دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

مراسم بزرگداشت کارگر جانباخته جمال چراغ ویسی در یکی از مقرهای مرکزی کومه له (اردیبهشت 1369)


متن ترجمه شده سخنرانی صلاح مازوجی

از میان آرشیو

مهمانان عزیز، رفقا!

امروز در اینجا گرد آمده ایم تا همدل و همصدا با خواهران و برادران کارگرمان در شهر سنندج، در کردستان و سراسر ایران نهایت نفرت و انزجار خودمان را علیه اعدام کارگر مبارز کاک جمال چراغ ویسی به دست حاکمان جهل و سرمایه جمهوری اسلامی اعلام داریم. همانطور که می دانید و خبرش را چند روز پیش از طریق رادیو صدای انقلاب شنیدید، چند ماه پیش 22 بهمن 68 جمهوری اسلامی کاک جمال چراغ ویسی کارگر مبارز، کاک ناصر جلالی(ماجد) و بیش از ده نفر دیگر از مبارزین را اعدام و از ترس خشم و نفرت کارگران و توده های مبارز بدون آنکه خبر این جنایت را اعلام کند، جنازه آنها را در اطراف قروه زیر خاک کرد.


برای ما روشن است که این عزیزان در راه مبارزه علیه نظام سرمایه داری و جمهوری اسلامی جان باختند. یاد آنها برای همیشه در دل ما و در دل هر اعتراض و مبارزه کارگری و توده ای زنده می ماند. اما در اینجا ببینیم جمال چراغ ویسی کی بود و به خاطر چه اعدام شد؟ رژیم جمهوری اسلامی در چه شرایطی دست به چنین جنایتی زد و وظیفه ما کارگران چیست؟ جمال یکی از کارگران مبارز شهر سنندج بود که مدت 25 سال سراسر زندگی اش را در درد و رنج و مشقت سپری کرد. جمال برای همه کارگران شهر سنندج چهره ای آشنا و عزیز بود. کارگرانی که جمال در محافل خانوادگی شان حضور پیدا کرده و از نزدیک صحبت های وی را شنیده اند که چگونه از درد و رنج و راه رهائی کارگران سخن می گفت، هر گز وی را فراموش نمی کنند و صدای گرم جمال برای همیشه در گوششان طنین انداز است.


جمال اوایل خرداد 68 حدود یک ماه پس از سخنرانی در مراسم اول ماه مه کارگران سنندج توسط جمهوری اسلامی دستگیر و بعد از ده ماه زندان و شکنجه اعدام گردید. جمال یکی از کارگران مبارز و یکی از سخنرانان مراسم اول ماه مه کارگران شهر سنندج در سال 1368 بود. کارگران سنندج در متینگ و مراسم اول ماه مه 68 قطعنامه ای 22 ماده ای صادر کردند که طی آن حداقل خواستها و مطالبات خود را بیان کردند. جمال در این مراسم سخنرانی کرد. سخنرانی جمال صدای اعتراض همه کارگران علیه بی حقوقی و بی عدالتی جامعه سرمایه داری بود. در واقع جمال صدای اعتراض کارگران علیه به رسمیت نشاختن و تعطیل نبودن روز اول ماه مه به عنوان روز همبستگی کارگران سراسر جهان بود. وی خواستار این بود که روز اول ماه مه به عنوان روز جشن همبستگی کارگران سراسر جهان به رسمیت شناخته شود و تعطیل رسمی اعلام گردد. جمال صدای اعتراض علیه بی سازمانی و بی تشکلی طبقه کارگر بود. جمال در عین حال که می کوشید در جریان هر مبارزه کارگران را سازمان دهد و متشکل کند، خواستار این بود که تشکل های کارگری مانند شورا، اتحادیه و سندیکا به رسمیت شناخته شوند. جمال صدای اعتراض علیه بیکاری بود که بر زندگی کارگران و خانواده های کارگری سایه انداخته است. او خواهان این بود که بیمه بیکاری کامل برای تمام بیکاران اعم از زن و مرد بالاتر از 18 سال که آمادگی خود را برای کار اعلام کرده اند تأمین گردد. جمال صدای اعتراض کارگران علیه نابرابری بین زن و مرد بود و خواهان برابری کامل حقوق زنان و مردان در تمام عرصه های حیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بود.


