مقایسهی دههها از شصت تا چهارصد، از خمینی تا خامنه ای
سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱
عباس منصوران
دههی شصت
در دههی شصت، ولی«خدایی» که به جای شاه (که سایه خدا نامیده میشد) نشسته بود، با خطر جدیِ شکست روبرو بود. در آن دهه، جمع اضداد نه به معنای طبقاتی آن، در حکومتی که گزینه امپریالیستهای سرمایه بود، از ملیمذهبیها گرفته (نهضت آزادیها) تا حزب جمهوری، خط امامیها (خمینیسم) و مجاهدین انقلاب اسلامی و… را در حکومت داشت. کاریسمای کاذب خمینی هرچند نه دیگر به آن میزان آلایندهی نام ماه در بهمن ماه، اما هنوز بر فراز جامعه سایه افکنده بود. قدرت که موضوع اصلی هر انقلاب است در خطر بود. کارزار برای چنگ افکندن به قدرت سیاسی در نخستین گام انقلاب سیاسی از همان بهمن ماه ۱۳۵۷ شعله ور بود. حکومت اسلامی به یاری ملی مذهبیها و تودهای- اکثریتیها و… باید به هرگونه، ثبات میگرفت تا این خیل دنائت پیشه در زمان مناسب، از بدنهی نظام اسلامی زدوده شوند.
زنان، مهمترین نیروی اجتماعی و خطرجدی در برابر این حکومت ایدئولوژیک بودند. به بیان دیگر زیرا که ایدئولوژی قرآنی از همان غار حراء که سوره «علق» و «بخوان به نام الله» در گوش «سید» پیچید، بر محور اسارت و چیرگی بر زنان مشروعیت گرفته و اسلام با دهها سوره، برتری مردان بر زنان را مهمترین ارادهی الله «قادر قهار» کتابت کرده بود. «قوامیت» یا ولایت و سروری مردان بر زنان از جمله در آیه ۳۴ سوره نساء آیه «الرجال قوامون علی النساء..»، حکمی اسارتبار و قرآنی بود که در حکومت اسلامی باید با تازیانه و دشنه و شلیک و اسید و تیغ، مشروعیت مییافت. این جنگ یک سویه، دستکم از همان فردای ۲۲ بهمن۵۷ تا کنون همچنان با مقاومتی درخشان و شکوهمند تا دههی ۴۰۰ گاهی به صورت تن به تن، در برابر، در سراسر ایران ادامه دارد.
از همین روی، جنگی یک طرفه از سوی خمینی و دستیاری انگلهای اجتماعی پرورانیده شده در حوزه و بازار برای سرکوب زنان، فرمان داده شد. این فرمان قرآنی برای تضمین «مالکیت مقدس» بر برده گانی که زن و «ناموس» (قانون) نامیده میشدند، باید با اسارت در خیمه یا همان چادر و «حجاب» معنا مییافت تا زن، یعنی این نماد وراثت و مالکیت و بردهگی جنسی درخیمههای سیاه در تصاحب مالک به بهرهکشی اسیر باشد و تولید و بازتولید نیروی کار و وراثت را به بار آورد. تعیین تکلیف حکومت اسلامی از همان فردای قیام بهمن ۵۷ با زنان را از این زاویه باید ارزیابی کرد. این مهار، تصاحب و اسارت در حجاب اجباری و اسلامی در خیمه (چادر) با هجوم لشگر اوباشان و رهبران دینی و مجوز شرعی میسر میشد.
حمله مسلحانه به کردستان در نوروز ۵۷ و ترکمن صحرا و خوزستان و انزلی و… و شکل گیری سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی، و ایجاد گروه های نیابتی برای صدور «انقلاب اسلامی » به ویژه در خاورمیانه، مهمترین تاکتیکهای طبقه و حاکمیت ضدمردمی برای تحکیم قدرت سیاسی و اقتصادی بود. «بیتالمال»، اینک نه خزینهها و داراییهای غارت شده از اشراف شکست خورده صدر اسلامی و مردمان سرزمینهای اشغالی ۱۴ سده پیش دوران فروپاشی حکومتهای خسروانی- مغانی، بلکه از یک جغرافیای اقتصادی سرشار از میلیونها نیروی کار و بزرگترین میدانها و کانیهای نفت و گاز و دیگر معادن و دریاها و جنگلها و رودهایی بود که زیست و بوم تاریخی و کنونی بخش مهمی از جغرافیای جامعهی جهانی را تشکیل میداد.
