انحلال طلبان در رهبری کومهله کنونی از آنجا که «همان دایره تنگ» را میجویند، تنگ نظر هستند، زیرا سوسیالست نیستند، مصلحتگرا (پراگماتیست) و مصالح و اهداف خویش را میجویند و نه رهایی و اهداف طبقه کارگر و ستمبران و خلق زیر ستم دوگانه را. احزاب و نیروهای منطقهگرا و ناسیونالیست در همان «دایره تنگ» است که به رانتهای سیاسی و اقتصادی از حکومت مرکزی میاندیشند. چنین نیروهایی در بهترین شرایط با به دست آوردن خودمختاری پیرامونی،خویش را تا مرزِ مرزداران و پیشمرگههای محلی برای نظم و نَسَقِ سرمایهداری سازمان میدهند. این چنین نیروهایی با وعده »رفع ستم ملی و حل مسئله کرد» در قدرت سهیم میشوند تا شوراهای انقلابی، روشهای خودمدیریتی کارگران و سوسیالیستها را سرکوب کنند. از همین روی پیوسته دستشان برای این مبادله دراز و «حل» مسئله را به بورژوازی حاکم واگذار میکنند. اینان نه به سوی جنبش انقلابی در کردستان و نه سوسیالیسم و کارگری و نه همبستگی سراسریو انترناسیونالیستی، نه اتحاد سازمانها و نیروهای کمونیست و رادیکال، بلکه به سوی مرکز و قدرتهای منطقهای و جهانی آغوش میگشایند. آرمان شهر آنان «اقلیم» است که پس از صدها سال مبارزه و جانفشانی تودههای زیر ستم برای رفع ستم ملی و طبقاتی و برای دستیابی به هویت انسانی، برای آزادی و برابری، همچنان زیر تاخت و تاز حکومت اسلامی ایران و عراق و فاشیسم حاکم بر ترکیه و زیر مهمیز و ستم و ارتش سرمایه گرفتار آمدهاند. مهم نیست که ناتو و فاشیسم حاکم در ترکیه و ایران و نیروهای نیابتی منطقهای آنان، جنبش خودگردانی و شوراگرای سوریه (روژآوا) را به خون و بمبهای شیمیایی بنشانند!
کمیته مرکزی کنونی کومهله، با بیانیه سیاسی «بازگشت» به دوران سپری شده را آرزوست و معترض است که چرا کمونیستها در حزب کمونیست و کومهله، آنها را در همان «دایره تنگ جنبش ملی» رها نکردند و آنها را به «بیراههی» سوسیالیسم و انقلاب کارگری و حزب کمونیست بردند!
بیانیه سیاسی رهبری کنونی کومهله، راه حل بازگشت به همان «دایره» را اینگونه بیان میکند:
نگذاشتند که کومهله برگردد به: «کار و وظیفە خود و عجین شدن با جامعەای کە محصول آن بود».(iv)
«جامعهای که محصول آن بود» به بیان رهبری کنونی کومهله، یعنی جامعهی پیشا سرمایه داری و «محصول آن» یعنی آن دیدگاه در کومهلهای که سال ۵۷ تا ۵۸ جامعه را «نیمه فئودال –نیمه مستعمره» میدید. آیا دو حزب دمکرات کنونی و «بخشهای تا کنونی انشعابی از کومهله به آنگونه که ر. ابراهیم علیزاده آنها را چنین مینامد: «کومهلههایی که تکثیر شدهاند» و «هیچ اتفاق دیگری رخ نداده است.»، محصول چه بخشی از مناسبات اجتماعی و طبقاتی هستند! اینان همگی ممکن است، همانند پارتی در کردستان عراق با فرهنگ و بافت عشیرتی و تبار سالاری به حاکمیت سیاسی و طبقاتی رسیدهاند، اما نمایندگان و هیئت حاکمه مناسبات سرمایهداریاند. در تحلیل رهبری کنونی کومهله، در آنجا که از «کار و وظیفه و.. جامعه و محصول آن» سخن میگوید: تضاد عمده و اصلی را فئودالیسم و مسئله ملی میشمارد. این تحلیل، خواهی نخواهی برآن است که: برای گذار از این مرحله، باید فئودالیسم و پیشاسرمایهداری و «آن جامعه» ۵۰ سال پیش، پشت سرگذارده شود، سرمایهداری حاکم گردد و مسئله ملی را در این مرحلهی گذار «حل» شود. این است چکیده تمامی دغدغهها و نگرانیهای رهبری رفرمیست- ناسیونالیست کنونی کومه له. این اختلافها برخلاف ادعای رفیق ابراهیم علیزاده و دوستان «بزرگ نمایی شده… ناچیز و کم رنگ بوده و در حد یک کاغذ آ۴»(v) هم نیستند!!! …ادامه دارد.
عباس منصوران ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۰
i -http://www.chiran-echo.com/481.htm تارنمای چشم انداز کارگری: تبیین ریشههای بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری کنونی کومه له ـ مجموعه بخش های اول تا هفتم ـ
ii – http://www.azadi-b.com/G/2019/07/post_251.htmlآسیب شناسی توطئه حکومت اسلامی و احزاب بورژوایی در کردستان و عبور از خط قرمزها
iii همانجا منبع شماره ۵.
iv همانجا،منبع شماره ۱.
v ابراهیم علیزاده «چگونه اختلافنظرهای درون حزب کمونیست ایران بزرگنمائی میشود؟»
حزب کمونیست ایران