جمال صدای اعتراض علیه کار کودکان بود و خواهان این بود که کار کودکان ممنوع اعلام گردد. جمال صدای اعتراض علیه ساعات کار طولانی و خواهان این بود که حداکثر ساعات کار کارگران در طول هفته 40 ساعت باشد و 2 روز تعطیلی متوالی به رسمیت شناخته شود. جمال صدای اعتراض علیه اضافه کاری و شبکاری و خواستار این بود حتی در واحدهایی که بنا به نیازهای اجتماعی لازم است در آنها کار شبانه انجام گیرد، در مقابل این کار دستمزد و مزایای دو برابر پرداخت گردد.


جمال صدای اعتراض بود علیه کار کنتراتی و قطعه کاری که جان و روح کارگر را تحلیل می برد. جمال خواهان افزایش دستمزدها متناسب با نرخ تورم و گرانی و دستمزد مکفی برای تأمین هزینه خانواده 5 نفره بود. جمال صدای اعتراض به نا امنی محیط کار بود، جمال می گفت محل کار، محلی که کارگر بنا به شرایط زندگی اش اکثریت وقت خود را در آنجا می گذراند نه تنها نباید به قتلگاه تبدیل شود، بلکه از هر نظر باید از امنیت برخوردار باشد. جمال صدای اعتراض صدها هزار کارگر بود علیه این بی حقوقی ها و ده ها بی حقوقی دیگر که کارگران هر روزه با رگ و پوست و استخوان خود آن را می چشند و درک می کنند. جمال صدای اعتراض کارگران به جامعه ای بود که در آن اعتراض به وضعیت موجود و اعتراض به نابرابری و بی عدالتی هایش جزئی از موجودیت طبقه کارگرش است. چرا که تا زمانی که سرمایه داری و مالکیت خصوصی موجود باشد، استثمار طبقه کارگر، بی عدالتی و بی حقوقی موجود است و تا اینها موجود باشند اعتراض کارگر همواره ادامه دارد. جمال به جرم مبارزه علیه این بی حقوقی ها و بی عدالتی ها و اعلام همسرنوشتی و همبستگی با کارگران جهان محکوم به اعدام شد.


اما واقعیت این است که این جمال نیست که محکوم به نابودی است، این حکومت جمهوری اسلامی و تمام حکومت های مدافع نظام سرمایه داری هستند که نمی توانند به تناقضات بنیادی جامعه جواب دهند، محکوم به نابودی اند و باید نابود شوند. جمهوری اسلامی ، رژیمی که نمی تواند امروز حداقل مطالبات کارگران را به رسمیت بشناسد و نمی تواند حداقل زندگی درخور یک انسان آزاد در اواخر قرن بیستم را برای کارگران تأمین کند، باید نابود گردد. این حامیان نظام سرمایه داری هستند که باید دادگاهی شوند و به این تناقضات جواب دهند، چرا در عصری که رشد صنعت، تکنولوژی و کامپیوتر به اوج خود رسیده و ربات ها بکار گرفته می شوند و بارآوری کار و خلاقیت بشر به اوج خود رسیده است، اکثریت عظیم جامعه هنوز از حداقل زندگی انسانی محروم هستند، چرا میلیون ها نفر بیکار هستند، چرا روزانه میلیونها نفر از گرسنگی می میرند، چرا صدها هزار نفر قربانی ناآمنی محیط کار می شوند، چرا صدها هزار تن مواد غذایی به دریا ریخته می شود و در کنار آن گرسنگی وجود دارد؟ کارگران در دادگاه تاریخ حکم نابودی سرمایه داری را اعلام کرده اند و در طول تاریخ بارها نشان داده اند که توانایی و قدرت اجرای این حکم را دارند. طبقه کارگر قدرت و عظمت کمون پاریس و انقلاب اکتبر 1917 کارگران روسیه را فراموش نمی کند و امروز که موج جدیدی از مبارزات کارگری سراسر دنیا را فرا گرفته است خاطره این روزهای تاریخی بیشتر از همیشه زنده است و بی شک طبقه کارگر از تجارب این وقایع تاریخی درس می گیرد. جمهوری اسلامی درست 104 سال بعد از کشتار کارگران شیکاگو توسط دولت آمریکا بجرم مبارزه برای مطالباتشان، جمال را اعدام می کند و با اعدام جمال بار دیگر پیمان همبستگی خودش را با سرمایه جهانی تازه می کند. واقعیت این است که جمهوری اسلامی با خون سرخ جمال بار دیگر سند نابودی خود را امضا کرد. جمهوری اسلامی در شرایطی دست به چنین جنایتی می زند که می خواهد اقتصادش را بازسازی کند و در این رابطه بیشتر از هر زمان دیگر در تنگنا قرار دارد و طرح های بازسازی اقتصادی که از مجلس می گذرند بروی کاغذ باقی مانده اند.