در دههی شصت، روسیهی هنوز در دست سرمایهی دولتی به یاری گروههای نیابتی خود به رهبری حزب توده و نفوذ در و متلاشی کردن یکی از فراگیرترین سازمان های چپ ایران (سازمان چریکهای فدایی خلق) و جداکردن اکثریت آن به پشتیبانی حکومت اسلامی اما به نیابت از کرملین، در خلاء خروج حاکمیتهای غرب به ویژه آمریکا، مهمترین پایگاه آمریکا و غرب را به چنگ آورده بود.
آتش افروزی در جنگ با عراق، یکی از مهمترین جنایتهای اسلام سیاسی برای حفظ قدرت بود. این جنگ مذهبی با ناسیونالیسم ایرانی رنگ زده شد تا نیرنگ اشغال پایگاهّای دینی در عراق و خاورمیانه بازار یابد. مولفهی دفاع از «میهن اسلامی» و «ناموس» در برابر صدام و «آزادی قدس» که بازار فریبی داشت و «آزادی» آن که باید از کربلا میگذشت محور صد دام و فریب رژیم اسلامی بود. به موازات جنگ دین علیه زن، جنگ حکومت اسلامی برای به دست گرفتن مراکز دینی به حوزههای پرورش دینخواران به ویژه قبرهای امامان شیعه در نجف و کربلا به بهانه این فریب که راه قدس از کربلا میگذرد دومین مشخصهی دهه شصت بود.
وظیفهی گزینش این ارگان سازش سرمایهی جهانی در ایران، برپایی و تثبیت حکومتی ایدئولوژیک، خونریز و مستبد و خودکامه بود که میبایست مناسبات سرمایه را در مهمترین جغرافیای سیاسی -اقتصادی را تضمین میکرد.
در آن دهه، طبقه کارگر با ورود به گامهای آغارین آزمون شوراها به ویژه در حوزههای نفت و گاز و خودروسازیها، شوراهای محلات و مردمی و زحمتکشان و تهی دستان شهر روستا، از ماهیگیران انزلی گرفته تا محلات، زنان، سربازان و ردههای پایینی ارتش، دانشجویان و دانش آموزان و آموزگاران، اتحادیههای دهقانی و… در کردستان، شوراهای جنگ زدگان در شیراز و خوزستان، شوراهای ترکمن صحرا، شوراهای دانشجویی و دانشآموزی باید به خون کشانیده میشدند، خانههای کارگر باید اشغال میشدند و به فرمان حزب جمهوری اسلامی، شوراهای اسلامی کار و انجمن های اسلامی باید در تمامی میدانهای کار و زندگانی فرودستان و زحمتکشان، با سلاح و قرآن و کمیل، مسلحانه سلطه مییافتند. خواست خودمختاری و حق تعیین سرنوشت اتنیکهای کرد، بلوچ، ترکن،عرب و آذری و… باید ممنوعه و به خاک و خون کشانیده میشدند. این ارگانها، باید به همراه باورها و آئینهای غیر شیعی دوازده امامی و ناباور به حکومت ولی فقیه با آتش جنگ و توطئهی اشغال سفارت آمریکا توپباران و نابود میشدند. آزادیخواهانی که در سازمانها و یا پیرامون سازمانهای سیاسی چپ و مخالف بودند باید دستگیر و به تنسپاری به وضعیت موجود واداشته میشدند. دانشگاها و مراکز آموزشی و علمی باید با شلیک انقلاب اسلامی سرکوب و به خون کشانیده میشدند و بسیجیان تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه و انجمنهای اسلامی و حراست و بسیج در این پاکسازی خونین دانشجویان و دانشآموزان به جای آنها مینشستند.
دههی شصت با کشتار افزون بر صدهزار تن از مقاومتگران در برابر حکومت اسلامی با جنگ و گریز و آوارگی میلیونها و اسارت هزاران تن، در تابستان سال ۶۷ به قتلعام زندانیان سیاسی انجامید. دههی هفتاد با این ارزیابی که دیگر نشانی از مقاومت سازمانیافته و سازمانی در میان نیست، به منش و روش و سیاست فاشیستها، به تروریسم دولتی فرمان داده شد تا دگراندیشان و دگرباشان و چهرههای ادبی، هنری، فرهنگی و هر نام و نشانی که میتوانست در شرایط ویژه و برآمد جنبشها نقش سازمانده و معتبری داشته باشند را گردن بزنند.