از طرف دیگر جمهوری اسلامی این واقعیت را می بیند. 8 سال جنگ و کشتار بی سابقه کمونیست ها و کارگران انقلابی، دستگیری و تعقیب کارگران کمونیست و رهبران کارگری، بیکارسازی میلیونی، حمله به سطح معیشت کارگران و فقر و فلاکت زیاد هیچکدام نتوانسته است طبقه کارگر را وادار کند دست از مبارزه و اعتراض بردارد. ما در سال 68 شاد ده ها اعتصاب و اعتراض کارگری برای تحقق مطالباتشان بودیم. اعتصاب 13 هزار نفری کارگران کفش ملی، اعتصاب کارگران ماشین سازی اراک، اعتصاب کارگران کشت و صنعت کارون، اعتصاب کارگران استارلایت و اعتصاب کارگران کوره پزخانه ها، فقط نمونه هایی از اعتصابات و مبارزات کارگری در سال 68 هستند. جمهوری اسلامی بخوبی آگاه است که امروز کارگران ایران فریب وعده و وعیدهایش را نمی خورند و به تهدیداتش گوش نمی دهند و هر روز با قدرت بیشتری به میدان مبارزه می آیند. جمهوری اسلامی آگاه است که نه تنها نمی تواند به تکیه بر تعرض به سطح زندگی کارگران برنامه های بازسازی اقتصادی اش را پیش ببرد، بلکه هر روزه کارگران با اعتراضات خود بیشتر گلویش را می فشارند. جمهوری اسلامی در این شرایط به غرب امید بسته است و تصور می کند می تواند به کمک غرب اقتصادش را بازسازی کند، اما این خیالی پوچ است و با توجه به تحولاتی که در اروپای شرقی بوقوع پیوسته است جمهوری اسلامی مطلوبیت گذشته را برای دولت های غربی ندارد. از طرف دیگر جمهوری اسلامی می داند در سطح دنیا چه می گذرد و این تغییر و تحولات در سطح جهانی بر موقعیت جمهوری اسلامی بی تأثیر نیست.