جدا از رهبران و فعالین برخی سازمانهای سیاسی، مختاریها و پویندهها و پروانه اسکندریها و فریدون فرخزادها از جملهی این چهرهها بودند. در اواخر دههی ۶۰، سپاه و ارگانهای سرکوب هنوز ایدئولوژیک ماندهاند، فساد در سپاه و تمامی ارکان حکومتی و قوای سه گانه ریشه میدواند و علی اکبر رفسنجانی نماد و پیشبرندهی نئولیبرالیسم و برنامههای بانک جهانی در ایران است. از اعتصاب و اعتراضها کارگری، زنان چندان نشانی نیست. خیزش دانشجویی در تیرماه سال ۷۸ به فرماندهی دولت خاتمی و فریب اصلاحاتی که پرچمداران آن، همان خط امامیهایی مانند سعید حجاریانها، خلخالیها و مجاهدین انقلاب اسلامی (انشعاب از مجاهیدن خلق) و دیگر همپالکیهای آنها بودند، به ویژه در کوی دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز ووو به خون کشانیده شد. دههی ۸۰ و نیمهی نخست دههی ۹۰ جنبش کارگری به یاری پیشتازانی ازفعالین کارگری و سوسیالیستی به ویژه «کمیته هماهنگی برای کمک بهایجاد تشکلهای کارگری»و فعالین حزبی و سازمانی رویکردی شورایی و کمونی و سوسیالیستی پای به سازماندهی صنفی و سندیکایی و رویکرد طبقاتی گذاشت.
دههی ۴۰۰
این دهه با پیش زمینهی خیزشهای تاریخی از دی ۹۶ و آبان ۹۸ ویژگی مییابد. این خیزشهای جاری با مُهر طبقاتی کارگری و تهیدستان شهر و روستا همچنان جاری هستند. زنان آزادیخواه و آگاه به حقوق انسانی و هویت مستقل خویش در این برهه پیشتاز است. بازنشستگان کارگری و لایههای میانی و پایینی جامعه در میدانها جاری شدهاند، دانشجویان به اعتراض بر میخیزند و بخش رادیکال و پیشتاز آن از جنبش کارگری پشتیبانی میکند. کارگران به ویژه در خوزستان و اراک و درهفت تپه از نیمه دوم ۹۰ با شعار نان، کار، آزادی مدیریت شورایی از صنفیٔگری گذرکرده و سندیکالیسم را پشت سرگذارده و «شوراهای اسلامی کار» را دشمن خود خوانده و به شوراگرایی رویکرد یافتهاند. سازمانیابی مجمع نمایندگان، نماد رویکرد و کارکرد شورایی و خردجمعی و مداخله طبقاتی کارگری برای شرکت د ر تعیین سرنوشت خویش، ویژگی دهه۴۰۰ است. در این رویکرد، تابش رویکرد آغازین «طبقه برای خود»، نمایان میشود. کارگران بخش آموزشی و فرهنگ به سان بخشی از طبقه کارگری، سازمانیافته و شجاعانه در اعتصابهای پی گیر و فراگیر به همراه خواستهای حقوقی خویش، در خواستهای طبقاتی آموزش رایگان و با دخالتگری و رهبر جمعی دانشآموزان و آموزگاران برای آماده سازی متون آموزشی فریاد میزنند. کارگران بخش انرژی، نفتگران، کارگران میدانهای گاز و انتقال و استخراج و پالایشگران، پتروشیمیها، فولادگران، زمینکاوان، تهی دستان با فریاد سرپناه و نان و آب، برزگران تهی دست با فریاد آب و نان و گندم، رانندگان اتوبوسرانیهای شهری در تهران وحومه با خواستهای کارگری، رانندگان کامیونها، و کارگران شهرداریهای، کوشندگان حفظ محیط زیست- بومی که ویران و نابود میشود، همه معترضین به فساد نهادینه شده حکومتی، تمامی مال باختهگان، در برابر ربایندگانی که در یکدست صحیفه و در دست دیگر مسلسل و طناب دار به قدرت نشسته و فرمان میرانند و… همه و همه ویژگیهای سال نخست دههی ۱۴۰۰ هستند.
فساد نهادینه شده، سراپای حاکمیت رادر خود فروبرده، شکاف و درگیری جناح باندها اوج یافته و در عمل به حذف فیزیکی باندها و عناصر موثر انقلاب اسلامی کشانیده شده، شعار سرنگونیِ اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!، مرگ بر کل ولایت فقیه، تا حق خود نگیریم، از پا نمینشنیم! عزاعزاست امروز،حقوق بازنشسه زیرعباست امروز! مرگ بر خامنه ای، مرگ بر رئیسی! نه حکم داریم نه حاکم، دزدان خود محاکم! اینک صدها تن از معلمان و فرهنگیان در زنداناند، صدها زن، عسل محمدیها، سیپده قلیانها و زینب جلالیانها و… در اسارتگاههای حکومت اسلامی در سلولهای انفرادی و زیر شکنجهاند، حکومت، با درماندگی به گروگانگیری و ربایش فعالین کارگری و گردشگرغیر ایرانی پرداخته، صدها فعال کارگری و دانشجو و زنان آزاده را به سلولها افکنده، رضا شهابی و حسن سعیدی در اوین نزدیک به یک ماه در اعتصاب غذای مرگ آور به گروگان گرفته تا به نیروهای سرکوب روحیه دهد. هراس و سلاح رعب دیگر کاربرد ندارد. بحرانهای همه جانبه، تورم لحظه به لحظه، گرانی و فریاد گرسنگان، آیینهی تمام نمای جغرافیای اقتصادی و سیاسی افزون بر ۸۰ میلیون حکومت شوندگانیاست که برای خیزش و تسخیر خیابانها از پنجره و پشت بام و کوچه به خیابانها مینگرند.
ریزش نیروها و وفاداران حکومتی شدت یافته است. نفوذ امنیتی اسرائیل در بالاترین سطح امنیتی و نظامی سپاه و رهبری حکومت اسلامی، تا اتاق خواب و فرماندهی بیت رهبری و سپاه سایه ترس و مرگ افکنده. بحران رهبری و جانشینی خامنهای، باند رهبری را پریشان ساخته است. حکومت از پیشبرد حاکمیت خود در برابر کارگران، نوجوانان و جوانان و زنان شجاع و ستمدیدگان به پا خاسته درمانده است.
گرایش سازمانیافتگی و اتحاد بین نیروهای چپ و سوسیالیست بهسان یک ضرورت به گفتمان تبدیل میشود.
اینگ سرنگونی نه یک شعار ترویجی بلکه بهسان خواستی دست یافتنی به رای و درک اجتماعی تبدیل شده و اکثریت حکومت شوندگان در انتظار حادثه و رخدادی که گویی همین روزها «باید بروند» به عینیت نزدیک میشود.
همان خداییِ سیدعلی خامنهای هنگامی و اشاره او به خودخدایی وی و خدایی که یک افسانه است و تخیل گرایی فردی پریشان خو و پریشان بر جنازهها نشسته را بازگو میکند، همان خدای دههی شصت نیست. نه دستهای به خون آغشتهی رجب طیب اردوغان فاشیست، نه تروریستهای مستقر در ترکیهی اردوغانی، نه آلکساندر دوگین شیاد و پوتین و راسپوتین و نه حاکمیت چین بنجل فروش و دغکار و نه اورانیوم غنی شده، و نه مزدوران نیابتی و اجیر شده در لبنان و عراق و سوریه و… فریاد رس حکومت رو به اضمحلال نیستند.
اینک خیابانها در خروش و فریاد و اعتراض، و مطالبهگرانه با هر روز دهها خیزش و اعتصاب و اعتراض و درگیری با ماشین سرکوب، فراگیر اما جدا از هم، ناپیوسته، اما پرخروش و شجاع و یکشنبههای اعتراض، دادخواهان و مادران خاوران و دههی شصتیها، زنانی که پیشتازانه نماد اسارت خویش را به دور افکنده و در برابر ماشین نظامی و سرکوب و ولایت و آیههای اسارت، مقاومت میکنند، میرزمند و نمیهراسند. جنبشی فراگیری که هنوز سراسری و یکپارچه نیست که اعتصاب و خیزشی عمومی سازمان یابد و شرایط در آستانهی اعتلا به شرایط انقلابی بگراید. سازمانها و محافل و افراد منفرد میلیونی که عینیت بالقوه دارند که هنوز به عینیت بالفعل و پویندگی ودینامیسم سازمانیافتگی در جبههای برای سرنگونی انقلابی نپیوستهاند. خیزش در خیابانهای مبارزه طبقاتی، آغازگاه سازمانیافتگی و آگاهمندی کارگران است که با هویت طبقاتی به میدان خواهند آمد. آغازگاه دههی ۴۰۰ مبارزه برای سرنگونی انقلابی و حاکمیت شورایی با اراده و عزم کارگران، زنان آزادیخواه، ملیتهای زیر ستم و ستمدیدگان مناسبات طبقاتی رقم میخورد. این شاخصها را به رسمیت بشناسیم.
۲۰ ژولای ۲۰۲۲
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
مقایسهی دههها