امروز در انگلستان یک دهه تعرض دولت محافظه کار تاچر به زندگی، کار و تشکل کارگران وضعیتی را ببار آورده است که در آنجا هم نبود خدمات اجتماعی، بیکاری و ساعات کار طولانی از معضلات اساسی طبقه کارگر است. دولت تاچر با مبارزات کارگری برای 35 ساعت کار در هفته و خواست افزایش دستمزدها روبرو است و مجبور است برای سرکوب جنبش توده ای علیه مالیات سرانه، ده ها هزار سگ و اسب و پلیس بسیج کند. در آمریکا اعتصاب 9 ماهه کارگران معدن ویرجینیا، اعتصاب 57 هزار نفری شرکت هواپیما سازی، اعتصاب 200 هزار نفری کارگران شرکت تلفن که بیست ایالت را در بر گرفت و ده ها اعتراض و اعتصاب دیگر دولت بوش را با ترس و وحشت روبرو کرده است. اعتصاب کارگران معدن در شوروی، که دولت را وادار به عقب نشینی کرد، اعتصاب دو میلیون کارگر در برزیل علیه تورم و گرانی، اعتصابات کارگری در کره جنوبی و آفریقای جنوبی نمی تواند بر وضعیت جمهوری اسلامی بی تأثیر باشد. جمهوری اسلامی در کشور همجوارش شوری می بیند که آقای گورباچوف در ادامه به اجرا در آوردن طرح اصلاخاتش قیمت مواد مصرفی را دو برابر می کند، هزاران شغل را از بین می برد، میلیونها کارگر را بیکار می کند، و در مقابل همه اینها فقط 15 درصد به دستمزدها اضافه می کند و از ترس آنکه در فردای این اصلاحات با جنبش توده ای کارگران روبرو خواهد شد از هم اکنون می خواهد طرحش را به رفراندوم عمومی بگذارد. امروز در سطح جهان بیش از هر زمان دیگر دو طبقه اصلی جامعه یعنی کارگر و سرمایه دار در مقابل هم ایستاده و صف آرائی کرده اند، کارگران اول ماه مه را در سراسر جهان جشن می گیرند. مبارزات کارگری چهارچوب تنگ اتحادیه کارگری را در هم شکسته و رادیکال تر شده و کارگران می خواهند تشکل های فرا ملی خود را ایجاد کنند. امروز بویژه با ورشکستگی و بن بست سرمایه داری دولتی که زیر پرچم سوسیالیسم طبقه کارگر را استثمار می کرد بیش از همیشه زمینه عینی برای رو آمدن، پیشروی و تعرض مارکسیسم و کمونیسم کارگران آماده است. تحت این شرایط و واقعیات اجتماعی است که حکومت اسلامی دست کارگر را می بوسد، در مقابل اول ماه مه سر تعظیم فرو می آورد، از این روز تجلیل می کند و از کسانی که این جشن نمادین را تا به امروز زنده نگه داشته اند قدردانی می کند و امروز کشتار کارگران فلسطینی را محکوم می کند، اما این نهایت رذالت، فریب و ریاکاری است، چون جمهوری اسلامی به محض اینکه فرصتی پیدا کرد جمال را به این خاطر که سخنران اول ماه مه بود و درد و رنج کارگران را بیان کرده بود اعدام نمود. جمهوری اسلامی تصور می کرد با اعدام جمال چراغ ویسی و پخش خبر آن می تواند مانع برگزاری مراسم اول ماه مه امسال شود، اما دیدیم امسال هم کارگران در سنندج، سقز و مهاباد مراسم اول ماه مه را برگزار کردند. کارگران در کرمانشاه این روز را جشن گرفتند و با اتکا به پیشروی هم طبقه ای هایشان در اروپا شعار 35 ساعت کار در هفته را مطرح کردند، اینها جواب دندان شکنی به جمهوری اسلامی است. تجربه اعدام جمال بار دیگر نشان داد که بورژوازی هیچ توهمی به طبقه کارگر ندارد. جنگ، جنگ طبقات است و بورژوازی خوب می داند که صدای اعتراض جمال و هم طبقه ای های جمال بانگ مرگ بورژوازی است و به این دلیل اگر فرصتی گیر بیاورد از هیچ جنایتی دریغ نمی کند. تنها یک راه برای نجات جمال از زندان و جلوگیری از اعدام وی وجود داشت، و آنهم تنها و تنها می توانست مبارزه و اعتراض کارگران برای آزادی وی باشد. ما تجربه کردیم که چگونه دست روی دست گذاشتن دست جمهوری اسلامی را برای هر جنایتی باز می گذارد.


رفقای کارگر! اگر امروز جمال در میان ما نیست و اول ماه مه امسال را بدون حضور جمال و بدون سخنرانی جمال جشن گرفتیم نباید فکر کنیم که اعتراض علیه اعدام جمال بی فایده است. امروز لازم است کارگران به هر شیوه ای که خود صلاح می دانند، با صدور قطعنامه، نوشتن طومار اعدام جمال را محکوم کنند. در قطعنامه های خود اعدام جمال را محکوم کنید و خواهان آزادی همه کارگران زندانی شوید.

در قطعنامه های خود خواهان آزادی فوری تمامی کارگرانی باشید که در جریان اول ماه مه سالهای 68 و 69 دستگیر شده اند. در قطعنامه های خود از تشکل ها و سازمانهای کارگری در سراسر جهان بخواهید تا اعدام جمال را محکوم کنند و از خواست شما برای آزادی کارگران زندانی پشتیبانی کنند.

صدای اعتراض خودتان را به مجامع بین المللی برسانید. تنها اعتراض و مبارزه شما کارگران است که می تواند آزادی و امنیت جانی کارگران زندانی را تأمین کند. مبارزه و اعتراض شما برای آزادی کارگران زندانی دست و بال فعالین و مبارزین کارگری را برای پیشبرد فعالیت هایشان باز می گذارد. بیانیه ها و قطعنامه های خود را به دست ما برسانید. کومه له وظیفه خود می داند تا صدای اعتراض شما کارگران را به گوش اتحادیه ها و تشکل های کارگری در سراسر جهان برساند.

در خاتمه از جانب خود و تمام رفقای تشکیلات به مناسبت جانباختن رفقا جمال چراغ ویسی و ماجد جلالی و دیگر مبارزین اعدام شده به خانواده های این عزیزان و همه خواهران و برادران کارگر تسلیت می گویم.


زنده باد همبستگی جهانی طبقه کارگر

زنده باد، آزادی، برابری، حکومت کارگری

اردیبهشت 1369

اشتراک در شبکه های اجتماعی: